مذاکرات سهروزه ایران و گروه موسوم به 1+5 در ژنو پایتخت سوئیس در حالى به پایان رسید که با اصرار کشورهاى غربى بر خواستههاى غیرقانونى و زیادهخواهانه از ایران که با مقاومت تیم مذاکرهکننده کشورمان روبهرو شد، در هاله اى از ابهام باقى ماند.
مذاکرات سه روزه ژنو در حالى به پایان رسید که طرفین مذاکرهکننده پس از پشت سر گذاشتن سه روز کارى سخت و فشرده نتوانستند به توافقى دست یابند. شاید تنها نقطه روشن این دور از مذاکرات را بتوان وجود یک اجماع و اراده منسجم در طرفین مذاکره براى ادامه مذاکرات در 29 آبان دانست.
تیم مذاکرهکننده ایرانى در حالى وارد ژنو شد که از پشتوانه حمایتهاى
بىدریغ رهبر معظم انقلاب که آنان را «فرزندان انقلاب» خواندند، برخوردار
بود. ایشان ضمن تعریف و تعیین چارچوب منافع ملى در مذاکرات هستهاى،
منطقهى فراخى را نیز براى تیم مذاکرهکننده مشخص کردند تا بتوانند میدان
مانور و ابتکار خود را در مذاکرات به نمایش بگذارند.
ترفند پلیس خوب، پلیس بد
پایان بىسرانجام این دور از مذاکرات نشان داد که دنیاى غرب در یک بازى از قبل طراحىشده و با تقسیم نقش میان اعضاى مذاکرهکننده، قصد دارد با سناریو و ادبیات پاییز 83 وارد فضاى معامله با جمهورى اسلامى ایران شود و در این مسیر، سیاست توأمان صبر و نگهداشتن طرف ایرانى پاى میز مذاکره را تا رسیدن به مقصود ادامه خواهد داد.
باجخواهى آمریکا و متحدانش که با بهرهگیرى از ترفند «پلیس خوب، پلیس بد»
طراحى شده و به پاى میز مذاکرات ژنو منتقل شده بود، در برخورد با مخالفت
تیم هستهاى کشورمان رنگ باخت و همانگونهکه از قبل قابل پیشبینى بود،
مذاکرات ژنو را بىنتیجه و ناتمام باقى گذاشت که در این باره گفتنىهاى
درسآموز و عبرتانگیزى هست.
گمانههایى پیرامون متن مذاکرات
اگرچه تیم هستهاى کشورمان از متن مذاکرات و محتواى آن خبرى منتشر نکرده است ولى از مجموع اظهارنظر مقامات رسمى گروه 1+5 و اخبارى که رسانههاى غربى بیرون دادهاند و نیز با توجه به برخى از اخبار رسیده، خواستههاى حریف در چند محور زیر جمعبندى شده و روى میز مذاکرات ژنو آمده بود:
- توقف غنىسازى 20 درصدى اورانیوم در فردو و نطنز؛
- کاهش تعداد سانتریفیوژهاى فعال تا مرز تقریباً پایلوت و آزمایشگاهى؛
- عدم استفاده از سانتریفیوژهاى پیشرفته IR-M2 که با سرعت و قدرت بیشترى قادر به غنىسازى اورانیوم هستند؛
- تعطیلى تأسیسات آب سنگین اراک و یا تغییر کاربرى آن بهگونهاىکه خروجى آن «پلوتونیوم» نباشد؛
- پذیرش سقف انباشت اورانیوم غنىشده 20 درصدى و تبدیل ذخایر به سوخت - که غیرقابل بازگشت است - و یا رقیقکردن آن تا میزان 5 درصد؛
- تعطیلى تأسیسات فردو.
آمریکا و متحدانش در مقابل درخواستهاى یادشده، پیشنهاد لغو تحریمهاى خودرو، طلا و فلزات گرانبها، پتروشیمى و آزادسازى بخشى از دارایىهاى مسدودشده ایران - در کشورهاى چین و هند و کره جنوبى - را روى میز گذاشته بودند.
توافق موقت و سپس دائم
1+5 از ایران خواسته بود که اقدامات یادشده را در یک دوره موقت 6 ماهه به اجرا درآورد و در پایان این مدت چنانچه بررسىهاى انجامشده حاکى از اجراى دقیق آن بوده و کسب رضایت 1+5 را در پى داشت، مذاکرات اصلى آغاز شود. گفتنى است که گروه 1+5، از این دوره 6 ماهه با عنوان مقدمه مذاکرات و نه اصل مذاکرات یاد مىکرد.
پیشنهاد ارائه شده 1+5 دقیقاً تکرار همان روند خسارتبارى بود که در سالهاى 82 تا 84 - 2003 تا 2005 - در اجلاس اکتبر 2003 تهران و سپس اجلاس بروکسل از سوى تروئیکاى اروپایى - انگلیس، فرانسه و آلمان - به ایران تحمیل شده بود و در جریان آن، تمامى فعالیتهاى هستهاى کشورمان به حالت تعلیق درآمده بود و نهایتاً تروئیکاى اروپایى پس از 2 سال فرصت سوزى در اجلاس لندن اعلام کرد که بهترین تضمین قابل قبول براى ما، توقف کامل فعالیت هستهاى ایران است.
در پى این برخورد مستکبرانه بود که رهبر معظم انقلاب دستور از سرگیرى فعالیتهاى به تعلیق درآمده را صادر فرمودند و این حرکت با از سرگیرى فعالیت کارخانه UCFاصفهان آغاز شد و حریف تنها به این علت که جمهورى اسلامى ایران به خواسته آنها مبنى بر توقف کامل برنامه هستهاى خود تن نداده است، پرونده هستهاى کشورمان را علىرغم تصریح بند c از ماده 12 اساسنامه آژانس، به شوراى امنیت برد و علیه ایران اسلامى قطعنامه صادر کرد.
بعدها، محمد البرادعى - دبیرکل وقت آژانس - که جاى خود را به «یوکیا آمانو» داده بود، اعتراف کرد پرونده هستهاى ایران بر خلاف روال حقوقى و فنى آژانس و تنها در پى تصمیم سیاسى آمریکا و متحدانش به شوراى امنیت رفته است.
آنچه دانستن آن از اهمیت ویژهاى برخوردار است و مىتواند سند حقانیت
جمهورى اسلامى ایران باشد، این است که از 1+5 سؤال شود بر فرض پذیرش
پیشنهادهاى یادشده، چه تضمینى هست که ماجراى سالهاى 82 تا 84 تکرار نشود و
بعد از پایان دوره موقت 6 ماهه، با همان پاسخ که در اجلاس لندن روبهرو
شده بودیم، مواجه نشویم؟! از اینروى، تیم هستهاى کشورمان در اقدامى
هوشمندانه و قابل تقدیر گفته بود؛ 1+5 در صورت پذیرش بخشى از پیشنهادات
باید از هماکنون تضمین عینى و مکتوب بدهد که بعد از پایان دوره موقت، حق
غنىسازى 5 درصدى کشورمان را با دو قید «در داخل خاک ایران» و «بهصورت
صنعتى و نه پایلوت و آزمایشگاهى» بپذیرد. ضمن آنکه بخشى از درخواستهاى
1+5 نظیر توقف تأسیسات آب سنگین اراک نیز قابل پذیرش نیست.
غنىسازى صفر در دستور کار مذاکرات
اختلاف اصلى دقیقاً از همین نقطه- تضمین حق غنىسازى- شکل گرفته و در مذاکرات 3 روزه و فشرده بعدى ادامه یافت و نهایتاً بنا به برخى دلایل دیگر، مذاکرات ناتمام ماند. آمریکا و متحدانش به این درخواست منطقى پاسخ منفى داده بودند. به بیان دیگر هدف نهایى خود از مذاکرات را در توقف کامل فعالیت هستهاى کشورمان و به قول «داریل کیمیل» با مختصات «غنىسازى صفر» تعریف کرده بودند.
اینجا دو سؤال منطقى و حقوقى از 1+5 در میان بود؛ اول؛ اینکه اگر هدف نهایى مذاکرات را در نقطه «غنى سازى صفر» و دستکشیدن ایران از برنامه هستهاى خود تعریف نکردهاید، چرا حاضر به تضمین غنىسازى 5 درصدى در خاک ایران و به صورت صنعتى نیستید؟!
دوم؛ آنکه اگر تحریم ها آنگونه که ادعا مىکنید بهخاطر فعالیت هستهاى ایران اعمال شده و فعالیت هستهاى بهانه تحریم ها نیست، چرا کمترین تغییر در سامانه و رژیم تحریم ها را نمى پذیرید؟! مگر نه اینکه یک دوره به قول خودتان موقت 6 ماهه پیشنهاد کردهاید؟ بنابراین چنانچه تحریمها براى اطمینان از صلحآمیزبودن فعالیت هستهاى ایران است، بر پایه کدام دلیل و منطق حقوقى و فنى- بر فرض پذیرش پیشنهادات 1+5 از سوى ایران- نیز، حاضر به لغو آن نمىشوید؟! آیا این حرکت 1+5 حاکى از آن نیست که تحریمها را براى باجخواهى بعد از پایان دوره 6 ماهه نگاه داشتهاند؟ یعنى همان ترفندى که در سال 2005 و در اجلاس لندن به کار گرفته و اعلام کردید تنها تضمین مورد قبول، توقف کامل و همیشگى برنامه هستهاى ایران است؟ و هنگامىکه مقاومت ایران در مقابل این باجخواهى را مشاهده کردید، پرونده هسته اى کشورمان را به شوراى امنیت بردید؟!
دقیقاً در همین نقطه است که وزیر امور خارجه فرانسه با عجله وارد ژنو مىشود و در نقش از پیش تعریف شده «پلیس بد» به مذاکرات مىپیوندد و متأسفانه برخى از دوستان سادهاندیش، این نقش ساختگى را واقعى مىپندارند. یعنى همان نقشى که پیش از این اسرائیل با تظاهر به مخالفت با توافق ایران و 1+5 بر عهده گرفته بود و شمارى از سادهلوحان به توهم- و اصحاب فتنه با هماهنگى- اصرار داشتند که مخالفت اسرائیل را واقعى جلوه داده و از این طریق زمینه باجدهى ایران به 1+5 را فراهم آورند.
چند روز قبل «پال شولت» رئیس سابق کنترل و منع گسترش تسلیحات در وزارت
دفاع انگلیس اعتراف کرد که فرانسه در مذاکرات ژنو بهجاى اسرائیل «نقش پلیس
بد» را برعهده داشت و «فرانسوا نیکولو» سفیر سابق فرانسه در ایران نیز بر
آن تأکید ورزید و بى.بى.سى گلایه کرد که وزیر خارجه فرانسه با اقدام
غیردیپلماتیک- بخوانید ناشیانه- خود، بخشى از اهداف مذاکرات ژنو را فاش
کرد، استاد روابط بین الملل در دانشگاه ساسکس اعتراف مىکند که مخالفت
فرانسه تاکتیکى و با هماهنگى سایر کشورهاى عضو 1+5 بوده است... و دهها
نمونه دیگر که مواردى از آن با ذکر سند در رسانهها اشاره شده است.
غرب چه چیزى را هدف گرفته بود؟
بررسى درخواستهاى غرب از ایران نشان مىدهد آنها نقطه قوت جمهورى اسلامى ایران که غنىسازى صنعتى است را مورد هدف قرار داده و در صدد هستند آنرا به غنىسازى سمبلیک که نه ارزش سیاسى و اقتصادى دارد و نه استراتژیک، تبدیل نمایند.
آنچه امروز غرب را مجبور کرده پاى میز مذاکره با ایران بکشاند و بنشاند، توان غنىسازى صنعتى ایران است که داراى ارزش استراتژیک در فضاى بینالملل است، همانچیزى که غربىها از آن بهعنوان- break out-یا نقطه حیاتى و فرار نام مىبرند. در این مسیر ما نباید به ثمن بخس، این کالاى حیاتى را به معامله بگذاریم و در قبال آن، غرب به زیرساختهاى تحریم خود دست نزند و از رژیم تحریم بهعنوان اهرم فشار و چماق مذاکره در آینده سود ببرد.
اگر مرورى گذرا به صورت مسأله مذاکرات ژنو داشته باشیم، معلوم مىشود غرب در صدد است با برچیدن توان صنعتى ایران که بازگشت مجدد به آن سخت و نیازمند زمان و هزینههاى سنگین است، امتیازهایى را به ایران بدهد که از ارزش استراتژیک برخوردار نیستند. ضمن آنکه براى غرب بازگشت دوباره به تحریمهاى طلا و خودرو و پتروشیمى نه نیازمند زمان است و نه هزینههاى سنگین.
و نکته اساسى تر در این میان آن است که اگر قرار باشد پشت میز مذاکره،
غنى سازى صنعتى را به غربىها بدهیم تا تحریمهاى حاشیهاى طلا و
پتروشیمى و خودرو را بردارند، در گام هاى بعدى و در قبال لغو تحریمهاى
بانکى (سوئیفت)، خرید نفت و لغو قطعنامههاى سازمان ملل است، چه چیزى را
باید پرداخت نماییم؟
برگه برنده ایران در مذاکرات
با توجه به آنچه طى چند ماه اخیر در صحنه بینالمللى و منطقهاى روى داده است، مىتوان نتیجه گرفت که آمریکایىها به نسبت گذشته بیشتر احساس ضعف مىنمایند. شکست تلاشهاى سه ماه پیش اوباما براى همراهکردن اروپا در حمله به سوریه و تلاش منفردانه آمریکا براى بقاء بخشى از نیروهاى نظامى ایساف در افغانستان پس از اجراى توافق 2010 لیسبون و احضار پىدرپى سفراى آمریکا در کشورهاى اروپایى که تاکنون سابقه نداشته است، تلاش کشورهاى اروپایى براى واردکردن شوراى امنیت به صدور یک قطعنامه علیه شنود مکالمات توسط آمریکا بهخوبى نشان مىدهند که آمریکا تا حد زیادى احساس تنهایى مىنماید.
آمریکا وقتى نتواند یک اتفاق جهانى را علیه سوریه شکل بدهد، به طریق اولى قادر به شکلدادن به یک ائتلاف و اتفاق ضد ایرانى نخواهد بود از اینرو مىتوان با قاطعیت زیادى گفت که عمده نگرانى آمریکایىها این است که 4 کشور عضو 1+5 با ایران به توافقى برسند که ادامه فشار آمریکا علیه ایران را با دشوارى مواجه نماید. اگر این اتفاق بیفتد، آمریکا قادر به هدایت پروندههاى دیگر هم نیست چراکه چنین اتفاقى به معناى پایان توانایى آمریکا در اجماع و اقناع سازى است.
با این وصف کاملاً پیداست که آمریکا در مواجهه با ایران نمىتواند سختگیرى هاى گذشته را اعمال و پیگیرى کند چراکه اگر آمریکایىها سر قرارهاى گذشته بمانند و بر تداوم و تکرار تحریمها تأکید کنند و در همان حال اروپا راه دیگرى انتخاب کند، نمىتوانند دستاوردى داشته باشند. آنچه اوباما و دولت آمریکا از آن وحشت دارند، تبدیل ژنو به میدانى براى سنجش میزان قدرت ایران و میزان قدرت آمریکا است.
مذاکرات ژنو و حلقههاى بعدى مذاکره مىتواند براى ایران خطراتى را به همراه داشته باشد. بزرگترین خطر این است که تیم مذاکرهکننده ایران این وضعیت رو به ضعف آمریکایىها را حس نکنند و بر مبناى اظهارات تند مقامات و رسانههاى آمریکایى، گمان کنند خطر آمریکا جدى است و اگر با این کشور همراهى نشود، اتفاقات وحشتناکى روى مىدهد. در واقع یک جمعبندى غلط مىتواند فرصتهاى ایران را به آسیبهاى ایران تبدیل نماید.
خطر دوم این است که تیم ایران براى دستیابى به توافق، عجله داشته باشد. قدر مسلم، مذاکره نباید بىجهت طولانى شود ولى در عین حال تعجیل طرف ایرانى مىتواند دشمن و رقبا را به این نتیجه برساند که ایران بهشدت به توافق احتیاج دارد و لذا حاضر است حداکثر امتیاز را به طرف مقابل خود بدهد، در این صورت موضع کشورهاى غربى متعصبتر و خشنتر مىشود و نرمى طرف ایرانى با تعصب طرف مقابل به جایى نمىرسد. واقعیت این است که ایران نباید هیچ عجلهاى داشته باشد، ایران باید روى یک مدالیتى تأکید کند و آنرا مبناى مذاکره و حل مسائل بداند ولى اصرار بر اینکه حتماً در این جلسه یا جلسه آینده کار به انتها برسد، تیم ایران را در موضع ضعف قرار مىدهد.
فرصتهاى مذاکره براى ایران
مذاکرات آینده ایران با گروه1+5 اگر با هوشمندى و اجماعنگرى تیم ایرانى دنبال شود و با سازوکار مناسب همراه باشد، مىتواند فرصتهاى بزرگى را براى کشور ما بهوجود آورد. کسى تردید ندارد که آمریکا، اسرائیل و عربستان بهشدت از فضاى فعلى نگران هستند. این سه معتقدند اگر ایران بهطور هوشمندانهاى با حفظ خطوط قرمز هسته اى خود به توافق با گروه 1+5 برسد و کارى از آنان ساخته نباشد، باید تغییر اساسى در محیط بازى بین المللى و منطقهاى را بپذیرند. چنین توافقى از یکسو مى تواند بهمعناى پذیرش رسمى ایران بهعنوان یک «قدرت برتر منطقه اى» باشد و از سوى دیگر این توافق مىتواند جامعه بین المللى منهاى آمریکا را به تصویر بکشد.
این موضوع تا حد زیادى به هوشمندى و زبردستى تیم ایران بستگى دارد. اگر ایران با حفظ حقوق خود به توافق دست یابد که اینکار در این فضا میسر مى باشد، در واقع حربه دشمنان اصلى خود، آمریکا، رژیم صهیونیستى و وهابى هاى عربستان را از کار انداخته است و از این پس مى تواند به فتوحات بزرگى در سطح منطقهاى و بین المللى دست پیدا کند. این پیروزى، انرژى جدیدى به مسلمانان در منطقه داده و رخدادهاى عظیمى را در جغرافیاى شبه جزیره و آسیاى غربى و... پدید مى آورد و به عبارت دیگر پیروزى ایران در هماوردى هستهاى مىتواند پیامدهاى بزرگ با ابعاد مختلف را در پى داشته باشد.
امروز در سطوح بینالمللى این موضوع مطرح است که بر خلاف دهه هاى گذشته، حوادث کوچک به رخدادهاى بزرگ منجر مىشوند. حوادثى که طى سه سال اخیر در شمال آفریقا و شبهجزیره روى داد- اگرچه زمینهها و بسترهاى عمیقى داشتند اما در عین حال- از یک حادثه کوچک یعنى کشتهشدن یک جوان تونسى- محمد بوعزیزى- نشأت گرفت، با این وصف اصلاً نباید تعجب کرد اگر موفقیت هستهاى ایران سرآغاز یک سلسله موفقیت هاى بزرگ براى جبهه مقاومت و بهخصوص ایران باشد.
وقتى ما شرایط غرب را مرور مىکنیم، درمىیابیم که این بلوک به میزان بسیار زیادى قدرت اثرگذارى خود را از دست داده است، توسل آنان به تهدید جنگى و حتى تهدید اتمى در مواجهه با یک کشور که آنرا در زمره کشورهاى جهان سوم معرفى مىکردند، بهخوبى نشان مىدهد که غربىها نمىتوانند از طریق سازوکارهاى عادى و طبیعى کار خود را پیش ببرند.
کاملاً واضح است که غرب تا حد زیادى قدرت اعمال خواسته هاى خود را از دست
داده است. در این بین ایران به عنوان کشورى که ضمن برخوردارى از مشروعیت
بالاى داخلى، در سطح بینالمللى هم بر یک جبهه بزرگ از دولتها و ملتها
اتکا دارد، باید به این نکته توجه داشته باشد که آمریکا اگرچه کماکان باج
خواهى مى کند ولى در موقعیتى نیست که این خواسته خود را بر کرسى بنشاند.
تیم ایران مىتواند با طمأنینه زیاد و با اشاره به ضعفهاى حریف، در
مذاکرات آینده، سیاست منطقى خود را تعقیب کند و فشارهاى دشمن که هر روز از
شدت و تأثیر آن کاسته مىشود را مدیریت نماید.
دغدغههاى مذاکرات آتى چیست؟
میدان مذاکره، میدان بازى برد-برد و دادوستد متوازن است. آنچه که مىدهیم با آنچه که مى گیریم باید متوازن و برابر باشد. نباید از ترس توافق نکردن با غرب به توافق ناعادلانه و نابرابر برسیم.
شاید بتوان به تیم مذاکرهکننده حق بدهیم که محتواى جلسات مذاکره را محرمانه تلقى کنند اما هرگونه تفاهم و توافقنامهاى باید به اطلاع مردم بهعنوان صاحبان اصلى نظام و انقلاب برسد. برگ برندههاى ایران در مذاکرات آینده به اندازهاى است که دنیاى غرب چارهاى جز مماشات و همراهى با نظام اسلامى ندارد. برخى مسؤولان دولت یازدهم پیش از مذاکرات ژنو، سخنانى درباره میزان صندوق ذخیره ارزى، خالىبودن خزانه، تحریمهاى نفتى و پولهاى بلوکه شده بر زبان راندند که بهنوعى نیاز به مذاکره در تیم ایرانى را تداعى مى کرد.
مذاکرات هستهاى نباید به اعتبار تفکر مقاومت خدشهاى وارد سازد. دشمن سعى دارد با شرطىکردن افکار عمومى نسبت به معادله لغو تحریم و بهبود وضعیت اقتصادى و معیشتى مردم، فضاى سازشکارى و عقب نشینى از آرمانهاى نظام اسلامى را بر پیکره جامعه تزریق کند. غرب فرصت چندانى براى تغییر رفتار ندارد. ایران اسلامى بدون توجه به تهدیدها و فشارها، مسیر سرافرازى و اقتدار را خواهد پیمود و این غرب است که براى خروج از بن بستها نیاز مبرم به نقش آفرینى مثبت و تأثیرگذار ایران دارد.