توطئه از پیش تعیین شده سعودی
به نظر می رسد ماجرای جمعه خونین موضوعی تصادفی نبوده است و از مدت ها پیش مسئولان سعودی برای اجرای آن اتخاذ تصمیم نموده بودند. برای اثبات این ادعا تنها به برخی شواهد اشاره می گردد که موارد بسیار دیگری نیز از این قبیل می توان به عنوان شاهد مثال ذکر کرد:
1ـ در روز پنجم ذیحجه (1 روز پیش از واقعه)، بیمارستانها و سازمانهای بهداری اعلام کردند که هیچ مراجعه کننده ایرانی را برای درمان در روز ششم ماه نخواهند پذیرفت.
2ـ یک ساعت قبل از شروع راهپیمایی، درهای ورودی به بنای بزرگ مخصوص حجاج اردنی و فلسطینی بسته شد و به هیچ کس اجازه داخل یا خارج شدن از آن داده نمی شد.
3ـ سطح بام بناهای واقع در جانب چپ راهپیمایی از کپسولهای خالی و سنگها و آجرها و ابزار آلات از کار افتاده که در طول برخورد به سوی حجاج پرتاب شد، انباشته شده بود. برخی از صاحبان این خانه ها ابراز داشته بودند که این وسایل چند روز قبل از جانب حکومت سعودی به بام آنها منتقل شده بود.
4ـ تغییر آرایش پلیس که برخلاف سالهای قبل در دو سوی مسیر نایستاده و صف آرایی آنها در انتهای مسیر حرکت حجاج و یا قرار گرفتن فرماندهان پلیس در پشت سر نیروها برخلاف گذشته که فرماندهان 100 متر در جلوی گردان خود می ایستاده اند.
5ـ در سالهای گذشته با توقف اتومبیلهای سواری در مسیر راهپیمایی سعی در ایجاد موانع فیزیکی برای گسستن صفوف راهپیمایان داشتند اما در آن سال از توقف خودروها در طول خیابان محل برخورد نهایی منع کردند و اتومبیلها را از نزدیک شدن به مسیر مسجد ملک تا تقاطع خیابان عبدالله بن زبیر باز داشتند.
6ـ در سالهای گذشته مأموران پلیس در میان راهپیمایان حاضر می شدند تا از انتشار جزوه ها پیشگیری کنند اما در آن سال هیچیک از آنان داخل راهپیمایی نشدند و باتوم به دست صف آرایی کرده بودند.
جدای این قبیل نمونه های میدانی باید به سخنان متفاوت در ملاقات وزیرخارجه سعودی در ریاض با کاردار جمهوری اسلامی و ملاقات وزیر حج و امور اوقاف سعودی با نماینده ایران در روز چهارم ذیحجه و تفاوت لحن مذاکرات آنها اشاره کرد.
همچنین عملکرد رسانه ها که در این گونه موارد بیش از هر چیز به جذابیتهای خبر و پرداختن به ابعاد کشته ها و زخمی ها و... علاقه نشان میدهند، در این موضوع کاملاً متفاوت بود و از همان ابتدا بیش از هر چیز به تطهیر مسئولان سعودی پرداخته بودند.
برخوردهای مقدماتی
برخورد میان ایرانیان و مسئولان سعودی در سال 1366 امری بدیع نبود و در طول سالهای 1358 تا 1366 بارها ایرانیان به جرم بیان شعار بر ضد امریکا و اسرائیل دستگیر، زندانی و شکنجه شدند و در پی آن، منازعاتی بین مسئولین دو کشور برخاسته بود.
حتی درباره اجتماعی بودن حج و فتاوی علمای حجاز و نظریات و فتاوی امام خمینی(ره)، بحث های گوناگونی پیش آمد که در نهایت ملک خالد بن عبدالعزیز پادشاه وقت عربستان سعودی نامه ای به امام خمینی فرستاد، بر این مبنا که برخی روحانیون حجاز، حج را مراسم و مناسکی صرفاً فردی خواندند و توجه به مسائل اجتماعی و برپایی تظاهرات در حج را مزاحم حاجیان و حتی بدعت معرفی کردند. اجتناب از سب و لعن دشمنان را حق دانستند و آن را انحراف از دین و جسارت به مکه و کعبه مطرح کردند و حتی دولت سعودی بر این معنی تأکید داشت که از رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در مراسم حج جز تلبیه و دعا و نیایش روایتی وارد نشده و شعار دادن بر ضد دشمنان و فریاد زدن مغایر اهداف حج و معصیت است.
حضرت امام در 60/07/18 در پاسخ به پادشاه عربستان نوشتند که «... این جانب تمام گرفتاریها و بدبختیهای مسلمین و دولتهای کشورهای اسلامی را در اختلاف و نفاق بین آنان می دانم. چرا باید دولتهای اسلامی با داشتن قریب یک میلیارد جمعیت و در دست داشتن ذخیره های زیر زمینی، خصوصاً موجهای نفت که رگ حیات ابر قدرتهاست و برخورداری از تعلیمات حیات بخش قرآن کریم و دستورات عبادی، سیاسی پیامبر اسلام - صلی الله علیه و آله و سلم - که مسلمانان را به اعتصام به "حبل الله" دعوت و از تفرقه و اختلاف تحذیر می فرماید و با داشتن ملاذ و ملجأیی چون حرمین شریفین، که در عهد رسول الله - صلوات الله علیه - مرکز عبادت و سیاست اسلامی بوده و پس از رحلت آن بزرگوار مدت ها نیز چنین بوده است و طرح فتوحات و سیاسات از آن دو مرکز بزرگ سیاسی عبادی ریخته می شده است، اکنون به واسطه کج فهمی ها و غرض ورزیها و تبلیغات وسیع ابرقدرت ها کار را به آنجا بکشانند که دخالت در امور سیاسی و اجتماعی، که مورد احتیاج مبرم و از اهم امور مسلمین است، در حرمین شریفین جرم شناخته شود و پلیس سعودی در داخل مسجد الحرام و در جایی که به حکم خدا و به نص قرآن مجید برای همه کس حتی منحرفین محل امن است با چکمه و سلاح به مسلمانان حمله کرده و آنان را مضروب و دستگیر کنند و به زندان بفرستند.
جرم این مسلمانان شعار بر ضد امریکا و اسرائیل، این دشمنان خدا و رسول بوده است... اگر دولت حجاز از این فریضه عبادی - سیاسی، که هر سال در مواقف کریمه حرمین شریفین با حضور میلیونی مسلمانان تشکیل میشود، استفاده سیاسی اسلامی مینمود، احتیاج به امریکا و هواپیماهای آواکس آن و سایر ابرقدرتها نداشت و مشکلات مسلمانان حل می شد.
می دانیم که امریکا این هواپیماها را از آن جهت در اختیار عربستان قرار داده است تا به نفع خود و اسرائیل از آنها استفاده نماید. چنانکه دیدیم آواکسهای امریکایی برای تفرقه بین ایران و سایر مسلمانان عرب گزارشی سرتاسر دروغ داد مبنی بر بمباران مراکز نفتی کویت توسط ایران... اخیراً به این نکته تأکید می کنم که از مکتوب شما ظاهر می شود که گزارش های دروغ و انحرافی به شما داده می شود. چنانکه نوشته اید شعارهای زائران ایرانی موجب نارضایتی و تنفر زائران بیت الله شده است.
بهتر بود شما اشخاص امینی را مأمور گزارشها نمایید تا معلوم شود شعار ضد اسرائیل و امریکا موجب تنفر و نارضایتی زائران نشده، بلکه برخورد مأموران دولت سعودی و ضرب و هتک و به حبس کشیدن مهمانان خدای متعال، به جرم شعار علیه اسرائیل و امریکا، موجب تنفر و نارضایتی مسلمانان جهان و بخصوص زائران بیت الله الحرام و حرم معظم رسول الله - صلی الله علیه و آله و سلم - شده است. از خداوند متعال خواستارم که مسلمانان را از خواب غفلت بیدار و عظمت اسلام را روز افزون فرماید؛ و مسلمانان و خصوص دولتمردان را به آنچه صلاح اسلام و مسلمین است هدایت فرماید...»
خون در برابر توطئه
در روز نهم مردادماه 1366 شمسی برابر با ششم ذیحجه سال 1407 قمری، هزاران زائر ایرانی و تعدادی از زائران دیگر کشورهای اسلامی در مکه معظمه و خانه خدا، پس از انجام فریضه نماز عصر، به سوی محل تجمع و شروع راهپیمایی در منطقه معابده، رهسپار شدند.
برنامه راهپیمایی در ساعت 16:30 با تلاوت آیاتی از قرآن کریم آغاز شد. آنگاه پلاکاردهای حاوی شعارهایی در نفی سردمداران بلوک شرق و غرب و اسرائیل و دعوت مسلمین به وحدت برافراشته شد؛ آنگاه جملاتی از پیام رهبر کبیر انقلاب به کنگره حج برای حضار خوانده و ترجمه شد و سپس نماینده امام در حج شروع به سخنرانی کرد.
پس از سخنرانی، تظاهر کنندگان آرام به سوی سه راهی شعب ابوطالب به راه افتادند، مردان و زنان در صفوف جدا حرکت می کردند و جانبازان بر روی ویلچرهایشان در صفوف مقدم بودند.
در ساعت 18:40 راهپیمایی به نقطه پایانی رسید. صدای بلندگوها خاموش و مردم به شعارهای خود خاتمه دادند و پلاکاردها در هم پیچیده شد. ناگهان حملات عمال سعودی ابتدا با ریختن آب سرد و پس از آن آب ولرم و جوش بر سر زائران شروع شد.
اما پس از پایان مراسم و به دنبال حرکت مردم به سوی مسجدالحرام برای ادای فریضه مغرب، پس از طی مسافتی، در حالی که در جلوی جمعیت عظیم راهپیمایان، زنان و معلولین انقلاب در حال حرکت بودند، ستونهایی از نظامیان آل سعود هویدا شدند. لحظه ای بعد نیروهای امنیتی و پلیس و گارد سلطنتی سعودی به سوی مردم (بهویژه زنان و معلولان و جانبازان) هجوم بردند و با "باتوم" بر سر و روی حجاج بیگناه کوبیدند.
اینان از یک طرف و مزدوران دیگر نیز از بالای پلهها و ساختمان ها، سنگ و آجر و شیشه و بلوک سیمانی بر سر و روی مردم می ریختند. پس از آن شلیک گازهای سمی و خفه کننده شروع شد و بهدنبال آن رگبار گلولهها به قصد کشتن و نه متفرق کردن راهپیمایان برائت از مشرکین سرازیر شد و پیکرهای پاک انسانهایی که جرمشان اعلام برائت و بیزاری از امریکا و اسرائیل و ایادی ناپاکشان بود، درخاک و خون غلتیدند. زنان بیگناه که چادر از سرشان افتاده بود و در زیردست وپا له می شدند و با گازهای خفه کننده و رگبار گلوله ها به شهادت میرسیدند.
آل
سعود حتی به آمبولانسهای حامل مجروحین نیز یورش می بردند و مانع جمع آوری
مجروحین می شدند. در نتیجه این حمله و هجوم، بیش از 500 تن از حجاج بی
دفاع و هراسان ایرانی و غیرایرانی کشته و حدود 700 تن زخمی شدند.
بیانات رهبر کبیر انقلاب اسلامی
این سخنان دردناک رهبر کبیر انقلاب رضوان الله تعالی علیه است که در این حزن و اندوه سنگین و بزرگ، آرامش خویش را از دست داده است:
«بار
الها، تو خود شاهدی که دراین سال ما جانبازان و مهاجران و مجاهدانی داشتیم
که بهسوی تو و بهسوی خانه امن تو که از صدر خلقت تاکنون مأمن هر موجودی
بوده است، هجرت کردند و در پیش چشمان حیرت زده مسلمانان کشورهای جهان
بهدست پلید امریکا که از آستین آل سعود بدر آمده است، به خاک و خون کشیده
شدند و در آستانه عاشورای ولی الله الاعظم (سلام الله علیه) عاشورایی دیگر،
با ابعاد مختلف در جوار تو و خانه امن تو، در جمعه خونین پدید آوردند که
ای کاش نبودم تا آن را ببینم و یا بشنوم، نه برای شهادت عزیزانی مجاهد و
مهاجر که شهادت امری است که آرزوی عزیزان ماست وشهدی است آشنا برای زنان و
مردان و کودکان ما که در یورشهای مغولانه صدام عفلقی شدیدتر و فجیع تر آن
را چشیده اند و دیده ایم، بلکه برای مصیبتی است که نه تنها برای پیغمبر
اسلام (صلوات الله علیه) که برای تمامی انبیا و مرسلین، از آدم تا خاتم پیش
آمد. به فرمان کاخ سیاه بهدست ناپاک آل سعود این شقیترین جانیان عصر،
بالاترین مقام مقدس الهی شکسته شد.»
در آن سال، "نایف بن عبدالعزیز" وزیر کشور عربستان در بیانیه رسمی كه از سوی وزارت کشور
سعودی در هشتم ذیحجه منتشر كرد، با دروغ پراکنی به حجاج شرکت کننده در
برائت از مشکرین اتهامِ اخلال در مراسم حج زدند واعلام کردند که حجاج با
چوب و سنگ و چاقو به طرف مسجدالحرام هجوم آوردند و ماموران برای جلوگیری از
هرج ومرج وارد شدند و نیز دراین گزارش با ادعای عدم تیراندازی به زوار حرم
آمده است که حجاج با مأموران امنیتی درگیر شدند و تعدادی از حجاج زیر دست و
پا ماندند و له شدند. دولت سعودی از پذیرش هیأت تحقیق اعزامی دولت جمهوری
اسلامی ایران جلوگیری نمود و تا مدتها از تحویل اجساد حجاج ایرانی و انتقال
مجروحان نیز خودداری میکرد.
بعدها مشخص شد كسي كه فرماندهي نيروهاي نظامي آل سعود را در آن روز خونین به عهده داشته يك آلماني بوده است.
در ابتدا و پيش از پرداختن به کیستی فرمانده کشتار حجاج در سال 1366، نيم نگاهي داريم به پرونده روابط جمهوری اسلامی ایران و آلمان در تاريخ معاصر، تا در ادامه ارتباط اقدام آلمان در همکاری با آل سعود در کشتار حجاج را دریابيم.
- نیمهکاره رها کردن پروژه ساخت چندین کارخانه ازجمله نیروگاه اتمی ایران.
- عدم بازپرداخت بیش از شش میلیارد مارک پول نقد مربوط به نیروگاه (که احتساب سود منطبق بر معیارهای متعارف بانکی تاکنون بیش از بیست و شش میلیارد مارک میشود.)
- قطع اعتبارات بیمه «هرمس»
- اختصاص اعتبارات مالی ویژه به حزب بعث عراق حین توطئه جنگ با ایران.
- تسلیح و کمک نظامی در جهت افزایش برد موشکهای «فراگ» و «اسکادبی»
- تسلیح شیمیایی ارتش متجاوز بعثی عراق.
- عدم عذرخواهی از کشتارهای شیمیایی و موشکی.
- تسلیح اتمی عراق و تجهیز آن کشور به تأسیسات اتمی.
- دفاع از رشدی مرتد و اعلام موضع ضدّ «امام»(ره)
- تساهل پلیس آن کشور در مورد حملات منافقین به نمایندگیها و هیأت سیاسی ایران.
- فرستادن جاسوسانی مثل «باخ من»، «شیمکوس» و... جهت کسب اطلاعات برای شبکههای امپریالیسم جهانی.
- راه ندادن ایران به نمایشگاههای کتاب با بهانه دفاع از آزادی قلم و بیان.
- تصویب لایحههای مختلف علیه حضور وزیر خارجه وقت ایران در کنفرانس اسلام و مسیحیت.
- ارتباط سازماندهی شده با روشنفکرنماهای داخلی ایران و تقویت همهجانبه خط استحاله در داخل کشور.
- و بالاخره جنجال دادگاه میکونوس و متهم کردن مقامات عالیرتبه جمهوری اسلامی.
*فرمانده ميدان چه كسي بود؟
ژنرال اولریخ
وِگِنِر(ulrich wegener) در سال 1929 میلادی در شهر برادن بورگ به دنیا
آمد. او در اواخر جنگ جهانی دوم که تنها 15 سال سن داشت به عضویت ارتش
آلمان در آمد و در سال 1952 به آلمان غربی رفت و در امتحانات پلیس برای
مدارس نظامی ثبت نام کرد. او جزو تاسیس کنندگان واحد ضد تروریستی ارتش
آلمان(GSG9) میباشد که دکترین این بخش را نيز وی راه اندازی کرده است.
او بیشتر فعالیتش در ارتش آلمان را تحت نظر مستقیم وزیر کشور وقت آن کشور، یعنی هانس دیترش گنشر سپری کرده است. از جمله دیگر فعالیتهای او باید به این نکته اشاره کرد که او ارتباط تنگاتنگی با ارتش رژیم غاصب صهیونیستی در اکثر عملیاتها داشته است.
وِگِنِر پس از بازنشستگی در بسیاری از کشورهای به خصوص عربستان سعودی مشاور ایجاد واحدی به نام واحد ضد تروریستی بوده است.او بعد از پايان يافتن دوره خدمتش در ارتش آلمان و بازنشستگي به همراه چند تن ديگر يك كميته امنيتي با نام كوتر (Kotter) را راه اندازي نموده و كماكان در آنجا مشغول ميباشد و به كشورهاي مانند عربستان سعودي مشاوره امنيتي ميدهد.
حال با بررسی اسناد رسمی اعلام شده توسط مسؤولان دولت آلمان که در بايگاني روزنامههای کثیرالانتشار موجود است، جنایت هولناک قتل عام صدها زائر بیدفاع مسلمان توسط «آل سعود» را کاری از پیش طراحی شده و در جهت مهار صدور تفکر انقلاب اسلامی از طریق مراسم برائت از مشرکین نشان میدهد. کشتار سبعانهای که هدایت آن را وگنر بر عهده داشته است:
* روزنامه «دی ولت» چاپ آلمان – 21/11/1986 [هشت ماه پيش از کشتار جمعه خونین مکه]
«اولریخ.کا.وگنر»، فرمانده کماندوهای ویژه آلمان غربی برای مدت دو سال مرخصی داده شد تا در عربستان سعودی یک واحد مخصوص، مطابق الگوی نیروهای ضدترور آلمان ایجاد نماید. دیولت این خبر را دیروز دریافت کرد. احتمالاً تعدادی از افسران عضو کماندوهای ویژه مرزی آلمان به اتفاق »وگنر» از دو ماه دیگر، در عربستان سعودی مشغول به کار خواهند شد.
«وگنر» در پاسخ به پرسش خبرنگار دیولت اظهار داشت: «مقامات آلمانی او را از خدمت در آلمان غربی برای مدت دو سال معاف کردهاند.»
فرمانده کماندوها تأکید کرد که در مأموریت جدیدش در عربستان سعودی تعدادی از افسران آلمانی همراه او خواهند بود.
«وگنر» ادامه داد: «از هماکنون من حقوق خود را از عربستان سعودی دریافت میکنم اما در حال حاضر بین مقامات آلمان فدرال و عربستان سعودی، مذاکراتی در مورد تعیین تاریخ دقیق آغاز مأموریت، در جریان است.»
«وگنر» 59ساله بنیانگذار و فرمانده نیروهای ویژه ضدتروریسم آلمان غربی (موسوم به گ.اس.گ 9) است. عربستان سعودی، پيش از اين، پیشنهاد به خدمت گرفتن وی را به دولت آلمان داده بود.»
* روزنامه «دیولت» - چاپ آلمان – 25/11/1986: [چهار روز پس از خبر قبلی]
ریاض امیدوار به دریافت کمک از آلمان برای ایجاد یک سامانه امنیتی است از جمله در راستاي استقرار یک واحد ویژه ضربت به وسیله «وگنر» بنیانگذار نیروی ضدتروریسم آلمان غربی است.»
* هفتهنامه «اشپیگل» - چاپ آلمان – 10/8/1987: [هفته پس از کشتار]
«... سامانههای مدرن تسلیحاتی، اغلب فقط توسط مشاوران، مربیان و تکنسینهای کشورهای تحویلدهنده قابل استفاده و بهرهبرداری هستند و اجناس صادراتی آلمان هم باید از عربستان سعودی و شهرهای مقدس آن محافظت کنند: «اولریخ وگنر» رئیس اسبق «گ.اس.گ.9» در این مسیر به خدمت گرفته شده بود.»
* هفتهنامه «اونمان دو ژودی» - چاپ فرانسه – 10/8/1987: [هفته پس از قتل عام]
«...این متخصص امور ضدشورش میافزاید: هدایت و فرماندهی عملیات کشتار حجاج مکه در جمعه گذشته توسط ژنرال «اولریخ وگنر» فرمانده کل سابق گروه کماندویی «گ.اس.گ.9» صورت گرفته است. «اولریخ وگنر» قبلاً از مسؤولان سعودی خواسته بود که نهایت خشونت ممکن به کار گرفته شود. وگنر که از شش ماه پیش در عربستان به نیروهای آن کشور آموزشهای ویژه داده است، در هنگام کشتار مستقیماً اجرای عملیات را هدایت میکرد. توجیه حضوری وی، دارا بودن عنوان رسمی مشاور امنیتی شهر مکه بوده است.»
* کرسنت اینترنشنال - چاپ کانادا – 16/5/1988: [حدود 10 ماه پس از کشتار]
به رغم حمایت آمریکا و متّحدانش در منطقه، سعودیها هنوز احساس امنیت نمیکنند. در واقع آنها نهتنها از حجّاج ایرانی، بلکه از حجاج دیگر کشورها نیز میترسند. منابع اطلاعاتی غرب به سعودیها گفتهاند که حتی مسلمانان دیگر کشورها ازجمله مسلمانان خاورمیانه تبلیغات سعودی را در مورد قتلعام حجاج در سال گذشته باور ندارند. عربستان سعودی براي رعایت تمامی جوانب احتیاط، رسماً همکاری خدمات ضدتروریستی آلمان، متشکل از ژنرال «اولریخ وگنر» و هفت تن از هم قطاران آلمانیاش با نیروهای مسلح خود را تمدید کرده است. «وگنر مبتکر عملیات قتل عام سال گذشته سعودیها در مکه بود.»
* حضور وگنر در ايران
تنها کمتر از یک دهه از حادثه کشتار زائران ایرانی در مکه مکرمه، حادثهای در تهران رخ داد که پایههای امپریالیسم جهانخوار ایالات متحده آمریکا را به لرزه درآورد؛ و آن تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران بود. مسئولین آمریکا تلاشهای فراوانی برای آزادی گروگانهای خود از دست دانشجویان مسلمان پیرو خط امام انجام دادند که نمونه بارز آن لشکر کشی به طبس بود که طوفان شن باعث شکت مفتضحانه آنها شد.
پنجم اردیبهشت، سالروز شکست تجاوز نظامی آشکار نیروهای مخصوص ارتش جنایتکار ایالات متحده آمریکا موسوم به دلتا در صحرای طبس است. اسنادی که پس از شهادت «محمد منتظرقائم» فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي یزد از بالگردهاي آمریکایی برجامانده در صحرای طبس به دست آمده نشان از طراحی و برنامهریزی دقیق این توطئه مبتنی بر اطلاعات ریز و جزئیات مربوط به بخشهای مختلف دستگاههای نظامی، سیاسی و امنیتی کشورمان داشت.آن روزها اولریخ ونگر به دلیل مسامحه مسؤولان وقت وزارت فرهنگ و ارشاد به همراه چند نفر از نیروهایش با پوشش خبرنگاران تلویزیون آلمان، با هدف جاسوسی و تهیه اطلاعات مورد نیاز سرویس امنیتی آمریکا «سیا» برای هدایت دقیق عملیات نیروهای دلتا به تهران وارد شده بود.
سرهنگ «چارلی ای بکویث» فرمانده آمریکایی
تجاوز نافرجام نیروهای مخصوص تحت امرش موسوم به دلتا در طبس که او نیز دوره
دیده در آموزشگاههای نیرو مخصوص هوابرد اسرائیل و CRW است،
در خاطرات خود پس از بیان اینکه به دلیل دستگیری کلیه مأموران اصلی سازمان
سیا در تهران و اخراج کلیه جاسوسان اسرائیلی [با توجه به اشغال و تعطیلی
سفارت اسرائیل در تهران] توسط نیروهای انقلاب اسلامی؛ برای شناساییهای
شرمآور داخل خاک ایران، طراحان تجاوز نظامی آمریکا به شدت در مخمصه افتاده
بودند، چنین مینویسد: «تلگرافی به استاکید [ستاد دلتا در کارولینای
شمالی] رسید. «دیک پاتر» آن را به من رساند. این پیام از «اولریخ وگنر»
فرمانده واحد مرزی 9 آلمان بود: «چارلی» من آمادهام تا همراه با کارکنان
تلویزیون آلمان به تهران بروم. آیا مایلی افرادی از تو به ما بپیوندند.» من
پیام «اولریخ» را به اطلاع ژنرال «وات» رساندم و توصیه کردم که دنبال این
پیشنهاد را بگیریم.
* گروه ضد تروريست GSG9 با چه هدفي ايجاد شد
حضور کارآزمودهترین نظامیان نیروهای مسلح آمریکا، انگلیس، فرانسه، شوروی، ایتالیا، رومانی، چکسلواکی و.. بلافاصله پس از پایان جنگ دوم جهانی، جهت تشکیل و گسترش رژیم اشغالگر فلسطین از مواد درسآموز همگرایی شرق و غرب در خدمت به صهیونیسم جهانی بود.
«ابوایاد» مرد شماره دو الفتح که بعدها در تونس توسط عوامل موساد ترور شد، از آن دوران چنین مینویسد: «...در ابتدای سال 1972 ميلادي، سازمان اوپک طی نامهای رسمی به کمیته رهبری بازیهای المپیک [مونیخ] پیشنهاد میکند که با شرکت ورزشکاران فلسطینی در این مسابقات موافقت نماید. از آنجا که این پیشنهاد بدون جواب میماند، پیام دیگری ارسال میگردد. نامه دوم نیز با سکوت و بیتوجهی توهینآمیزی مواجه میشود «مسلم بود که از نظر این بنیاد جلالت مأب که مدعی بیطرفی سیاسی است، ما اساساً وجود نداشتیم و یا بدتر از آن شایسته موجودیت نبودیم...»
این در حالی بود که غالب کشورها و نهادهای بینالمللی حضور تیم ورزشی رژیم اشغالگر فلسطین [به عنوان تیم ورزشی اسرائیل!] را به جای تیم ورزشی کشور اسلامی فلسطین امری مجاز و پذیرفته شده به شمار میآوردند. به این سبب گروهی از مبارزان قهرمان فلسطینی معروف به گروه انتقام «سپتامبر سیاه» طی یک برنامه دقیق اقدام به حضور در محل برگزاری المپیک مونیخ نمودند.
مذاکرات میان مسؤولان آلمانی که به عنوان میانجی مابین فلسطینیها و رژیم اشغالگر عمل میکردند به دلیل لجاجت «گلدا مایر» که در رأس دولت وقت صهیونیستی قرار داشت به بنبست خطرناکی کشیده میشد که با میانجیگری سفیر یک کشور عرب پیشنهاد توافقی مبنی بر انتقال فلسطینیها و اسرای اسرائیلی به پایتخت مصر از طریق فرودگاه نظامی «فورشتنفلد بروک» به وسیله هواپیمایی لوفت هانزا صورت میگیرد. تزویر و نیرنگ مسؤولان آلمان که نیروهای ویژه خود را به طور کامل تحت امر دوایر امنیتی صهیونیستها قرار داده بود در این مرحله آشکار شد و بر خلاف تعهد توافق شده، به تیراندازان مخصوص، دستور آتشباری داده میشود که این عمل موجب شهادت سه فلسطینی میگردد که پس از آن، دو فلسطینی دیگر با انفجار مواد منفجره و با شهادت خود، هر 9 اسرائیلی را به هلاکت میرسانند.
در آن زمان، لجاجت خانم «گلدا مایر» که
هیچ گونه علاقهای به نجات جان گروگانها نشان نمیداد، غیرطبیعی به نظر
میرسید اما پس از واقعه المپیک مونیخ و اعلام تصمیم دولت آلمان بر
راهاندازی یک گروه ویژه از نیروهای عملیات مخصوص زیر نظر سرویسهای امنیتی
اسرائیل، آمریکا و انگلیس، آشکار شد که صهیونیستها به این بهانه به مطلوب
خود نزدیک میشدند. حاکمیت غاصب فلسطین به دلایل متعدد اقتصادی، امنیتی و
دیپلماتیک نمیتوانست جلادان دوره دیده موساد را در منطقه اروپا مستقیماً
وارد عمل کند، ضمن آنکه به آموزشهای متعارف نیروهای عملیات امنیتی این
کشورها نیز اعتماد لازم را نداشت. از طرف دیگر مسؤولان تحقیر شده آلمانی که
پس از شکست در جنگ جهانی دوم، رؤیای ایجاد یک واحد نظامی نخبه جهت انجام
مأموریتهای ویژه تروریستی خود را در سر میپروراندند برای نمایش خوش رقصی
خود به صهیونیستهای اشغالگر، در آوریل سال 1973 ميلادي یعنی حدود شش ماه
پس از المپیک مونیخ شرایط ایجاد این واحد ظاهراً آلمانی را تحت عنوان «گرنز
شسوتز گروپ ناین» با علامت اختصاری GSG9 فراهم آوردند. تنها شرط ضمن تأسیس این گروه از طرف اسرائیلیها این بود که GSG9 توسط ارتش آلمان اداره و کنترل نشود بلکه تحت کنترل «بوندس گرنز شوتز» یا همان نیروی گارد مرزی آلمان جایگاه سازمانی داشته باشد.
همه کسانی که داوطلب خدمت در این گروه جنایتکار بودند تحت سوگند مؤکّداً سرّی خاصی برای تن دادن به جنایتکاری «حرفهای» قرار گرفتهاند. تمام اعضای GSG9 که سابقه حضور در ارتش آلمان را داشتند در یک اقدام بوروکراتیک از ارتش استعفاء و به گارد مرزی آلمان پیوستند.
افتخار راهاندازی این گروه که در تبلیغات اسرائیلیها و آلمانها واحد ویژه ضدّ ترور معرفی میگردد به شکل رسمی به نام «اولریخ وگنر» که مجرّبترین جانی آلمانی دوره دیده در آموزشگاههای نیرو مخصوص هوابرد اسرائیل و CRW وابسته به SAS انگلیس ثبت شده است.
بر خلاف بسیاری از دیگر واحدهای نیرو مخصوص کشورهای غربی، اعضای واحد GSG9 مجبور نیستند واحد را پس از طی دوره خود ترک کنند بلکه اجازه دارند مادامی که توانایی حفظ معیارهای سخت مربیان گروه را داشته باشند در گروه بمانند. این سیاست از این جهت اعمال میشود که تجربیات عملیاتهای واقعی اعضای قدیمی به نسل بعدی منتقل شوند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران که موجب دمیده شدن روح شهادتطلبی بر پیکر مبارزات مظلومانه ملت فلسطین گردید و احساس خطر سران اسرائیل و آمریکا از پیام وحدت جهان اسلام در مقابل کفر و الحاد، برخی از نظریهپردازان استکبار جهانی علناً به بیان ارتباط میان برگزاری مراسم برائت از مشرکین در مکه و انتفاضه پرتابگران سنگ در اراضی اشغالی پرداختند.
بررسی سوابق جنایات متعدد و شرمآور گروه GSG9 خود فرصت و حوصله دیگری را میطلبد اما ذکر این نکته حیاتی است که «وگنر» و چند تن از همقطارانش در GSG9 هدایت و اجرای مستقیم عملیات قتل عام فجیع و بیرحمانه حجاج بیدفاع و زائران حرم امن الهی را در سال 66 که به شهادت 324 تن از هموطنانمان و صدها مسلمان کشورهای دیگر منجر شد بر عهده داشتند.
در آن زمان میراثخواران «بنیسفیان»، سمت مشاور امنیتی مکه را به «وگنر» واگذار کرده و پس از آن نیز از خدمات مختلف این تروریست خطرناک و همراهان سفّاکش در GSG9 بیبهره نماندند.
هفتهنامه اکونومیست در شماره 12/5/1988 چنین مینویسد: «اولریخ وگنر» فرمانده آلمانی GSG9 واحد مخصوص ضدتروریست قراردادی سه ساله با سعودیها امضاء کرده است. او و شش عضو دیگر همین واحد که از دو سال پیش در عربستان سکونت دارند، آموزش نیروهای مخصوص امنیتی عربستان سعودی را بر عهده خواهند گرفت.»
آثار جمعه خونين
قتل عام حجاج اما در كنار تمام دردناكياش، ماهيت كشورهاي مرتجع عرب و ارتباط و همكاري آنها را با استكبار جهاني به اثبات رساند. حضرت امام(ره) در بـيان واقعي اثرات اين واقعه در پاسخ تلگرام نماينده خود در حج نوشت: اگـر هـزاران مـبـلـغ روحاني را به اقطار عالم ميفرستاديم تا مرز واقعي بين اسلام راستين و اسلام امريكايي و فرق بين حكومت عدل و حـكـومت سرسپردگان مدعي حمايت از اسلام را مشخص كنيم، بهصورتي چنين زيبا نمي توان ستيم. حجتالاسلام و المسلمين رحيميان نيز در خاطرات خود ميگويد: «در بازگشت، گزارش حج خونين قبل از تشرف، جناب آقاي رسولي گفت:- حضرت امام، چند بار سراغ شما را گرفتهاند.
هنگام تشرف از پلهها كه بالا ميرفتم، حضرت امام در اتاق و از پشت شيشه متوجه حقير شدند و تبسم كردند. وارد شديم و سلام كردم. با خوشرويي و تبسم جواب فرمودند و ادامه دادند: قبول باشد. كي آمديد؟
عرض كردم: ديروز.
سؤال كردند: ان شاء الله سالم هستيد؟ آسيبي نديديد؟
مختصراً جواب عرض كردم و مشغول كارمان شديم. بعد از انجام كارها و انجام ملاقاتهاي دستبوسي، دوباره به خدمت مشرف شدم و به عرض رساندم: بسياري از مسلمانان كشورهاي ديگر، از من به عنوان ايراني مصرانه خواستهاند دست شما را از طرف آنان ببوسم و بوسيدم. صحنه كشتار حجاج و سلاحهايي كه به كار گرفتند. سؤال كردند: تيراندازي زيادي بود؟
همه آنچه را كه ديده بودم، به عرض رساندم. سپس از ملاقات با گروهي از فلسطينيهاي ساكن در فلسطين اشغالي كه بعد از حادثه جمعه خونين در بعثه براي اظهار همدردي نزد ما آمدند، گفتم كه ما ضمن احساس دلگرمي از محبت و همدردي ايشان و خوشحالي از فرصتي كه پيش آمده، آماده مي شديم تا با تشريح مواضع انقلاب اسلامي در مورد مسائل جهاني اسلام به ويژه مساله فلسطين، آنها را هر چه بيشتر به مشاركت در انقلاب و جهاد اسلامي عليه صهيونيسم ترغيب نماييم ولي با كمال تعجب و ناباوري، واقعيت را فوق تصور خود يافتيم! آنها بعد از احوالپرسي در حالي كه بشدت متأثر و گريان بودند، مشاهدات غمبار خود را از صحنه كربلاي خونين مكه بازگو كردند. از قساوتهاي سعوديهاي آل يهود، گفتند: كه چگونه بر پيكر پاك زنان شهيد چكمه ميكوبيدند و كيفهاي پول و دستبند و گردنبند آنها را با خشونت و ايجاد جراحت بيشتر بر جسد خونين آنها، ميربودند! از مظلوميت ملت ايران گفتند: كه ما تاكنون فكر ميكرديم كسي مظلومتر از ما فلسطينيها نيست ولي در اينجا فهميديم كه شما از همه مظلوم تريد و دشمنان شما از همه بيرحمتر و پستتر!
و بالاخره در پايان به محضر امام معروض داشتم كه همه تا قبل از جمعه خونين مكه از اينكه حضرتعالي آيه "و من يخرج من بيته مهاجرا الي الله و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره علي الله" را در آغاز پيام حج امسال انتخاب كرده بوديد، متعجب و شگفت زده بودند. آن گاه كه حادثه اتفاق افتاد، به نكته قضيه پي برديم و در عين حال، تعجب و شگفت زدگي همه دو چندان شد. تا قبل از اين فراز از عرايضم، حضرت امام با سؤالها و با نگاه و استماعشان، زبانم را در بيان ماوقع گويا ميكردند و استقبالشان، گوياي اين بود كه در جستجوي اخبار جديد و اطلاع از مشاهدهها بودند. اما وقتي از آيه و پيام گفتم و خواستم در لفافه و كنايه از كرامت و چهره شان درهم كشيده شد! انگار كه اين مقوله نه تازه است و نه گفتني. گويي كه نخواستند حتي با نگاه و در نگاهشان، چيزي را در اين زمينه افشا كنند، كه هر كه را اسرار حق آموختند مهر كردند و دهانش دوختند. در پايان عرض كردم به لطف خدا و نفس شما اعمال را بدون وسواس انجام دادم و امام فرمودند:سعي كنيد بعد از اين هم همين طور باشيد.
روز بعد كه جناب حاج احمد آقا جهت ديدار اينجانب به منزل تشريف آوردند نقل كرد كه امام به ايشان فرموده بودند كه فلاني - رحيميان - حرفها و خبرهاي خوبي داشت و اين نشان ميداد كه در شرايطي كه عمده اخبار از حج خونين غم انگيز بود ظاهراً براي اولين بار از پيامدهاي مثبت و سازنده آن بخصوص در مورد فلسطينيها مطالبي را شنيده و خوشحال شده بودند.»
ادامه راه شهيدان مكه
مراسم برائت از مشرکين پس از توقف در سالهاي 1367 تا 1369 و عليرغم تضييقات و تحريمها، از 1370 هجري شمسي مجدداً، در مکه انجام شد؛ در 1370 در روز ششم ذيحجه 1411، در مقابل بعثه مقام معظم رهبري؛ در سال 1371 برابر با، ششم ذيحجه 1412 در اطراف بعثه رهبر معظم انقلاب و از سال 1372 به بعد، به رغم توافق سال 1370 با دولت سعودي براي برگزاري مراسم برائت، به علت تضييقات و اجتناب از خونريزي، در مني و عرفات همه ساله در زير چادرها برگزار شده است.
توف بر وهابی نجس
همشونو باید تکه تکه کرد
انشاالله مهدی زودتر بیاد
انشاءالله
اولین باره که با همچین مطلبی برخورد کردم چرا اطلاع رسانی در این مورد نمیشه؟
حتی تو شبکه ها سیما هم در این مورد مطلبی نشنیدم!!!!