در ابتدا او فکر کرد که سر مار فقط مجموعهاي از لوبياها است ولي به زودي متوجه شد که با چيزي مخوفتر مواجه شده است.
این زن گفت :متوجه شدم که اين چيز يک سر يک دهان،سوراخهاي بيني و چشمان کوچکي دارد و چيزي که فکر کردم خريدهام نيست.
مغازهاي که او از آن خريد کرده بود به او گفت آن را براي بررسي به انجا ببرد و موزر هم آن کيسه لوبيا و سر مار را براي آنها برد.