*یک، تو صف اعزام بودم که خانم میانسالی با گریه از کنارم رد شد، من هم کنجکاو علت رو ازش سئوال کردم، ناراحت بود، چون قرار نبود اعزام بشه، ظاهراً طی هماهنگیهای قبلی قرار بود به دیدار مقام معظم رهبری بره اما وقتی اومد اسمش تو لیست نبود به همین خاطر خیلی ناراحت بود.
*دو، دو تا بسیجی رو دیدم که با سربند یا زهرا که نشانه بسیجیان زنجانی بود، با ندای لبیک یا خامنهای، لبیک یا حسین است، سوار اتوبوس شدند.
*سه، ساعت سه نصف شبه با اینکه مسئولان اعزام گفتن، ساعت شش قراره به دیدار رهبر بریم، از شوق دیدار همه بیدار بودن، جلوی وضوخانه غلغله بود و همه میخواستن سریع کارهاشون رو انجام بدهند تا جزو نخستین افرادی باشن که به دیدار رهبرشون میرن.
*چهار، چهار تا اتوبوس جلوی حسینیه زنجانیها است، بسیجیها برای سوار شدن به اتوبوس از هم دیگه سبقت میگیرند، با اینکه شب رو به شوق دیدار رهبر نخوابیدن، ولی بیدار بیدارن و با لبهای پر از خنده عازم دیدار میشن.
*پنج، پنج روز بود که فهمیده بود، اون هم قراره به دیدار مقام معظم رهبری بره، یه دختر 22 ساله است، اما فرمانده پایگاه، از شوق دیدار نمیدونست چیکار کنه، ناخودآگاه از شوق دیدار اشک از چشماش جاری بود.
*شش، شش تا سربند یا زهرا دستش بود، از زمانی که رسیدیم به مصلی در حال پخش کردن سربندها بود و الان فقط شش تا از اونها باقی مونده بود.
*هفت، هفته بسیج، بسیج همون ارتشی که امام خمینی دوست داشتن که 20 میلیونی بشه و کجایی ای امام عزیز که ببینی که الان این ارتش از مرز 20 میلیون گذشته.
*هشت، هشت سال دفاع مقدس یادآور رشادتهایی که نیروهای بسیج تو در دوران انجام دادند و الان بعضی از اونها همراه با بسیجیان این زمان به دیدار رهبر اومدند.
*9، 9 دی، وقتی حضور باشکوه بسیجیها رو تو محوطه نزدیک مصلی میبینم یاد حماسه 9 دی میافتم، روزی که در آن نقش نیروهای بسیج مثل همیشه پررنگ بود.
*10، رسیدیم به ساعت 10، مصلی پر از جمعیتی که همه اونها بسیجی هستند و فرمانده، ساعت 10 و بازهم چشم دشمنان که قراره از این حضور باشکوه و بعد از دیدن شور و شعور این جلسه و لبخندهای ملیحتان از حدقه و کینه و ناراحتی بترکد.
دیگه طاقت بسیجیها تاب شده و هر لحظه منتظر هستند که آقا وارد بشه، تا اینکه هماهنگ همه از جا بلند میشن و یکصدا میگن، ( ای پسر فاطمه منتظر تو هستیم) و هر بار مصممتر از سری قبل این جمله رو تکرار میکنن.
توی مانیتور سالن مهمانان ویژه رو میبینم که یکی یکی دارن، وارد میشن، از حضور سردار نقدی تا همه و همه...بله انگار لحظه دیدار نزدیکه، تا اینکه فرمانده کل قوا آمدند به جایگاه و جمعیت همه از جا بلند شدند و با هم شعار دادند: «صل علی محمد نایب مهدی آمد».
آقا برای همه سالن از ابتدا تا انتها دست تکان دادند و یک دقیقه ایستادند تا احساسات جمع فروکش کند که نکرد. بعد از چند لحظه، جمعیت یک صدا شد به «لبیک یا حسین».
پس از همخوانی و مراسم آغازین، سرلشکر جعفری و سردار نقدی به ارائه گزارش پرداختند و بالاخره نوبت رسید به آقا، ایشان بسمالله را که گفتند جمعیت ساکت شدند. حالا همه چشمها به رهبر انقلاب بود، اما این چشمها فقط چشم 50 هزار بسیجی حاضر در مصلی نبود، بلکه همه جهان به صحبتهای امروز رهبر انقلاب چشم دوخته بودند.
رهبر معظم انقلاب با سلام و زیارت عاشورا صحبتشان را آغاز کردند، از حضرت زینب (س) گفتند و صبر خانوم، از بسیجی گفتند و اقتدارش و از رژیم صهیونیستی و آمریکا گفتند و دو رویی آنها، از انرژی هستهای گفتند و اینکه (انرژی هستهای حق مسلم ایرانیان است)، بله دیدار امروز بسیجیان با رهبر هم تمام شد، پس از اقامه نماز جماعت ظهر از سالن خارج میشوم، اما هیچ چهره هیچکدام از بسیجیان خسته نیست و انگار این دشمن است که مثل همیشه از اقتدار ایران و ایرانی خسته است./ج1