به گزارش خبرنگار باشگاه
خبرنگاران قم، بعد از خرابه شام، پس از بیتابیهای رقیه و آرام گرفتنش برای همیشه، بعد از سپردن پیکر کوچک و زخمیاش به دست خاک و پس از روزها خارجی خطاب شدن، زینب به شوق آمده است. شوقی همراه با نگرانی، شوق دیدار دوباره برادر و نگرانی از نشناختن او و شناخته نشدن خودش. شاید زمانی که با پای پیاده رهی را که باید حسین(ع) میپیمودش باز میگردد در دل نجوا کنان با برادرش درد و دل میکند:
سلام سایه سرم! سلام همسفرم! سلام بر تو ای داغ جوان دیده! سلام بر تو ای داغ برادر دیده! سلام بر تو ای پیرهن پاره! وای که چه بر تو گذشت، وای که چه بر من گذشت!
سلام بر تو ای همراه و همدم سالهای بی مادری و بی پدری! ای کوه استقامت و آزادگی! چند منزل مانده تا دوباره ببینمت! چند منزل مانده تا امانت هایت را به همراه بیاورم! چند منزل مانده تا به کویت رسم و آنچه را چهل روز در دل نگه داشتم برایت باز گویم!
برایت باز گویم قصه تازیانه و بی حرمتی را ! برایت باز گویم ماجرای گوشه خرابه را ! رقیه را ! سر بریده را ! برایت باز گویم که چگونه تشت طلا دلم را برد و زبانم را به حرف آورد تا کاخ یزید را بر سرش خراب کنم! برایت بگویم که چطور میتوان در مقابل ناسزا و سنگباران کوفیان دوام آورد! ببین مرا حسین جان ! نگو کیستی که به زیارتم آمدهای! نگو پس کجاست دخترم! نگو چه شد خواهرم! این منم! زینب تو! این منم خواهر تو! این منم همره تو!
میدانم چهل روز است که دل در دلت نیست! میدانم چهل روز است که بیتابی! من نیز دیگر تاب ندارم! بگذار تا به تصویر کشم آنچه توصیف ناشدنی است! بگذار تا از مردمانی گویم که بویی از انسانیت نبرده اند! مردمی که دیدن کودکان تشنه و زخمی تفریحشان بود! مردمی که بر اسیران و خاندان رسول الله طمع کردند! مردمانی که گویا در عمرشان اسمی از علی (ع) نشنیده اند! کوفیانی که مسجدشان با خون پدرمان تطهیر شد و فراموش کردند!
آری شوق دارم تا دوباره ببینمت! مرا امیدی نبود به این دیدار! مرا امیدی نبود به زیارت عزیزان! چرا من گویم؟ توخود می دانی! تو خود از قامت و گیس های سفیدم می خوانی! تو خود آن شب شنیدی! آن شب گوشه خرابه از زبان معصوم رقیه مان شنیدی! دیگر چرا روضه؟ دیگر چرا شیون؟ امروز روز شادی من است! امروز روز آزادی من است! امروز روز مهمانی من است! ببخش لباس های خاکی ام را! ببخش پریشان حالی ام را! ببخش دست های خالی ام را!
میزبانی ام کن نه آنگونه که کوفیان کردند! میزبانی ام کن تا شکوهت را هضم کنم! میزبانی ام کن تا درد برادر و فرزندان و عزیزان را هضم کنم! میزبانی ام کن تا جایی که دنیا هضم کند آنچه باید شنیده شود! زمینی که اینگونه مرا به خود میکشد تطهیر شده است، آنقدر پاک و مطهر که عالم را پاک کند، قلب زینت را دوباره جلا دهد! زمینی که قتلگاه تو شد و شد قطعه ای از بهشت! شد فخر عالم.
خاکی که اینگونه مرا به خود می کشد اشک ها دیده! خون ها بر آن چکیده! آهها بر آن دمیده و از امروز تا ابد مایه فخر زینت است، پس شوقم را بپذیر! مهمانت را اگرچه نشناختهای بپذیر و اینجا را حرم مهمانی دل ها کن!
هدف اصلی از عزاداری برای سیدالشهدا باید تبیین اهداف قیام عاشورا باشد
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با بیان اینکه قیام عاشورا مکتب فکری و اندیشه ای امام حسین(ع) است، گفت: آرمان های اسلام با ریختن خون شهدای کربلا اثبات شده است.
حجت الاسلام محمدصادق یوسفی مقدم در گفتگو با خبرنگار مهر، افزود: براساس فلسفه موجودی عاشورا و فلسفه اصیل عزاداری برای سیدالشهدا(ع) باید از یک سو تلاش کنیم که مراسم های عزاداری آن حضرت به بهترین شکل برگزار شود و از سوی دیگر مسائل آموزنده و درس آموز مورد توجه قرار گیرد.
وی ادامه داد: در غیر این صورت آنچه حقیقتا مورد نظر اباعبدالله(ع) بوده است را جامه عمل نپوشاندیم، اینکه شیعیان برای امام خود عزاداری به پا کنند و اشک بریزند امر بسیار پسندیده ای است اما این مجالس باید با هدف تبیین معارف اهل بیت(ع) تشکیل شود.
حجت الاسلام یوسفی مقدم با بیان اینکه فلسفه اصلی این مجالس باید تبیین معارف اهل بیت(ع) باشد، گفت: در این مراسم ها باید اهداف قیام عاشورا و شناخت مکتب امام حسین (ع) مد نظر باشد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با اشاره به اینکه امروز رزمندگان اسلام توانسته اند چهره نظام و مکتب اهل بیت(ع) را به دنیا معرفی کنند، گفت: این چهره چند ویژگی مهم دارد که اولین آن عقل گرایی است، درواقع یکی از بهترین خصایص شیعه عقل گرایی است و خصیصه مهم دیگر عدالت طلبی است.
وی تاکید کرد: توجه به این دونکته بسیار مهم است و نباید با رفتارهایی خلاف این مسائل چهره دین و مکتب اهل بیت(ع) را مخدوش کنیم./س