به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، این روزها انتشار یک نماآهنگ متفاوت از موسیقی برنامه «زیر گنبد
کبود» بیاختیار بسیاری را به دهه 60 و 70 پرتاب کرده است و موقع دیدن این
کار ساده و زیبا، ناخودآگاه ما هم همراه با آن جوانان گمنام که همان کودکان
دیروز بودهاند، کلمات آشنا و خاطرهانگیز تیتراژ ابتدایی و پایانی این
مجموعه را زمزمه میکنیم. تصمیم گرفتیم یادی از شخصیت خاطرهساز و محبوب
دیروز کنیم. با این هنرمند شریف و متواضع گفتوگویی کردهایم که آن را
میخوانید.
نظرتان درباره نماآهنگ «آقای حکایتی» که بتازگی در فضای مجازی منتشر شده است، چیست؟
از
اینکه میبینم عدهای جوان معمولی و ناشناخته تیتراژ اول و آخر مجموعه
«زیرگنبد کبود» را میخوانند، حس خوب و خوشایندی به من دست میدهد؛ بخصوص
با آن نیمماسکهای حیوانات که هرکدام از آن جوانها به صورت دارند، حس
نوستالژیکی سراغ آدم میآید.
برنامههای فعلـی کودک را میتوان با برنامههــای زمان شما مقایسه کرد؟
قابل
مقایسه نیستند، منظورم به لحاظ نقاط ضعف و قوت کارها نیست، بلکه برای سنجش
نیاز است که کارها همجنس و هم ماهیت باشند. مثلا باید دو کار عروسکی را با
هم مقایسه کرد. اما کلیت برنامههای فعلی کودک و نوجوان شرایط مطلوبی ندارد
این جای تاسف دارد.
سال گذشته خبری مبنی بر تولید سری جدید مجموعه «زیر گنبد کبود» منتشر شد، آن پروژه به کجا رسید؟
برای امثال من به فقدان بودجه رسید!
پیگیر هستید؟
دیگر
چقدر آدم پیگیر باشد؟ تهیهکننده این کار خودم بوده و هستم، ولی در نهایت
به من اعلام کردند برو حامی مالی بیاور تا بتوانی کار را بسازی!
بتازگی شصتوسه ساله شدهاید، اما خوشبختانه کودک درونتان هنوز زنده و شاداب است.
(میخندد) ما هیچ وقت بزرگ نمیشویم. دنیا ارزانی بزرگترها.
از مخمل چه خبر؟!
مخمل هم خوبه، بد نیست! سلام میرسونه.
ازش خبر دارید؟
گهگاه ارتباطاتی با او دارم.
در
این سالها شما را خیلی کم در عرصه تصویر دیدهایم و بیشترین وقتتان را به
تئاتر اختصاص دادهاید. با توجه به تغییر و تحولات مدیریتی، الان شرایط
تئاتر چطور است؟
هنوز که
اتفاقی نیفتاده و فقط امیدواریم روزهای خوبی در راه باشد. الان مهمترین
مشکل تئاتر مربوط به مسائل اقتصادی است. وقتی شرایط سخت باشد خیلی از کارها
را نمیتوان انجام داد یا در صورت انجام شدن، کیفیت کارها افت میکند.
البته هنوز زمان زیادی از کار گروه جدید نگذشته و امیدوارم که بزودی اوضاع
تغییر کند و مشکلات موجود برطرف شود.
از تئاتر کودک و عروسکی که حوزه تخصصی شماست چه خبر؟
این
عرصه هم به تبع شرایط موجود اوضاع چندان مناسبی ندارد و امیدوارم به این
بخشها بها داده شود. برخی کارها وجود دارد که سرنوشتساز و ریشهای است و
به الگویی برای افراد زیادی تبدیل میشود. همین مجموعه «زیرگنبد کبود» در
زمان خودش به یک الگو بدل شد، چراکه کار آموزش تئاتر عروسکی به کودکان در
آن سالها وجود نداشت. انجام کارهای اینچنینی باعث میشود که عدهای در
شهرستانهای مختلف تحتتاثیر این الگوها قرار بگیرند و برای فعالیتهای
مشابه گروه نمایشی تشکیل دهند. این گروهها باید مورد حمایت و پشتیبانی
علمی، تجربی، دانشی و مالی قرار بگیرند و چقدر میتوانند از خودشان مایه
بگذارند؟ تا پشتوانهای وجود نداشته باشد، عشق و انرژی جوانان به ثمر
نمینشیند.
وقتی
به برخی از نقشها در تلویزیون و سینما نگاه میکنیم، جای شما را خالی
میبینیم. ظاهرا خیلی اهل روابط و زیاد جلوی چشم بودن نیستید که در معرض
انتخاب نقش قرار بگیرید.
اصلا.
این را با قطعیت میگویم، تا به حال برای گرفتن نقش به کسی زنگ نزدم یا به
یک دفتر سینمایی مراجعه نکردم. نمیخواهم بگویم این کار اشتباهی است، بلکه
این نظر و دیدگاه شخصی من است.
بعد از این همه سال کار، آرزوی برآورده نشدهای در هنر دارید؟
بله
دارم، البته آرزو نیست، تخیلات و رویاهاست. وقتی اینها در آدم شکل میگیرد
در زمینهها و عرصههای مختلف و در هرکس به شکلی تبدیل به خلاقیت میشود.
بنابراین آن چیزی که شما به عنوان آرزو از آن اسم بردید، همیشه بوده و هست.
امثال شما را باید سر تا پایشان را طلا گرفت
حالا اگر کسانی قدر شما را نمیدانند این از ارزش شما نمیکاهد
دوستتان داریم