به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، لحظات مرگ برای هر انسانی سخت و ناگوار
است و برای کافرین در دنیا عذاب آورتر، چنانچه در این باره امام سجاد (ع)
فرموده اند: مرگ برای کافر مانند کندن لباسی است فاخر، و انتقال از منزل
های مورد علاقه خود و تبدیل آن ها به چرک ترین و خشن ترین لباس ها و
وحشتناکترین منزل ها و بزرگترین عذاب هاست. (بحارالانوار، ج6: 155)
در
روایتی آمده است که روزی عزرائیل نزد حضرت موسی (ع) آمده و قصد گرفتن جان
او را داشته است و سرانجام پس از گفت و گوهای فراوان با موسی (ع)، عزرائیل
با دادن نارنجی خوشبو به موسی (ع) روح او را از بدن قبض می نماید. پس از آن
که روح موسی (ع) از بدن جدا گردید، فرشتگان از وی پرسیدند: یا اَهونَ
الانبیاء مَوتاً کَیف وَجَدت المُوت؛ ای کسی که در میان پیامبران از همه
راحت تر مُردی، مرگ را چگونه یافتی؟
موسی (ع) پاسخ داد: کشاةٍ تُسلَخُ وَ هی حَیَةٌ؛ مرگ را مانند گوسفندی که زنده پوستش را بکنند یافتم. (مناهج الشارعین: 590)
علاوه
بر این در باب تلخی مرگ از نظر حضرت یحیی (ع)، از امام صادق (ع) نقل شده
است که ایشان فرموده اند: حضرت عیسی (ع) به کنار قبر حضرت یحیی (ع) آمد و
از درگاه خداوند متعال درخواست نمود تا یحیی (ع) را زنده نماید. پس دعایش
مستجاب گردید و یحیی (ع) از قبر بیرون آمد و به عیسی (ع) گفت: از من چه می
خواهی؟ عیسی گفت: می خواهم با من اُنس بگیری، چنانچه در دنیا بر من مأنوس
بودی.
سپس یحیی (ع) پاسخ داد: ای عیسی (ع)! هنوز تلخی مرگ در کامم
فروننشسته، تو می خواهی مرا به دنیا برگردانی و بار دیگر تلخی مرگ را
بچشم؟! آنگاه یحیی (ع) از عیسی (ع) جدا شد و به عالم قبر بازگشت. (عالم
برزخ: 16- 21)
من خودم دو نیم سال پیش که مادر بزرگم فوت کرده بود احساس مادر بزرگم را در وجودم حس میکردم شب اول خیلی بهم سخت گذشت مرگ نشون میده که اولش خیلی سخته
زمانی که مادر بزرگم رو به خاک سپردند و چادری زدند و درونش قرآن میخاندند و من واردش شدم خیلی احساس بی هوشی بهم دست داد و مادر بزرگم را درون یک اتاق احساس کردم که خیلی حس خوبی بود نور زیادی آنجا را گرفته و فرشتگان خدا هم اونجا بودن با مادربزرگم صحبت میکردند خیلی خوشحال شدم خیلی زیبا بود خیلی...
بعد من در قبرستان تنها مرا گذاشتند نصف شبی هیچ هراسی نداشتم.خیلی عجیب بود شاید کسی باور نکند ...
بر خدا توکل کنید و کارهایی که گفته انجام بدید مرگتون راحت میشه....
موفق
البته که خدا ارحم الراحمین است ولی نباید از این صفت خدا سو استفاده کرد چرا که خداوند تبارک برای مومنان ارحم الراحمین است و برای کافران و بد کاران جبار و متکبر است
پس خوب زنگی کنیم تا خوب بمیریم...
طبق قانون کائنات خوبی خوبی رو جذب میکنه و بدی بدی رو
خوب یا بد بودن مرگ بستگی به نوع زندگیمون در این دنیا داره
شما هرکاری در این دنیا انجام بدی نتیجه کارتو عینا خواهی دید
خداوند خیلی مهربونتر و بزرگتر از این حرفاست که کسی رو به خاطر نماز خوندن یا نخوندن آتیش بزنه!! به هیچ عنوان با صفاتی که از خداوند گفتن جور در نمیاد.به قول الهی قمشه ای خداوند فقط هست و هیچ صفتی هم نداره تو همه چیز هست بدون اینکه با اون چیز قاطی بشه.
خدا غنی ما بنده ها فقیر بنابراین وقتی فقیری میره پیش غنی که نباید به غنی کمک کنه.... این کفره.... خدا به هیچی از طرف بنده هاش نیاز نداره الا یه چیز... حق الناس.....
اونم نیاز نداره و اونم به خاطر عدالت خواهی و مهربونیه خداونده. پیشنهاد میکنم مستند نسیمی از حقیقت رو ببینید.
به عقیده من روح انسان در گردشه و ممکنه بارها و بارها زندگی کرده باشیم در دنیایی متفاوت و در کالبدی متفاوت
سعادت و شقاوت زندگی بعدیمون بستگی به کارهامون در زندگی فعلیمون داره.هرکس دروغ نگه دزدی نکنه دل کسی رو نشکنه بداخلاقی نکنه بد دهنی نکنه کم فروشی نکنه مال مردم نخوره و تا جایی که در توانش هست به دیگران کمک کنه و دل مردم رو شاد کنه در مجموع خودش و اطرافیانش رو دوست داشته باشه و مهربونی و نوع دوستی و صداقت رو در کنار زیبایی و دانایی و نیکویی رو سرلوحه کارهاش قرار بده و از تعصب و جهل دوری کنه و روز به روز به علمش اضافه کنه همانطور که در اسلام به کمک به همنوع و علم اندوزی سفارش شده هرکی اینجوری باشه مطمعنا رستگار دنیا و آخرته
الهی آمین
من خانوادم هفت نفر بودیم
خانوادم طی چند سال پشت سر هم از دست دادم
خواهرم پارسال سکته مغزی کرد
دوازده دی ماه امسال سالگردش بود
که شب سالگردش برادرم 28 سالش بود یه دختر هشت ساله هم داره خونه خودمون خوابید تو خواب سکته مغزی کرده بود
مراسم تو خونه پدرم برگزار کردیم که خوابیدیم برای تشیع برادرم هرچه بابام صدا زدیم بیدار نشد تا اونم ایست قلبی کرده که تشیع دوتاشون شد روز سالگرد خواهرم .
پدرم مادرم سه تا برادرم و یه دونه خواهرم همشون تو یه ردیف اسمشون روی سنگهای کنار هم نوشته شده پنج شنبه ها میرم خونمون دیگه خانوادم همشون اونجا کنار هم خوابیدن .
دوستان برام صبر از خدا بخواهید بخاطر دوتا بچه ام تا کمکم کنه بتونم دووم بیارم .
مصیبت خیلی سخته .
وقتی برادرم صدا زدم دوبار مثل ماهی آروم دهنشو بازو بسته کرد بعد تا ارژانس اومد گفت تموم کرده همش تو نظرم وقتی خواهرم مرد خودم غسلش دادم تا آروم بشم ولی همش تو نظرم خیلی تنها و بی کس شدم .
دوستانم خواهران و برادرانم برای آمرزش خانوادم دعا کنید همه از جوانی رفتند .
دو روز پيش خواب سنگيني فرو رفته بودم احساس عجيبي بود تلاش ميكردم تا از خواب بيدارشم اما بي فايده بود يعني قدرت باز كردن پلك هايم را نداشتم.بعد از چند ثانيه خسته شدم و دست از تلاش برداشتم ناگهان بلند شدم و روي پا نشستم.حس عجيبي بود خيلي گنگ بود مثل اينكه من ذره اي شناور روي هوا ميون كهكشون ها بودم در همين حين برگشتم و رختخواب رو نگاه كردم خودم را ديدم...
بسيار ترسناك بود كه با چشمانم خودم خودم را ميديدم هنوز تو فكر بودم كه چه اتفاقي افتاده كه مادرم دويد به سمتم و شروع كرد به تكان دادن من و اشك ميريخت.سعي ميكرد بيدارم كنه و من فقط تماشا كردم و آنجا فهميدم كه مُردم....حس باشكوهي داشت به قدري زيبا بود كه در تمام دنيا مطمعنم چنين چيزي رو نديده بودم.اما اشك مادرم خيلي عذابم ميداد در آن لحظه با تموم وجودم خواستم كه برگردم و برگشتم.من هميشه منتظر مرگ بودم و هراسي نداشتم و ندارم.شما هم نترسيد،قسم به هر خدايي كه داريد و ميپرستيد دنيا هيچ چيز زيبايي ندارد همه چيز اونجاس بعد از مرگ به فكر مرگ باشيد
من عاشق مرگم فقط نمي دونم چرا سراغ من نمي ياد خسته شدم
حتما مي خواد وقتي بيادكه نمي خوامش
فلسفه مرگ رو بشنویم
چون وقتی مردیم یادمون میلدکه چه کارکردیم.
بیایددل نشکنیم.
خدایا.....
منوببخش.
مرگ حقه چه زجر آور باشه یا نباشه بالاخره سراغ ماهم میاد مهم بعد از مرگه که جزو صالحین باشیم یا ناصالحین. هر چقدر اعمالمون خوب باشه مرگم هم راحته .
خواهش می کنم برای شادی روح مادرم که خیلی مظلوم بود صلوات بفرستین
باید همه ما ها طعمش را بچشیم