خبر ابتلا لونا شاد به بیماری سرطان توسط احمدرضا بهارلو: « تصور دیدن لونا در این هنگامه و جدال با اهریمنی که انگار خوب ها را دست چین می کند آزار دهنده و فراتر از آن است اما یک چیز را خوب می دانم و این احساس اولیه من از او بود و انگیزه اصلی دعوت من از او برای پیوستن به صدای آمریکا. که این دختر ظریف و زیبا فکری زیبا دارد که با همان جثه کوچک و شکننده از آن بسختی حراست می کند که برای این فکر زیبا می جنگد که او دلاور و جنگنده است حتی اگر بردی برایش متصور نباشد ...
داستان لونا شاد تنها به اینجا ختم نمی شود، آنچنان که خود می گوید طی پنج سال گذشته درگیر مشکلات روانی بسیاری شده که نتیجه آن افسردگی حاد و البته فکر خودکشی بوده است. وی در این باره می نویسد: «تا به حال چندین بار توی پنج سال گذشته به دلایل خیلی واضح و مشخص دچار افسردگیهای خیلی حاد شدم و هزاران بار آرزوی مرگ کردم، هیچ وقت اون بالکن لعنتی توی سانفرانسیسکو از یادم نمیره، هر روز میرفتم از طبقهٔ نهم اون پائین را تماشا میکردم و به خودم میگفتم یعنی من الان از این بالا بپرم راحت میشم آیا؟ ».
با این همه اما مجری و بازیگر مبتذل به دنبال نقاشی تابلویی است که در آن بدن ها برهنه باشند و ...
نگاه مجری سابق صدای آمریکا و بازیگر فیلم مستهجن به زن تا حدی است که وی در بخش هایی از این یادداشت می نویسد: « ترس از اتفاقات جانبی اجتناب ناپذیر، موهات میریزه، همش بیحالی، حملهٔ بیرحم به تمام سمبولهای زنانگیت، یواشکی اشک ریختنهای زیر لحاف، توقع عشق از مردی که بلد نیست تو را با بیماریت دوست داشته باشه: لونا شاد با سرطان دیگه شیک نیست! ».
بی شک خلاصه کردن خود در چنین برادشتی موجب بروز مشکلات بیشتر می شود، درک جسمانی از حقیقت زن که یکی از معضلات فرهنگ غربی است سبب می شود تا کسانی که دچار نقصان ظاهری شده اند خیلی زودتر دیگران ناامید و مایوس شوند. تکیه بر ارزش های معنوی شرایط بهتری برای فرد بیمار مهیا می کند.