به گزارش خیمه گاه؛ پس حضرت سيّد سجاد عليه السّلام اشارت فرمود مردم را كه خاموش شويد و شروع فرمود به خطبه خواندن پس ستايش كرد خداوند يكتا را و درود فرستاد محمّد مصطفى صلى اللّه عليه و آله و سلّم را پس از آن فرمود كه : ايّها النّاس ! هركه مرا شناسد شناسد و هر كس نشناسد بداند كه منم على بن الحسين بن على بن ابى طالب عليهماالسّلام منم پسر آن كس كه او را در كنار فرات ذبح كردند بى آنكه از او خونى طلب داشته باشند.
منم پسر آنكه هتك حرمت او نمودند و مالش را به غارت بردند و عيالش را اسير كردند، منم فرزند آنكه او را به قتل صَبْر كشتند و همين فخر مرا كافى است .
اى مردم ! سوگند مى دهم شما را به خدا آيا فراموش كرديد شما كه نامه ها به پدر من نوشتيد چون مسئلت شما را اجابت كرد از در خديعت بيرون شديد، آيا ياد نمى آوريد كه با پدرم عهد و پيمان بستيد و دست بيعت فرا داديد آنگاه او را كشتيد و مخذول داشتيد، پس هلاكت باد شما را براى آنچه براى خود به آخرت فرستاديد، چه زشت است راءيى كه براى خود پسنديديد، با كدام چشم به سوى رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم نظر خواهيد كرد هنگامى كه بفرمايد شماها را كه كشتيد عترت مرا و هتك كرديد حرمت مرا و نيستيد شما از امّت من .
چون سيّد سجاد عليه السّلام سخن بدين جا آورد صداى گريه از هر ناحيه و جانبى بلند شد، بعضى بعضى را مى گفتند هلاك شويد و ندانستيد. ديگرباره حضرت آغاز سخن كرد و فرمود: خدا رحمت كند مردى را كه قبول كند نصحيت مرا و حفظ كند وصيّت مرا در راه خدا و رسول خدا و اهل بيت او؛ چه ما را با رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم متابعتى شايسته و اقتدائى نيكو است .
مردمان همگى عرض كردند كه يابن رسول اللّه ! ما همگى پذيراى فرمان توئيم ونگاهبان عهد و پيمان و مطيع امر توئيم و هرگز از تو روى نتابيم و به هر چه امر فرمائى تقديم خدمت نمائيم و حرب كنيم با هر كه ساخته حرب تست و از در صلح بيرون شويم با هر كه با تو در طريق صلح و سازش است تا هنگامى كه يزيد را ماءخوذ داريم و خونخواهى كنيم از آنانكه با تو ظلم كردند و بر ما ستم نمودند حضرت فرمود: هيهات ! اى غدّاران حيلت اندوز كه جز خدعه و مكر خصلتى به دست نكرديد ديگر من فريب شماها را نمى خورم مگر باز اراده كرده ايد كه با من روا داريد آنچه با پدران من به جا آورديد، حاشا و كلاّ به خدا قسم هنوز جراحاتى كه از شهادت پدرم در جگر و دل ما ظاهر گشته بهبودى پيدا نكرده ؛ چه آنكه ديروز بود كه پدرم با اهل بيت شهيد گشتند.
و هنوز مصائب رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم و پدرم و برادرانم مرا فراموش نگشته و حُزن و اندوه بر ايشان در حلق من كاوش مى كند و تلخى آن در دهانم و سينه ام فرسايش مى نمايد، و غصّه آن در راه سينه من جريان مى كند، من از شما همى خواهم كه نه با ما باشيد و نه برما، و فرمود:
شعر :
لا غَرْوَ اِنْ قُتِلَ الحُسَيْنُ فَشَيْخُهُ
قَدْ كانَ خَيْراً مِنْ حُسَيْنٍ وَ اَكْرَمَا
[=تعجّبی نیست اگر کشته شد حسین؛ که پدر بزرگوارش(علی ع)
از خود حسین (ع) نیک تر و بزرگوارتر بود!(و او نیز کشته شد)]
فَلا تَفْرَحُوا يا اَهْلَ كُوفانَ بِالَّذى-
اُصيبَ حُسَيْنٌ؛ كانَ ذلِكَ اَعْظَمَا
[= پس شادی و شَماتت نکنید ای اهل کوفه به آنچه که
رسید به حسین؛ که مصیبتی بس عظیم بود!]
قَتيلٌ بِشَطِّ النَّهْرِ رُوحى فِداؤُهُ
جَزَاءُ الَّذى اَرْداهُ نارُ جَهَنَّمَا
[= او کشته ای است افتاده در ساحل رودخانه؛ جانم فِدای او!
و کیفر آنکس که او را بقتل رساند، آتش جهنم است!].س.
ثُمَّ قالَ:
شعر : رَضِينا مِنْكُمْ رَأساً بِرَأسٍ
فَلا يَوْمٌ لَنا ولايَوْمٌ عَلَيْنا(358). يعنى ما خشنوديم از شما سر به سر [کنایه است به این معنی که:] نه [روزی] به يارى ما باشيد و نه [روز دیگر] به ضرر ما! [در فارسی میگوئیم: مرا به خیر تو اُمّید نیست! شرّ مَرِسان!!].