با فرماندهی و مدیریت ایشان در مدت زمان کمی که عملیات سپاه اهواز شکل گرفت بخش زیادی از تهدیدات و توطئه جریانات ضد انقلاب اعم از خلق عرب، کمونیسم و منافقین کاملا مهار و کنترل شد.
با شروع جنگ نیز با توجه به روحیه و توانمندی ایشان، تلاش بسیار داشت که در صحنه جنگ حاضر باشد،اما به دلیل جایگاه حساس مسئولیتی خود در سپاه این امر به طور کامل میسر نبود ولی ایشان ضمن انجام فعالیتهای خود در شهر، شبانه نیز در عملیاتهای ایذایی و شبیخونهای شبانه شرکت موثر داشت.
نخستین سابقه همکاری بنده با ایشان مربوط به عملیات فتحالمبین بود که بعد از عملیات طریقالقدس ما میبایست قرارگاهی را برای هدایت عملیات بیتالمقدس راهاندازی میکردیم. با توجه به سبقه آشنایی با ایشان، به نخستین فردی که برای کمک فکر میکردم آقای سیافزاده بود.
دشمن در محور چزابه حمله سنگینی را آغاز کرده بود. به اتفاق جهت شناسایی به منطقه رفتیم. در همان حضور اول، ایشان زخمی شدند. چنان تحت تاثیر قرار گرفتم که با خود گفتم شخصی که در نخستین شناسایی زخمی شود، حتما شهید خواهد شد و دیگر کنارم نخواهد بود. ولی ایشان بلافاصله بعد از مداوا به سمت جبهه و قرارگاه برگشت و همکاری خود را دوباره از سر گرفتیم.
با توجه به قابلیتهای آقای سیافزاده، ایشان را به سمت مسئولیت طرح و عملیات قرار گاه منصوب کردم. مسئولیتی بسیار مهم که دست راست فرماندهی بود و هماهنگی تمام عناصر شرکت کننده در عملیات را برعهده داشت.
در نخستین ماموریت که آمادهسازی منطقه عملیاتی بیتالمقدس جهت آزادسازی خرمشهر بود،بسیار راهگشا بود. به طوری که در امور محول به ایشان ما کاملا مطمئن بودیم. بعد از آن درعملیاتهای دیگر نیز به همین نحو بود.
یکی از بهترین عملکردهای ایشان در عملیات خیبر بود. سرزمینی با عوارض گوناگون و ناشناختگی جغرافیایی که واقعا رزم را مشکل کرده بود.
یکی از معضلات در آن عملیات، چگونگی رساندن نیروها به جزایر شمالی و جنوبی (مجنون)بود.
فرماندهی کل سپاه(سردار محسن رضایی) بنده را خواستند و جویای راه حل مشکل شدند. آقای سیاف طرحی را پیشنهاد کردند که ظرف چند روز روش تشریح و عمل را هم تهیه کرده بودند.ابتدا بسیار سخت و پیچیده به نظر میرسید، اما وقتی ایشان مشغول به آن شدند و شب عملیات آن را اجرا نمود همه مشاهده کردیم که چقدر راهگشا و مفید این معضل حل شد و نیروها به درستی هدایت شدند و واقعا این ابتکار در نتیجه عملیات، اثرگذار شد.
ما مدتی هم در منطقه غرب عمل میکردیم. ایشان به سرعت شناساییهای خود را در منطقه انجام داد و ظرف چند روز اشرافیت خوبی پیدا کرد. به طوری که هنگامی که برای نخستین بار با ایشان به منطقه رفتیم مشاهده کردیم که بسیار مسلط، حتی پاسگاههای عملیاتی خود را نیز تعیین کرده است.
یعنی نگاه فعال عملیاتی ایشان فراتر از سرزمین و جغرافیا بود و فقط به فکر انجام وظیفه بود.حال آن منطقه، سرزمینی متفاوت و دارای ارتفاعات باشد. به همین دلیل در همان شرایط زمانی که رکود عملیاتی در جبهههای جنوب و غرب دیده شد ایشان با طراحی یک عملیات در غرب کشور که اتفاقا موفقیت آن بازتاب گستردهای هم داشت توانست موفقیتی را به ارمغان آورد.
آقای سیاف بیش از حد یک مسئول عملیات قرارگاه ایفای نقش داشت.هدایت و هماهنگی واحدهای قرارگاهی به عنوان پشتیبان رزم یگانهای تحت کنترل خود از کارهای بسیار بزرگ ایشان بود. به طوری که اولا بنده هیچگونه دغدغهای جهت توجیه واحدهای قرارگاه نداشتم، چرا که به صورت مرسوم توسط ایشان توجیه بودند و از طرفی یگانهای تحت امر کاملا بر موضوع توجیه میشدند و هیچگاه اعتراضی در این زمینه دیده نمیشد حاج احمد چنان خوب و عمیقی کار کرده بود که همه ردههای فرماندهی در یگانها بر موضوع عملیات و خطوط حد عملیاتی خود توجیه بودند و همین باعث شده بود که قرارگاه کربلا در تمامی عملیاتهای خود موفق باشد.
خدمات ایشان به قدری بود که بارها فرماندهی کل سپاه به بنده گفته بودند چند کادر متخصص مانند آقای سیاف میتوانی تربیت کنی. این بسیار مهم بود که فردی از نقطه نظر فرماندهی چنان مطرح باشد.
بسیاری از اوقات که بنده به عنوان فرمانده قرارگاه در قرارگاه حاضر نبودم پاسخگویی به فرماندهان بالاتر برعهده ایشان بود و واقعا طوری نقش خود را ایفا کرده بود که این قابلیت در ایشان دیده میشد.
آقای سیافزاده بعد از جنگ هم میسر زندگی معمولی را پیش نگرفت و با ادامه راه انقلاب در مسئولیت معاونت عملیات سپاه و فرماندهی دانشکده فرماندهی و ستاد اثرات ماندگاری از خود به جای گذاشت.
وقتی وارد دانشکده فرماندهی و ستاد شدیم،فکر نمیکردیم چنین جایگاه مهم و حساسی باشد؛چرا که فرماندهان ارشد سپاه میبایست در آن جا آموزش میدیدند که بعضا از لحاظ درجه و جایگاه سازمانی خیلی بالاتر از مسئولان دانشکده بودند ایشان در مدتی کوتاه با ارتقای وضعیت آموزشی دانشکده و تصویب مدرک آموزشی در وزارت علوم،چنان شرایط و ضوابط منظمی را نهادینه کرد که همه را تحت تاثیر خود قرار داده و واقعا با مسئولیت ایشان به فرماندهی دافوس در این دانشکده شاهد تحولی ویژه بودیم.
اقای سیاف بعد از دوران مسئولیت خود نیز در جایگاه روایت دوران دفاع مقدس ظاهر شد و به سرعت جایگاه خود را در این عرصه باز کرد به نظر من،ایشان احساس میکرد میباید تجربیات خود را با ورود به جایگاهی که به تمام سابقه ایشان گره خورده ادا کند، به طوری که هر وقت سراغ ایشان را میگرفتی در منطقه و مشغول به تربیت راوی و انتقال تجربیات دوران دفاع مقدس بود و در این راه خدمات شایانی ارائه کرد.
در مجموعه کارنامه درخشان آقای سیافزاده مجموعهای است از سیر صعودی فعالیتی متعهدانه که نزد خداوند متعال اجر شهید خواهد داشت. چرا که در هیچ مقطعی از زندگی وقت خود را مصروف امور شخصی ننمود و همواره و تا آخرین نفس به خدمت به انقلاب ودستاوردهای آن پرداخت.