شب که میشود حوصلهها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.
شخصي به عيادت بيماري رفت و زياد نشست. بيمار گفت: از کثرت عيادت کنندگان آزرده شدم. آن شخص گفت: مي خواهي برخيزم و در را ببندم؟بيمار گفت: آري وليکن از بيرون.