به نظر میرسد ایفای نقش علی اعلایی کار راحتی نبوده، چون در موقعیتهای مختلف از جمله اعدام و بازگشت دوباره به زندگی قرار میگیرد. وقتی قرار شد چنین نقشی را بازی کنید، آیا مابهازای آن را دیده بودید تا برای بازی از او الهام بگیرید؟
واقعیت این است سعی کردم مابهازاهایی را پیدا کنم اما کار سختی بود، چون این نقش شرایط خاص خودش را داشت. اگر میخواستم با اشخاصی که در این شرایط بودند یا هستند، بخصوص با آنهایی که میدانستند قرار است اعدام شوند، گفتوگو کنم و از حال و هوای عمومی و حسیشان مطلع شوم، واقعا انصاف نبود که در حق بندگان خدا این کار را انجام بدهم. طبیعی است پرسیدن چنین سوالاتی آنها را اذیت میکرد.
بنابراین به مطالعه مصاحبهها و گپهایی استناد کردم که در اینترنت موجود بود. تعدادی از فیلمهای مربوط به اعدام را هم از طریق اینترنت دیدم. لحظه اعدام علی برایم خیلی مهم بود چون باید آن را برای تماشاگر باورپذیر اجرا میکردم. دیدن این لحظات، حتی وقتی از طریق تلویزیون آن را تماشا کنیم، کار سختی است و خیلی به آدم فشار میآید، چه برسد به اینکه لحظه اعدام را به صورت حضوری ببینیم. در مجموع تا مدتها با این فکر که قرار است اعدام شوم از خواب بیدار میشدم و سر صحنه میرفتم.
برایتان سخت نبود هر روز با این فکر از خواب بیدار شوید؟
بله، خیلی سخت بود. دلیل اینکه این سختی را به جان خریدم به اهدافم در بازیگری برمیگردد. من به عنوان بازیگر راهی را در بازیگری انتخاب میکنم و احتمالا تعدادی هم الگوی خارجی دارم که میدانم فعلا از ما کمی جلوتر هستند. البته خوب است که بدانیم آنها چه میکنند و چگونه به این جایگاه رسیدهاند. در پیگیری این راه گرچه واژهای که میخواهم بگویم تکراری است اما واقعا هنرمندان بحق این جمله را میگویند که ما با نقش زندگی میکنیم و بخشی از وجود ما میشود. در مجموع اجرای نقش علی اعلایی سخت بود.
بدون تردید با تفکر یک فرد اعدامی هر روز صبح از خواب بیدارشدن و اینکه تصور کنید این آخرین روزهایی است که خانوادهتان را میبینید و این لحظه و حس را به تماشاگر منتقل کردن، راحت نیست. امیدوارم موفق شده باشم ، چون من همه تلاشم را کردم.
سعی کردم علی را در درون خودم به وجود آورم، چون اطمینان داشتم وقتی برای این نقش انتخاب شدم، حتما چیزهایی در فیزیک، تواناییهای من و ذهن کارگردان بود که برای این نقش در نظر گرفته شدم. لزومی نبود تغییر خارقالعاده در فیزیکم ایجاد کنم و فقط باید حس این شخصیت را بدرستی به مخاطب منتقل میکردم.
تصویربرداری سریال تلویزیونی یادآوری نزدیک به یک سال طول کشید. عجینشدن با شخصیت علی باعث نشد زندگی شخصیتان تحتالشعاع قرار گیرد؟ چون زندگی علی در یک مسیر خطی قرار ندارد و با نوسانات زیادی روبهرو میشود؟
سعی کردم اختلالی در زندگی شخصیام ایجاد نکند. تنها مامنی که هر فردی در زندگی دارد، خانوادهاش است. حتی صرف یک فنجان چای در کنار خانواده، لحظه درخشانی است. اگر بگویم ایفای نقش علی هیچ تاثیری در زندگی شخصیام نگذاشته، دروغ گفتهام. من تلاش کردم تمام صحنههای زندگی علی برای مخاطب باورپذیر باشد، حتی قبول کردم در سردخانه واقعی بخوابم، جایی که مردهها بودند.
البته آقای زالی، تهیهکننده و آقای قاسمزاده، کارگردان نهایت تلاششان را کردند که این اتفاق نیفتد و ما دکور بزنیم و فضای سردخانه را در دکور بگیریم، اما بنا به دلایلی نشد. گرچه قرار گرفتن در چنین فضایی سخت بود اما با دل و جان پذیرفتم، حتی چند دقیقه قبل از شروع سکانس خواستم تا من را در سردخانه بخوابانند تا اتمسفر آنجا را کاملا درک کنم. زمانی که گروه صحنه فضای اعدام را چیده بود به خودم اجازه ندادم تا لحظه تصویربرداری چوبه دار را ببینم.
با این روش میخواستید موقعیت اعدام برایتان تازگی داشته باشد؟
بله، میخواستم کاملا بدیع و تازه با این صحنه رو به رو شوم. آن لحظهای که من را جلوی دوربین میبینید که نزدیک به چوبه دار میشوم، دومین باری بود که من چوبه دار را میدیدم. یک بار قبل از تمرین و یک بار هم زمان تصویربرداری.
اتمسفر اعدام بسیار سنگین بود، ضمن اینکه با کارگردانی دقیق آقای قاسمزاده این فضا سنگینتر شد تا این صحنه کاملا واقعی در بیاید. چوبه دار، ماموران سیاهپوش و ... فضای ترس و وحشت را ایجاد کرده بود. طبیعی است قرار گرفتن در چنین صحنههایی کار سختی است. خانوادهام خیلی با من کنار آمدند. آنها میدیدند که برای نزدیکشدن به نقش در خودم فرو رفتهام. گرچه دیدن و تحمل این روحیات من برای خانواده سخت بود، اما آنها فضا را کاملا فراهم کردند تا به نقش نزدیک شوم. ضمن اینکه من به آنها گفتم آنقدر در بازیگری یاد گرفتهام که بموقع این نقش را از خودم جدا کنم. سعی کردم در زندگی روزانهام اختلالی ایجاد نشود، چون زندگی شخصیام مهمتر از زندگی حرفهای است. البته این دو در تعارض همدیگر نیست.
شما اشاره کردید که در سردخانه واقعی خوابیدید. قرار گرفتن در چنین فضایی برایتان دلهرهآور نبود؟ به هر حال همه آدمها با شنیدن نام مرگ به وحشت میافتند؟
وحشتش را به جان خریدم. ما که معصوم نیستیم. مگر میشود انسان از مرگ نترسد. فضای ناشناخته مرگ، قبر، سردخانه و ... به دلهره منجر میشود. هر انسانی معمولا یکبار در این فضا قرار میگیرد. خوشحالی من این بود که قبل از مرگ واقعی، آن را در دنیای خیال و مقابل دوربین تجربه کردم. البته شاید برای نقش دیگری مجبور شوم این صحنه را بار دیگر تجربه کنم. جذابیت حرفه بازیگری تجربه حسهای متفاوت زندگی است. همیشه بهترین نقطهای که بازیگر میتواند بایستد یا قرار بگیردیا جلوی دوربین است یا صحنه تئاتر. البته هر کدام از اینها مقتضیات خاص خودش را دارد. امکان دارد شما جلوی دوربین مجبور شوید در سردخانه کنار جنازهها هم بخوابید. همیشه من به بازیگری فکر میکنم تا به سختی کار. واژه بازیگری همه چیزها را برایم آسان میکند.
قبل از شروع پخش سریال یادآوری کارگردان اعلام کرد برای نقش علی از 350 نفر تست گرفته است. فکر میکنید شما چه ویژگی داشتید که برای این نقش انتخاب شدید؟
تعدادی از کسانی که برای نقش علی تست دادند از دوستان من بودند و به نظر من همه آنها جوانان بااستعدادی هستند. شاید من از دیدگاه کارگردان به لحاظ چهره، فیزیک، بیان و حس و حال برای این نقش مناسبتر بودم. این را میدانم که از جان و دل برای این کار مایه گذاشتم، بخصوص در ده روز آخر که رقیبها کمتر و سرسختتر شده بودند. همه بچهها حرفهای بودند.
در روزهای آخر به این مساله فکر میکردم که اگر برای نقش انتخاب نشوم، بهدلیل ناتوانایی و تلاش نکردن نیست؛ بلکه با توجه به ذهنیت کارگردان برای نقش مناسب نبودم، ولی خوشبختانه برای نقش علی انتخاب شدم. برای هر جوان همسن و سال من که کار بازیگری میکند، اجرای نقش علی یک آرزو و دغدغه است.
شخصیت علی قبل و بعد از اعدام خیلی تغییر میکند و شما سعی کردید در بازی خود این ویژگی را نشان دهید. در مجموع علی شخص درونگرایی است و بعد از بازگشت به زندگی، درونگراییاش بیشتر میشود و حتی سعی میکند با صبر و طمانینه بیشتر حرف بزند و تصمیم بگیرد. این نوع بازی خواست کارگردان بود یا بعد از صحبت با یکدیگر به این توافق رسیدید؟
فیلمنامه آنقدر شفاف نوشته شده بود که خطهای لازم را به همه بازیگران میداد. شخصیت علی چند نقطه عطف دارد. اولین نقطه عطف، اتفاق دعوا است که در فلاش بکها میبینیم. سعی کردم نگاه علی در زمانی که سناش کمتر است و مخاطب او را در صحنه دعوا میبیند با علی بعد از آزادی زندان تفاوت داشته باشد. نقطه عطف بعدی نقطهای است که هنوز فرا نرسیده و پیشنهاد میکنم مخاطبان با قصه همراه باشند که این نقطه عطف را هم ببینند. علی مسئولیتی دارد که به این دنیا برگشته است. من به این نقاط و قبل و بعدش هم فکر کردم. در طول کار مرتب به کیفیت سکانس فکر و سعی میکردم بهترین واکنش را داشته باشم.
شاید جالب باشد که برایتان خاطرهای هم از سریال یادآوری بگویم. در یکی از سکانسهای زد و خوردی که بین من و رحیم نوروزی در گلفروشی بود، برای من اتفاقی سهوی افتاد که باعث شد 12 بخیه بخورم. البته در این صحنه آقای نوروزی مقصر نبود.
برای ضبط این سکانس بچههای صحنه، گلدانهای پلاستیکی را در گلفروشی گذاشته بودند تا زمانی که رحیم نوروزی من را هل میدهد، روی این گلدانها بیفتم تا اتفاقی برایم نیفتد، اما زیر این گلدانهای پلاستیکی یک گلدان سفالی بود که از چشم بچهها دور مانده بود. من برای ضبط این صحنه از نوروزی خواستم تا با خیال راحت من را هل بدهد و او هم این کار را انجام داد. بعد از ضبط این صحنه، متوجه شدم پیراهنام خونی شده است.
سریال تلویزیونی یادآوری اولین کار تصویریتان است. قبول کردن چنین نقشی در گام اول، کار شما را برای انتخابهای بعدی مشکلتر میکند. به کارهای آیندهتان فکر کردهاید؟
حتما فکر میکنم. برای اینکه اعتقاد دارم مخاطب ما همیشه این لیاقت را دارد تا یک اثر خوب آن هم در سطح بالا را ببیند. این مسئولیت من را به عنوان بازیگر سختتر میکند. به کارهای دیگر فکر میکنم، دوست دارم نقشهای مختلف از شخصیتها را امتحان کنم و دوست ندارم فقط یک نوع نقش را تجربه کنم.
امیدوارم موفقیتتون رو هر روز بیشتر از دیروز ببینم
با ارزوی بهترین ها
واقعن نامبروان هستید ❤
آقای حصاری لطفابازهم بامتین ستوده فیلم بازی کنید.......ممنون ازبازی خوبتون
zahrar.abarblog.ir
يا علي
یادآوری سریال جدیدو جالب توجهی است امیدوارم براهمین رویه به پایان برسد. سربلند باشید،