خیلیها فراموش کردهاند که قدیمترها سفره شام، بهانه ای بود برای اینکه تمام اعضای خانواده دور هم جمع شوند و از اتفاقات روزشان بگویند، چراغ شبهای یک خانه به جمع بودن خانواده روشن است وگرنه یک دقیقه این طرف و آن طرف فرقی نمیکند. قدیمها تمام شبها، شب یلدا بود، فقط کمی سادهتر و خودمانیتر.
اقدس رجبی بانوی هشتاد سالهای است که کلی خاطرات از آن شبها دارد، خودش میگوید: فصل پاییز که میشد در خانه کرسی برپا میکردیم و شبها همگی دور کرسی مینشستیم، پدرم برایمان گلستان سعدی و شاهنامه فردوسی میخواند.
او که صاحب 32 نوه و نتیجه است، میگوید: بیشتر شبها من در خانه تنها هستم، وقتی هم به خانه فرزندانم میروم بندرت پیش میآید همه اعضای خانواده زود به خانه بیایند و با هم شام بخورند، قدیمها تاریکی هوا نشانه وقت شام بود، و همیشه بین شام و زمان خواب دو سه ساعت وقت بود اصلا کسی نمیتوانست با شکم پر بخوابد! فاصله زمانی بین شام و خواب باعث سلامتی جسم است.
دور هم جمع شدنهای شبانه یکی از راههای نزدیکتر شدن افراد خانه به همدیگر است، فرصتی برای همصحبتی، شناختن علاقهمندیها، مشکلات احتمالی پیش آمده، دلبستگیهاست. بعضی مادران شام را ابزار بعضی اهدافشان میکنند، مثلا طاهره سلطانی می گوید: هر وقت من و همسرم از هم دلخور شویم و من مقصر باشم برای شام چیزی را درست می کنم که همسرم خیلی دوست دارد، میز شام را که میچینم و صدایش میکنم، میفهمد که من آشتی را به قهر ترجیح می دهم، هنگام خوردن شام هم سعی می کنم درباره اتفاق پیش آمده صحبت کنم و اگر اشتباهم باعث ناراحتیاش شده، از دلش در بیاورم.
برای خانوادههایی که صبح زود پدر سرکار میرود و فرزند به مدرسه و احتمالا مادر هم شاغل است، صبحانه یک وعده سرپایی محسوب میشود که بیشتر اوقات میل به خواب صبحگاهی، همان فرصت کوتاه را هم از بین میبرد، برای وعده ناهار بندرت افراد خانواده دور هم جمع میشوند، اما وعده شام فرصتی است که اجازه می دهد اعضای خانواده با هم ارتباط چشمی داشته باشند و حرف بزنند، والدین هوشمند، تمام تلاششان را به کار می گیرد که از این ساعت بهترین استفاده را ببرند، از اتفاقات روز صحبت کنند، از برنامه فردا بگویند، یک قرار مهمانی یا گردش برای آخر هفته بگذارند و خلاصه اجازه ندهند مشغله این دوران آنها را با هم غریبه کند. ضمن اینکه کودکان آداب غذا خوردن را هم در همین وعده های غذایی و با دیدن والدینشان یاد می گیرند.
در میان این همه تعریف که از بزرگترها شنیدم، علی شانزده ساله با دلخوری میگوید: ترجیح می دهم کمی زودتر یا کمی دیرتر از بقیه شام بخورم؛ حتی روزهای تعطیل هم به اندازهای میخوابم که صبحانه و ناهارم را یک وعده کنم و آن وعده را هم کمی زودتر از زمان معمول ناهار در اتاقم یا در آشپزخانه بخورم.
وقتی از او میپرسم چرا تنهایی را ترجیح میدهی، پاسخ میدهد: چون پدرم به محض اینکه مرا میبیند مدام سوال پیچم میکند که از مدرسه چه خبر؟ چرا فلان روز فلان حرف را زدی؟ چرا اینقدر تندتند غذا میخوری؟ و هزار چرای دیگر! برای همین ترجیح می دهم حتی زمان غذا خوردن هم تنها باشم.
چه کنیم که شام، وعدهای دلچسب باشد؟
اگر تمام اعضای خانواده، برای وعده شام ارزشی به اندازه یکی از کارهای روزمرهشان قائل شوند، آن وقت شاهد تغییری بزرگ در روابط و احساساتشان نسبت به یکدیگر خواهند بود. بنابراین سعی کنید قانون حضور در وعده شام را جدی بگیرید، یعنی در یک ساعتی که صرف چیدن میز، خوردن غذا و جمع کردن میز میشود، دست از سر اینترنت بردارید، تلفن همراه را پاسخ ندهید و تا جایی که می توانید تلویزیون را حذف کنید چرا که دیدن یک سریال، جذاب یا غیرجذاب، سبب میشود چشمها به تلویزیون دوخته شود، پس دیگر ارتباط چشمی بین اعضای خانواده از بین می رود، حواسها هم از اتفاقات امروز یا برنامه فردا، معطوف به سریال شده است پس چیزی برای گفتن وجود نخواهد داشت، ما می خواهیم از شام بیش از یک سیر شدن ساده بهره ببریم، پس عناصر مزاحم را حذف کنید.
هنگام غذا، فرصت مناسبی برای انتقاد از فرزندان نیست یعنی اگر مجبورید ساعات طولانی در خارج از منزل باشید و فرصت تربیت فرزندانتان کوتاه است، وعده شام را برای جبران این کوتاهی زمان انتخاب نکنید. غذا باید در محیطی گرم و صمیمانه تناول شود، فرزندان نباید از همین حضور یکی دو ساعته شبانگاهی فرار کنند و از ترس نصیحتهای بجا اما بیموقع والدین از بودن با آنها محروم شوند.
گاهی هم به غذاها تنوع دهید، برای این کار بهتر است شب قبل با اعضای خانواده صحبت کنید و بپرسید که آیا دوست دارند فردا طعم جدیدی را امتحان کنند، ممکن است این طعم جدید خیلی خوب باشد یا شاید چندان باب میل نشود اما به تجربهاش میارزد. بد نیست گاهی هم از بیرون غذا بگیرید، البته توصیه می شود به جای اینکه پیکموتوری رستورانها را دچار زحمت کنید، خودتان زحمت بکشید و به رستوران بروید و در واقع شام را بهانهای برای یک گردش شبانه کنید از همه اعضای خانواده نظرسنجی کنید، که غذای ایرانی دوست دارند یا فستفود. اگر آرا برابر بود با قرعهکشی یکی را انتخاب کنید، تا کسی گمان نکند، انتخابش مهم نبوده است. فرزندان در گردشهای این چنینی یاد میگیرند، چگونه روابط اجتماعی برقرار کنند و آداب اجتماعی را می آموزند.
وقتی یک دقیقه بیشتر با هم بودن، رسمی چون شب یلدا را ساخته است، پس باید قدر این شبهای بلند را دانست، نه اینکه همه توان و تمرکز و انرژی را صرف یک شب به نام یلدا کرد و باقی شبها را غافل ماند.