اوایل فیلم ذبیح به انسیه می گوید:"هرچیزی اولش کوچیکه..." حالا ما منتظر انارهای بزرگتر و رسیده تر هستیم. خب می دونید چیه؟! طعم گس، مزه ی پرطرفداری نیست.

به گزارش خبرنگار حوزه سینما باشگاه خبرنگاران؛ "انارهای نارس" درباره ی زنی است به نام "انسیه" با بازی آنا نعمتی که در خانه ی پیرزنی به نام طوبی سادات پرستاری می‌کند. شوهر انسیه، که پژمان بازغی نقش او را بازی می‌کند، ذبیح نام دارد و به کار جوشکاری مشغول است. دو اتفاق بد زندگی این سه را بهم می ریزد... .

این فیلم درباره ی روابط مالی نیست. هرچند، در دنیای جدید پول زیربنای خیلی چیزها از جمله خود زندگی شده است! اما آنچه وجه بارز این فیلم است، روابط انسانی ست، نه روابط مالی.

مجیدرضا مصطفوی در فیلمش نشان داده است که از خیلی ها بیشتر سینما را می شناسد. او توانسته است که از اکثر عناصر سینمایی لازم برای کارش بهره ی خوبی بگیرد؛ کات ها، قاب ها، میزانسن و حتی اسلو موشن‌هایش شکل مطلوبی دارند. همچنین نورپردازی با تکیه بر نور طبیعی بخوبی صورت گرفته است که به طبیعی شدن فضا کمک زیادی کرده است.

درمورد وقایع فیلم باید گفت که قوانین حاکم بر آدمهای فیلم، قوانینی انسانی است و نه سودجویانه؛ مثلا مسأله‌ی طوبی سادات ظاهرا ربطی به انسیه ندارد و طوبی هم الزامی برای جوراب بافتن برای بچه ی در شکم انسیه ندارد. ولی آنها جور دیگری فکر می کنند و مسأله شان، مسأله ی همدیگر است. این هماهنگی روابط ممکن بود به وحدت لحن بینجامد که اتفاق خوبی نیست وخوشبختانه چنین نشده است. 

شخصیت پردازی ها در فیلم به اندازه و به درستی انجام شده است و این مختص به شخصیتهای اصلی نیست. حتی روی شخصیت های فرعی هم به اندازه ی خودشان کار شده است.

شاید بخاطر علاقه ی شخصی ام باشد که توجهم به تیتراژ آغازین انارهای نارس جلب شده است.

وگرنه زیاد باب نیست که نامی از خود تیتراژ و اسامی آن برده شود. انارهای نارس صاحب یک تیتراژ خوب و خوش فرم است که بخوبی از ظرافت های هنری بهره برده است.

اما علیرغم آنچه در بالا آورده شد، فیلم از ضعف هایی جدی هم رنج می برد که به قول معروف فیلم را "حیف" کرده است. یکی از مشکلات مبتلا به در فیلمنامه نویسی این است که گاهی طرحهایی که بیشتر مناسب فیلم کوتاه یا نیمه بلند است را در قالب فیلم بلند می ریزند. حالا نمی کنند چندتا کوچه ی فرعی اضافه کنند تا تنوعی به کارشان داده شود.
 
پتانسیل بسط وگسترش در این قصه به چشم می خورد ولی موادی که یاری رسان باشد وجود ندارد. البته من هم موافقم که این قصه به اکشن به آن معنا نیازی نداشت، و شاید هم کار را خرابتر می کرد. ولی این جای خالی را بایست پر می کردند که هنوز خالی ست!

همچنین ای کاش مصطفوی با این همه زیبایی بصری در کارش، کمی هم از قواعد اصولی داستان پیروی می کرد تا کارش شبیه به یک سلسله قطعه ی کوتاه نشود. البته لزومی ندارد که او همه ی قواعد را رعایت کند، ولی باید به شکلی مطلوب مصالحش را میچید تا مخاطبانش را از نیمه ی فیلم ببعد از دست ندهد. این خیلی بد است که بعضی از فیلم ها به تست آستانه ی تحمل بدل شوند! اگر کسی قصه تعریف کردن بلد نباشد و پاراگراف را بدون عوض شدن موضوع عوض کند، خب باید برود یاد بگیرد؛ فید (تبدیل تصویر به سیاهی) یکی از انتقالات سینمایی ست که معمولا برای گذشت زمان یا عوض شدن فصول فیلم استفاده می شود. البته موارد آزموده ی خوب دیگری هم دارد. یکی از ضعف های بسیار بزرگ "انارهای نارس" فیدهای بدفرم و بدجای آن است که باعث افتادن ریتم و اخلال در نحوه ی روایت قصه می شود.

اوایل فیلم ذبیح به انسیه می گوید:"هرچیزی اولش کوچیکه..." حالا ما منتظر انارهای بزرگتر و رسیده تر هستیم. خب می دونید چیه؟! طعم گس، مزه ی پرطرفداری نیست.

سید حسن برهانی
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.