مجموعه تلویزیونی پژمان داستان زندگی شخص فوتبالیستی است که دیگر ستاره نیست. میخواهم بدانم چه تغییراتی در طرح اصلی برای عامهپسند کردن آن ایجاد کردید؟
این ستاره نبودن نه تنها دغدغه پژمان، شخصیت اصلی قصه ما بلکه دغدغه همیشگی همه ما آدمهاست. برای مثال خود من همیشه این نگرانی را داشتهام که نکند مردم کارهایم را دوست نداشته باشند. نکند بعد از چند سال فعالیت در حوزه نویسندگی، دیگر کسی از من نامی نبرد. در فوتبال هم همین طور است. مسلما علی دایی هم هنوز دوست دارد در زمین فوتبال بازی کند. اگرچه او توانسته است در مقام مربیگری خودش را در سطح اول این رشته نگه دارد، اما این اتفاق برای همه نمیافتد. در بازیگری هم ستارهها بالاخره روزی از نظر پنهان میشوند. بنابراین اساس و بنمایه قصه ما یک شخصیت نیست، بلکه نگاهی به زندگی فردی است که مدتی توسط دیگران دیده میشده، اما حالا دیگر آن موقعیت را از دست داده است.
با وجود این چرا فوتبال را به عنوان بستری برای روایت این قصه انتخاب کردید؟
به نظر من از دست دادن موقعیت ستاره بودن در فوتبال بارزتر است و نمود بیشتری دارد. اتفاقات این عرصه بسیار عجیب است و خیلی سریع رخ میدهد. از طرفی نخواستیم سراغ حرفه خودمان یا بازیگری برویم، زیرا فکر میکردیم به دلیل شرایط خاص فوتبال، ستاره شدن و فراموش شدن سریعتر اتفاق میافتد. در فوتبال همه چیز خیلی رو است. ممکن است فردی در مدت زمانی کمتر از پنج سال، هم به شهرت برسد و هم اواخر این دوره در حرفه خودش بازنشسته شود. این بازنشستگی در فوتبال سطح سنی بسیار پایینی دارد. برای مثال کریم باقری هنوز به میانسالی نرسیده است، اما در رشته فوتبال یک بازنشسته محسوب میشود. تحمل این شرایط در فوتبال کمی سختتر و آسیب زنندهتر است.
اگرچه بازیگری هم به این فضا نزدیک است، اما یک بازیگر حتی پس از دوران اوج بازی و جوانی خودش باز هم در تئاتر، تلویزیون یا سینما به فعالیت ادامه میدهد و چه بسا گاهی درخشانتر هم ظاهر میشود. حال آن که در فوتبال این طور نیست.
شخصیت پژمان چقدر به پژمان سریال نزدیک است؟
تقریبا هیچ کدام از ویژگیهای این کاراکتر به پژمان جمشیدی فوتبالیست نزدیک نیست. در واقع برای خلق این شخصیت بسیاری از ویژگیها با هم ترکیب شد. خانواده پژمان جمشیدی متفاوت از خانواده پژمان در این سریال است. پژمان جمشیدی فوتبالیست، مهندس و تحصیلکرده است، در حالی که کاراکتر پژمان فردی بیسواد، عقدهای و حواسپرت است.
این ویژگیها و نظایر آن ابزار کمدی است و ما آنها را به مجموعه تزریق کردیم. خود پژمان هم اجازه داد این شوخیها صورت بگیرد.
یادم هست که او در دورهای هنوز بازنشستهشدنش را در فوتبال نپذیرفته بود و فکر میکرد آمادگی بازی دارد. کنار رفتن خود را باور نمیکرد. اما به واسطه ارتباط نزدیکی که با پژمان جمشیدی دارم فکر میکنم این روزها دیگر به آرامش رسیده است و شرایط بهتری دارد.
طرح خصوصیات منفی واکنشهایی را از سوی جامعه فوتبالی کشور به دنبال نداشته است؟
متاسفانه باز هم این اتفاق افتاده است و من در جایی میخواندم آقای نیما نکیسا و پرویز برومند ابراز ناراحتی کردهاند. در حالی که ما قصد جسارت یا توهین به هیچ کس را در این حرفه نداریم. اصلا چرا باید این قصد را داشته باشیم؟! من خودم بسیار اهل فوتبال هستم، فوتبال هم بازی میکنم و اگر نویسنده نبودم و میتوانستم حتما ترجیح میدادم یک فوتبالیست شوم. من در این سریال از فوتبالیستهای زیادی کمک گرفتم. از بهروز رهبریفر که از دوستان خوب من است یا خود پژمان. با وجود این من چطور میتوانم دوستان خودم را مسخره کنم. این سریال یک اثر کمدی است. هر کمدینی هم باید یک هویت و شناسنامه داشته باشد. باید اسم، خانواده، شغل و یکسری خصوصیت اخلاقی داشته باشد.شخصیت اصلی قصه ما همان پژمان جمشیدی، فوتبالیست معروف است که حالا برای کمیک کردن سریال، ویژگیهایی غیرواقعی را به او نسبت دادهایم. نگاهمان به این مقوله کلی بوده است و در اصل میخواستیم بگوییم فوتبالیستها پس از کنار رفتن از فوتبال چه شرایط بحرانیای را به لحاظ روحی پشت سر میگذارند.
اما میتوانستید اسم شخصیت را هم غیرواقعی انتخاب کنید.
درست است. اما انتخاب این نام باورپذیر بودن کار را تضمین میکرد و حس همذاتپنداری مخاطب را بر میانگیخت. در ضمن ایده و طرح اصلی کار هم از سوی خود پژمان بیان شده بود. ابتدا نسبت به بازی او در این نقش کمی تردید داشتیم، زیرا مطمئن نبودیم نتیجه کار چه میشود و از عهده بازی آن بر میآید یا نه.
البته پژمان جمشیدی پیش از این هم سابقه بازی در مجموعههایی مثل «زیر آسمان شهر» را داشته است.
بله، اما بازی او در این سریالها به یک یا دو سکانس یا نهایتا یک قسمت معطوف میشد. حتی آرش برهانی که در سریال «در مسیر زایندهرود» به نظر من نتوانسته بود چندان خوب بازی کند در این سریال خیلی موفق ظاهر شد.
ما نمیخواستیم یک بازیگر به کار اضافه کنیم که نقش فوتبالیست را بازی کند. برای این کار هم دلایلی داشتیم؛ اول این که یک بازیگر از نظر فیزیکی شاید در آمادگی کافی برای این نقش نباشد. اگرچه پژمان دیگر در تیم ملی بازی نمیکند اما به هر حال او یک ورزشکار است و با نگاه به ظاهر او میتوان این را فهمید. دوم این که شخصیت اصلی یک فوتبالیست است و قصه کلی آن برگرفته از زندگی پژمان جمشیدی است؛ بنابراین هیچ کس جز خودش نمیتوانست آن را باورپذیر بازی کند. در ضمن با این انتخاب، ما فوتبال را از زاویه خودی قضاوت کردهایم، در حالی که اگر یک غیرفوتبالی این نقش را بازی میکرد مورد اتهام قرار میگرفتیم که قضاوتمان نادرست و بیاساس است.اینها شوخیهایی است که خیلی از فوتبالیستها در جمعهای خودمانی دارند و مطرح کردن آن از سوی یک فوتبالیست قابل قبول به نظر میرسد، در حالی که اگر از صنف دیگری این مسائل مطرح میشد ممکن بود دلخوریهایی به وجود بیاید.
همه اتفاقات سریال به دلیل این است که مردم بدانند پیش از این چه ستارههایی در فوتبال کشورشان میدرخشیدهاند. به این فکر کنند که آنها هنوز هم هستند. زمانی طرفداران زیادی داشتهاند اما حالا رفتهرفته حتی بعضی از دوستان خودشان را هم دارند از دست میدهند. به نظر من این اتفاق خیلی تلخ و آزاردهنده است.
برای باورپذیرتر کردن رویدادهای داستان چقدر از دیگر فوتبالیستها و خاطرات و تجربههایشان کمک گرفتید؟
من و پیمان 30 سال است فوتبال بازی میکنیم و به واسطه دنبال کردن این ورزش با خیلی از فوتبالیستها رابطه نزدیکی داریم. گاهی از آنها خاطراتی درباره دوران حضورشان در تیمهای باشگاهی یا ملی میشنویم و موضوعات اینچنینی همیشه ذهنمان را به خودش مشغول میکند. بنابر این از فضای فوتبال و رویدادهای آن به هیچ وجه دور نبودیم.
یادم هست سال گذشته وقتی برای هماهنگی زمان یک مصاحبه با شما تماس گرفتم آن را به پس از مسابقه فوتبال موکول کردید.
(در حالی که میخندد) من حتی به دلیل مسابقه فوتبال سر جلسه امتحان درسی مهم در دوران دانشگاه حاضر نشدم و بعد از آن مجبور شدم تا یک سال دیگر برای ارائه مجدد واحد صبر کنم.
به نظرمن درسریال *پژمان*به نکات بسیار ریزی اشاره شده که مردم عادی کمتر به اینطور مسایل دقت میکنند واین یکی از هنرهای برادران قاسم خانی است.نکته دیگری که درباره این فیلم میشه بهش اشاره کرد،جداکردن بستر فوتبالی این فیلم و گره خوردن اون با موضوعات امروز جامعه ماست.برای مثال مشکلاتی که بین پریسا(خواهرپژمان)وهدیه(نامزدپژمان)وجود داره،درحال حاضربین خیلی از زوج ها هم به چشم می خوره یا مشکلاتی که بنفشه(خواهربهرام)درباره اون هااعتراض میکنه و هزاران نکته اخلاقی دیگه که فقط بادقت کردن در قسمت های مختلف این فیلم به دست میاد.
من اطمینان دارم کسانی که به این فیلم و موضوع اون اعتراض میکنن،انسانهای کاملا بی فکروکم توجهی هستند که حتی به خودشون زحمت اندیشیدن به محتوای فیلمهارو هم نمیدن.
از صمیم قلب برای استادبزرگ وهنرمندم،اقای پیمان قاسم خانی،و برادر دوست داشتنی و خلاق شون ارزوی موفقیت میکنم :چون تنها افرادی هستند که بطور خیلی واضح وقابل درک به مشکلات جامعه اشاره می کنندوبرای رفع این مشکلات،راه حل ارایه میدن....
بازم ممنون از این همه تلاش وکوشش!