مجری مسابقات تلویزیونی باید چه ویژگیهایی داشته باشد تا بر دل مردم بنشیند و یک مجری موفق محسوب شود؟
از آنجا که این مسابقات در لحظه اتفاق میافتد، به بداههگویی و فکر کردن در آن واحد نیاز دارد تا هم بتوان مسابقه را اداره کرد و هم هیجان رقابت افت نکند. ضمن اینکه مجری باید با موضوع و قالب مسابقه کاملا آشنایی داشته باشد.
موفقیت مجری چقدر به کیفیت خود مسابقه بستگی دارد؟
تلویزیون را به اصطلاح جعبه جادویی میگویند، همین جادویی بودن آن برای جذابیتش کافی است. تجربیاتی که طی این سالها به دست آوردهام به من نشان داده کیفیت، ژانر، ساختار، طبقه و هزینه، چندان اهمیت ندارد و آنچه مهم است اینکه ببینیم مخاطب از ما چه انتظاری دارد.
یعنی شناخت صحیح از مخاطب اهمیت بیشتری دارد؟
دقیقا. باید بدانیم در هر مقطعی، مخاطب چه انتظاری از برنامه تلویزیونی دارد.
خصوصیاتی مثل شوخطبعی هم میتواند به بیشتر شدن صمیمیت مجری با مخاطب کمک کند؟
شوخطبعی هم وقتی با بداههگویی ترکیب و در یک موقعیت درست استفاده شود، میتواند خیلی موثر باشد. مثلا وقتی یک گفتمان طنزآمیز کوچک با شرکتکننده برقرار کنیم، او راحتتر در مسابقه شرکت میکند و مسابقه راحتتر پیش میرود، اما اگر قرار باشد مجری لحنی خشک و جدی داشته باشد و مسابقه به کنکور تبدیل شود، نه شرکتکننده رغبت میکند که در آن شرکت کند، نه بیننده از تماشای آن لذت میبرد. حالا ممکن است یک مسابقه، صرفا علمی باشد و جدیت جای بیشتری داشته باشد، اما در آن مسابقات هم با توجه به این که اکثر شرکتکنندگان اولینبار است فضای استودیو را میبینند، لازم است یخشان آب شود و این به تعامل مجری با آنها برمیگردد.
پس میشود گفت یکی دیگر از خصوصیات مهم مجری، داشتن مدیریت است.
بله، مدیریت صحنه و مدیریت لحظه.
فکر میکنید چرا تعداد مجریهای مسابقات تلویزیونی در کشور ما اینقدر انگشتشمار است و به تعداد آنها هم اضافه نمیشود؟
به خاطر اینکه مجری مثل بازیگر نیست که برایش میزانسن تعریف شود یا بتواند روی اجرایش تمرین کند، مجری یعنی لحظه. فرقی ندارد که مجری ورزش باشد یا مجری خبر یا مسابقه و سرگرمی یا کودک. مجری باید در ذاتش مجریگری وجود داشته باشد. مثل اینکه میبینید در یک مجلس یک نفر کارگردانی را به عهده میگیرد و محور ماجراها میشود. این آدم در ذاتش کارگردانی پنهان است. اگر کسی دیگر بخواهد هم نمیتواند مثل او کارها را اداره کند. اجرا هم اینطور است. بداههگویی، شوخطبعی، طنز و هیجان باید در ذات مجری باشد. اگر قرار باشد ادا دربیاورد، خیلی زود دستش رو شده و داشتههایش تمام میشود. عدهای بدون این که استعداد و تواناییهایشان در نظر گرفته شود، توسط روابطی وارد تلویزیون میشوند. من برای مسابقه محله که 23 سال است پخش میشود. همراه بیست نفر دیگر تست مجریگری دادیم، اما الان خیلی از مجریها حتی بدون تست اجرا و با تکیه بر چیزهای دیگری مثل اینکه در یک سریال طنز خوب درخشیدهاند، وارد این کار میشوند. در صورتی که مجریگری اصلا به این مسائل ربطی ندارد.
برای کسانی که این مدیریت و قدرت را در خود میبینند که اجرای یک برنامه را به عهده بگیرند، جایی وجود دارد که تعلیم ببینند و به شکل یک مجری حرفهای تربیت شوند؟ مثلا تلویزیون اقدامی کرده که مجری تربیت کند؟
تحصیلات آکادمیک میتواند کمک کند، اما هنر در ذات انسان نهفته است. ممکن است کسی در طول زندگیاش هنرهای مختلف را تجربه کند و بعد بفهمد در یکی از آنها که حتی کمتر روی آن کار کرده، توانایی بیشتری دارد، اما اگر بخواهیم به صورت آکادمیک بررسی کنیم و اینکه کسی درس این کار را بخواند و تجربیات دیگران را مطالعه کند، باید گفت کسی با کلاس و درس، بازیگر و مجری نشده است. همانطور که خیلی از بازیگران برجسته سینمای ما، اصلا تحصیلات آکادمیک ندارند، ولی یک جایی فهمیدهاند که این کار میتواند حرفه آنها باشد. مجری باید اقیانوسی از اطلاعات به عمق یک وجب داشته باشد تا بتواند هر برنامهای را اداره کند.
پس وجود کلاسهایی که تواناییهای متقاضی مجریگری را هدایت کند، نمیتواند خیلی کارساز باشد؟
یکسری کلاس بهعنوان فن بیان هست که میتواند بهعنوان مکمل کمک کند، اما ضرورت اجرای موفق، کلاس و درس نیست.
فکر میکنید چرا حضور خانمها بهعنوان مجری مسابقات تلویزیونی کمرنگ است؟
نهتنها در کشور ما که در بسیاری از کشورهای دنیا این پذیرفته نیست که یک خانم بهعنوان مجری هیجان و صمیمیتی را که یک آقا میتواند اجرا کند، بروز دهد. نه با شرع و عرف جور درمیآید و نه با ساختار اجتماعی که یک خانم با یک شرکتکننده شوخیهایی کند که یک آقا میتواند آنها را انجام دهد. ضمن اینکه طبیعی است که خانمها نمیتوانند در استودیو بدوند و شلوغ کنند. انگار ساختار شخصیت خانمها جوری است که با متانت و وقار گره خورده است. اگر مردها از دیوار راست بالا بروند، هیچکس نمیگوید بد است، اما اصلا درباره خانمها نمیتوان این امر را تصور کرد.
از نظر شما مسابقات تلویزیونی برای اینکه مخاطب را به خود جذب کنند، لازم است چه ویژگیهایی داشته باشند؟ مثلا وجه آموزشی در آنها پررنگتر باشد یا وجه سرگرمکننده؟
در حال
حاضر، هزینه تولید را ملاک میزان جذابیت برای مخاطب قرار میدهند. در حالی
که اگر برای یک سریال یک میلیارد تومان خرج شود، اصلا تضمینی وجود ندارد که
بیشتر از یک سریال کمخرج روی بیننده تاثیر بگذارد. مسابقهای مثل «کلید»
که اکنون در حال پخش است را در نظر بگیرید، هیچ هزینه و ساختار خاصی ندارد،
اما پژواکی که از این کار دریافت میکنم، این است که مردم آن را دوست
دارند. همین که لحظهای بیننده در خانه توانایی خودش را در بخشی از مسابقه
محک میزند، کافی است. میگویند این که برنامهای صرفا برای سرگرمسازی
باشد و چیزی برای آموختن نداشته باشد، بد است، اما مهارتهای زندگی این
نیست که بدانیم مثلا فلان رشتهکوه در کجاست و فلان قله چقدر ارتفاع دارد.
مردم هم الان خسته شدهاند، از بس نصیحت شنیدهاند. اگر هم قرار است پیامی انتقال داده شود، بهتر است به شکل غیرمستقیم باشد. دلیلی ندارد که یک مجری تلویزیون که خودش هزار جور گرفتاری و شاید ناکامی در زندگیاش دارد، بیاید درباره زندگی شیرین صحبت کند. مردم دیگر این چیزها دستشان آمده و به این شعار دادنها و تعیین روش زندگی اعتماد نمیکنند. وقتی یک جمع از همه گروههای سنی و زن و مرد یک برنامه شاد را تماشا میکنند، هدف من از برنامه تامین میشود. میتوان با یک توپ و راکت و سبد هم به این تجربه جمعی شاد رسید و این همزیستی همراه با لبخند، خیلی زیباتر از آموزشهایی مثل مسواک زدن است!