در ابتدا مطلبی را با عنوان«مقایسه کنید این دو راه را»به قلم جعفر بلوری چاپ شده در ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان میخوانید:
1- یکی از دوستان خبرنگار تعریف میکرد، در جریان دیداری که اخیرا با رهبر انقلاب داشت، حضرت آقا درباره شهید حسن باقری و این که آن شهید بزرگوار چگونه ناممکنها را ممکن میکرد فرموده بودند:
شهید حسن باقری خبرنگار سادهای بود که حدود یک سال پس از ورود به جبهههای جنگ، از یک سرباز «عادی»، تبدیل شد به یک «استراتژیست زبده جنگی». با نقشه و برنامه این شهید بزرگوار بود که خرمشهر آزاد شد. این که یک جوان بیتجربه اما معتقد و مومن، چطور ظرف یک سال به یک فرمانده بزرگ و موفق جنگی تبدیل میشود، قطعا برای عدهای نه باورکردنی است نه قابل فهم. اما ما در طول جنگ، دهها و صدها مورد از این نشدنیها را شدنی کردیم. طبیعی است که این گونه وقایع را نمیشود با «محاسبات علمی» و «منطق جاری» دنیای امروز به کنکاش نشست مگر اینکه همچون حسن باقریها، به مسائل نگاه و «کن فیکون» کرد. باقری نشان داد با اعتقاد عملی به «ما میتوانیم» در کنار «ایمان» به وعدههای الهی است که میشود بسیاری از مشکلات را حل و نشدنیها را شدنی کرد. (نقل به مضمون)
2- آغاز حکومت حسنی مبارک با -یکی دو سال اختلاف- همزمان شد با وقوع انقلاب اسلامی ایران. حکومت نظامی مصر در طول 30 سال حاکمیت مبارک، «کاملا» مورد «حمایت» آمریکا بود و حکومت مردمی ایران اسلامی هم «کاملا» تحت «فشار» آمریکا. ایالات متحده در این 30 سال نه تنها از مصر حمایت میکرد بلکه به نوشته «سیانان مانی» به این کشور حقوق میداد و در مقابل، علیه جمهوری اسلامی وارد شده و میلیاردها دلار از اموال و داراییهای مردم این کشور را بلوکه میکرد. جنگ 8 ساله تحمیلی، تحریمهای بیسابقه، تلاش برای کودتا، فتنه 88، ترور دانشمندان و نخبگان و... که جای خود را دارد.احتمالا حاکمان وقت مصر با محاسبات علمی و عقلی خود به این نتیجه رسیده بودند که بدون نزدیکی به آمریکا و داشتن حمایتهای این کشور قدرتمند، قادر به ادامه حیات نخواهند بود و احتمالا نتایج همین محاسبات عقلی! نشان میداد «نباید» در مقابل چنین قدرتی ایستاد ولو به قیمت از دست رفتن استقلال و حیثیت و پرستیژ و...
شاید حسنی مبارک مانند برخی در کشور خودمان عقلگرایی را مساوی میدانست با نزدیکی و اعتماد به دشمن و سپس به این نتیجه میرسید که بدون آمریکا و تنشزدایی با این کشور قلدر و «مستکبر» راه به جایی نخواهد برد؛ و این که تنها در صورت اراده این کشور، مصر با آن پیشینه تمدنی و ظرفیتهای عظیم انسانی به جایگاه مطلوب خود خواهد رسید. غافل از این که نزدیکی به استکبار «عین» بیعقلی و استکبارستیزی عین عقل و از آموزههای اسلامی است. به تعبیر رهبر انقلاب، استکبارستیزی نه یک شعار بلکه «یک واژه قرآنی است» و «ریشه اساسی استکبار نیز در خودبرتربینی و همه چیز را فرع بر خود دانستن است». (دیدار با فرماندهان بسیج 29 آبانماه 92). این که چگونه نزدیکی به دشمنی که «ریشه» اساسی تفکرات آن خودبرتربینی است و «همه چیز» را تاکید میشود «همه چیز و همه کس» را فرع بر خود میداند، عقلگرایی تفسیر میکنند، سوالی است که خود باید پاسخ آن را بدهند. واقعیت این است که جمهوری اسلامی ایران با استناد به همین دستورات قرآنی است که طی سی و چند سال گذشته به مقابله با استکبار پرداخته و طبیعی است هزینه آن را هم داده است؛ اما نباید از دستاوردهای بینظیر آن هم غافل شد.
مقایسهای کنید شرایط امروز مصر و ایران را؛ شرایط امروز ایران با بسیاری از متحدین عربی آمریکا در منطقه را. مگر نه اینکه یکی از مهمترین دلایل شکست نشست مهم و سرنوشتساز ژنو2 غیبت ایران در آن بود؟نتایج نشست ویژه کمیته امنیت ملی مجلس نمایندگان آمریکا در خصوص نفوذ فزاینده ایران در نیمکره غربی که چند ماه پیش و همزمان با انتخابات ریاست جمهوری ایران منتشر شد نشان میدهد قدرت و نفوذ ایران در نیمکره غربی نگرانیهای «جدی» استراتژیستهای این کشور را به همراه داشته است؟ این قدرت کی و چگونه حاصل شده؟ جز با مقابله با استکبار؟ این دستاوردها حسادتبرانگیز است یا پالسهایی که متاسفانه از روی کرنش و ضعف از این سو به آن سو ارسال میشود؟
توان رشکبرانگیز هستهای ایران- که صد افسوس این روزها عدهای در داخل حتی با حرارتتر از دشمن علیه آن موضع میگیرند- دستاورد دیگری است حاصل از «عقلانی» اندیشیدن. همین توان هستهای است که غرب را با آن همه دبدبه و کبکبه و تکبر به تکاپو انداخته طوری که به نوشته روزنامه تایمز اسرائیل در 29 ژانویه 2014، اوباما حل این معضل را برای خود یک «پیروزی بزرگ» و به نوشته روزنامه انگلیسی گاردیندر 24 نوامبر 2013، حل آن را یک «پیروزی تاریخی» برای غرب میداند.
3- واقعیت این است که حسنی مبارک هم درست طبق محاسباتی که امروز عدهای در داخل و در لفافه «عقل»، «علم» «دیپلماسی فعال» و... پیش برده و بر آرمانهای انقلاب حمله میکنند، به استکبار نزدیک شد و مرسی نیز کما بیش به همان راه رفت و امروز هم هزینه همین محاسبات غیرعقلانی را میدهد. همین روزها است که خبر ریاست جمهوری ژنرال عبدالفتاح السیسی، مجری کودتای نظامی علیه تنها دولت قانونی مصر منتشر شود تا حاصل اعتماد محمد مرسی به آمریکا را نیز به چشم ببینیم!
4- بحث بر سر استفاده یا به تعبیر بهتر «سوء استفاده» از ابزار «عقلگرایی» است که برخی رسانههای خاص با پرچم کردن آن ارتباط با آمریکا را توجیه میکنند. ظاهرا استفاده از این ابزار همزمان با روی کار آمدن دولت جدید «مد» شده. «شاید» جلوهگری و جذابیت استفاده «ابزاری» از این واژه، مرهون برخی اقدامات نسنجیده و غیرکارشناسی چند ماه آخر دولت آقای احمدینژاد باشد. چند ماه که شاهد سوء مدیریت باشی و هزینههای سنگین آن را پرداخت کنی، دو مسئله کاربرد پیدا میکند. یکی انگشت گذاشتن روی «نقاط ضعف دیگران» و دیگری متمرکز شدن روی نقاطی که مردم از آنها بیشترین لطمه را خوردهاند! یعنی اقتصاد. اما باید توجه داشت که خواندن انشاء در زنگ حساب شاید چند ماهی «جواب» دهد اما نتیجه ادامه این بازی میشود داستان سبد کالا.
چه میدانیم... شاید عدهای فراموش کرده باشند سخنان امام راحلمان را که میفرمود: «کسی تصور نکند که ما راه سازش با جهانخواران را نمیدانیم. ولی هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند!... اگر بند بند استخوانهایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالای دار برند، اگر زنده زنده در شعلههای آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستیمان را در جلوی دیدگانمان به اسارت و غارت برند هرگز امان نامه کفر و شرک را امضا نمیکنیم. (صحیفه امام، ج21، ص69)
محمد سعید احدیان مطلبی را با عنوان«آيا زمان کنار گذاشتن خوش بيني غيرواقع بينانه نشده است؟»را در ستون سرمقاله روزنامه خراسان به چاپ رساند که به شرح زیر است:
واقع بيني ايجاب مي کند آقاي روحاني خوش
بيني غيرمبتني بر واقعيت هاي خود را نسبت به نتيجه بخش بودن توافق نامه
ژنو مبني بر به تفاهمي جامع رسيدن با آمريکا تعديل کنند و براساس واقعيت
هاي غيرقابل کتمان موجود اين احتمال را بدهند که ممکن است مذاکرات به نتيجه
نرسد و به همين دليل در کنار ادامه ديپلماسي فعال براي به نتيجه رساندن
توافقنامه، دولت را براي بعد از شکست احتمالي مذاکرات آماده کنند.
درستي يا نادرستي اظهارات 2روز پيش آقاي روحاني درنوع مواجهه با منتقدان
توافق نامه ژنو را موضوع اصلي نمي دانم آنچه از اظهارات ايشان توجه مرا
بيشتر به خود جلب کرد ادامه خوشبيني تعديل نشده آقاي روحاني نسبت به
آينده توافقنامه ژنو بود که ميتوان آن را باعث نگراني دانست.
واقعيت غيرقابل کتماني که حتي افراد غيرمتخصص نيز امروز آن را به خوبي درک
کرده اند اين مسئله است که آمريکايي ها از روز بعد از توافقنامه ژنو تا
امروز (علاوه بر لحن بعضا تحقيرآميزشان) به صورتي مکرر اصرار برموضوعاتي
کرده اند که بارها توسط آقاي روحاني و ظريف خط قرمز ايران اعلام شده است.
آخرين بار اين موارد مربوط مي شود به اظهارات «شرمن» مسئول تيم مذاکره
کننده آمريکا در روز سهشنبه هنگامي که در جايگاه رسمي پاسخگويي به کميته
روابط خارجي سنا قرار گرفت. تصريح دوباره وي بر ضرورت تعطيلي تاسيسات
فردو و اراک جزو همان خط قرمزهاي اعلام شده مي باشد و تاکيدش براينکه ما
توافقنامه ژنو را توافقنامه ايده آلي نمي دانيم و دليل اينکه آن را امضا
کرديم فقط اين بوده است که بتوانيم جلوي فعاليت هاي هسته اي ايران را هم
زمان که مذاکره مي کنيم بگيريم، حاکي از نگاهي است که در آن بوي حسن نيت
نمي آيد او حتي از ضرورت ورود به بحث موشک هاي بالستيک ايران که اصولا
موضوع مذاکرات ژنو نبوده است و زياده خواهي سياسي محسوب مي شود نيز سخن
گفت.
مسئولان ايراني در پاسخ به اين قبيل اظهارات اولا تاکيد بر نادرست بودن
روايت آمريکايي ها از توافقنامه کرده اند و ثانيا آن مواضع را گفته هايي
براي مصرف داخلي دانسته اند. منطق عقلاني و حداقل اصول سياست ورزي و مصالح
ملي حکم مي کند در "موارد مبهم" ما روايت مسئولان خود را بپذيريم، اما
نمي توانيم براين امر بديهي بي توجهي کنيم که وقتي مسئولان آمريکايي با
افکارعمومي خود سخن مي گويند يا در مواقعي که در جلسات کنگره به صورتي
رسمي دربرابر چشم ميليون ها بيننده داخلي و خارجي موضعي را مي گيرند، حتي
اگر "بخواهند"، "نمي توانند" نقطه مقابل اين مواضع رسمي و علني که آن را
مکرر تکرارکرده اند، عمل کنند لذا اين جمله که اين اظهارات کاربرد داخلي
براي آمريکايي ها دارد نمي تواند پاسخگوي نگراني ها از روايت آمريکاييها
از توافقنامه ژنو باشد.
با اين وصف همانطور که 3روز بعد از توافقنامه با تحليلي از محتواي
توافقنامه در يادداشتي ذکر کردم، همچنان براين باورم که اين سند گرچه خلاف
تبليغات روزهاي اول دولت از نظرحقوقي توافقنامه اي خوب نيست ولي از نظر
سياسي مي تواند توافقنامه اي خوب باشد و به همين دليل مي توان همچنان از
امضاي توافقنامه دفاع کرد مشروط به آنکه از فرصت سياسي پيش آمده استفاده
بهينه کرد اما به نظر مي رسد با توجه به ادامه روندي که دولت در ديپلماسي
پيش گرفته است بايد نسبت به آينده ابراز نگراني کرد چرا که اظهارات آقاي
روحاني و رفتار تيم مذاکره کننده هسته اي نشان دهنده اين امر است که دولت
براساس خوشبيني تمام عياري که به ادامه اين روند دارد تمام تمرکز خود را
تنها بر به تفاهم رسيدن با 1+5 گذاشته است. سوال اصلي اين است که آيا اين
همه مواضع صريح و علني مقامات آمريکايي که امکان عقب نشيني از آنها براي
دولتمردان آن کشور اگر نگوييم ناممکن است در خوشبينانه ترين حالت بسيارسخت
است، نبايد احتمال به نتيجه نرسيدن مذاکرات را تقويت کند به گونه اي که
براي بعد از شکست احتمالي در مذاکرات از امروز برنامه ريزي و اقدام و خود
را از لحاظ اقتصادي و ديپلماسي آماده کنيم؟
ما نمي گوييم دولت مطابق "بدبيني" که نويسنده اين سطور و عده اي ديگر از
ابتدا داشته اند اقدامات خود را طراحي کند چه که حتي ما هم به رغم بدبيني
جدي خود تلاش براي مذاکره و تفاهم را امري مفيد دانسته و مي دانيم اما آيا
زمان آن نرسيده است که آقاي روحاني در نگاه خوشبينانه زايدالوصف خود که
غيرمنطبق با واقعيت هاي شفاف موجود است بازنگري کنند؟
بنا نداريم با اشاره به جريحه دارشدن غرور ملي که اين روزها از تحقيرهاي
آمريکايي در مردم مشاهده مي شود، فضاي عقلاني تصميم گيري را احساسي کنيم
اما ضروري به نظر مي رسد دولت را به اين عقلانيت واقع بينانه تشويق کنيم
که خوش بين ترين تحليلگران داخلي و خارجي احتمال موفقيت مذاکرات را حداکثر
50 درصد مي دانند برهمين مبنا آمريکايي ها همانطور که بارها اعلام کرده اند
براي بعد از شکست احتمالي مذاکرات برنامه مدوني دارند و براساس همان
برنامه هم اکنون در حال اقدام هستند (کافي است به گزارش معاون وزيرخزانه
داري آمريکا به کنگره مراجعه کنيد) اما آيا دربرابرآن ها ما جز اصرار بر
راهگشا دانستن چندميليون دلاري که آمريکايي ها از اموال خودمان به صورت
قسطي و صدقه گونه به اقتصاد روزمره ما تزريق کرده اند و غير از اميد بستن
به خريدهاي روزمره و بررسي در حد سبک و سنگين کردن بازار ايران توسط شرکت
هاي اروپايي برنامه ديگري داريم؟
به نظر مي رسد دولت بايد با واقع بيني، همچنان که به ديپلماسي با 1+5 تا
زماني که آن ها بازي را به هم نزده اند، ادامه دهد، اولا با تمرکز براقتصاد
درون زا و مديريت جهادي پشتوانه اي قوي براي ديپلماسي ايجاد کند و ثانيا
از فرصت استفاده کرده و با ديپلماسي فعال، کشورهاي "غيرمتخاصم" و "موثر" از
جمله کشورهاي «اروپاي دوم» را با حقايق صلح آميزبودن فعاليت هاي هسته اي
ايران آشنا کند و زمينه شکستن يا حداقل دور زدن تحريم هاي اروپايي را فراهم
کند.
آقاي روحاني نبايد اين ترديد را به خود راه دهند که اگر در تغيير جهت گيري
تيم اقتصادي خود از نگاه به خارج به اقتصادي درونزا دچار تعلل شوند و
براي دستگاه سياست خارجي دولت همچنان بر استراتژي تک راهبردي "تفاهم با
1+5" پافشاري و در دستورکار قرار دادن راهبردهاي ديگر تاخير کنند، ممکن است
ديگر نتوانند به وعده هاي انتخاباتي خود عمل کنند.
دکتر حامد حاجی حیدری در مطلبی با عنوان«روحيه انقلابي و تکليف ما»چاپ شده در ستون سرمقاله روزنامه رسالت اینطور نوشت:هر چند "از يک ديد وسيعتر..."، کشور ما از زمان
فتواي مهم تحريم تنباکو، که آغاز ورود پر توان مرجعيت ديني به عرصه سياست، و
به تبع، ايجاد تحرک ديني ويژه در کالبد تمدن ما بود، تا کنون روند متزايد
رو به پيشرفتي داشته است، و هر چند که پس از وقوع انقلاب، به رغم همه
دشواريها و مضيقهها، روند رو به پيشرفت ما غير قابل انکار بوده است، اما
امسال، سالگرد انقلاب اسلامي، به همت دولتمردان عاليمقام و نخبگان سياسي
کمتحرک، شور و حال انقلابي هميشگي را ندارد.لحن نه چندان عزتمند سياست خارجي ما، ابراز ناتواني رئيس جمهور کشور در
مقابل اصحاب رسانه آمريکايي در قلب نيويورک از خزانه خالي، در کنار بي
تدبيري توزيع سبد کالا، يا ناتواني محرز دولت در واکنش مناسب به امواج سرما
که عملاً با ناكارآمدي همراه شده است، عزل متجاوز از 2600 مدير تازه نفس
جوان که در سختترين شرايط هشتاد و هشت پشت انقلاب را خالي نکردند، و به
کار گماري مديراني که نه تنها ديگر از طراوت جواني و انقلابي در ايشان اثري
نيست، بلکه در شرايط سخت هشتاد و هشت، يا پشت انقلاب را خالي کردند، يا
بيپرده به روي انقلاب قداره کشيدند،..
همه اينها ... همه و همه، شباهت دولت ما را به سياست يک ملت انقلابي زايل
ميکند، و به تبع، حس شور و حال انقلابي را در اين سالگرد انقلاب، از کشور
ميگيرد. گاه، به نظر ميرسد که تنها چيزي که دولت ما را هنوز شبيه دولت
انقلابي نگه داشته است، ديدار رئيس جمهور با جانبازان باشد، شايد که تأثير
خود را بر روحيه سياستگذاران بگذارد. خدا اين جانبازان و ايثارگران را از
ما نگيرد، که هنوز هم منشأ برکتاند. ولي فقط همين نما براي يک دولت
انقلابي کافيست؟ امسال، سالگرد انقلاب، حال و هواي هميشگي را ندارد. بايد فکري کرد...؛ بايد
اميدوارانه فکري کرد. ملتي که خدا دارد، بنبست ندارد. در اين يادداشت،
اول "از يک ديد وسيعتر..."، به موضوع خواهيم نگريست، و سپس، تزهايي را
براي برون رفت از اين وضع و حال غير انقلابي مطرح خواهيم نمود...
از يک ديد وسيعتر...
از اول انقلاب تا امروز، که سي و پنج سال ميگذرد، در حوادث گوناگون،
حوادثي که بعضي از آنها، ميتوانست يک ملت را، يک نظام را از جا بکند،
ميتوانست يک کشور را دچار درياي طوفانياي بکند که ندانند چه ميکنند و چه
بايد بکنند (همين طور که ميبينيم در بعضي از کشورهاي همسايهيمان) براي
اين کشور پيش آمد؛ اما، اين کشتي استوار که متکي به ايمانهاي مردم، به
اراده مردم، به دل نوراني مردم به ذکر خدا بود، در اين طوفانهاي گوناگون،
اندک اضطرابي پيدا نکرد. اين، نشانه رحمت الهي است؛ اين، نشانه تفضلات
خداوند به ملت مؤمن است.با وجود اين همه عوامل انحراف، بحمد الله ملت ما مؤمنند، خدا دوستند،
دينشناسند، به معنويت علاقهمندند. امروز جوانها در دنيايي که ماديگري
بر آن حاکم است، غرق در حيرت و آشفتگياند؛ دوري از معنويت آنها را دچار
آشگفتي کرده است؛ نميدانند چه بکنند؛ متفکرانشان هم ماندهاند؛ و بعضي از
آنها فهميدهاند که راه اصلاح کارهايشان مراجعه به معنويت است. ولي چه جور
ميتوانند معنويت از دست رفته را، معنويتي را که دو قرن است در کشورهاي
غربي دائماً با وسائل گوناگون کوبيده شده است، برگردانند؟ کار آساني نيست؛
اما، ملت ما اين جور نيست. ملت ما در اين مجراي عظيم معنويت حرکت کرد، با
معنويت توانست يک انقلابِ با اين عظمت را به پيروزي برساند، با معنويت
توانست در اين دنياي مادي يک نظام اسلامي را که متکي به معنويت است،
برافرازد، پايههاي آن را محکم کند و آن را در مقابل، تهاجمها و طوفانهاي
گوناگون حفظ کند.
ملت ما يک جنگ هشت ساله تحميلي را با تکيه به همين معنويت توانست با
سرافرازي و پيروزي طي کند. امروز هم جوانهاي ما اکثراً جوانهاي مؤمن و
معنوي هستند. حتّي آن کساني که به ظاهر گرايش معنوي در سيماي آنها نيست،
انسان در مواقع حساس ميبيند دلهايشان متوجه خداست. بارها من عرض کردهام
که در اين شبهاي قدر، در اين روزهاي اعتکاف، در اين مراسم نماز عيد فطر،
چه افرادي، چه اشخاصي که انسان گمان نميکند، دلهايشان را متوجه خدا
ميکنند.مشمول تفضلات الهي شدن يک مسئله است، حفظ تفضلات و رحمت الهي يک مسئله
ديگر. مبادا به خودمان مغرور شويم؛ مبادا وقتي دست کمک پروردگار را در
شمايل جانبازان ميبينيم، بگوييم: "ما که مورد توجه پروردگار هستيم" و از
وظايفمان غفلت کنيم؛ مبادا ياد خدا از دلها برود. بايد جوانها، اين
دلهاي پاک را، اين دلهاي نوراني را، اين دلهاي نرم را مغتنم بشمرند؛
آنها را با ياد پروردگار سيراب کنند؛ آنها را از ذکر خدا لبريز کنيد، که
خداي متعال توجهاتش را و رحمتش را بر اين ملت مستدام خواهد کرد (برداشت از
آيت الله سيد علي حسيني خامنهاي، مقام معظم رهبري).
دقيقاً چه بايد کرد؟
گام اول: گروه "نخبگان غيردولتي"، که امروز با اخراج توأم با بي مهري بيش از 2600 مدير دولتي جوان، به يک پيکره بزرگ که نه، به يک توده
"عظيم" تبديل شدهاند، امروز بايد متشکل شوند، و احساس مسئوليت انقلابي
کنند. آنها وظيفه دارند.براي استمرار مشمول تفضلات الهي شدن، ابتدا احساس مسؤوليت انقلابي لازم
است. بايد، همه، حس اضطرار و نياز جدي داشته باشندبه چيزي که عامل اصلي
پيشرفت و مقاومت ما طي سي و پنج سال اخير بوده است. گروه "نخبگان
غيردولتي"، بايد حرکت به سمت "روحيه انقلابي" را براي حيات خود و اجتماع
مهم بدانند. تک تک نخبگان، بدون آن که تکليف را به گردن ديگري بيندازند،
بايد در حيطه عملکرد خود، تهديدات بالقوه را شناسايي کنند، و سناريوهايي
بسازند که نشان دهد در آينده چه اتفاقاتي خواهد افتاد. آنها بايد از هر
فرصتي، براي بيان ضرورت "روحيه انقلابي" استفاده کنند. با مردم، گفتگو
کنند، و دلايلي قانع کننده براي تغيير بياورند. نهايتاً از همفکري با مردم،
براي تقويت روحيه انقلابي کمک بگيرند.
گام دوم: در گام دوم، و پس از بر آمدن يک حس واقعي اضطرار تغيير، بايد
ائتلافي قدرتمند تشکيل دهند. اين موضوع، نياز به رهبري قوي و حمايت افراد
کليدي اجتماع دارد. براي راهبري تغيير به سمت "روحيه انقلابي"، نياز به
اتحاد نيرومند از افراد با نفوذ اجتماع، چه اجتماع عيني، و چه اجتماع
شبکهاي هست. اين افراد، بايد با ارتباط هاي منطقي و عقيدتي و عاطفي به هم
پيوند يابند و پيوند آنها مدام تقويت شود.
گام سوم: براي ايجاد و تحکيم ائتلاف ميان نخبگان، و در نهايت سازماندهي يک
اتاق فرمان براي تغيير، خلق يک چشمانداز آينده، نقش کليدي دارد. همه
نخبگان بايد به سهم خود، تصوير يک چشمانداز آينده منطقي و قابل درک و به
يادماندني از تغيير را براي مردم بسازند، و مسيرهاي رسيدن به آن را معلوم
نمايند. به لحاظ عملياتي، نخبگان غير دولتي، بايد ارزشهايي که براي ايجاد
تغيير ضروري هستند، تعيين کنند؛ براي رسيدن به اين چشمانداز، استراتژي
تعريف کنند؛ و براي رسيدن به اين چشمانداز استراتژيک، ممارست و تشريک
مساعي نمايند.
گام چهارم: نخبگان، بايد از طريق چشمانداز تغيير، با افراد ارتباط برقرار
کنند. نهايتاً، آن چشمانداز و استراتژياي مؤثر واقع ميشود که در جملات
کوتاهي ميان مردم رد و بدل شود، و هر يک از مردم بتوانند در چند دقيقه آن
را توصيف کنند. نخبگان انقلابي بايد از هر فرصتي براي صحبت با مردم در مورد
چشمانداز آينده انقلاب استفاده کنند، و به طور آشکار و بيپرده به مردم
نشان دهند که دغدغههاي آنها چگونه با تغيير پاسخ داده ميشود. يک نکته
ديگر اين است که براي حفظ انقلاب و روحيه انقلابي، نخبه برج عاج نشين به
درد نميخورد؛ بلکه بايد تغيير را راهبري کرد و گام به گام و در هر مقطع،
مسير را براي مردم انقلابي معلوم نمود.
گام پنجم: در مرحله بعد، نخبگان انقلابي بايد موانع را از سر راه بردارند.
اتاق فرمان نخبگان انقلابي، در استمرار خط خود، پس از ارائه چشمانداز و
استراتژي و تبيين آن براي مردم، ساختار اجتماعي را رصد ميکنند، و از اين
که همه لايههاي اجتماع، همراه آنها خواهند بود، اطمينان حاصل ميکنند.
بايد بخشي از مردم که هنوز چشم اميد به اين گفتمان غيرانقلابي دارند را
بررسي و نيازهاي آنها را شناسايي کرد، تا راه حل کامل روحيه انقلابي براي
آن مشکلات ارائه شود.
گام ششم: نخبگان با روحيه انقلابي، در ادامه خط تغيير، بايد پيروزيهاي
کوتاه مدت و ميان مدت به دست آورند، طوري که به واسطه آن، انگيزه مردم براي
استمرار خط انقلاب تحکيم شود. نخبگان انقلابي، بايد به اجتماع خود طعم خوب
حاصل از روحيه انقلابي را در سراسر مسير بچشانند. تا به اين ترتيب، مدام
افراد جديدي به سازمان اصولگرايانه تغيير اضافه شود و بر سرعت بازگشت کشور
به خط انقلاب افزوده شود. بدين ترتيب است که روحيه انقلابي، بيش از پيش، به
بخش ثابتي از فرهنگ جديد ما تبديل ميشود، و برکات بلندمدت خود را هر چه
بيشتر به جاي خواهد گذاشت .
روزنامه وطن امروز ستون سرمقاله خود را به مطلبی با عنوان«خدمت بیمنت سرهنگها»نوشته شده توسط حسین قدیانی اختصاص داد:اگر بولدوزر خشن مثلا باسوادها کاری جز اهانت به اقشار مختلف ملت ندارد، زنده باد بولدوزر مهربان، مردمی و دلسوز سرهنگها و سربازها که برف را از پیش پای مردم میروبد، بیآنکه کار داشته باشد به مصداق رأیشان در انتخابات. زنده باد جوانان بسیجی امامزاده باصفای شیرود که کار خود را رها کردند و 3 روز تمام به برفزدههای تنکابن، آذوقه دادند، بیآنکه سؤال از ایمانشان کنند یا اینکه بپرسند از میزان سوادشان! ادب مرد اگر به ز دولت اوست، در دولت آن سرهنگ ارتشی است که 3 شب تمام در «واجارگاه» و «رحیم آباد» تا آنجا که در توان داشت، قصور دولتیها را جبران کرد اما مگر بند میآمد بارش برف؟! دولت واقعی این ملت، همان کسانیاند که مخلصانه برایشان کار مضاعف، جهادی، غیرتعریف شده، خارج از ساعت اداری و بسیجیوار انجام میدهند، نه کسانی که وظایف اصلکاری را رها کرده، علیه اصحاب نقد، درشتگویی میکنند.
دولت، به میز و دفتر و دستک و خدم و حشم نیست، به عزم و اراده آن راننده دیپلمهای است که رفته سپاه تا اگر جنگ شد، با دشمن این ملت بجنگد! دولت، هم وزارت نیرو دارد، هم وزارت راه اما وقتی با گذشت 5 روز از برف و بوران فراوان، تازه آقایان وزرا یاد وظایفشان افتادهاند، باید هم وزارت نیرو را در بازوی آن سرهنگ ارتشی مشاهده کرد که برق بلد است، ادب بلد است، غیرت بلد است، حضور در صحنه بلد است، مردمی بودن بلد است و وزارت راه را در ایمان آن سپاهی که 3 شب خانه نرفت و ماند در خیابان، بلکه از حجم مشکلات بکاهد. جخت بلا بعد از چند روز، آفتاب زودتر از پشت ابرها سر درآورد تا بعضی وزرا!
تو وقتی صدقهای باشد دیپلماسیات، بار جنگ را آوار میکنی روی دوش سرهنگها و وقتی باز هم صدقهای باشد اقتصادت، بار برف را آوار میکنی روی دوش این و آن، این بار نه در جنگ، که در زندگی! بوسه باید زد همت بسیج را، ارتش را، سپاه را که به جای ریاست بر جمهور، سربازی میکنند برای جمهور و خدمت میکنند به برف زدهها، بیآنکه بپرسند؛ «تویی که داری آذوقه میگیری، اول بگو در انتخابات، رای دادهای یا نه؟! و به که؟! و چرا؟! و اول بگذار، یک گلایهای از تو بکنم، بعد نانت دهم؛ چرا از ما خصوصی حمایت میکنی؟! » حقا که چه کلاس درسی گذاشتند سربازان جمهور برای بعضیها. اصلش سواد یعنی فهم و بهکارگیری همین مسائل، و الا «سواد» در لغت یعنی «سیاهی»
«تحلیل سیاسی هفته»این هفته روزنامه جمهوری اسلامی در رابطه با مانور مردمی و نمایش اقتدار نظام در روز 22 بهمن به شرح زیر است:اين روزها در سي و پنجمين دهه فجر انقلاب اسلامي، مردم ايران خود را براي برپايي بزرگترين مانور مردمي و نمايش اقتدار نظام در روز 22 بهمن آماده ميكنند. هر چند كه سالهاست از روزهاي فجرآفرين بهمن 57 فاصله گرفتهايم و بعضيها ممكن است آن نعمت بزرگ رحماني و يكرنگيهاي وحدت آفريني را كه انقلاب اسلامي را به پيروزي رساند فراموش كرده باشند ولي بايد دانست كه انقلابي ماندن نظام، منوط به احياي همان خصلتها و روحيههاي ايثارگرانه و همدليهاي برادرانه است و امروز نيز بيش از پيش با همه اختلاف نظرهايي كه ممكن است در سطوح مختلف وجود داشته باشد، براي پاسخگويي به توطئههايي كه دشمنان انقلاب متوجه اين سرزمين كردهاند، همه با هم، يكدل و يكزبان، فصل همدلي را مرور كنيم و مشتهاي گره كرده را به سوي دشمن واحد نشانه بگيريم و بر تداوم انقلاب تاكيد كرده و به جهانيان اعلام نمائيم كه هرگز بر سراستقلال و آزادگي خود معامله نخواهيم كرد و در برابر زيادهخواهي غرب كوتاه نخواهيم آمد.
اين روزها و در پي توافق هستهاي ايران و گروه 1+5، تهران به مركز توجهات كشورها و سفر هياتهاي كارشناسي و اقتصادي خارجي براي مذاكره و توسعه روابط با جمهوري اسلامي ايران تبديل شده است. به واقع رفع بخشهايي از تحريمهاي اقتصادي كشورمان از سوي غرب، از يكسو باعث نقشآفريني جمهوري اسلامي ايران در سطح تعاملات منطقهاي و جهاني شده و از سوي ديگر اهميت اقتصادي و جذابيتهاي تجاري ايران را به رخ جهانيان كشيده است.اينكه اين روزها تهران شاهد سفر هياتهاي سياسي، تجاري و اقتصادي از كشورهاي مختلف و صاحبان صنايع است، نويدبخش عصر تازهاي از روابط تجاري كشورمان با دنياست كه از سال گذشته با تشديد تحريمهاي ناعادلانه، شاهد كاهش بيشتر آن بوديم ولي با روي كار آمدن دولت جديد و در پيش گرفتن رويكرد اعتدالي در مناسبات بينالمللي به دليل پيگيري حقوق و منافع ملي با رعايت متانت و تدبير، شاهد بستري مناسب براي تنش زدايي و مراودات اقتصادي با دنيا هستيم.
سرانجام در هفته جاري وعده توزيع سبد كالايي دولت يازدهم محقق شد ولي ايكاش با چنين تبعات و كاستيهايي صورت نميگرفت.واقعيت اينست همانگونه كه برخي كارشناسان با توجه به اين نحوه توزيع پرمسأله مقاديري ناچيز از كالاهاي ضروري بين اقشار محدود حدس ميزدند، اين حركت دولت تدبير و اميد نيز حركتي ناپخته و كارشناسي نشده، از سنخ حركتهاي پوپوليستي دولت نهم و دهم بود كه براي جلب رضايت كوتاه مردم طراحي شده است. به هر حال اين حركت با توجه به عدم امكان استمرار آن در آينده و شناسايي غيردقيق افراد تحت پوشش با واكنشهايي روبرو شده و اعتراضايي را برانگيخته كه انتظار ميرود دولت نسبت به ساماندهي و رفع مشكلات، چارهانديشي مناسب را انجام دهد.
اين هفته با ورود موج جديدي از هواي سرد، بارش برف كه مدتها مردم كشور براي نزول آن لحظه شماري ميكردند، آغاز شد و مناطق وسيعي از كشور زير پوشش برف قرار گرفت. بارش رحمت الهي اگرچه در ابتدا موجب خوشحالي مردم استانهاي مختلف را فراهم كرد وليبه علت عدم آمادگي و ناهماهنگي بخشهاي اجرايي باعث بروز مشكلاتي شد و روزهاي سخت و دشواري را براي مردم ايجاد كرد. متأسفانه بسته شدن راههاي مواصلاتي، قطع آب، برق و گاز معضلات بسياري را در استانهاي شمالي رقم زد به نحوي كه خدمات رساني عادي مختل گرديدو رئيسجمهور مجبور شد دستور ويژهاي را براي كمك رساني به مردم صادر كند. ايجاد چنين وضعيتي در كشور بار ديگر اين سؤال را مطرح ميكند كه آيا بروز اين همه مشكل به خاطر وقوع برف، طبيعي است؟ ستاد مديريت بحران، در كجاي اين حادثه ايستاده است؟ مشكل از برف است يا بيبرنامگي براي مقابله با بحرانهاي طبيعي و يا از بيتدبيري مسئولان؟
پاسخ هرچه هست، نتيجه آن فرو رفتن مردم در مشكلات طاقت فرسايي است كه همه ساله بايد شاهد تكرار آن باشند. قطعاً بسياري از كشورهاي ديگر جهان مانند كشور ما با چنين پديدههايي درگير هستند، اما اتكاي آنان به تجربيات گذشته و سازماندهي امور و مديريت توانمند، مانع از آن ميشود كه در مقابل حوادث زانو زده و تسليم شرايط شوند.اين هفته در صحنه بين المللي، تحولات بحرين، افغانستان و سوريه را به دليل اهميت رويدادها در اين كشورها مورد بررسي قرار ميدهيم. در بحرين، رژيم آل خليفه در ادامه سياستهاي سركوبگرانه، "شوراي علماي شيعه" را منحل اعلام كرد تا به زعم خود، انسجام معترضين را برهم بزند و روند مبارزه آزاديخواهانه و عدالتطلبانه ملت بحرين را مختل كند. رژيم بحرين همچنين قانون تشديد مجازات معترضين را كه به تصويب مجلس فرمايشي رسيده بود تاييد كرد تا نيروهاي دولتي براي قلع و قمع مبارزين و مردم معترض با دست بازتر عمل نمايند. از جمله مواردي كه در قانون جديد آمده اين است كه كساني كه به شخص شاه توهين نمايند به هفت سال زندان محكوم خواهند شد، درحالي كه مجازات قبلي تنها چند روز زندان بود.
مبارزات مردم بحرين عليه حكومت خودكامه و فاسد آل خليفه وارد سومين سال شده است. در اين مدت، حكومت منامه كه تنها نماينده اقليت كوچكي در اين كشور ميباشد براي حفظ قدرت، به هر جنايت و اقدام ضدانساني دست زده است. از شكنجه وحشيانه زندانيان سياسي تا كشتار معترضان با انواع سلاحهاي اهدايي غرب و حمله به منازل مردم، از جمله اقدامات رژيم براي خاموش كردن نداي حق طلبانه و سركوب جنبش مسالمتآميز مردم بحرين بوده و تصميمات اخير رژيم بحرين نيز در راستاي سياستهاي گذشته است. با اينحال وحشت و انفعال در رفتار سردمداران رژيم بحرين كاملاً مشهود است. مردم بحرين با پايداري شجاعانه، پس از گذشت سه سال همچنان در صحنه مبارزه هستند و همين موضوع تاييدي بر شكست تمامي تدابير رژيم است و پيروزي انقلاب بحرين را در آينده نه چندان دور نويد ميدهد.
اين هفته، حامد كرزاي رئيسجمهور افغانستان لحن خود عليه آمريكا را تندتر كرد تا چنين وانمود كند كه او ديگر سرسپردگي به واشنگتن ندارد و يك سياستمدار مستقل و وطن دوست است. كرزاي كه از چندي قبل با پيش گرفتن لحن منتقدانه عليه آمريكا، عصبانيت دولتمردان آن كشور را باعث گرديده، اين هفته نيز گفت كه حضور آمريكاييها در افغانستان خيري براي افغانستان نداشته است. كرزاي حتي براي اينكه ثابت كند ديگر نوكر و وابسته آمريكاييها نيست گفت كه هفت ماه است با اوباما حرف نزده است!واقعيت اين است كه كرزاي درصدد است فضا را براي توجيه حضور خود، در دوره بعد از خروج آمريكاييها مساعد سازد. بديهي است كه كرزاي با حمايت آمريكا قدرت گرفت و ادامه حكومت وي نيز با پشتيباني آمريكاييها ميسر بوده است. بيم كرزاي از آن است كه پس از خروج بخش عمدهاي از نيروهاي آمريكايي، كفه قدرت به نفع مخالفان حكومت وي سنگين شود و معلوم نيست در آن صورت سرنوشت وي چگونه خواهد بود. از اينرو حامد كرزاي تلاش ميكند با ژستهاي ضد آمريكايي، به گونهاي با مخالفان رژيم خود به ويژه طالبان به مصالحه برسد تا همچنان نفوذ خود را در افغانستان حفظ كند، مخالفت كرزاي با توافق امنيتي واشنگتن - كابل نيز در همين راستا قابل بررسي است.
اين هفته، تحولات سوريه تحت الشعاع اجلاس ژنو 2 قرار داشت كه با وجود تلاشهاي گسترده بانيان آن نشست، به ويژه آمريكا، نتيجهاي از آن حاصل نشد و تنها دستاورد آن اجلاس اين بود كه طرفين موافقت كردند دومين دور اجلاس را نيز برگزار كنند. آمريكا متحدين غربي و عربياش به شدت تلاش كردند تا محور مذاكرات ژنو 2 را "تشكيل دولت انتقالي" قرار دهند. توجيه آنها نيز اين بود كه لزوم تشكيل دولت انتقالي، در ژنو 1 لحاظ شده و ژنو 2 بايد اين بند را به اجرا برساند. با اينحال مواضع سرسخت و قاطع حكومت سوريه در اجلاس ژنو، اين ترفند را خنثي كرد. حكومت سوريه صريحاً اعلام كرد لزومي نميبيند تسليم اين خواسته غيرمنطقي، يعني كنار رفتن بشار اسد از حكومت شود بلكه اين مردم سوريه هستند كه صلاحيت تعيين تكليف بشار اسد و حكومت سوريه را دارند.همزمان، رئيس يك سازمان اطلاعاتي آمريكا اذعان كرد كه جايگاه بشار اسد از گذشته قويتر شده است "جيمز كلاپر" تاكيد كرد بشار اسد، به خصوص پس از قضيه توافق امحاي تسليحات شيميايي، جايگاه مستحكمتري پيدا كرده است و ميتواند همچنان در قدرت باقي بماند.
ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد را میخوانید که به مطلبی با عنوان«تامین مالی حملونقل عمومی بهمثابه بخشی از هدفمندي»نوشته شده توسط دكترحسین عبده تبریزی اختصاص یافت:1- از شروع طرح هدفمندکردن یارانهها، بحث پرداخت سهمی از درآمد حاصل از
افزایش قیمت انرژی به کسبوکارها و تولید مطرح بوده است. هر چند چنین
پرداختی هرگز صورت نگرفت، اما بهنظر میرسد سنت طرح موضوع آنچنان قوی بود
که کارشناسان و پژوهشگرانی که روی مرحله دوم طرح کار میکنند، خود را
متعهد به تخصیص بخشی از درآمد به کسبوکارها میدانند.امری که در بودجه
93 نیز لحاظ شد و 10 هزار میلیارد تومان به آن اختصاص یافت. به دلایل
متعدد و از جمله به این دلیل که کسبوکارها امکان انتقال هزینههای اضافی
به مصرفکنندگان را دارند، بهنظر نمیرسد چنین تخصیصی ضرورت دارد.
2- در سه دهه گذشته، برنامههای متعددی در قالب حمایتهای بودجهای و
غیربودجهای از کسبوکارها و صاحبان آنها صورت گرفته است. مرور برخی از
آنها میتواند بیانگر آن باشد که سیاستهای یادشده هرگز موفق نبوده است. در
دهه 1360، بسیاری از صنایع از دولت دلار 7 تومانی گرفتند. آیا آنها
تولیدات خود را با لحاظ این نرخ پایین به بازار عرضه کردند؟ پاسخ منفی است.
در سالهای پس از جنگ تحمیلی، زمانی که نرخ برابری بازار بالاتر رفته بود،
بسیاری از صنایع داخلی برای ادامه حیات خود از دولت به نرخ 40 تومان دلار
دریافت کردند. این نرخ تقریبا یکسوم قیمت بازار در اواخر دهه 1360 بود. طی
دو سال گذشته نیز بعد از سقوط ارزش ریال، بسیاری از صنایع دلار را به نرخ
1200 تومان و بعدها 2600 تومان از دولت دریافت کردند؛ درحالیکه نرخ دلار
در بازار بین 3000 تا 4000 تومان بود. آیا این یارانهها به مصرفکننده
منتقل شد؟ واقعیت آن است که یارانهها در قالب نظام چند نرخی ارز، هرگز به
جیب مصرفکننده نهایی نرفت و همواره گرفتار جریانهای فساد و رانت شد.
3- هرگاه شکاف بین دو منحنی در نمودار پيوست که تفاوت بین نرخ رسمی و نرخ
آزاد دلار را نشان میدهد افزایش یافته، نتیجهای جز افزایش نابرابری بیشتر
در اقتصاد به همراه نداشته است.
تجربه دو سال اخیر در خاطر همه ما هست. ارقام تورم ماههای اخیر بیانگر
کاهش قیمت خردهفروشی در صنعت مواد غذایی است، هر چند اینکه قیمت پایه مواد
غذایی از دلار 1200 به دلار 2600 افزایش یافت؛ این به آن معنا است که صنعت
مواد غذایی قبلا محصولات خود را با نرخهای آزاد دلار انطباق داده و با آن
قیمتها کالا به مصرفکنندگان میفروخته است. پس تجربه میگوید هرگاه
یارانه به طرف عرضه بازار ارائه شده، مزایای آن هرگز به طرف تقاضا نرسیده و
رقابت میان کسبوکارها شدت نگرفته است.
4- واقعیت آن است که اگر امروز تصمیم به توزیع یارانه سهم صنعت بگیریم،
ابزار اجرایی مناسبی نداریم که یارانهها را بهدرستی بین آنها تقسیم کنیم و
دوباره به تله فساد و رانت گرفتار نشویم. اگر کسبوکارها از دولت
میخواهند که فضای بازار آزاد را برای آنها فراهم کند، نمیتوانند خود
بهطور گسترده متقاضی دریافت یارانه باشند یا از دولت تضمین و ضمانتنامه
بخواهند.
5- از طرف دیگر، اگر در تهران یا کلانشهرهای کشور زندگی میکنید، حتما
شاهد هستید که محلهها، باغها و خانههای قدیمی یکی پس از دیگری به بهانه
توسعه شهری به آسمانخراشها تبدیل میشوند. گذشته از این، حملونقل داخلی
کلانشهرها هم توسعه متوازن ندارد. هنوز طرح مترو چهلوچند ساله تهران به
اتمام نرسیده و بهرغم افزایش روزافزون اتوبانها، پلها و جادهها و تلاش
شهرداری در حوزه عمرانی، همه ما روزانه ساعتها از وقت خود را در ترافیک
میگذرانیم. همین امروز نیز در خبرها بود که بودجه شهر تهران 15.000
میلیارد تومان پیشبینی شده است؛ یعنی تقریبا دو برابر کل عملکرد بودجه
عمرانی کشور در سالجاری. سوال آن است که شهرداریهای کلانشهرها برای
تامین چنین بودجههای عظیمی از کجا منابع مییابند؟ شهرداریها به جز فروش
تراکم چه راه دیگری برای تامین منابع مورد نیاز توسعه شهری دارند؟ آیا فروش
تراکم (در مواردی فروش قانون)، در بلندمدت منافع کل شهر را تضمین میکند؟
آیا اصولا هنوز تبدیل کاربری و افزایش تراکم چنین ظرفیتهای ریالی دارد؟
6- از طرف دیگر توسعه بسیاری از صنایع معدنی به علت فقدان زیرساختهای
حملونقل بینشهری محدود شده است. بسیاری از صنایع واگنسازی، تولید کشنده و
پیمانکاریهای مرتبط با ریل و جاده نیز با ظرفیتهای پایین تولید میکنند.
حملونقل درونشهری و بین شهری شامل افزایش خطوط مترو، راهآهن بین شهری و
راههای جادهای و همچنین نگاهداری کیفیت جادههای درون و بینشهری،
سالانه به میلیاردها تومان بودجه نیازمند است. این منابع از کجا باید تامین
شود؟ بودجه عمومی دولت ظرفیت حمایت از توسعه و ارتقای کیفیت جادههای
درونشهری و بینشهری و نیز حملونقل عمومی درون و بینشهری را ندارد. چه
باید کرد؟ واقعیت آن است که بخش عمده تامین مالی زیرساختهای حملونقل
درونشهری و بینشهری در کشورهای توسعهیافته، از محل مالیات بر سوخت (fuel
tax) تامین میشود. در بررسی بدیلهای مختلف تامین مالی راه و حملونقل،
هیچ بدیلی مناسبتر از مالیات بر سوخت بهنظر نمیرسد؛ روشی که آمریکا، چین
و بخش اعظم اروپا از آن مسیر راهها و ناوگان حملونقل عمومی خود را
ساختهاند.
7- پیشنهاد مشخص آن است که جهت پرهیز از اخذ مالیات سوخت جداگانه برای
حملونقل و راهها، وجوه مورد نیاز مربوطه در طرح هدفمندی یارانهها
گنجانده شود و از عواید حاصله، منابع لازم برای تامین مالی شهرداریها و
دولت برای توسعه و نگاهداری راههای محلی و بینشهری و نیز ناوگان حملونقل
درونشهری و بینشهری فراهم شود. توسعه زیرساختهای حملونقل میتواند
بستر رونق بسیاری از صنایع اصلی کشور از جمله خودروسازی و معادن و فلزات را
فراهم کند. توسعه و بهبود راههای بین شهری و درونشهری و گسترش حملونقل
عمومی، هزینههای تولید را کاهش میدهد. این بهمعنای پرداخت به همه صنایع و
کسبوکارهای کشور است. بهاینمنظور میتوان صندوق توسعه و بهبود راهها و
حملونقل عمومی را تحتنظر وزرای کابینه تشکیل داد و از عواید حاصل از
اجرای طرح هدفمندی، منابع لازم را به آن تخصیص داد. این منابع پایدار در هر
سال با تصمیم دولت بین شهرداریها و وزارت راه و شهرسازی توزیع میشود و
چون امکان پیشبینی جریان آتی آنها وجود دارد، پروژههای عمرانی شهرداریها
و وزارت راه و شهرسازی در حوزه راه و حملونقل در مقیاسی گسترده فعال
میشوند.
حشمت الله فلاحت پیشه مطلبی را با عنوان«ادامه سياست چماق و هويج»در ستون یادداست اول روزنامه تهران امروز به چاپ رساند که در ادامه میخوانید:تازهترين سخنان وندي شرمن، نماينده آمريكا در مذاكرات هستهاي با ايران
نشان ميدهد كه واشنگتن برنامهاي وسيع را براي مواجهه با ايران در دور
نهايي مذاكرات هستهاي تدارك ديده و درصدد است هر چه بيشتر اهرمهاي فشار
عليه ايران تهيه كند. وندي شرمن به مسائل مختلفي از فعاليتهاي هستهاي
ايران و مسائل حقوق بشر و حتي توزيع سبدكالايي در ايران اشاره كرده كه
نشاندهنده كنجكاوي عميقي است كه آمريكاييها درباره تحولات ايران در دستور
كار خود قرار دادهاند. در اين راستا مشخص است كه تيم مذاكرهكننده هستهاي
ايران غير از موضوع هستهاي برنامه ديگري را در دستور كار خود ندارد و
آنچه كه در قالب توافق ژنو نيز شكل گرفته تا مرحله نهايي آن كه هنوز عملي
نشده است،مربوط به موضوعات هستهاي است و قرار نيست موضوع ديگري در آن مورد
بحث وبررسي قرار گيرد.
به نظر ميرسد چند عامل باعث شده است كه وندي شرمن
معاون وزيرخارجه آمريكا اظهارات تندي را در جلسه استماع مجلس سناي اين كشور
عليه ايران بيان كند.يكي از اين دلايل سياست هميشگي چماق و هويج است كه
براساس آن آمريكاييها تلاش ميكنند سياست خارجي خود در قبال ايران را
بهگونهاي تدوين كنند كه بتوانند بر اساس آن به مرگ بگيرند كه ايران به تب
راضي شود. نكته ديگر موضوع تحريمهاي ايران است كه آمريكا تلاش ميكند آن
را به اهرمي پايدار تبديل كند تا اگر در دورهاي به اين نتيجه رسيدند كه از
اين اهرم درباره موضوعات هستهاي نميتوانند استفاده كنند و آژانس
بينالمللي انرژي اتمي حكم داد كه دربرنامه هستهاي ايران ايرادي وجود
ندارد،آنها بتوانند از بهانههاي ديگري شبيه حقوق بشر براي اعمال اين
تحريمها استفاده كنند.
نكتهاي كه بايد بدان توجه داشت اين است كه ايران
در قبال سياستهاي آمريكا بايد واكنشي مبني بر آمادگي داشته باشد يعني اين
موضوعات ايران را از مسير خارج نكند و از سوي ديگر بتواند باعث شود ايران
آمادگي لازم را در شرايط پيچيدهتر در قبال آمريكا به دست آورد.يكي ديگر
از دلايل رفتار شرمن اين است كه چون آمريكاييها نتوانستهاند در منطقه
خاورميانه سياستهاي خود را اجرا كنند تلاش ميكنند هر جا كه بتوانند به
ايران ضربه بزنند،آنچه وندي شرمن درباره سبدكالا مطرح كرد ابزاري براي
تحقير مردم ايران بود.
كاري كه دولت حسن روحاني در اين باره بايد انجام
دهد،استفاده از تجريه 16 سال گذشته است كه براساس آن نبايد از شمشير عريان
در قبال آمريكا استفاده كند ضمن اينكه نبايد از ژست تمام لبخند در اين
زمينه استفاده كند،ايران بايد بتواند از شمشير در غلاف استفاده كند كه نشان
دهنده قدرت ايران است و اين شمشير هيچگاه نبايد از كمر سياستمداران ما
باز شود.در واقع ايران در عين حال كه بنابر موقعيت از سياست لبخند
ديپلماتيك بهره ميبرد بايد بر اساس يك سياست گامبهگام استفاده كند. بايد
در نظر داشت،رفتاري كه آمريكاييها نشان دادهاند، در ادامه
موضعگيريهايي است كه تا به حال داشتهاند.ولي در نهايت آنچه بر مذاكرات
اثر خواهد گذاشت خودش را در توافقها نشان خواهد داد.آمريكاييها در مقام و
موقعيت و قدرتي نيستند كه بتوانند اظهارات شرمن را عملي كنند و اگر زماني
بخواهند تن به عملي كردن چنين مواردي بدهند نتيجهاي جز شكست به دست
نخواهند آورد.
سمانه آزادی ستون سرمقاله روزنامه حمایت را به مطلبی با عنوان«نظام نیمه آزادی در قانون مجازات اسلامی»اختصاص داد:
زندان مجازاتی پذیرفته شده و غیرقابل انکار در تمامی جهان است. نظریههای
مختلف کیفری فواید و مضرات فراوانی را برای این مجازات برشمردهاند. در
همین خصوص نهادهای مدرن کیفری تلاش میکنند تا با اعمال نهادهای نوین از
مضرات مجازات زندان برای فرد، خانواده او و جامعه کاسته و بر نکات مثبت این
مجازات برای اصلاح مجرم بیفزایند.نظام نیمه آزادی یکی از این نهادهای نوین حقوق کیفری است که در آن با
آزادی نیمه وقت مجرم موافقت شده اما بر نظارت دایمی بر او تاکید میشود.
این روش از یک سو ثبات خانوادگی مجرم را حفظ کرده و اصل فردی بودن
مجازاتها را تضمین میکند و از سوی دیگر اصلاح گام به گام مجرم را در
دستور کار قرار میدهد. نظام نیمه آزادی یکی از نهادهایی است که قوانین
کیفری نظامهای مدرن حقوقی از آن برای تنبیه مجرمان به گونهای که آنان
کمترین فاصله را از اجتماع گرفته و بیشترین فایده را برای اجتماع داشته
باشند، استفاده کردهاند.
فصل هفتم بخش دوم قانون مجازات اسلامی مصوب سال 1392 نیز در دو ماده به
تبیین نظام نیمه آزادی پرداخته است. ماده 55 این قانون، نظام نیمه آزادی را
شیوهای دانسته که براساس آن محکوم میتواند در زمان اجرای حکم حبس،
فعالیتهای آموزشی، حرفه آموزی، درمانی و نظایر اینها را در خارج از زندان
انجام دهد. در این ماده نظارتی مستمر برای اجرای این شیوه در نظر گرفته شده
و مقرر شده است که اجرای این فعالیتها زیر نظر مراکز نیمه آزادی صورت
گیرد که در سازمان زندانها و اقدامات تامینی و تربیتی تاسیس میشود. ماده 56 این قانون نیز محدوده تصمیم گیری قضات را برای حکم به نظام نیمه
آزادی برای مجرمان مشخص کرده و محکومان قطعی به حبسهای تعزیری درجه 5 تا 7
را مشروط به گذشت شاکی، سپردن تامین مناسب، عهد به انجام یک فعالیت شغلی،
مشارکت در ادامه زندگی خانوادگی و درمان اعتیاد یا بیماری محکوم با رضایت
وی، مشمول این نظام قرارداده است.
گفتنی است که این ماده قانونی، محکومانی را که دوره حبس آنان به میانه
رسیده نیز از نظر دور نداشته و مقرر کرده که این محکومان نیز میتوانند در
طی دوره تحمل مجازات در صورت دارا بودن شرایط قانونی، صدور حکم نیمه آزادی
را تقاضا کنند و دادگاه موظف به رسیدگی خواهد بود. در نظام نیمه آزادی کسی که محکوم به تحمل حبس در مدت مشخص میشود، در این
مدت در واقع نیمی از مجازاتش را متحمل میشود. به طور مثال محکوم شبها در
زندان است و یک زمان مشخصی را در بیرون از زندان میگذراند و یا در روزهای
تعطیل به زندان میرود. قاعدتا باید این نظام جدید کیفری را مثبت ارزیابی کرد، زیرا با اعمال این
شیوه، هم فرد تحمل کیفر میکند و هم دچار مضرات و گرفتاریهای زندان
نمیشود. سایر کشورها نیز روز به روز روشهای جدیدی برای اصلاح نظام کیفری
حبس محور روی میآورند.
در نظام نیمه آزادی مقرر در قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 افرادی که
محکوم به حبسهای سبک هستند، میتوانند در ضمن حبس، فعالیتهای دیگری را
نیز در بیرون از زندان اجراکنند. یعنی نهادی در زندان تاسیس میشود که به
عنوان نظام مرکزی نیمه آزادی است و افرادی که مشمول مقررات این نظام
میشوند زیر نظر این مرکز فعالیت میکنند. اعمال نظام نیمه آزادی به
حبسهای تعزیری 5، 6 و 7 مربوط میشود. ماده 56 قانون جدید با تاکید بر
اینکه از نظام نیمه آزادی فقط در حبسهای تعزیری درجه 5 تا 7 میتوان
استفاده کرد عنوان میکند که دادگاه حکم دهنده به مجازات تعزیری میتواند
با تضمین، تعهد و یا برای فعالیتهایی مانند ترک درمان اعتیاد یا بیماری،
مشارکت در ادامه زندگی خانوادگی و ... محکوم را با رضایت خودش تحت حمایت
نظام نیمه آزادی درآورد.
در واقع قانون جدید با پیش بینی چنین وضعیتی به دنبال فردی کردن مجازاتها
در نظام کیفری است با توجه به استفاده از نهادهای نوینی از جمله نیمه
آزادی، آزادی مشروط، تعویق صدور حکم، معافیت از کیفر و ... در قانون جدید
میتوان شاهد کاهش جدی مضرات مجازات حبس در جامعه بود. در قانون مجازات اسلامی با استفاده از نظریات حقوقدانان کیفری و بهره مندی
از گفتمان حاکم بر جرم شناسی نوین، نظام نیمه آزادی به منظور حمایت از شخص
بزهکار، خانواده او و در نهایت جامعه را به رسمیت شناخته است. نگاه مثبتی
که از سوی اکثر حقوقدانان به این نهاد حقوقی شده است چشم انداز روشنی را
از اجرای این نهاد حقوقی پیش روی صاحبنظران قرارداده است. در پایان باید گفت که پیش بینی نهادی چون نظام نیمه آزادی در قانون
مجازات اسلامی از جمله اقدامات ارزندهای است که با هدف عملی ساختن سیاست
کاهش جمعیت کیفری یا حبس زدایی بوده و مبتنی بر رویکرد اصلاح بزهکار و
بازگشت دوباره و سعادتمندانه او به جامعه مورد توجه تدوین کنندگان قانون
قرار گرفته است.
و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«تغيير نگاه جامعه جهاني به ايران»به قلم حجت الاسلام و المسلمين سيد رضا اکرمي اختصاص پیدا کرد:پيامبر
اسلام هيچگاه بنا نداشت که با زور شمشير، قدرت خود را توسعه دهد و براي
تبليغ اسلام براساس ارزشهايي که به خاطر آنها مبعوث شده بود عمل ميکرد.
رسول اکرم پس از استقرار حکومت اسلامي براي زمامداران آن دوران نامه نوشت و
آنها را به اسلام، صلح و همزيستي مسالمتآميز دعوت کرد. امام حسن نيز براي
حفظ اسلام، صلح با معاويه را شروطي پذيرفت.پس در سيره پيامبر و ائمه در
کنار جنگ، صلح هم وجود داشته است.
در کشور ما اکنون ميثاقي به نام قانون اساسي و
رهبري وجود دارد که بايد همه امور براساس اين دو معيار و ميثاق انجام شود.
در حوزه سياست خارجي، کشور ما براساس اصول عزت، حکمت و مصلحت با هر دولتي
که منافع و احترام متقابل را رعايت کند رابطه و تعامل خواهد داشت. البته در
اين بين يک استثنا به نام رژيم صهيونيستي وجود دارد که ما نميتوانيم
موجوديت اين رژيم را بپذيريم زيرا اين موجوديت براساس ظلم و غصب ايجاد شده
است.
رييسجمهور در شش ماه گذشته در روابط ديپلماتيک
خود با ساير کشورها چه در مراسم تحليف در مجلس شوراي اسلامي که با حضور
نزديک به شصت کشور برگزار شد و چه در مجمع عمومي سازمان ملل، اجلاس سران
کشورهاي عضو سازمان همکاري شانگهاي در بيشکک قزاقستان، مجمع جهاني اقتصاد و
چه در مذاکرات هستهاي، قانوني، دنياپسند، اخلاق مدار و با انصاف عمل کرده
که براساس اين عملکرد رئيسجمهور نگاه دنيا به ايران تغيير کرده است.به
گونه اي که امروز ديگر دشمنان نميتوانند اقدام به ايرانهراسي کنند و
مساله دستيابي ايران به سلاح هسته اي را مطرح کنند. در اين بين ايران هم با
اعتمادسازي نقش موثري در ايجاد اين تغيير داشته است. با اينکه غنيسازي
بيست درصد حق ماست اما حاضر شدهايم که غنيسازي را تا پنج درصد کاهش دهيم و
همچنين اجازه دادهايم که بازرسان سازمان انرژي اتمي از مراکز هستهاي
کشورمان بازديد کنند.
دشمنان ميخواستند بوسيله تحريمها ايران را در
نظام بينالملل منزوي کنند اما با تحرکات ديپلماسي دولت، تحريمها ترک
برداشته است به گونهاي که اکنون يک هيات 140 نفره از فرانسه در قالب هيات
صنعتي براي همکاري اقتصادي به ايران آمدند.
در اين بين عده اي هم به سياست خارجي دولت
انتقاد دارند. انتقاد حق قانوني و انساني است که با هدف بررسي و اصلاح امور
انجام ميشود و به معناي اعتراض و تخطئه نيست. به تعبير رهبري، ما به
آمريکا اعتماد نداريم اما در مذاکرات هستهاي ما تنها با آمريکا ارتباط
نداريم بلکه با شش کشور در حال مذاکره هستيم.اين عده اين دغدغه را دارند که
با توجه به اينکه مذاکرات هستهاي محرمانه است، نکند بر مسايل ديگري توافق
انجام شود که وزير امور خارجه در پاسخ به آنها گفته است که نسخه توافقنامه
در دفتر رييس مجلس وجود دارد که منتقدان ميتوانند آن را مطالعه کنند. ما
بايد به هيات مذاکره کننده خود اعتماد کنيم و به آنها بدبين نباشيم و در
واقع ما نبايد به حرفهاي مقامات غربي اعتماد کنيم و هوشيار باشيم که در
مقابل صداقت ما، دشمن تزوير و توطئه نکند. البته دراين ميان عدهاي اطلاعات
کاملي از روند مذاکرات ندارند و البته هم نان عدهاي در دعوا و جنجال است
پس آنها بهانهگيري ميکنند.
در پايان بايد اين نکته را مورد توجه قرار دهيم
که مذاکرات هستهاي زير نظر رهبري انجام ميشود و رهبري هم تيم مذاکره
کننده هستهاي را فرزندان نظام ناميده است.