انديشکده خاورميانه درمقاله اي نوشت: استفاده از فرصت موجود براي ذوب کردن يخ روابط آمريکا-ايران به شکيبايي و تغيير زبان ديپلماتيک نياز دارد.

به گزارش سرويس بين‌ الملل باشگاه خبرنگاران، در اين مقاله در انديشکده خاورميانه به قلم "جان ليمبرت" در خصوص تحولات اخير در روابط آمريکا-ايران آمده است، 34 سال روابط آمريکا-ايران دچار يخ‌زدگي سخت و طولاني بوده است که هيچ تَرَک يا نشانه‌هايي از گرم شدن روابط نتوانسته است اين يخ را آب کند.اکنون احتمال اينکه اين يخ نهايتا آب شود، قوت گرفته است.

در این مقاله آمده است: تماس تلفني 27 سپتامبر اوباما- روحاني از بسياري جهات رخدادي تاريخي بود. اين اولين بار بود که يک رئيس جمهور آمريکا و همتايش از جمهوري اسلامي فراتر از تبادل پيام ها از طريق واسطه ها، باهم ارتباط برقرار کردند. 

"جان ليمبرت"  می‌نویسد: اکنون پس از چند دهه يخبندان شديد، اين يخ در حال شکستن است. روحاني و اوباما در نيويورک مکالمه اي عادي باهم داشتند و آسمان به زمين نيامد. به رغم نگراني ها، نه ايران نه آمريکا با اين گفت وگو از حقوق خود نگذشتند يا اصول خود را نقض نکردند. در گفت‌وگوي روساي جمهور دو کشور، نکته اي تازه وجود داشت. رئيس جمهور ايران از "ميانه روي" سخن گفت و اينکه چطور سخنان اوباما را به دقت شنيده است، اين رويکردي است که مدت‌ها در گفتمان سياسي دو کشور غايب بوده است. وزراي خارجه ايران و آمريکا در چارچوب نشست گروه پنج بعلاوه يک باهم ملاقات کردند و اين ديدار را هم جان کري هم جواد ظريف، مثبت توصيف کردند. اين بدان معنا است که ايران ممکن است همچنان گلايه هاي خود را داشته باشد اما ديپلماسي آن اکنون چيزي بيش از تکرار فرمولي بي حاصل، با خود دارد.

در ادامه این گزارش آمده است: فرصت هاي بسياري از دست رفته است. شروع هاي اميدوارکننده قبلي نظير اقدامي که مادلين آلبرايت وزير خارجه آمريکا در سال 1998 انجام داد، ناکام ماند.

انديشکده خاورميانه ادامه داد: گرچه يخ زمستان دائمي ممکن است ترک خورده باشد، زمين هنوز لغزنده است. اکنون مسئولان بايد دوباره بياموزند که چطور از فرصت‌ها استفاده کنند. زمينه تازه فقط لغزنده نيست بلکه بدون طرح و نقشه است. هر دو طرف محتاطانه در اين فضا قدم بر مي دارند. در واشنگتن ما تحريم ها را به کار گرفته ايم. آنچه هيچ يک از دو طرف به کار نبرده است، استفاده از روش‌هاي ديپلماتيکي است که مدت مديدي است به کار نرفته است و تغيير دادن روابطي که به نفع منافع هيچ يک از طرفين نيست.

در ادامه این سوال مطرح می‌شود که چه ابزارهايي مي تواند به هر دو طرف در بيشترين بهره برداري از فرصت پيش آمده، کمک کند؟ اين ابزارها سري نيست و براي هر کسي که مذاکره را انتخاب کرده باشد، آشنا است. اين ابزارها عبارتند از:
شنيدن؛ يک مذاکره کننده همواره به دقت به آنچه طرف مقابل مي گويد، گوش مي سپارد و به دنبال واقعيت هايي مي گردد که در پس آن گفته ها وجود دارد. بسيار مهم است دريابيم طرف مقابل واقعا چه مي خواهد که اغلب با خواسته اي که به زبان مي آورد، تفاوت دارد. براي مثال در خصوص ايران، درک اين موضوع بسيار اهميت دارد که منظور مسئولان اين کشور زماني که مي گويند عدالت و حقوق خود را مي خواهند، واقعا چيست. 

شکيبايي؛ 34 سال بي اعتمادي با يک ملاقات، يک تبادل نظر يا يک تماس تلفني از بين نمي رود. آنچه اهميت دارد اين است که با يک عقب‌نشيني، کنار نکشيم بلکه به دنبال کردن هدف که يافتن راهي براي گفت‌و‌گو که منافع دو طرف را در بر دارد، ادامه دهيم.

کنترل زبان؛ ديپلماسي به ما حکم مي کند کلمات خود را با دقت انتخاب کنيم. زماني که يک مقام ‌آمريکايي علنا به کميته اي در سنا مي گويد فريبکاري "جزء دي ان اي ايراني هاست" يا زماني که باراک اوباما کمي پس از مکالمه تلفني با روحاني از دولت ايران با عنوان "رژيم ايران" ياد مي کند، از زباني استفاده کرده اند که هيچ جايي در ديپلماسي ندارد. چنين عباراتي اين ادعا را که آمريکا مي خواهد بر مبناي "احترام متقابل" با ايران معامله کند، بي اعتبار نشان مي دهد. 


انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار