افسردگی برای خزان عمر ورزشی
ورزشکاران، عمر حرفهای کوتاهی دارند. ورزشکارانی که سالهای طولانی میتوانند عناوین قهرمانی را تکرار کنند و با روند مشخص به کار خود ادامه بدهند نادر هستند. اصولا عمر قهرمانی و شهرت اجتماعی ورزشکاران پس از یک مقطع چند ساله به پایان میرسد. برخی ورزشکاران خیلی راحت با این روند طبییعی کنار میآیند و میپذیرند که بالاخره دوره آنها به پایان رسیده است، اما دیدگاهها هرگز یکسان نیست، حتی در جامعه ورزش که زیرمجموعهای از جامعه کل به حساب میآید.
برخی
ورزشکاران هرگز نمیتوانند قبول کنند که دوران طلایی، افتخارآفرینی، اوج
جوانی و شهرت آنها به پایان رسیده است، بنابراین برای اینکه از دور
قهرمانی خارج نشوند نهایت سعی و تلاش خود را میکنند. اگر آنها با انگیزه
باشند و علاوه بر آن آمادگی جسمانی خود را حفظ کرده باشند همچنان میتوانند
با بهرهگیری از اصول منطقی به روند قهرمانی خود ولو به مدت کوتاه ادامه
بدهند، اما بسیاری از ورزشکاران پس از سالها فعالیت در عرصه ورزش اکثرا
بدنهایی تحلیل رفته و فرسوده دارند، بدنهایی که درد مصدومیت هنوز با
آنهاست.
حال اگر ورزشکاری چنین شرایطی داشته باشد و از سویی جدایی از
روزهای قهرمانی برای او دردآور باشد به چه حال و روزی دچار میشود؟ واضح
است، او بابت خزان عمر ورزشیاش افسرده میشود و شاید برای اینکه حتی برای
مدت کوتاهی هم که شده به روزهای طلایی خود برگردد به فکر میافتد که با
این بدن خسته و تحلیل رفته چگونه دوباره روی دور قهرمانی بیفتد. شاید در
این هنگام دیدگاهها و افکار متفاوتی به ذهن ورزشکار خطور کند، اما
متاسفانه یکی از بدترین و خطرناکترین راهکارهایی که به ذهن ورزشکارانی از
این دست میرسد، دوپینگ است.
حسین رشتیانی روانشناس ورزشی و کارشناس تربیت
بدنی درباره این موضوع به جامجم میگوید: هنگامی که انسان به یک شرایط
عادت میکند زمانی که بخواهد از این شرایط خارج شود ممکن است با بحرانهای
روحی مواجه شود. عجیب است که انسانها اگر شرایط نامناسبی از لحاظ زندگی
داشته باشند و بخواهند از آن وضع خارج شده و به سطح زندگی بالاتری برسند،
برایشان مشکل است که بسرعت خود را با روند جدید وفق دهند. حالا ما در اینجا
ورزشکارانی را در نظر میگیریم که به افتخارآفرینی و بالا رفتن از سکوهای
قهرمانی عادت کردهاند. این ورزشکار بنابر اقتضای سن و سال و البته عوامل
دیگری مانند مصدومیت، خود را در آستانه سقوط میبیند.
این شرایط در تعدادی از ورزشکاران به بحران روحی منجر میشود و افکار دیگری را به ذهن این ورزشکار روانه میکند. دوپینگ میتواند نتیجه این شرایط باشد. ورزشکار گمان میکند با دوپینگ میتواند روند عالی گذشته خود را تکرار کند. او میداند که در حال ریسککردن است، اما این خطر را به جان میخرد. بسیاری از ورزشکارانی که دوپینگ میکنند شاید همان کسانی باشند که بعد از یک دوره طولانی افتخارآفرینی چاره دیگری جز دوپینگ برای ادامه افتخارآفرینیهای خود نمیبینند. آنها با توسل به دوپینگ میخواهند همچنان در بورس باقی بمانند. البته حساب ورزشکارانی که در همان ابتدای راه و در جوانی دست به دوپینگ میزنند جداست، این کار آنها در عوامل دیگری همچون نداشتن اعتماد به نفس و راحتطلبی ریشه دارد که در جای خود باید مورد بحث و بررسی قرار بگیرد.
تلاش برای جلب توجه
شهرت طعم شیرینی دارد، قرار گرفتن در کانون توجه و مدنظر بودن از سوی دیگران برای بیشتر افراد لذتبخش است. موفقیتها و شهرت ستارههای ورزش همیشه برای گروه سنی جوان و نوجوان هیجانانگیز بوده، بخصوص کسانی که در یک رشته ورزشی خاص در ابتدای راه هستند و در رویا خود را همانند فلان ورزشکاری میبینند که از سکوهای قهرمانی بالا رفته و ستاره محبوب همه است. این شهرتطلبی در آینده میتواند محرومیتهای سنگینی را به طرق مختلف برای یک ورزشکار رقم بزند.
نگین
آقاباشی روانشناس ورزشی در این زمینه به جامجم میگوید: یک ورزشکار جوان
در ابتدای راه قهرمانی خود با شرایط و احساسات مختلف و متناقضی روبهرو
میشود. موفق شدن او در آینده بستگی به پایداری در برابر شرایط سخت و
طاقتفرسای ورزشی دارد. ممکن است یک ورزشکار یا یک بازیکن جوان با صبر و
حوصله مراحل مربوط به رسیدن به قله اوج قهرمانی را طی کند، اما برای برخی
دیگر که آستانه تحمل و ظرفیت پایینی دارند اوضاع متفاوت است.
او برای اینکه زودتر به شهرت برسد یا اینکه با سرعت بیشتری به موفقیتهای گوناگون دست یابد روشهای نادرستی را انتخاب میکند، مثل دوپینگ. در رشتههای تیمی نیز برخی بازیکنان برای بهتر دیده شدن و اینکه ثابت کنند بازیکن خوبی هستند رو به بازی خشن میآورند. آنها گمان میکنند بازی خشن باعث میشود به شکل بهتری دیده شوند، اما شاید این فکر به ذهنشان خطور نکند که همین بازی خشن و خطای مداوم روی دیگران ممکن است به محرومیت سنگین از ورزش برایشان منجر شود.
این روانشناس ورزشی اضافه میکند: شهرتطلبی در ورزش تا آنجا پیش میرود که یک ورزشکار ممکن است آگاهانه آینده ورزشی خود را فدای قرار گرفتن در کانون توجه کند. حرکات غیر قابل پذیرش در جامعه و ناهنجاریهای دیگر همانند کتککاری در طول یک مسابقه میتواند به عنوان بخشی از تلاش یک ورزشکار برای دیدهشدن تلقی شود. قطعا کسی که عامدانه و فقط بر اساس جلب توجه دست به ناهنجاریهای مختلف میزند مشکل اساسی، قابل توجه و تاملبرانگیزی دارد.
اعصابهای ناآرام
در ورزش میتوانید مواردی از کتککاریهای حین بازی را ببینید. کتک کاری در حین بازی و خشونت علیه بازیکنان دیگر و بخصوص داور محرومیتهای سنگینی در برداشته است. در تاریخ ورزش ایران و بخصوص فوتبال موارد جنجالبرانگیزی از خشونتها و درگیریهای فیزیکی وجود دارد که همگی به محرومیتهای سنگینی منجر شده است، از جنجال بزرگ دربی سال 79 گرفته تا سیلی زدن داور از سوی علی کریمی مهمترین نمونههای داخلی است که هر کدام محرومیتهایی حداقل یکساله برای خاطیان در پی داشته است.
براستی چه اتفاقی میافتد که یک ورزشکار در یک مسابقه ورزشی و در مقابل دیدگان هزاران بیننده حاضر در ورزشگاه و میلیونها بیننده تلویزیونی و با علم به اینکه همه او را میبینند دست به خشونت فیزیکی میزند؟ رشتیانی در این باره میگوید: ورزشکار بودن لزوما به معنای این نیست که یک فرد از سلامت اعصاب و روان متناسب و معمول برخوردار است. گاه نداشتن اعصاب و روان سالم در ورزشکاران هم مشاهده میشود. اگر فرد بدون آنکه از نظارت یک روانشناس برخوردار باشد با اعصابی نه چندان راحت گام به میدان مسابقه بگذارد، میتوان انتظار هرگونه اتفاقی را داشت.
چطور میتوان انتظار داشت که یک
بازیکن بدون اعصاب در برابر فشارهای موجود در میدان مسابقه ایستادگی و
خونسردی از خود نشان بدهد؟ ظرفیت افرادی که به قول معروف اعصاب ضعیفی دارند
هنگام مواجهه با موقعیتهای تنش زا به شکلی نامطلوب به نمایش در میآید.
آنها در جریان یک مسابقه ممکن است برخوردهایی با بازیکنان حریف داشته باشند
و جر و بحث با بازیکنان دیگر نیز آنها را بیشتر تحریک کند. اینجاست که صبر
بازیکن یا ورزشکار به سر میآید و او این لبریزشدن صبر را با خشونتهای
فیزیکی خطرناک و دشنامگویی نشان میدهد. رشتیانی یادآور شد: بازیکن یا
ورزشکار خاطی که در یک میدان مسابقه از خود ناهنجاری نشان میدهد و رو به
خشونت فیزیکی میآورد قطعا مقصر اصلی است؛ مقصری که حالا باید محرومیتهای
سنگین را هم تحمل کند.
البته پشت سر این مقصر یک باشگاه قرار دارد و یک مربی، یک فدراسیون و یک مدیرعامل. همه اینها در خشونتی که این بازیکن یا ورزشکار در میدان مسابقه مرتکب شدند مقصر هستند، زیرا وی را بدون تجزیه و تحلیل روانشناختی در جریان یک مسابقه مهم قرار دادهاند. در واقع پیش از ورزشکار این اطرافیان، مربیان و باشگاه او هستند که باید تشخیص بدهند وی برای قرار گرفتن در یک میدان بزرگ ظرفیت و سلامت اعصاب لازم را دارد یا خیر. بی شک دیگر نمیتوان پذیرفت که یک ورزشکار تحت نظارت روانشناس قرار نداشته باشد.