باشگاه خبرنگاران؛
امروز عاشوراست ؛ روزی که زمین از بودنش شرم دارد.
امروز عاشوراست و خیمهها در آن طرف دیدگان اسبهای رمکرده ، گیسوان خویش را به خاک م مالند.
امروز عاشوراست ؛ عاشورایی که تمام تاریخ را با خود خواهد برد.
امروز عاشوراست و خورشید ، امروز ، داغتر از هر روز دیگر بر سر و روی کربلائیان میتابد، گویی قرار است آفتاب ، زمین را بر عالمیان روشن کند تا ببینند فرشتگان، ببینند قدسیان و بشنوند، صدای ضجه فرزند رسول خدا را که "کیست ؟ مرا یاری کند ".
امروز عاشوراست و ساعتهاست که آب، معنای خویش را بر لبان خیمهنشینان و خیمه داران نرسانیده است.
امروز عاشوراست ؛ روزی به بلندای تاریخ و به قدمت آفتاب ...
امروز عاشوراست ...
اینجا کربلاست ...
...و خورشید رنگ پریده، به خونی که از نردبان آمرزش اوج میگرفت حسرت میخورد.
... ظهر با زردرویی در آسمان شعله گرفته است، ظهری که از شرم، ابری نمییابد تا بر چشمان مات خویش پرده بگذارد.
بگو اذان عاشقی به روایت این آبادی اقامه شود، اینجا اول عاشقی است و این قبیله آمدهاند تا در نماز شیدایی، بغض جان خویش را فرو بگذارند و از گواراترین دقیقه بودن، رنگی دوباره برای حماسه دست و پا کنند.
این جا بیمقدمه میتوانی کلمه باشی، کتاب باشی و قصهای که نمیتوانی کودکان را با ترنم آن به خواب بسپاری.
بگو به اشک شوق وضوی پرواز تازه شود، ما از اعماق جان خویش به سرزمین خواستن آمده ایم! خوشا به شنیدن اذان دیدار پرنده شدن
...این جا اول عاشقی است!