![زن بلاگر صحنهسازی کرد](https://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1403/11/23/20339177_644.jpg)
از کرسی و چراغ نفتی گرفته تا بخاریهای برقی و گازی هر یک در دوران خاصی گرما بخش خانههای مردم قم بودند و کسانی که از این ابزار استفاده میکردند هر کدام به نوبه خود متحمل سختیها میشدند گرچه سختی و مشقت به همراه داشت، اما با راحتی و آسایشی عظیم دلت را امیدوار میکرد.
مجمعی مسی که منقلی از ذغال روی آن قرار داشت بهترین منبع گرمایی زیر کرسی بود. در خانههای طبقه متوسط و اعیانی قم نیز مانند دیگر شهرها دو کرسی به چشم میخورد، یکی برای میهمانان و دیگری برای اهل خانه، تشک زیر کرسی از تشکهای معمولی کوتاهتر و پهنتر بود و بالشهایی که در چهار گوشه اتاق بود نشان از نشستن اعضای خانواده را میداد.
برای خانوادههایی که بضاعت مالی داشتند چاله کرسی بهترین وسیله گرمایشی بود به این صورت که در خانه چالهای درست میکردند و دورش را گچ میکشیدند و آتشی را در آن روشن کرده و سپس کرسی را رویش قرار میدادند بعضی خانوادهها نیز قلابی از سقف آویزان کرده و دیگ دیزی خود را به پا میکردند.
توجه به نحسی و خوش یمنی در پهن کردن بساط کرسی نیز از جمله اصولی بود که باید رعایت میشد. قمیها نیز از این نوع اعتقادات بیبهره نبودند، بیبی گل ساکن یکی منطقه آذر قم است و لرزش دستان و چروکهای صورتش 80 سالگی را نمایش میدهد میگوید: نزدیک غروب که میشد زغال را آتش زده و پوست انار خشک شده را داخل منقل میگذاشتم تا هم کمکی به چوب باشد و هم بوی مطبوعی در فضا پراکنده کند در خصوص جایگاه نیز بزرگ خانواده بهترین جا را داشت، جایگاه هر فردی با توجه به نقشش تعیین میشد.
وی میافزاید: بساط کرسی را از چله کوچک تا چله بزرگ پهن میکردند و شب چله اگر در طایفه عروسی بود همگی با طبقهای میوه و آجیل به خانه عروس میرفتیم و اگر هم عروسی نبود این بساط در خانه پدر بزرگ برگزار میشد.
بیبی گل پهن کردن بساط کرسی را دلچسب عنوان و بیان میکند: خانواده ما غروب به بعد این بساط را پهن میکرد در طول روز همه مشغول کار و تلاش بودیم و شبها بهترین فرصت دور هم بودن و استراحتمان بود.
وی ادامه میدهد: دلم برای آن روزها بسیار تنگ شده است، سرمای آن دوران را دوست داشتم چون همین سرما افراد را دور هم جمع میکرد. در گذشته بارش برف به قدری زیاد بود که مردم وقتی برف بامها را به داخل کوچههای قدیمی و باریک محلات قم میریختند بخش اعظمی از مسیر بسته میشد ولی امروز دیگر خبری از آن بارشها نیست، و البته حالا به سختی میتوانی اعضای خانواده را دور هم ببینی، همه اتاقها یا بخاری دارند و یا شوفاژ و همین امر محبت و صمیمیت را کم کرده است.
کرسی بهانهای برای با هم بودن
زمانی هم که کرسی رونق داشت عده بسیار کمی از خانوادههای قمی بخاریهای نفتی و هیزمی استفاده میکردند مانند این روزها که هنوز عدهای از روستائیان در قم بهترین وسیله گرمایشی را کرسی میدانند. در گذشته استفاده از ابزار گرمایشی سختی و دردسرهای خود را داشت، تهیه هیزم، زغال، چوب و نفت آن هم در سرمایی که استخوان آدمی را میترکاند دغدغه مردم بود.
سرما نه تنها گرمایی بخش خانوادهها بود بلکه چرخه امرار معاش بسیاری از خانوادهها با فروش ابزار گرمایشی میچرخید.
در گذشته در شبهای سرد زمستان کرسی نه تنها گرما بخش خانهها بلکه بهترین بهانه برای دور هم بودن و شب نشینیها بود، چای استکانهای کمر باریک، شعر و شاهنامهخوانی نیز گاهی چاشنی این محفلها میشد.
پیدایش برق کمکم پای اجاقهای برقی را باز کرد و جای منقلهای ذغالی را گرفت، به تدریج بخاریهای برقی، نفتی و گازی گرما بخش خانهها شدهاند، به ندرت در خانهها کرسی دیده میشود، چهارپایهها و لحافها دیگر استفاده گذشتهها را ندارد.
گویا مد و صنعت در ابزار گرمایشی نقش اصلی را بازی میکند، بخاری شومینه، بخاری بدون دودکش، رادیاتور برقی و شوفاژ از نمونههای ابزار گرمایشی است که این روزها برای گرم کردن خانهها به رقابت میپردازند.
ورود اینگونه ابزارهای گرمایشی در خانه نه تنها تاثیر چشمگیری در گرمای خانه دارد و تا حدودی پای سرما را از خانه بریده است، اما کاری کرده که مهر و صمیمیت میان اعضای خانواده در نمودار زندگی سیر نزولی پیدا کند.
با پیشرفت و تکنولوژی شب نشینیها رنگ خود را از دست داده است با هم بودن به تنهایی مبدل شده است، گویا سرما دیگر سردی ندارد و بخاریها نیز تنها چهار دیواری را گرم میکند.
از سوختن پا زیر کرسی و لحاف پارچههای مادر بزرگ گرفته تا گرمای خانه همگی نشان از گرمایی بود که روح و جسم را نوازش میکرد گرچه شاید سرما از لای پنجرههای چوبی و بدون اجازه پا را به درون خانه میگذاشت، اما گرمای وجود آدمهایش اجازه گله و شکایت را نمیداد.
کرسی نمادی از گذشتهها و سنت اصیل ایرانی است، از سنتهایی که شاید استفاده از آن را تنها در روستاها و برخی خانوادههای شهر بتوان مشاهده کرد، دیگر جایگاهی ندارد در واقع گم شده است هم در خانهها و هم در خاطرهها./س
گزارش: زهرا زنگنه