جریان اجبار محصلین به کشف حجاب در تهران و شهرها ادامه یافت. در مقابل اجرای این سیاست بود که واقعه خونین مسجد گوهرشاد پیش آمد. با انتشار خبر قیام گوهرشاد، مقدمات اعتراض اجتماعی وسیعی فراهم شده بود. اما فقدان رهبری منسجم و خشونت عوامل شاه باعث شد نه تنها این اعتراض ظهور پیدا نکند بلکه شاه را مصمم به اجرای خشونت بار کشف حجاب نماید. که همانطور که گفته شد مقدمات امر این گونه بود که در هفده دی ماه 1314 ش. در دانشسرای عالی تهران مراسمی برگزار گردید. در این مراسم همسران صاحب منصبان، همسر و دختران شاه رسما بدون حجاب ظاهر شدند و این روز به نام «روز آزادی زن» و «کشف حجاب» نامگذاری شد.
حکمت وزیر فرهنگ آن زمان که خود در آفرینش کشف حجاب فعال بود در مورد تبعات این واقعه مینویسد:«بلافاصله بعد از مراسم 17 دی دو امر پیش آمد که یکی به حد افراط و دیگری به حد تفریط بود. از یک طرف بعضی از زنهای معلوم الحال به کافهها و رقاصخانهها هجوم آورده و همه در مرئی و منظر جوانان بوالهوس به رقص پرداخته و با آن جوانان به انواع رقصهای معمول فرنگستان مشغول دست افشانی و پایکوبی شدند و از طرف دیگر مأمورین شهربانی و پلیسها در تهران و... برحسب دستور وزارت کشور به زنان بیخبر مزاحم شده و آنها را به اجبار وادار به کشف حجاب میکردند....»
در کتاب «خاطرات صدر الاشراف» نیز آمده است: «در اتوبوس زن با حجاب را راه نمیدادند... بعضی از مأمورین زنهایی که پارچه روی سر انداخته بودند اگر چه چادر معمولی نبود از سر آنها کشیده [و] پاره پاره میکردند و اگر زن فرار میکرد او را تا توی خانهاش تعاقب میکردند و به این هم اکتفا نکرده اتاق زنها و صندوق لباس آنها را تفتیش کرده،... من این حرکات وحشیانهی مأمورین پست فطرت را در ولایات زیاد شنیده بودم...»
درباره واقعه خونین مسجد گوهرشاد نیز در تاریخ اسناد بسیاری وجود دارد که ماجرا اینطور بوده است، به دنبال اقدامات رضاشاه درباره اصرار بر کشف حجاب، واعظ مسجد گوهرشاد چند روزی را پی در پی به نفی و مخالفت با این جریان می پردازد و مسجد می شود محل اجتماع و سخنرانی علیه اسلام زدایی تا اینکه اجتماعات مردمی وسیعتر و اعتراضات گستردهتر می شود.
به همین خاطر به شهربانی مشهد دستور داده می شود وعاظ معروف را دستگیر کنند. عدهای از وعاظ خراسان دستگیر شدند اما روحانیون و خطبا خصوصا شیخ محمدتقی نیشابوری معروف به بهلول در افشای سیاست اسلام زدایی رضاشاه مصممتر شدند تا اینکه سرانجام به دستور رضاشاه در روزهای 20 و 21 تیر ماه 1314 شمسی مسجد گوهرشاد که مملو از جمعیت معترض بود مورد حمله قشون قزاق قرار گرفت و مسجد گوهرشاد به خاک و خون کشیده شد و در نتیجه آن بیش از دو هزار تا پنج هزار تن به شهادت رسیدند و حدود هزار و پانصد نفر به اسارت نیروهای قزاق در آمدند.
با اجرای قانون کشف حجاب، بخشی از زنان که مسنتر و سنتی بودند عملاً در خانه محبوس شدند. وزارت فرهنگ حکم داد از ورود زنان باحجاب به دانشگاه جلوگیری شود و معلمان زن مدرسهها و استادان زن دانشگاهها مجبور شدند بی حجاب به کلاس درس بروند. در تهران و سایر شهرها ماموران شهربانی به دختران دانشآموز و زنانی که حجاب داشتند لزوم اجرای قانون را گوشزد می کردند.
این مسئله در شهرهای کوچکتر نمود بیشتری داشت و حضور زنان بیحجاب در مجامع به هیچوجه برای مردم قابل تحمل نبود. در بعضی شهرها مردم علیرغم وجود مأمورین محافظ مسلح از زنان بیحجاب به آنها حمله میکردند و درگیری به وجود میآوردند، یا به تمسخر آن زنان میپرداختند که نتیجه آن نیز درگیری مردم و مأمورین بود. در بعضی نقاط دیگر مردم از بیرون آمدن از خانه و معاشرتهای عمومی خوددداری میکردند تا خود را از عواقب این حکم مصون نگهدارند.
شاید شدیدترین و در حین حال قابل تأمل ترین نوع مقابله با کشف حجاب - بر اساس برخی اسناد - اقدام برخی خانواده ها به مهاجرت از کشور بود. در چندین سند به این نکته اشاره شده است که در مناطق مرزی ایران با افغانستان و عراق، برخی افراد و به خصوص عشایر در صدد انجام چنین اقدامی برآمده اند و برخی نیز مهاجرت کرده اند.
برای مثال در گزارش از ایالت خراسان به ریاست وزرا به تاریخ 27/4/1315 با اشاره به اینکه: «چون اطلاعات واصله حاکی بود که مأمورین امنیه در سرحدات برای برداشتن چارقد مستمسک به خشونت و سختی شده و در بعضی موارد نیز منافع شخصی خودشان را در نظر میگیرند» خاطرنشان گردیده: «ادامه این ترتیب، ممکن است مشکلاتی تولید نماید و بعضی از ساکنین نقاط سرحدی پس از رفع محصول (کشاورزی)به طرف افغانستان کوچ نمایند».
در همین راستا در گزارش دیگری از خرمشهر به تاریخ 8/11/1314 صراحتاً از مهاجرت چندین خانواده به عراق اشاره شده و می افزاید: «... از خرمشهر اهالی به طور قاچاق در نتیجه تجدد و تربیت نسوان به خاک عراق رفته اند... قونسول بصره هم خبر مزبور را تأیید کرده» در ادامه از لزوم اتخاذ تدابیری برای معاودت آنان سخن به میان آمده است.
حجت الاسلام و المسلمین فلسفی نیز در خاطرات خود درباره واقعه کشف حجاب می گوید: "توطئه کشف حجاب از ماجرای کشف حجاب و جنایاتی که رضاخان و مزدورانش در حق زنان و مردم و نوامیس مسلمین انجام میدادند، خاطراتی بسیار تلخ دارم که واقعا نمیدانم چگونه بیان کنم. مناظری میدیدم که از بس سنگین و سخت بوده، نمیتوانستم بایستم و نظارهگر باشم. با عجله رد میشدم که نبینم.
فراموش نمیکنم روزی پیرزنی که موهای سفیدش را حنا بسته بود، چادر به سر کرده بود و زیر چادرش هم روسری داشت که آن زمان چارقد میگفتند. ناگهان یک پاسبان پلید سر رسید و چار را از سر پیرزن کشید. اما وقتی چارقد را کشید مقداری از موی سر زن هم کنده شد. پیرزن بیچاره سر برهنه بر زمین نشست و نمیدانست چه باید بکند. عمل آن مأمور جهانی با آن زن محترم در آن سن و سال، خیلی دردآور و تأسف بار بود.
در همان روزها از طرف دولت به مردم دستور داده بودند که اهالی هر محل مجلسی بگیرند و زنها و دخترهایشان را بدون حجاب به آنجا بیاورند تا بیحجابی عادی شود. خدا میداند که در اوائل کار در محلات شهر چه خبر بود. وقتی میگفتند امشب مجلس در این کوچه برگزار میشود، مردم مسلمان و متدین و زنهای شریف و با عفت نمیدانستند چه بکنند. آنها لباس گشادی میپوشیدند و سر را با یک پارچه بزرگ میبستند.
من بارها دیدم که عدهای با این هیأت به طرف مجلس جشن میرفتند، اما زار و زار بر بدبختی خود اشک میریختند. با این وضعف مجلس بلا و مجلس مصیبت به نام مجلس جشن بر پا میشد و رژیم گمان میکرد که مردم مسلمان ننگ بیحجابی را پذیرفتهاند. آن روزگار گذشت، اما تاریخ تلخی بود. آن قدر تلخ، که هرگز از یاد نمیرود. هر وقت بعضی از آن مناظر را به یاد میآورم بیاختیار حالت تأثر و گریه به من دست میدهد."
این فشارها تا جایی بود که بعد از تبعید رضا شاه در سال 1320 که فشارها کم تر و به مرور از بین رفتن، جمعی از زنان یزد در نامه ای به مجلس شورای ملی از ظلم و ستمی که در دوره رضا خان در پی دستور الزامی شدن کشف حجاب، رفته است، بر اساس سند زیر گزارشی برای مجلس فرستاده اند:
[تظلم زنهای یزد به مجلس شورای ملی، 23 مهر 1320]
مجلس شورای ملی، شماره 5310، مورخه 23/7/1320
" بعدالعنوان – به عرض میرسانیم در این موقع که اراده شاهنشاه ما به پایه قانون مشروطیت استوار زبان و قلم آزاد شما نمایندگان ملت میتوانید برای بیچارگان و ستمدیدگان دادرسی فرمائید متأسفانه آنچه در رادیوها شنیده و یا روزنامهها مطالعه میشود؛ هیچ اسمی از ظلم و ستمهایی که چندین سال است به ما بیچارگان شده نیست که به واسطه یک روسری یا چادرنماز در مجلهها حتی از خانه به خانه همسایه طوری در فشار پاسبان و مأمورین شهربانی واقع بوده و هنوز هم هستیم که خدا شاهد است از فحاشی و کتک زدن و لگد زدن هیچ مضایقه نکرده و نمیکنند و اگر تصدیق حکما آزاد بود از آمار معلوم میشد که تا بحال چقدر زن حامله یا مریضه به واسطه لطمات و صدمات که از طرف پاسبانها به آنها رسیده جان سپردند
و چقدر از ترس و حرص فلج شدند وچقدر مال ما را به اسم روسری یا چادر نماز به غارت بردند و چه پولهایی از ما به هر اسمی و رسمی گرفته شده خدا میداند اگر یک نفر از ماها با روسری یا چادر نماز به دست یک پاسبان میافتاد مثل اسرای شام با ماها رفتار میکردند بهترین رفتار آنها با ما با همان چکمهها لگد بر دل و پهلوی ما بود و اگر به پول ما زیادتر، لذا استدعای عاجزانه داریم اولا انتقام ما ستمدیدگان را از این جابران بکشید و هندوستان که این قدر ادیان مختلف هست همه آزاد هستند مخصوصا مسلمانان دارای حجاب هستند لذا از نمایندگان محترم مسلمان کلیه ملت ایران استدعا داریم استراحاما حال، دیگر دست ظلم و تعدی و شکنجه از سر ما زنهای مسلمان ایران کوتاه و ماها را آزاد فرمائید در خاتمه با تقدیم امضای جمعی از زنهای یزد – رونوشت برابر اصل است ".
منبع: مجله مهر