52 سال دارم و از سال 78 تاکنون برای یک اشتباه در این زندان به سر می برم. دو دختر دارم یکی متولد 72 و دیگری متولد 77.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، پرونده سنگین جنایتی با چهارده مقتول روی میز دادگاه قرار داشت. چهارده مقتول و شش نفر قاتل همگی افغان بودند. تنها فردایرانی این پرونده محمدحسین نام دارد که روی پل ورودی شهرری توسط مأموران آگاهی دستگیر شد و از سال 78 تاکنون در زندان رجایی شهر به سر می‌برد، در حالی که از اتهامات قتل و معاونت در سرقت مسلحانه تبرئه شده و تقاضای عفو دارد.

از زندگی‌ات صحبت کن؟

52 سال دارم و از سال 78 تاکنون برای یک اشتباه در این زندان به سر می برم. دو دختر دارم یکی متولد 72 و دیگری متولد 77. چند سال پیش هم شما با من مصاحبه کردید و من آن صفحه از روزنامه حمایت را به دادگاه بردم. قاضی با دقت آن را مطالعه کرد و همسرم با خواندن حرف‌هایم، از طلاق منصرف شد ولی پارسال از روی لجبازی در حالی که می دانم هنوز مرا دوست دارد، طلاق گرفت و حالا با دخترهایم زندگی می‌کند.

تحصیلاتت چقدر است؟

لیسانس حقوق دارم.

شغلت چه بود؟

بازنشسته شده‌ام و یک قالیشویی حوالی ورامین داشتم.

چرا به زندان آمدی؟

در قالیشویی‌ام چند نفر افغانی کار می کردند. افغانی‎های زیادی در منطقه ورامین زندگی می کنند. یک روز کارگرانم گفتند ما از فردی طلب داشتیم. بابت بدهی‌اش چند تخته فرش دستباف به ما داده ولی چون افغان هستیم، اگر خودمان آن فرش‌ها را بیاوریم، به ما شک می‌کنند. تو با ماشین قالیشویی بیا و آنها را ببر. در ضمن چون لازمشان نداریم، می توانی آنها را از ما بخری.

 من هم قبول کردم و همراهشان رفتم. گفتند فرش‌ها را از آبادی به کنار جاده آورده‌ایم و زیر پلی در حوالی اشرف آباد گذاشته‌ایم. با این فکر که آنان وسیله حمل فرش‌ها را نداشتند و به خاطر افغانی بودن نگرانی داشتند، حرفشان را باور کرده و رفتم. فرش‌ها را از زیر پل آوردند. فرش‌های دستباف ابریشمی که آن زمان حدود 30 تا 40 میلیون تومان ارزش داشتند و پس از کلی چانه زدن، بیست میلیون تومان خریدم و در قالیشویی گذاشتم تا مشتری خوبی پیدا کنم.

مدتی از این موضوع گذشت. برای کاری می‌خواستم به زاهدان بروم. همان طور که با ماشین از روی پل ورودی شهرری رد می شدم، مأموران ایست دادند. گفتند شاکی داری. فکر می‌کردم برای تصادف یا موضوع کوچک دیگری دستگیر شده‌ام. مرتب می‌گفتم من هیچ وقت تصادف نکرده‌ام. یک سال در بازداشت آگاهی بودم تا کم کم فهمیدم موضوع از چه قرار است. آن افغانی‌ها، 14 نفر از هموطنان خود را که البته اکثرا نسبت فامیلی با قاتلان داشتند، به خاطر سرقت اموالشان و یا سرقت از قالیشویی‌ها کشته بودند و در این میان من فقط به خاطر خرید آن فرش‌های نفیس که کوچکترین اطلاعی از سرقت‌ها نداشتم، دستگیر شدم.

چه اتهاماتی داشتی؟

قتل و معاونت در سرقت‌های مسلحانه که در سال 87 تبرئه شدم. نمی‌دانم چرا بعد از چهارده سال هنوز زندانی هستم و مرا عفو نمی‌کنند.

در این مدت، مخارج زندگی خانواده‌ات چگونه تأمین می شود؟

حقوق بازنشستگی‌ام را در اختیارشان گذاشته ام. علاوه بر این همسرم هم سر کار می‌رود و واقعا زیاد زحمت می‌کشد. هر دو فرزندم دانشجو هستند. همسرم می‌داند که من اهل نان حرام و جرم نبودم. من مالخر هم نبودم. چند نفر مالخر در این پرونده معرفی و دستگیر شدند.

فرش‌هایی که خریده بودی، چه شدند؟

بعد از دستگیری، خودم همه آنان را بدون کم و کاست تحویل دادم.

برای دیگر متهمان پرونده چه حکمی صادر شده است؟

آنان در زندان قزلحصار هستند و برای همه آنان قصاص صادر شده ولی چون خانواده‌های مقتولان ساکن افغانستان هستند و امکان مالی برای آمدن به ایران و اجرای حکم را ندارند و از سویی اکثر مقتولان نسبت فامیلی با قاتلان دارند، تقاضای دیه کرده‌اند که در این چهارده سال توان پرداخت دیه را هم نداشته‌اند و نمی‌دانم چه سرنوشتی خواهند داشت.

در زندان وقت خود را چگونه می‌گذرانی؟

اینجا پنج مدرک فنی و حرفه‌ای گرفته‌ام،‌ حافظ قرآن هم شده‌ام.

در ضمن اولین زندانی هستم که در مسابقات سراسری قرآنی طرح 1447 برنده کمک هزینه سفر حج عمره شده‌ام ولی چون امکان این سفر به خاطر زندانی بودنم میسر نبود، کمک هزینه را به زندانیان بی بضاعت این زندان تقدیم کردم. امیدوارم وقتی آزاد شدم، لیاقت آن را داشته باشم که همسرم مرا ببخشد و همراه دخترانمان به سفر حج برویم تا ذره‌ای از زحمات همسرم را در این مدت زندانی بودنم جبران کنم.
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار