به گزارش
خبرنگار دانشگاه باشگاه خبرنگاران، جمعیت همواره از مهمترین ارکان جوامع انسانی و اساس شکلگیری تمدنها است. اقتدار اقوام و ثبات کشورها علاوه بر بزرگی سرزمین امکانات تحت اختیارشان، با تعداد نفوس آن نیز ارزیابی میشود. جوامع پر جمعیت عموما موفق به حفظ استقلال خود هستند و تمدنهای بزرگ و پایدار متعقل به ملتهای بزرگ و توانمند است.
در مکاتب بزرگ الهی نیز قداست نفوس انسانی و حفظ بقای آنان از اصول اولیه است و تعرض به جان آدمی و جلوگیری از تولد انسانها از گناهان کبیره به شمار میآید.
جمعیت هر کشور تعیین کننده سرنوشت آن جامعه است، لذا همین امر سبب شده که حاکمان عموما نسبت به تغییرات جمعیتشان بیتفاوت نباشند.
مقام معظم رهبری در این مورد میفرمایند: "من معتقدم که کشور ما با امکاناتی که داریم میتواند صدوپنجاه میلیون نفر جمعیت داشته باشد، من معتقد به کثرت جمعیتم، هر اقدام و تدبیری که میخواهد برای متوقف کردن رشد جمعیت انجام بگیرد، بعد از صدوپنجاه میلیون انجام بگیرد.
سیاست تحدید نسل در یک برههای از زمان درست بود یک اهدافی هم برایش معین کردند، آنطوری که افراد متخصص و عالم و کارشناسان علمی این قسمت تحقیق و بررسی کردند و گزارش دادند ما در سال 71 به همان مقاصدی که از تحدید نسل وجود داشت رسیدیم. از سال 71 به این طرف باید سیاست را تغییر میدادیم، خطا کردیم تغییر ندادیم.
امروز باید این خطا را جبران کنیم، کشور باید نگذارد که غلبه نسل جوان و نمای زیبای جوانی در کشور از بین برود و از بین خواهد رفت اگر به همین ترتیب پیش برویم آنطوری که کارشناسها بررسی علمی و دقیق کردند، اینها خطابیات نیست، اینها کارهای علمی و دقیق کارشناسی شده است اگر چانچه با همین وضع پیش برویم تا چندسال دیگر نسل جوان ما کم خواهد شد که امروز قاعده جمعیتی ما جوان است و به تدریج دچار پیری میشویم بعد از گذشت چند سال جمعیت کشور هم کاهش پیدا خواهد کرد چون پیری جمعیت با کاهش زاد و ولد همراه است. یک زمانی را مشخص کردند و به من نشان دادند که در آن زمان ما از جمعیت فعلیمان کمتر جمعیت خواهیم داشت. اینها چیزهای خطرناکی است اینها را بایستی مسئولان کشور بجد نگاه کنند و دنبال کنند.(
بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام)
نمایی چشمانداز جمعیت در جهانهرگاه از مسأله جمعیت سخن به میان میآید اغلب انفجار بیرونی جمعیت و رشد شتابان و پیامدهای آن به ذهن میرسد، اما این واقعیت نیز وجود دارد که مناطقی از جهان به ویژه در قاره اروپا با ریزش جمعیتی، و انفجار درونی جمعیت (رشد منفی) مواجه هستند و در آینده نیز بر گستره آنها افزوده خواهد شد. براساس برآوردهای جمعیتی، تعداد افرادی که در اتحادیه اروا زندی میکنند از سال 1015 میلادی شروع به کاهش میکند و تا سال 2050 میلادی جمعیت آن از 40 میلیون کمتر از امروز میشود. با در نظر گرفتن کشورهای اروپای شرقی، برآورد شده است که قاره اروپا که در حال حاضر جمعیتی حدود 725 میلیوندارد در 50 سال آینده کاهش جمعیتی حدود 125 میلیون نفر خواهد داشت. از این رو مناطق نامبرده با نوع دیگر از مسائل جمعیتی، یعنی باروری زیر سطح جانشینی، رشد منفی و ریزش جمعیت، سالمندشدن جمعیت و تبعات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آن مواجه هستند.
با توجه به جایگاه کشورها در مراحل گذار جمعیت شناختی متفاوت است کشورهای در حال توسعه که هنوز در مرحله گذار جمعیتی هستند، عمدتا با مسائل رشد انفجاری جمعیت و ابعاد بحران آفرین آن درگیر هستند. حال آنکه کشورهای توسعه یافته صنعتی که تحولات جمعیتی خود را پشت سر ذاشتهاند و به اصطلاح در دوران پس از گذار به سر میبرند، عمدتا با مسائل کاهش جمعیتی و سالخوردگی جمعیت مواجهاند. لذا عوامل بروز بحران جمعیت در جوامع توسعه یافته با تاخیر کمتر از نیم قرن، دیگر جوامع را به این سمت خواهد کشید. اندیشه و جنبشهای موثر در کاهش جمعیت در کشورهای غربی هم اکنون در کشورهای آسیایی به عنوان رویکردی مدرن پذیرفته شده و با فرهنگ سازی از سوی سازمانهای بینالمللی، مسئولان و نسلهای جوان را به کنترل جمعیت و تنظیم خانواده متقاعد کرده است و با پشتوانه بودجههای سازمان ملل بر دیگر نهادهای مامور با سرعتی قابل توجه هدایت میشود.
خانواده اولین قربانی تغییرات جمعیتیکاهش باروری و تاخیر در باروری در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 در اروپای غربی و شمالی با تغییر در هنجارها، ارزشها و نگرش نسبت به زندگی خانوادگی و فرزندآوری همراه شد. تغییر در ارزشهای خانواده محور به تدریج در اروپای جنوبی و کشورهای سوسیالیستی سابق نیز گسترش پیدا کرد. این تغییرات اندیشهای همراه با انقلاب در وسایل پیشگیری از بارداری به تغییرات جمعیت شناختی در خانواده منجر شد و در این روند تکالیف و تعهدات مرتبط با ازدواج رسمی دچار فرسایش شده، صورتهای جدید انتخاب زندگی مشترک، پای بندی به هنجارهای جا افتاده اجتماعی الگو دهنده به زندگی مشترک را تضعیف کرد؛ توالی وقایع در مسیر تشکیل زندگی مشترک و دوام آن از حالت استاندارد خارج شد.
محققان تضعیف خانواده را با توجه به پیامدهای آن برای باروری در ابعاد زیر مطالعه کردهاند:
- پایین آمدن میزان ازدواج،
- افزایش سن اولین ازدواج
- افزایش طلاق
- افزایش زوج زیستی (زندگی مشترک زن و مرد خارج از ازدواج رسمی)
کشورهای دارای بیشترین رشد منفی جمعیت در جهان
آهنگ رشد جمعیت در جهان نسبت به پنجاه سال پیش کاهش یافته و جمعیت دنیا در حال پیر شدن تدریجی است. کشورهایی در دنیا هستند که نرخ رشد جمعیتشان منفی است و هر ساله جمعیت کشورشان کمتر و کمتر میشود.
براساس آمار سازمان ملل متحد 10 کشور دارای بیشترین رشد منفی در جهان هستند و هر ساله جمعیت کشورشان کمتر و کمتر میشود که این کشورها عبارتند از: بلغارستان، اوکراین، روسیه، صربستان، ژاپن، آفریقای جنوبی، گرجستان، رومانی، بلاروس و آلمان
کشورهای دیگری نیز وجود دارند که نرخ رشد جمعیت آنها منفی است مانند مجارستان، مالدیو، چک، کرواسی، کوبا، لهستان و استونیا که بیش از 90 درصد کشورهای دارای نرخ منفی جمعیت در قاره اروپا قرار دارند.
بنیان جنگ جمعیتی در جهان
در سال 1327 دولت آمریکا یک واحد آکادمیک پژوهشی به نام دفتر تحقیق عملیات در دانشگاه جان هاپکینز تاسیس نمود تا پایههای تئوریک عملیات روانی در علوم اجتماعی را استخراج نماید، در سال 1948 طی یک قرارداد پژوهشی میان ارتش آمریکا و این دانشگاه پایهةای تئوریک علوم اجتماعی در جنگ روانی استخراج شد. بعدها طی دهه هفتاد، ماحصل این تحقیقات تبدیل به رشته ارتباطات سلامت عمومی در دانشگاه جان هاپکینز شد. هدف از تاسیس این رشته و مراکز مرتبط با آن، ارائه یک برنامه هماهنگ جهانی برای کاهش جمعیت کشورهای کمتر توسعه یافته بود.
این برنامه با پشتوانه آمریکا و با همکاری بسیاری از سازمانهای بینالمللی با عناوینی زیبا و جذاب چون تنظیم خانواده در این کشورها ترویج شد. پروفسور ژاکلین کاسون طی بررسی خود در کتاب جنگ علیه جمعیت، نشان میدهد که کنترل جمعیت جهانی کاملا منطبق بر پارامترهای دکترین نظامی ویک جنگ تمام عیار است.
از اولین اهداف این برنامه، جمعیتهای غیر سفیدپوست و جهان سومی ساکن در خود آمریکا بود. سرخپوستهای بومی از اولین قربانیان این جهان رایج در نظام آمریکا بودند. در سال 1966 در تمامی بیمارستانهای مربوط به سرخپوستان برنامه عقیم سازی در دستور کار قرار گرفت.
بنگاههای صهیونیستی، عامل اصلی جنگ جمعیتی
مقوله کنترل جمعیت به ویژه در سطح کشورهای جهان سوم، از جمله مقولاتی است که طی چندین دهه اخیر یکی از سرفصلهای اصلی را در سیاستگذاری های کلان کشورها به خود اختصاص داده است، با وجود اثرات مثبتی که برای این اقدام برمیشمارند، اما با آگاهی از دستهای پشت پرده این سیاست دیرینه، تمام خوشبینیها به کنار میروند. وقتی بدانیم که یکی از اصلیترین حامیان سیاست کاهش جمعیت جهان و به طور خاص جهان سوم و به طور اخص کشورهای اسلامی، شرکتها و بنیادهای بزرگی هستند که ردپای آنها را در بسیاری از سیاستهای استعماری میتوان یافت، در همراهی با آن احتیاط بیشتری خواهیم کرد.
پروژه NSSM200
طی دهه هفتاد و در زمان هنری کیسینجر -مشاور امنیت ملی رئیس جمهور وقت- پروژه مطالعاتی درباره تاثیر روند رشد جمعیت جهانی بر امنیت ملی آمریکا انجام شد. این پروژه که (NSSM200) نام گرفت، روند فزاینده رشد جمعیت جهانی را خلاف امنیت ملی آمریکا دانسته و با تشریح استراتژی آمریکا در مورد جمعیت جهانی، سیاستها، راهکارها، چگونگی همکاری سازمانهای بینالمللی و روش ترغیب و اقناع رهبران کشورهای مورد نظر را برای کاهش روند رشد جمعیت تبیین میکند.
براساس این پژوهش، جمعیت کشورهای در حال توسعه و با منافع غنی در صورتی که با همان ضریب رشد، افزایش یابد، موجب بالا رفتن خواستها و انتظارات عمومی در میان مردم از جمله آموزش، اشتغال، بهداشت و مسکن میشود که خود به ناپایداریهای اجماعی و سیاسی در این کشورها تبدیل خواهد شد. این ناپایداریها در کشورهای دارای منابع غنی تا اندازه زیادی منافع کشورهای صنعتی همچون آمریکا و بهره آنها از این منابع و سرمایهگذاری در کشورهای فوق را به خطر خواهد انداخت.
از سوی دیگر فشار ایجاد شده برای تامین نیازهای این جمعیت بالا، در آینده موجب میشود که دولتها و حاکمان این کشورها به دنبال افزایش قیمت نفت جهت تأمین نیازها و انتظارات رفاهی و معیشتی مردم خود باشند و افزایش قیمت نفت تاثیر بسیار منفی بر روی اقتصاد آمریکا خواهد داشت.
مدیریت سیاسی در کشورهای اسلامی
در طرحهای آمریکایی عنوان شده که مدیریت سیاسی در کشورهای جهان سوم از جمله کشورهای اسلامی بایستی به لزوم پذیرش و تقویت سیاستهای جمعیتی به منظور کاهش جمعیت متقاعد شوند، به همین جهت است که هماهنگ با این طرح، سران اکثر کشورهای اسلامی در مورد تنظیم جمعیت به تشویق و تقویت مردم پرداخته و تسهیاتی را به موسسههای آمریکایی که در اجرای سیاستهای جمعیتی فعالند اختصاص میدهند.
"ساموئل هانتینگتون" نظریه پرداز غربی نیز این چنین مینویسد: "تمدن اسلامی ریشه در نوعی پویایی جمعیت دارد. رشد زاد و ولد که در اکثر کشورهای اسلامی شاهد آن هستیم این چالش را متفاوت کرده، امرز بیش از 20 درصد جمعیت جهان اسلام را جوانان 15 تا 25 ساله تشکیل دادهاند".
این سخنان و نظایر آن نشاندهنده هراس فوقالعاده تحلیلگران غربی از جمعیت جوان کشورهای اسلامی و به ویژه ایران است. آنها به خوبی میدانند که افزایش جمعیت جوان، افزایش اقتدار سیاسی را در پی دارد، چرا که این قشر در مواقع خطر تمام انرژی خود را صرف دفاع از کشور و نوامیس میکنند و از این رو خطر بزرگی بر سر راه اهداف آنهاست. به همین جهت وحشت آمریکایی، به تبلیغات گسترده ضد جمعیت ایران و جهان تبدیل میشود و اسلام و تشیع را هدف قرار میدهد. این مسئله زمانی روشنتر میشود که برنامههای افزایش جمعیت در کشورهای غربی و به ویژه در میان طراحان اصلی کاهش جمعیت در جهان یعنی یهودیان، بررسی شود.
در رژیم اشغالگر قدس هر عائله یهودی بایستی حداقل چهار بچه داشته باشد.
ویژگیهای جمعیت ایران
سرشماری عمومی ایران که در سال 1335 انجام شد، جمعیت ایران را بالغ بر 18/9 میلیون نفر اعلام کرد، از این شمار 6 میلیون نفر در مناطق شهری و 12/9 میلیون نفر در نقاط روستایی سکونت داشتند. در دوره 10 ساله 1335 تا 45 جمعیت کشور با 36 درصد افزایش، به 25 میلیون نفر در سال 1345 رسید. روند افزایش در شمار جمعیت کشور همچنان ادامه داشت به طوری که سرشماریهای 1355 و 1365 به ترتیب به 33 و 49 میلیون نفر افزایش یافت.
در دهه واقع بین دو سرشماری 1335 و 1345 ایران، چیزی در حدود 6834000 نفر به جمعیت کشور اضافه شده است. این سیر صعودی تا دهههای 1355 و 1365 نیز ادامه پیدا کرد و به اوج خود یعنی 15736266 نفر میرسد. ولی از دهه مزبور به بعد علیرغم افزایش جمعیت کشور، تعداد افزیشی سیر نزولی پیدا میکند و در دهه اواقع بین دو سرشماری 1375 و 1385 به 10417358 و در آخرین سرشماری سال 1390 به 4653887 نفر رسیده است.
بنابراین سرعت رشد سالیانه جمعیت ایران در دهه 55-45 در مقایسه با دهه پیش از آن، کمتر آهستهتر میشود. با وجود این در دهه واقع بین سرشماریهای 55 تا 65 سرعت رشد جمعیت ایران به اوج میرسد و پس از آن سیر نزولی شتابانی را طی میکند.
به گزارش باشگاه خبرنگاران، اگر سیاستهای پیشدستانه در زمینه سالمندی کشور از همین الان اعمال نشود، این مقوله در درازمدت نیازمند مدیریت بحران خواهد شد. لذا باید دورنمای آینده را به خوبی ترسیم کرد، مشکلات موجود را شناخت، نیازها و مسائل فردا را تخمین زد و برآورد کرد و برنامه شفاف و کارآمد را در پی گرفت و همه اینها به مطالعات جامعنگر و عمیق نیاز دارد که موضوع را در سطح خرد و کلان بررسی کند.
انتهای پیام/