دیگرخواهی و ایثار برای دیگران، نیازمند نفسی است که از حیث معرفتی قدرت تشخیص داشته باشد که حفظ ذات من نیازمند حفظ بقا و پاسداری از دیگر انسانهاست. پیامبران الهی و در راس آنها، نبی خاتم این مساله را بدرستی تشخیص داده و در حیات خود به آن پایبند بودند. هدایت دیگران، هدفی زندگی انبیا بود و پیامبر اکرم به بهترین معنا این هدف را در زندگی خود و خاندانش دنبال کرد و حتی از ایثار جان خود و عزیزترین فرزندانش برای رسیدن به این هدف ابایی نداشت.
کل زندگی نبیاکرم (ص) گواه همین مطلب است. آن زمان که ایشان دعوت پنهانی را از نزدیکترین اعضای خاندان خویش آغاز کردند، همچون سالکی رفتار کردند که بعد از دریافت نور الهی هدایت، نزدیکان خود را از این نور بهرهمند میکند. تپیدن دل نبی برای رستگاری دیگران، محدود به عزیزترین خویشش، علی و همسرش خدیجه و دیگر اهل بیتش نشد و دعوت را به کل قبیله و سپس به دیگر قبایل گسترش داد. او پیام هدایت الهی را محدود به قوم و عشیره و قبیله خود ندید، بلکه آن را جهانی تعریف کرد و از اسلامآوری سلمان ایرانی استقبال کرد. پیامبر بیش از هر بشری از ابنای آدم، دیگرخواه و انساندوست بود.
تاکید بر رحمت نبوی واکنش بجایی است در مقابل کسانی که اسلام را دین خشونت میدانند. پیامبر اسلام مهربان بود و این مهربانی نسبتی با خشونت کسانی که خود را پیروان راستین او میدانستند، ندارد. رحمت و دیگرخواهی محمد (ص) به حدی بود که آیهای در قرآن پیامبر را از فدا کردن خویش در راه هدایت مردم بازمیدارد. رحمت پیامبر خصوصیتی فردی نبود بلکه رحمتی برای هدایت انسانها بود. رحمت نبی، شیوهاش بود، شیوهای که امروزه برخی با جایگزینی آن با کشتن بیگناهان اشتباه گرفتهاند.
نبی مکرم اسلام را خاضع الطرف خواندهاند و این به آن دلیل است که وی سر را کمتر بالا میبرد و زمین را مینگریست. تواضع نبوی او چنان بود که پیش از دیگران سلام میداد حال ممکن بود که دیگری بزرگتر، کوچکتر یا به لحاظ اجتماعی وضع پایینتری داشته باشد. این پیامبر بود که ابتدا به استقبال دیگری میرفت و بیشک میل به هدایت انسانها بود که چنین روشی را تجویز میکرد.
در وضع غیرقابل تحملی که کفار شرایط را برای از بین بردن اسلام و مسلمانان ایجاد کرده بودند خداوند متعال پیامبر رحمت را به صبر دعوت کرده و امیدوار میساخت. رحمت پیامبر توصیهای الهی نیز بود. پیامبر در دوران اولیه در مکه از خشونت مانع شدند و با حلمی رحیمانه اصحاب خویش را به صبر خواندند.
سه سال بعد از هجرت بود که قریش مانع ورود حضرت به مکه شدند و سرانجام صلح حدیبیه مقدمات فتح بدون خونریزی مکه را فراهم آورد.
پس از کمتر از دو سال و نقض پیمان از سوی قریش، رسول رحمت با مسلمانان به سوی مکه رهسپار شدند و شهر با کمترین مقاومتی به فتح سپاه اسلام درآمد. شهر مکه مخالفان و شکنجهگران اولیه مسلمانان را در خود جای داده بود.
با تاسیس شهر مسلمانان، مکیون ایجاد تفرقه کرده بودند و تا توانسته بودند، در نابودی آرمان توحید کوشیده بودند. قبایل این شهر به ریختن خون پیامبر هم قسم شده بودند. مشرکان مکه انسانهای بیرحمی بودند که بدون شفقتی از هرگونه آزار زنان و مردان آزاد و برده فرونگذاشته بودند.
برای دستگیری پیامبر جایزه تعیین کرده بودند و سه سال مسلمانان را در بدترین شرایط زندگی قرار داده بودند. در جنگ احد، شیوه انتقام هند جگرخواره از عموی پیامبر شهره خشونت و نفرت اهل مکه از مسلمانان بود و حالا راه برای انتقام باز شده بود؛ انتقامی که معقول مینمود به پشتوانه قدرتی که موجود بود.
برخی از فاتحان مسلمان فریاد انتقام و کشتار را سر دادند اما همه چیز با سخنان پیامبر توقف یافت، ایشان روز فتح مکه را روز رحمت اعلام کردند و خانه ابوسفیان را که سرکرده سپاه شرک بود خانه امن؛ اعلام رحمت در عین امکان برای انتقامی که شاید حق مینمود. باز در جریان جنگ احد وقتی دندان پیامبر نیز شکست و چهره مبارکشان زخم برداشت، یارانش توصیه کردند که دشمنان را نفرین کند و پیامبر مهربان مسلمانان را یادآور شد که برای نفرین برگزیده نشده است.
رحمت اصیل وقتی معنا مییابد که ضرورتی نداشته باشد. برای ضعیف رفتار رحیمانه چندان عجیب نیست و این فرد قدرتمند است که باید از خویش رحمت نشان دهد.
در گفتوگو و مجالس، آهنگ صدای پیامبر همواره آرام بود چنانچه صدای بال پرندگان نیز شنیده میشد. فریاد نمیزد و بر اساس آیه لا ترفعو اصواتکم فوق صوت النبی دیگران نیز به آرامی سخن میگفتند. علاوه بر وجود فضایی آرام در مجلس سخنان پیامبر آداب سخن به غایت احترام برگزار میشد. پیامبر سخن کسی را قطع نمیکرد و فقط پس از تمام شدن سخن دیگری سخن میگفت و نشان میداد که به سخنان مخاطب به دقت گوش داده است.
ایشان در سخن گفتن به یکسان به مخاطبان نگاه میکرد. همه طبقات در مجلس پیامبر حضور داشتند و گفته شده است که ایشان از نشستن با فقرا بیشتر خرسند میشد. چنانچه معروف است اگر کسی وارد مجلس ایشان میشد متوجه نمیشد که بر اساس نحوه نشستن پیامبر باید کجا نشسته باشد.
پیامبر رحمت و اصحابش به صورت دایره نشسته و پیامبر به لحاظ مکانی بر بلندی و در جایی متمایز نمینشست. نقل است که اگر سواره بود، نمیپذیرفت که شخصی همراه و همگامش پیاده راه رود و از او میخواست که بر مرکبش سوار شود و اگر مورد قبول واقع نمیشود پیاده میشد تا احساس برتری بر دیگری ایجاد نشود.
این رفتار رحیمانه در مقایسه با مسلمانان سلفی که کمر به ترور بستهاند عجیب مینماید، بیتردید تفاوت میان رحمت نبوی و خشونت کنونی برخی از مسلمانان مانند تفاوت میان شب و روز است.
نبی مکرم اسلام اگر یکی از اصحاب را سه روز نمیدیدند سراغش را میگرفتند. پیامبر میفرمودند که برترین اخلاق پیامبران و راستمردان خوشرویی و صمیمیت با دیگران است و او خود الگوی این رفتار بود.
خداوند در قرآن به پیامبر میگوید: «اگر تندخو، خشن، عصبانی مزاج، عبوس و سخت دل بودی از گرد تو پراکنده میشدند.» اما پیامبر هیچ کدام نبود و بسیاری با خوشرویی ایشان جذب پیام وحی شدند و اصحاب پیامبر تاریخ را دگرگون ساختند. در آیه مذکور میتوان منطق رحمت پیامبر را یافت؛ منطقی که باید عموم مسلمانان آن را مبنای عمل خویش قرار دهند. خشونت میان پراکندگی جمعیت است.
کشورهای اسلامی و مسلمانان در روابط داخلی و خارجی خویش باید رحمت نبوی را دوباره مد نظر قرار دهند و از توصیه قرآن عمیقا بهرهمند شوند. هر چه مسلمانان بتوانند با رفتاری دیگرپذیر و خوشروتر با دیگران مناسبات داشته باشند و رفتار خویش را دستمایه عبوس بودن در جامعه اسلامی فراهم نسازند، با رفتار نبوی خواهند توانست در یک دایره الهی به سوی هدایتی جهانی به سوی توحید پیش روند و سلاحهای خویش را با لبخند و رحمت نبی مکرم اسلام مبادله کنند.