شوروی زیر تیغ غرب + تصاویر

در سال 1949 پیمان آتلانتیک شمالی یا ناتو پایه‌گذاری شد. چون طرح گسترش ناتو به نزدیکی مرزهای روسیه می‌رسید، روسیه را نگران کرده بود. در نتیجه روسیه شروع کرد به تقویت خود از نظر نظامی و سلاح‌های هسته‌ایی. روسیه آن‌قدر در این رقابت تسلیحاتی فرو رفت که از مسائل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه‌ی خود غافل شد. وضع آن‌قدر خراب شد که روسیه برای این‌ که از فرار مردمان جبهه‌ی شرق به بلوک غرب جلوگیری کند مجبور به احداث دیوار برلین در سال 1961 شد.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، این عملیاتِ فریب تنها عملیاتِ فریبی نبود که در سطحِ استراتژیک رخ داد، بلکه بلافاصله بعد از اتمامِ جنگِ جهانی دوم، جنگ سرد شروع شد و جبهه‌‌‌ی متفقین روبرویِ شوروی قرار گرفت.‍‍


«تقابلِ شرق با غرب و آغاز جنگِ سرد بلافاصله بعد از اتمامِ جنگِ جهانی دوم»

این تقابل، جهان را به دو بلوکِ شرق و غرب تقسیم کرد و این تقسیم‌بندی، آغازی برای جنگِ سرد شد. برلین پایتختِ آلمانْ دو نیم شد، بخشِ شرقی و غربی، به عنوانِ نمادی از دو بلوکِ شرق و غرب و حاکمیتِ آن‌ها. در یک طرفِ جبهه ابر قدرتِ شرق، شوروی قرار داشت. اما ابر قدرتِ طرفِ دیگر در بلوک غرب انگلیس نبود. با تلفات و حجمِ تخریب‌هایی که در جنگ جهانی دوم نصیبش شده بود دیگر نمی‌توانست در مقابل شوروی مقاومت کند. بنابراین آمریکا که در طولِ جنگِ جهانی دوم از محلِ منازعه دور بود و تخریب و تلفاتِ چندانی نصیبش نشده بود، به عنوانِ ابر قدرتِ غرب در مقابل شوروی قرار گرفت.

از همان ابتدا بینِ شوروی و آمریکا رقابت تسلیحاتی، اتمی، موشکی و فضایی شکل گرفت و شوروی را به شدت درگیرِ خود کرد. اما چرا شوروی این‌گونه درگیر این رقابت شد؟

غرب و آمریکا با تجربه‌ی موفقی که از عملیاتِ فریبِ قبلی خود با آلمان داشتند، سعی کردند عملیاتِ فریبِ دیگری علیه شوروی به کار بندند. اما صلابت این فریب دیگر سخت نبود. اساساً‌ نام این جنگ از آن‌جایی سرد شد که هیچ‌گاه در‌گیری و منازعه‌ی طرفین به جنگِ تمام عیار و سخت نرسید و گرم نشد. فریبی هم که آمریکا علیه شوروی به کار بست یک فریبِ نیمه‌سختِ تمام عیار بود.

آمریکا بدونِ این‌که به صورت نظامی با شوروی درگیر شود شوروی را واردِ یک رقابتِ تسلیحاتی کرد، به گونه‌ایی که عملا‍‍ً شوروی 25 درصد از تولید ناخالص ملیِ‌ خود را به حوزه‌ی نظامی اختصاص داد. رقابتِ تسلیحاتی، که نمودِ آن در تعداد و بردِ موشک‌های قاره‌پیما، و تعدادِ کلاهک‌های هسته‌ایی بود. بخشِ دیگرِ رقابتِ نظامی در قالبِ رقابتِ فضایی خودش را نشان می‌داد. شوروی در حالی 25 درصد از تولید ناخالصِ داخلی خود را به این رقابتِ سخت اختصاص داده بود که آمریکا تنها 5 درصد از تولیدش را صرفِ این رقابت کرده بود. البته آمریکا با قدرت رسانه‌ای و تبلیغاتی‌ای که داشت پیشرفت‌های خود را برجسته می‌کرد تا شوروی را بیشتر به امورِ تسلیحاتی ترغیب شود.

رقابتِ دو ابر قدرت به حوزه‌ی اقتصاد نیز کشیده شد و طرح مارشال از طرفِ آمریکا برای جلوگیری از نفوذِ شوروی یا کمونیسم در بلوکِ غرب اجرا شد. اجرای این طرح باعث شد که کشورهایی که تحتِ نفوذ آمریکا قرار داشتند به لحاظِ تولیدِ ناخالصِ ملی، اقتصاد و رفاه نسبت به بلوکِ شرق پیشرفت کنند. اگر بخواهیم به صورتِ نمادین نتیجه‌ی طرحِ مارشال و توجه به اقتصاد و فرهنگ را درک کنیم تاریخِ 1961 یک نقطه‌ی عطف در تاریخ جنگِ سرد خواهد بود، تاریخی که شوروی مجبور شد دیوارِ برلین را احداث کند. این دیوار نمادی بود از موفقیتِ عملیاتِ فریبِ استراتژیکِ آمریکا علیه شوروی.

«دیوار برلین نمادی از موفقیتِ عملیاتِ فریبِ استراتژیکِ آمریکا علیه شوروی»

دلیلِ اصلیِ احداثِ این دیوار در شهرِ برلین یک نوع فرار مغزها و نخبگان بود. عمده‌ی نخبگان، جوانان و نیرویِ کار به واسطه‌ی عدمِ جذابیتِ بلوکِ شرق از لحاظِ فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی به بلوکِ غرب می‌رفتند. در واقع این اتفاق نمادی بود از اینکه کار در جبهه‌ی غرب پیش رفته و آمریکا توانسته بود عملیاتِ فریب خود را به بار بنشاند. چرا که شوروی آن‌قدر توانِ خود را صرفِ بخشِ نظامی کرده بود که از دیگر حوزه‌های اصلی قدرتِ کلاسیک، یعنی قدرت‌های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی غافل مانده بود. در عوض آمریکا نه تنها توانسته بود توانِ شوروی را معطوفِ بخشِ نظامی و تسلیحاتی کند، بلکه در بلوکِ غرب نیز جذابیت اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ایجاد کرده بود.

این مهاجرت‌ها علامتی بود برای یک بیماری، بیماری‌ای که حاصلِ یک سوءِ تغذیه بود. شوروی به دلیلِ تمرکزِ بیش از حد به بخشِ نظامیِ خود دچارِ سوءِ تغذیه شد و در بقیه‌ی حوزه‌ها عقب ماند. عقب ماندگی‌ای که در برلین خود را عیان نشان داد و شوروی را مجبور به احداثِ دیوارِ برلین کرد. با این حال شوروی هیچ‌گاه نتوانست این عقب‌ماندگی اقتصادی و فرهنگی را جبران کند.

این روند ادامه یافت و زمینه‌ی افول و در نهایت فروپاشی شوروی را پدید آورد و آمریکا در نهایت توانست، بدون اینکه درگیریِ گرم با شوروی داشته باشد پیروز میدان باشد.

شوروی در سالِ 1991 در حالی دچار فروپاشی شد که از نظر قدرت موشکی و هسته‌ای‌ بالاتر از آمریکا بود و حتی توانسته بود از آمریکا پیشی هم بگیرد. اما با این وجود نتوانست در اقتصاد و فرهنگ، پیشرفت و جذابیتِ لازم را ایجاد کند، اقتصادی که 25 درصد از تولیدِ ناخالص‌ ملی‌اش را به حوزه‌ی تسلیحاتی و نظامی اختصاص دهد طبیعی است در حوزه‌ی داخلی دچار ضعف شود.

«در اواخر دهه‌ی 1990، شوروی در حالی فروپاشید که 45 هزار کلاهک داشت در حالی‌که ایالاتِ‌ِ متحده به 25 هزار کلاهک رسیده بود»

مقایسه‌ی تعدادِ کلاهک‌های اتمی ایالاتِ متحده با شوروی نشان می‌دهد که در اواخر دهه‌ی 1990، شوروی به مجموع 45 هزار کلاهک رسیده بود در حالی‌که ایالاتِ‌ِ متحده چیزی در حدودِ 25 هزار کلاهک داشت. اما در مقابل، در سالِ 1991 بعد از فروپاشیِ شورویْ اتفاقی در مسکو افتاد که نشان داد، شوروی بعد از احداثِ دیوارِ برلین، نه تنها رویه‌اش را تغییر نداده بلکه قافیه را از نظرِ اقتصادی و فرهنگی کاملاً به آمریکا باخته بود.

وقتی در سالِ 1990 اولین شعبه‌ی مک‌دونالد در مسکو افتتاحِ شد؛ مردم در مقابل آن صف کشیدند.

«صفِ طولانی مردمِ روسیه با گشایشِ اولین شعبه‌ی مک‌دونالد در مسکو، ضعفِ شوروی را در ایجادِ جذابیتِ اقتصادی-فرهنگی داخلی به رخ کشید»

چطور می‌شود کشوری که از نظرِ تکنولوژیک توانِ دست یابی به کلاهکِ هسته‌ای، موشک‌های دوربرد و فرستادنِ فضانورد به فضا را دارد، نمی‌تواند یک تکنولوژی ساده در صنایع غذایی را مدیریت کند، و با ایجادِ جذابیتِ فرهنگی و تبلیغاتی آن‌را به یک نمادِ تجاریِ مقبول در کشورِ خودش تبدیل کند.

این اتفاق نمادِ دیگری برای پیروزی نهاییِ عملیات فریبی بود که آمریکا برای رویارویی با شوروی از آن بهره گرفت.

«عملیات فریب آمریکا علیه شوروی در یک نگاه»

در یک نگاه کلی می‌توان وقایع جنگ سرد را در چند مرحله خلاصه کرد؛

- آغاز جنگ سرد: جنگ سرد با بهانه‌ی کنترل موثرِ انرژی هسته‌ای از سوی ایالات متحده آغاز شد. در سال 1946 شوروی پیشنهاد ایالات متحده را برای چنین کنترلی رد کرد؛ چرا که از نظر شوروی چنین اقدامی از سوی آمریکا حاکمیت ملی‌اش را تضعیف می‌کرد. البته، این بهانه یک پوشش بود. علتِ اصلی بهانه‌تراشیِ آمریکا علیه مسکو، نفوذِ گسترده‌ی شوروی در اروپا، و تصرفِ نیمِ شرقی این‌ قاره توسطِ آن بود. غرب در مقطعی باید میان آلمانِ نازی و شوروی یکی را انتخاب می‌کرد. که غربِ میانِ بد و بدتر، بد یعنی شوروی را انتخاب کرد. اما حال که بدتر از میان رفته بود نوبت به بد یعنی شوروی رسیده بود.

سرانجام یک سالِ بعد، یعنی سال 1947، با تقسیم جهان به دو بلوک شرق و غرب به مثابه‌ میدان‌های رقابت برای روسیه و آمریکا، جنگ سرد بین آن دو آغاز شد.

- آغاز عملیات فریب تا اوج عملیات فریب: در سال 1949 پیمان آتلانتیک شمالی یا ناتو پایه‌گذاری شد. چون طرح گسترش ناتو به نزدیکی مرزهای روسیه می‌رسید، روسیه را نگران کرده بود. در نتیجه روسیه شروع کرد به تقویت خود از نظر نظامی و سلاح‌های هسته‌ایی. روسیه آن‌قدر در این رقابت تسلیحاتی فرو رفت که از مسائل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه‌ی خود غافل شد. وضع آن‌قدر خراب شد که روسیه برای این‌ که از فرار مردمان جبهه‌ی شرق به بلوک غرب جلوگیری کند مجبور به احداث دیوار برلین در سال 1961 شد.

- اوج جنگ سرد: در سال 1962، زمانی که شوروی به حمایت از کوبای کمونیست، موشک‌های هسته‌ایی خود را در آن‌جا مستقر کرد، جنگ سرد به اوج رسید.

- رکود جنگ سرد: بعد از بحرانِ موشکی کوبا، جنگ سرد دچار رکود شد. این رکود، تا سال 1979 یعنی 17 سال بعد ادامه یافت. زمانی که سربازان شوروی برای تقویتِ دولت کمونیستِ رو به زوال خود وارد افغانستان شدند.

- افول جنگ سرد: زمین‌گیر شدنِ شوروی در افغانستان، به تضعیفِ دولت کمونیستی را سرعت داد. درگیریِ شوروی در میدانِ سختِ افغانستان، توان آن‌را در تقابل با آمریکا کاهش داد. این روند ادامه پیدا کرد تا این‌که در سال 1990 با تخریبِ دیوار برلین، منازعه‌ی سردِ شوروی با آمریکا، به انجماد رسید و به طورِ کامل فرو نشست.

فروپاشی شوروی: سرانجام در سال 1991 شوروی در برابر ضعف‌های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کمر خم کرد و صحنه‌ی رقابت را به نفع آمریکا رها کرد. جهانِ دو قطبی به جهانِ تک قطبی بدل شد.
برچسب ها: شوروی ، زیر تیغ ، غرب
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.