
حمایت
این دستهها به سازمان تشکیلاتی معطوف بود و از این رو در شعارهای
ارائهشده توسط این بخش بهجای اهداف و آرمانها از تشکیلات اداری و عنوان
سازمان حمایت شده است.
هر چند در دوره انقلاب، روحانیون و اندیشمندان مذهبی بیشترین تاثیر را در
روند نهضت داشتند و به تبع آن و با توجه به مقبولیت تودهای قابل اعتنای
این گروه، بیشترین طرفدار انقلابی متعلق به این قشر بود، ولی به دلیل عدم
وقوع پدیده تحزب و نبود نهادگرایی میان این گروه، مردم به آن به دیده یک
حزب یا گروه سیاسی نمینگریستند. بلکه شخصیتهای دینی را نخبگانی برخاسته
از بین خود میدانستند. حوزه نفوذ و اقتدار این گروه بیشتر از مشروعیت
کاریزماتیک و محبوبیت بیقید و شرط و بری از هر گونه انتقاد نشات میگرفت.
با این وصف کمتر به شعارهایی برمیخوریم که روحانیون و علمای مذهبی را به
عنوان یک گروه یا حزب سیاسی مورد حمایت قرار داده باشد. بلکه شعارهای حمایت
از اینها عمدتا حول محور شخصیت افراد و در موارد معدودی با عنوان روحانی
بوده است. از این رو فراوانی شعارهای سازمان محور، بسیار کمتر از بقیه
شعارهاست و این نشان از پایگاه اجتماعی قوی گروههای مذهبی دارد.
در ارتباط با سایر گروهها و احزاب بویژه احزاب شناسنامه دار، بیشترین
شعارهای حمایتی مربوط به دو گروه سازمان چریکهای فدایی خلق و سازمان
مجاهدین خلق (منافقین) بوده است:
تنها ره رهایی، پیوند با فدایی
فدایی، فدایی، تو افتخار مایی
درود خلق و خالق، نثار تو مجاهد
تعدادی از این شعارها نیز قصد حمایت همزمان از دو سازمان یاد شده دارد:
درود بر فدایی، سلام بر مجاهد
تنها ره رهایی، مسلسل مجاهد و فدایی
در کنار شعارهای حمایتی ذکر شده، به مرور برخی شعارهای مخالف با سازمانهای
سیاسی نیز پدیدار شدند. این شعارها، عمدتا علیه سازمان مجاهدین خلق ایران
بود:
نفرین خلق و خالق، نثار تو منافق
همانطور که مشاهده میشود این شعار قرینه مخالف شعار «درود خلق و خالق،
نثار تو مجاهد است» که با توجه به ادبیات مشابه به کار رفته در دو شعار،
این تغییر محتوا و پیام، ناشی از تغییر ذهنیت و دیدگاه مردم نسبت به این
سازمان است.
در این میان، برخی گروههای سیاسی به دلیل عدم کارایی در فرآیند جنبش و
محصور ماندن در دایره مباحث تئوریک محض و نابسامانیهای درون سازمانی
نتوانستند حمایت تودهای را با خود همراه داشته باشند و معدود شعارهای
ساختهشده در رابطه با آنها جهتگیری منفی و مخالف داشته است. حزب توده جزو
این گروههاست. با این که این حزب تا سال 60 آزادانه فعالیت داشت، عملا
نتوانست در فرآیند شعارسازی دوره انقلاب وزنی داشته باشد و شعارهایی که در
رابطه با این حزب ساخته شد، ذهنیت عمومی را نسبت به عملکرد حزب به مراتب
بدتر کرد:
حزب همه رنگ، حزب توده
در بین احزاب و دستههای سیاسی، جبهه ملی و نهضت آزادی گروههایی بودند که
با وجود داشتن شناسنامه تشکیلاتی مشخص و شناخته شده نتوانستند در دوران
انقلاب شعار مستقلی به خود اختصاص دهند. شعارهای حمایتی مردم درباره برخی
شخصیتهای بارز این گروهها را نیز نه در تمایل مردم به این گروهها بلکه
باید در شخصیت سیاسی آن فرد جستجو کرد. به عنوان نمونه، شعار حمایت از مهدی
بازرگان، رهبر نهضت آزادی به خاطر انتخاب ایشان توسط رهبر انقلاب به
نخستوزیری بوده است، نه بهخاطر تعلق وی به نهضت آزادی. کما این که پس از
عزل او، شعارهایی علیه او ساختند.
آنچه باعث به وجود آمدن چنین وضعیشده، بیتردید باید در علمکرد این دو
گروه یاد شده، دیده شود. عدم ارتباط سهل و موثر با توده مردم، رویکرد
لیبرالی و محافظهکارانه ابتدای کار و نبودن در خط مقدم مبارزه در اوج
انقلاب از دلایل اصلی پیش آمدن چنین شرایطی است.
فعالیت این دو گروه از مرحله چانهزنی با دستگاه حاکمه رژیم پهلوی شروع و
با انتقاد و اعتراض ملایم ادامه یافت و در زمان اوج جنبش، فعالیت این دو
گروه تحتتاثیر رهبر انقلاب قرار گرفته است.
در شعارهای این دوره علاوه بر افراد و گروههای سیاسی، طبقات اجتماعی نیز
مورد حمایت قرار میگرفتند. این اقشار و طبقات، معمولا آنهایی بودند که به
طریقی در جریان مبارزات انقلابی دخالت داشتند. کارگران، دانشجویان و
کشاورزان از جمله این افراد هستند.
شعارهای زیر نمونههایی از این شعارهاست:
درود بر برزگر، متحد کارگر
کشتار دانشجویان، به دست شاه جلاد