گفتني است، فرهنگ و شوخيهاي جامعه ديگر، متفاوت با فرهنگ جامعه ايراني است، به طوري كه ايرانيزه کردن نمايشنامه خارجي ترجمه شده، الزامي است.
لازم به ذكر است، هر چند در مسير جهاني شدن، عناصر مشتركي در عرصه فرهنگ جوامع مختلف، شناسانده شده است اما اين تفاوتها قابل اغماض نيست.
مخاطب عام را نميتوان ملزم دانست تا با اثري صرفا ترجمهاي، همراه شود و با شوخي فرهنگ جامعه ديگر بخندد و درد جامعه ديگري را يادآور زخمهاي فروخور ده اثر بداند.
بايستي به دور از حس بيگانگي با مخاطب همراه شد و فراز و فرودهاي نمايشنامه خارجي را هم گام با باور و فرهنگ ايراني ساخت، چرا كه مخاطب بايستي بخشي از دغدغههاي خويش را در صحنه نمايش بيابد، به طوري كه دغدغه مخاطب با راهي كه شايد به روزنهاي ختم شود، به نمايش آيد.
علي عاليپور كارگردان تئاتر در اين باره ميگويد: كارگردان ناگزير است به اثري رجوع كند كه اصول نگارشي صحيح نمايشنامه در آن رعايت شده باشد.
به طوري كه در آثار خارجي، اصول اساسي به خوبي رعايت شده است، و كارگردان ايراني ميتواند با هنر خود و ايرانيزه كردن متن و فيلترينگ، همراه با برداشت آزاد خود از اثر، نمايش خوب و قابل قبولي را به روي صحنه برد.
توانايي كارگردان ميتواند نمايشنامه خارجي را در قالب فرهنگ ايراني بگنجاند و اثر مطبوع و شايستهاي را به مخاطب عرضه كند.
خيرالله تقيانيپور كارگردان نيز در اين باره ميگويد: آثار ايراني فاخري هست كه قابليت جذب مخاطب را دارد. به طوري كه در رابطه تنگاتنگي با فرهنگ ايراني قرار دارد. از آنجايي كه در كشورهاي همسايه بهاي زيادی به نمايش بومي كشورشان داده ميشود و يك اثر به سه زبان ترجمه ميشود، جاي خالي ترجمه نمايشنامههاي ايراني به زبانهاي خارجي به وضوح ديده ميشود. جا دارد مديران به نمايشنامه نويسان ايراني بهاي بيشتري دهند.
اميد است نمايشنامه نويسان ايراني از استقبال بيشتري برخوردار شوند و به آثارشان بها داده شود، همچنين كارگردانان ايراني ناگزيرند اثر خود را ايرانيزه و مطابق با فرهنگ ايراني بر روي صحنه نمايش بياورند./ي2