قواعد رسانه تابع عرضه و تقاضااست و
مردم، مشتاق تماشای آدمهای مشهور در هر حالت و موقعیتی هستند و وقتی مردم
بخواهند، عکاسها هم انگیزهی کافی برای حضور و تعقیب و اصرار دارند.
پاپاراتزوهای غرب که کار را تا کشته شدن پرنسس دایانا پیش بردند، حالا در بیخ گوش ما به زبان خودمان حرف میزنند. حالا دیگر مجلسهای ترحیم، تنها به دل جویی و احترام و هم دردی بازماندگان ختم نمیشود و عکسهای شرکت کنندهها هم روانهی سایتهای خبری میشوند.
منطقی است که صاحبان عزا و تسلیت گویان نیز حواسشان به این بخش ماجرا باشد، و این که چه لباسی بپوشند و چه طور جلوه کنند، حتی گاهی همین بازتابها، به معنای حضور در عرصه هم هست و این برای سیاسیون کاربرد بیش تری دارد. به خصوص کسانی که به هر دلیلی امکان مطرح شدن در رسانهها از آن سلب شده است.
منظورم این نیست که شرکت کنندگان چنین مجلسهای، با این هدف در این جلسات حاضر میشوند، اما حاشیههای رسانهای آن را هم نمیتوان نادیده گرفت. کار به جایی رسید که فرمان آرا صراحتا به حضور عکاسها در مراسم تدفین و ترحیم اعتراض کرد و با تندی نوشت: " اینها برای شکار آمده بودند و دست خالی هم بر نمیگشتند." و عکاسها هم در جواب به تلخی نوشتند:" از مراسم مرگ شما عکاسی نمیکنیم آقای فرمان آرا ."
واقعا نمیدانم که این کار قطعا قابل نکوهش است یا میتواند به عنوان بخشی از اجبار زندگی در این زمانه آن را پذیرفت. آیا واقعا این استدلال عکاسها دست است که عکاسی از مراسم ترحیم بخشی از وظیفهی نمایش زندگی اجتماعی است؟ یا چنین مجلسهایی حریم خصوص محسوب میشود؟ به نظر میرسد با یک منشور چند وجهی طرف هستیم که از هر طرف نگاه کنی، برداشت متفاوتی به دست میآید. اما هرچه هست، این جور مجلسها دیگر مثل قبل، ساده برگزار نمیشود و آدمها هم دیگر مثل قبل، صاف و ساده و بی غرض در آنها شرکت نمیکنند.
انتهای پیام/