مشروح مذاکرات مجلس
دکتر
شاپور بختیار (نخستوزیر) ـ... آقایان محترم اطلاع دارند که نه من در دولت و
حتی اکثریت قریب به اتفاق همکاران من، دخالتی در رئوس این مسائل که باعث
نارضایتیها شده، نداشتیم و به هیچ صورتی نخواستیم در این مدت دراز از گوشه
انزوا بیرون بیاییم و آن رفیق محترم و دوست و استاد دانشگاهی که من را
متهم کرد به این که من در شرکتی کار میکردم و حقوق میگرفتم، نهایت افتخار
من است و اگر در آن شرکت پنج درصد سهام مربوط به بنیاد پهلوی بوده، باعث
خجالت من نیست ولی آنچه کردم این است که اول کار کردم و بعد مزد گرفتم و در
مقابل کاری که میکردم، نان میخوردم و این نان را حلال میدانم.
(نمایندگان- آفرین) همین شرکتی که اشاره کردید، روشن میکنم. از طرف بنیاد
پهلوی به من پیغام داده شد که یا سیاست را دنبال کنید یا این شرکت را که
اکثریت سهام آن مال ایرانیها، ۳۵ درصد آن مال فرانسویها بود. این شرکت
فرانسوی هیچ سهامی از بنیاد نداشت. بنیاد پهلوی زمینهایی را که ملی کرده
بود و تصاحب کرده بود، به قیمت لابد مفت و به قیمت ۳۰ یا ۴۰ تومان میخواست
به این شرکت بفروشد. من مخالفت کردم برای این که زمینی که ملی شده نباید
به یک شرکتی مفت داده بشود و من از آن روز از آن شرکت بیرون آمدم و الان
درست 11 ماه است که در آنجا سمتی ندارم. این نکتهای بود که میخواستم راجع
به آن تذکری بدهم ولی دیگر به جزئیات زندگی خودم صحبت نخواهم کرد. برای
این که برای همه آقایان روشن است و امیدوارم که نکته مبهمی در آن نباشد.
همانطوری که عرض کردم در اسرع وقت دادگاههای صالحه به اتهامات مجرمینی که
اشاره به آنها شده، رسیدگی خواهند کرد و ضمنا لازم است به اطلاع شما
برسانم که بازجویی از تیمسار نصیری آغاز شده (آفرین) و این کار شوخی نیست،
یا من میروم، یا اینها را با سرعت و جدیت به مجازاتی که لایق آن هستند در
دادگاهی که تشکیل میشود، میرسانم. لایحه دوم که در اسرع وقت تقدیم
آقایان خواهد شد انحلال ساواک است که در شهرستانها و در دهات ما یک حکومت
مغول را تشکیل داده بودند و هیچکس بیشتر از من زجر از این سازمان نکشیده
است. درست است که با سنی که من دارم، ممکن است مرا در بعضی از سلولها
نبرده باشند ولی میتوانم به شما بگویم در سلولهایی بودم که نه میشد نماز
بخوانی و نه ورزش بکنی.
این مساله را برای این گفتم که بعضی از آقایان
گفتند که شما ساواک را منحل میکنید و یک چیز دیگر جای ساواک میآورید. این
طور نیست، هیچ دولتی در دنیا بدون یک پلیس امنیتی زندگی نمیکند. شرق و
غرب، شمال و جنوب یک پلیس امنیتی و یک دستگاه امنیت باید داشته باشد و یکی
از علل سقوط دکتر مصدق اعلیالله مقامه همین بود که پلیس نداشت و الا همان
گانگسترهایی را که در فرودگاه مهرآباد آمده بودند، همانجا دستگیر میکرد.
پزشکپور: پلیس امنیتی یا اطلاعاتی
نخستوزیر:
پلیس باید اطلاعات را در اختیار دولت بگذارد و دولت باید با سیاستی که
دارد و تدبیری که دارد، اتخاذ تصمیم کند. من امیدوارم در هر صورت این
عملیات وحشیانه در این آب و خاک تکرار نشود. (نمایندگان: انشاءالله) و ما
دیگر هیچ وقت صحبت از شکنجه برای داشتن یک عقیده یا خواندن فلان کتاب یا
گفتن فلان حرف نداشته باشیم ولی لاابالیگری و بیبند و باری را هم ممکن
است بعضیها به سرحد خیانت و جنایت برسانند. آن وقت دولت باید عکسالعمل
نشان بدهد. اگر ما آزاد بگذاریم همه را که هر چه را که میخواهند بگویند،
باز قابل تحمل است. ولی اگر آزاد بگذاریم همه را که هر چه میخواهند بکنند،
این مملکت بقا و دوام نخواهد داشت. (صحیح است)... یک موضوعی که در این
مورد باید عرض کنم و قبل از سمت نخستوزیری به اطلاع رسانده بودم، موضوع
اوقاف است که متاسفانه در این چند سال اخیر به قدری مبتذل و بر ضد اصول
اسلام اداره میشد که من مجبور شدم کار این سازمان را متوقف کنم و بگذارم
آیات عظام نمایندگانی بفرستند و خود آن نمایندگان آزادانه اوقاف را اداره
کنند و به مصارف شرعی برسانند و فقط دولت حسابدار این قسمت اوقاف خواهد بود
و بس.
در مورد دوم میخواهم اعلام کنم که از امروز دستور دادهام که هر
کدام از آقایان که وسیله دارند و هر دفعهای که مایل هستند در سال به عتبات
عالیات سفر کنند و فرایض دینی و مذهبی خودشان را انجام دهند... یکی دو نفر
از نمایندگان محترم بر این موضوع تکیه کردند که چرا همرزمان دیرین و
دوستان سیاسی خود را طرد کردم. من نمیتوانم به شما بیش از این بگویم که
اغلب این آقایان را من در ۲۴ ساعت میبینم و اغلب با من همکاری هم دارند.
این که شما میبینید مردم همه یک جور شهامت ندارند. این آقایان همه دارای
فضیلت و وطندوستی و تمام شعائری [را] که ما مایلیم یک ایرانی اصیل داشته
باشد، دارا هستند منتهی تاکتیک در کار متفاوت است.
چرا در ایران فقط، در
اروپا شما میبینید که در احزاب سیاسی متشکل یک چنین پدیدههایی بسیار
بسیار آشکار است و اما چون صحبت از این موضوع شد، بنده لازم میدانم که این
ورقه را نشان آقایان بدهم که در ۲۰ ماه قبل به حضور اعلیحضرت ارسال شده و
امضای آقای سنجابی، بختیار و فروهر را دارد. (عدهای از نمایندگان: قرائت
کنید) (یکی از نمایندگان: گفته بودند توبه کردم؟) عرض کنم متن بیان آن چیزی
است که شما همه در این دو سه روز گفتید. منتهی در ۲۰ ماه پیش خطرناک بود،
آنچه که ما خواستیم در آخرین قسمت گفته شده است. بنابراین تنها راه بازگشت و
رشد ایمان و شخصیت فردی و همکاری ملی و خلاصی از تنگناها و دشواریهای
آینده ایران، ترک حکومت استبدادی، تمکین مطلق به اصول مشروطیت، احیای حقوق
ملت، احترام واقعی به قانون اساسی (و من تکیه میکنم روی قانون اساسی)
(صحیح است. احسنت) و اعلامیه جهانی حقوق بشر، انصراف از حزب واحد، آزادی
مطبوعات (که دادم) اجتماعات و آزادی زندانیان سیاسی که انجام دادم و
تبعیدشدگان سیاسی که هر کدام مایل بودهاند.
آمدهاند و هر کدام که مایل
باشند میتوانند بیایند که متکی بر اکثریت تمام نمایندگان مختلف از ملت
باشند. این اصول، اصولی بود که ما را به هم پیوند داده، من بیشتر از این
تعهدی نکرده بودم و حاضر هم نیستم که بیشتر از این تعهد بدهم. (عدهای از
نمایندگان: تکثیر و توزیع بفرمایید) علاوه بر این تاریخ کاملا نشان میدهد
که اولین باری نیست که گروهی هم عقیده دور هم جمع شوند و در مواقع خاصی از
هم جدا بشوند. مبارزات دلیرانه این ملت همانطوری که خود آقایان اشاره
فرمودید در تمام سطوح شگفتانگیز بود و من گمان نمیکنم در مدتی به این
کوتاهی هیچ ملتی بتواند با آن اختناق اینقدر نیروی متراکم را گسترش بدهد و
در تمام سطوح مملکت از دانشجو، دانشگاهی، کارگر، بازاری و علمای اعلام که
البته در این نهضت پیشوا بودند.
به نظر من چنین افتخاری در این برهه زمان و
مدت به این کوتاهی ندارد. من به این موضوع اعتقاد دارم و هنوز معتقد هستم،
دوستانی که با من بودند، مثل من فکر میکنند. به دلیل این که این
اساسنامهای که در جبهه ملی است بخواهند تکذیب میکنند. آنچه در برنامه من
بوده است، در آنجا بوده است و شاید هم در آنجا بیشتر هم بوده است. حسن
نخستوزیر شود یا حسین، این نقار سیاسی نیست، این یک مقداری گلههای شخصی
است که من به سهم خودم صرف نظر میکنم. امیدوارم آقایان هم به سهم خود
صرفنظر بکنند.
من و همکارانم راه اول را انتخاب کردیم، یعنی راه مبارزه را
وگرنه جنت مکانی و فرصتطلبی به معنای این که باید ابر و باد و مه و
خورشید و فلک به کار بیفتد و مملکت آباد بشود و از بنبست آزاد بشود تا من
نخستوزیر بشوم. این را آقای هویدا هم میتوانست بگوید.... آقای حسینعلی
سلیمانی نماینده محترم میانه در اجرای سیاست سوسیال دموکراسی دولت، خواستار
رفع سانسور از رادیو و تلویزیون شدند. بنده باید حضورشان عرض کنم که من یک
روز قبل از این که به سمت نخستوزیری برگزیده شوم، نمایندگان روزنامه
کیهان و اطلاعات و دیگر روزنامههای کثیرالانتشار را به منزل دعوت کردم و
به آنها گفتم شما آزادی کامل دارید هر چه میخواهید بنویسید، هر طور دلتان
میخواهد مسائل را مطرح کنید. آقایان رفتند و آزاد شدند و آزاد هم هستند و
تا زمانی که من اینجا هستم آزاد خواهند بود.
در پایان نمایندگان مجلس شورای ملی با 148 رای موافق، 43 رای مخالف و 22 رای ممتنع به کابینه شاپور بختیار رای اعتماد دادند.