، نمایش و نشست نقد و بررسی فیلم "دو ساعت بعد مهرآباد" در قالب پنجاه و چهارمين برنامه خانه فیلم فردوس با حضور "عليرضا فريد" (نويسنده وكارگردان)، "محمد احمدي" (تهيه كننده و مدير فيلمبرداري)، "انديشه فولادوند"، "رابعه مدني" و "محسن حسيني" (بازيگران) و "محمدرضا لطفی" مجری و منتقد در فرهنگسرای فردوس برگزار شد.
"محمد احمدي" تهيه كننده، در خصوص اکران بلافاصله فیلم «دوساعت بعد مهرآباد » بعد از جشنواره گفت:عمده دليل انتخاب اين زمان نو بودن و تازه بودن خود فيلم بود كه فكر مي كردم مي تواند در اين فصل هم مخاطب جذب كند و تماشاگر به ديدن آن برود.شايد خيلي ها معتقد باشند كه اين زمان فصل مرده اكران است،اما بر اين باورم كه اين فيلم است كه فصل را رونق مي دهد و نه صرفا خود زمان اكران.مثلا ده سال پيش يكي از مقاطع مرده اكران نوروز بود و كسي حاضر به نمايش آثارش در اين فصل نبود،اما نمايش و انتخاب آثار درست براي اين برهه باعث شده تا امروز اكران نوروز تبديل به بهترين و مهمترين زمان اكران شود.از سوي ديگر با دورنمايي كه از ترافيك فيلم ها براي اكران سال آينده داشتم خودم پيش قدم شدم و به اميد اينكه فيلم مخاطب خود را جذب كند خود خواسته اقدام به نمايش آن كردم.
احمدي همچنين در مورد مخاطب اين فيلمعنوان کرد: اساسا فيلم هايي كه من ساخته و يا تهيه كرده ام كارهايي بوده اند كه فقط جنبه سرگرمي صرف نداشته اند و اين سليقه من است كه به دنبال ساخت كارهايي بروم كه تماشاگر را به فكر فرو ببرد و باعث شود تا مخاطب پس از ديدن فيلم يا يك نگاه و ديدگاه جديد آشنا بشود.براي من تفكر مخاطب از درجه اهميت زيادي برخوردار است.هرچند من كاملا به مخاطبي كه پول بليط مي دهد و به سينما مي رود تا نود دقيقه سرگرم بشود و تفريح كند و يا مثلا بخندد حق مي دهم و به آنها احترام مي گذارم و بر اين باورم كه هر فيلمي زياد يا كم تماشاچي خودش را دارد و هر مخاطبي براي خودش محترم است و انتخاب فيلم حق مسلم تماشاگر است.
وی همچنين درباره جشنواره و داوري جشنواره گفت: قصد گله ندارم.بر اين باورم كه جشنواره يك بازي است و اگر قبول كرده اي كه وارد اين بازي بشوي بايد قواعد آن را پذيرفت.با اينكه من تلاش خودم را مي کنم و گاهي هم غر مي زنم اما بي شك اين قواعد را قبول دارم كه وارد آن شده ام.بي شك و همواره آن كسي كه جايزه مي گيرد خوشحال است و آن كسي هم كه جايزه نمي گيرد دلخور است.اين موضوع هميشه و در همه دوره ها بوده است.قبول كنيم كه هر هيات انتخاب و هر هيات داوري نظر و عقيده خودش را دارد كه اگر با آنها پاي حرف بنشيني ساعتها براي تواستدلال خود را مي آورد كه خب در همه جاي دنيا هم اين هست.من به شخصه وقتي قبول مي كنم كه وارد يك جشنواره بشوم به اين معناست كه قواعد آن را پذيرفته ام.
احمدي در پایان صحبت هايش خاطرنشان کرد: مي خواهم از گروه و عوامل سازنده اين فيلم تشكر كنم كه به شدت همدل و همراه بودند.ما در شرايط سختي كار كرديم و از آنجايي كه من وابسته به جايي نيستم و فيلم هايم گيشه اي نيست دوستان هميشه به من لطف مي كنند و دستمزدهاي واقعي خود را طلب نمي كنند و ما هم در واقع به آنها كادو مي دهيم.اين همراهي جاي تقدير دارد و موظفم كه كه بابت اين همراهي ها از آنها تشكر كنم.
در ادامه این نشست عليرضا فريد ،كارگردان فيلم،در خصوص نحوه ساخت اولین فیلم بلند خود گفت: جهان مستند در حوزه ادراك مخاطب است و با شعور و هوش تماشاگر مسائل را پيش مي برد،درصورتي كه سينماي بدنه و تجاري مستقيما با هيجانات ظاهري و احساس كاذب سعي در درگير كردن بيننده دارد.من در فيلم به شدت سعي كردم تا از لايه و پوسته ظاهري كه همان احساسات كاذب است عبور كنم و به لايه هاي دروني تر برسم.ما به هيچ وجه در اين فيلم تماشاگر را احساساتي نمي كنيم،درحالي كه قصه فيلم و شخصيت زن داستان به لحاظ روند درام كامل اين امكان را به ما مي داد كه جنبه احساساتي ماجرا را بالا ببريم.اما من به عمد از اين موضوع پرهيز كردم و به سمت ادراك رفتم.
وی ادامه داد: بر اين باورم كه سينماي ايران در حقيقه به هيچ وجه گيشه ندارد و فيلم پر مخاطب و پر فروش بي معني استومن اين موضوع را با عدد و رقم ثابت مي كنم.شما دقت كنيد وقتي فيلمي يك ميليارد فروش مي كند به آن لقب پر فروش و پر مخاطب داده مي شود.اما يك ميليارد با احتساب قيمت بليط يعني دويست هزار تماشاگر كه در جمعيت هفتاد و پنج ميليوني يعني زير يك درصد جامعه.پس تمام دعواها و برچسب ها بر سر دو دهم درصد،پنج دهم درصد و يا هفت دهم درصد است و من ترجيح مي دهم كه به جاي هفت دهم درصد مخاطب،دو دهم درصد مخاطب داشته باشم، اما در عوض به تماشاگرم دروغ نگويم و او را اسير هيجانات و احساسات كاذب نكنم و به بازي نگيرم اش.
فرید عنوان کرد: اين موضوع در مورد مخاطب شناسي فيلم هم صدق مي كند.من خط كشي مخاطب عام و خاص را قبول ندارم و نمي فهمم.فكر مي كنم كه مخاطب فيلم ما مي تواند تمام انسان ها باشند،چه خاص و چه عام.چون تمام انسان ها در تمام دنيا در معرض و تهديد از دست دادن هستند.اعم از مال،عزيز،كار و يا موقعيت و حتي سلامتي.فكر نمي كنم انسان و آدمي پيدا بشود كه با اين موضوع آشنايي و درگيري نداشته باشد،پس از اين منظر همه مي توانند مخاطب فيلم ما باشند.از سوي ديگر بحث سوء ظن است كه اين روزها در جامعه به شكل بحراني رو به افزايش است و اين دو مسئله يعني از دست دادن و سوءظن مواردي هستند كه درام ما را شكل مي دهند.
وی تصریح کرد: اما خب در جهاني كه ريتم آن هر روز دارد تندتر مي شود و مخاطب ديگر حوصله تحليل و فكر كردن و تعمق ندارد و عجله دارد و همه بي حوصله شده اند فكر مي كنم افرادي كه بيشتر دنبال فكر كردن و تحليل باشند لذت بيشتري از فيلم ما مي برند.البته اين را هم بگويم كه اين شكل و ريتم چيزي نيست كه من به دلخواه خودم آن را انتخاب كرده باشم.در واقع ايت قصه و درام است كه فرم را مشخص مي كند.طبيعي است كه وقتي زني عزيزش را از دست مي دهد دچار فلج ذهني شود و اين فلج ذهني بايد به مخاطب منتقل بشود.مگر مي توان بعد از يك سوگ انسان پرتحرك باشد؟براين باورم كه در اين فيلم ارتباط فرم و محتوا به شكل درستي برقرار شده است.
فريد در پايان صحبت هايش اظهار داشت: افرادي هستند كه دو دهه يا بيشتر هم امكانات داشته اند هم تريبون و هم سرمايه براي كار كردن،اما هميشه هم گله مند بوده اند.من مي خواهم از محمد احمدي كه به معناي واقعي كلمه يك تهيه كننده شخصي و مستقل است كمال تشكر را كنم كه بي ادعا و بي حاشيه حامي خيلي از فيلمسازاني بوده كه فكرهاي نو و بديع داشتند.بايد قدر چنين تهيه كنندگاني را دانست و از آنها حمايت كرد.اين افراد سرمايه هاي سينماي ايران هستند.
انديشه فولادوند،بازيگراین اثر درخصوص معیارهای خود در مورد پذیرش نقش گفت: مجموعه شرايطي وجود دارد كه من به عنوان بازيگر تصميم مي گيرم در اثري ايفاي نقش كنم يا نه.مهمترين آنها فيلمنامه است و نقشي كه قرار است به آن عينيت ببخشم.اينكه با اين نقش قرار است چه چيزهايي از روح من كاسته و يا چه چيزهايي اضافه شود.هرگاه بتوانم در هر پيشنهاد اين انطباق را پيدا كنم پاسخ مثبت داده ام.در مورد اين فيلم هم زماني كه فيلمنامه را مي خواندم و به صفحه پانزده رسيدم مطمئن شدم كه پاسخ ام مثبت است.چراكه حس مي كردم اين فيلمنامه چيزي دارد كه در ديگر كارها ديده نشده است.
وی ادامه داد: همين بحث جهان ادراك در عبور از احساسات چيزي بود كه برايم به شدت جذاب آمد و همين شيوه در فيملبرداري هم ادامه داشت،يعني آقاي فريد حتي مي گذاشت و اصرار داشت كه پس از تخليه شدن تمام احساسات كاذب و آني شروع به ظبط كنيم. و يا اينكه نه من بازيگر و نه مخاطب هيچ كدام بالاخره نمي فهميم كه آيا پاكروان قصه به همسرش خيانت كرده است يا نه.اينكه ما هيچ سندي دال بر برائت يا عدم برائت او نداريم و اين واگذار كردن نتيجه به انطباق تجربييات شخص من و شما و تك تك مخاطبان با دنياي اطرافمان از آن دست مواردي بود كه من نمونه اش را نديده بودم.
در ادامه اين جلسه محسن حسيني از بازيگران و كارگردانان پيشكسوت عرصه تئاتر عنوان كرد: من به هيج وجه موافق تقسيم بندي بازيگر تاتر بازيگر تلويزيون و بازيگر سينما نيستم.به زعم من بازيگري يك تكنيك است كه بعد در مديوم سينما يا تاتر و يا تلويزيون پياده مي شود.حال عده اي در تاتر مي مانند و عده اي در سينما و بعضي ها هم در تلويزيون.من به شخصه دوست دارم كه هرسه مديوم را همزمان تجربه كنم و هيچ تفكيكي بين آنها قائل نيستم.من به دوره اي رسيده ام كه مي خواهم تجربه هاي بيشتري بكنم و حتي همواره از كاركردن با كارگردانان اول استقبال كرده ام.اتفاقا همين كنتراست كه با بزرگ نيا كار كني و بعد با يك كارگردان اولي و بعد سر كار ميركريمي بروي برايم جذاب و شيرين است.
وی ادامه داد: اگر مي خواستم همواره در تاتر بمانم و يك سري نقش ها يخاص را بازي كنم كه خيلي خسته كننده و كسالت بار مي شد.بزرگي مي گويد كه نقش متفاوت وجود ندارد و هر بازيگري كه نقشي را مي پذيرد در همان ابتداي كار پنجاه درصد نقش در درونش هست.من از كار كردن با عليرضا فريد لذت بردم،همان طور كه خود شما هم اشاره كرديد معضل جشنواره امسال فيلم هاي تك لوكيشن و از همه مهمتر عدم قصه و اتفاق بود كه فكر مي كنم فيلم فريد دچار اين مشكل نيست و به آن مبتلا نمي باشد.
همچنين در اين نشست رابعه مدني، مادر اميرشهاب رضويان كارگردان و بازیگر سينما گفت: وقتي فيلمنامه اي به من پيشنهاد مي شود اول از همه اميرشهاب آن را مي خواند و بعد اگر خوب بود به من مي گويد كه قبول كنم.در هنگام ايفاي نقش هم هميشه خودم هستم و عين واقعيت جلو دوربين مي روم.دوست ندارم ادا و بازي دربياورم،چراكه بازيگر به آن معنا نيستم.پس آن چيزي كه درونم مي گويد را انجام مي دهم و عي مي كنم كه خودم باشم.در مورد فيلم آقاي فريد هم فكر مي كنم كه كار زيبايي شده است،هرچند كه مخاطب بايد آن را بپسندد و بگويد كه خوب شده يا نه.
محمدرضا لطفی (مجری – منتقد) در پایان این نشست با اشاره به این موضوع که دو ساعت بعد مهرآباد يك ويژگي دارد و آن اينكه دچار موج سينماي فرهادي كه دامن محصولات جشنواره امسال را در بر گرفته بود،نيست گفت: اولين ساخته عليرضا فريد خوشبختانه مانند اكثر محصولات جشنواره امسال به يك خانه و چند شخصيت محدود نشده است و يك اثر جاده اي به حساب مي آيد كه خود اين يك نكته مثبت است كه باعث مي شود محصول اثر متفاوتي شود.تلاش فيلمساز براي نزديك شدن به اين فضا و فرار از موج رايج آن هم براي فيلم اول يك جسارت به حساب مي آيد و اين فارغ از در آمدن و يا در نيامدن ايده است.فيلم داراي جهان بيني است و داعيه بحث فلسفي دارد،اما فكر مي كنم دو ساعت بعد مهرآباد از ناحيه ريتم و قصه كمي دچار آسيب شده است كه مي توانست با نگاه دقيق تري به آن توجه شود.با اين حال به شخصه فكر مي كنم اين فيلم متعلق به سينماي بدنه و مخاطباني كه براي سرگرمي به سينما مي روند نيست و مي خواهد حرف بزند.بايد از اين جسارت ها و حركت ها،حتي در صورت به بار ننشستن كامل بايد حمايت كرد و به آنها بها داد.
انتهای پیام/ اس