در کرمان هر چه بیشتر به سمت جنوب بروی آفتاب نزدیک‌تر می‌تابد و طبیعت خشن‌تر می‌شود. اینجا در گرمای نفسگیر بیابان، حتی نخل‌ها کم آورده‌اند و با شاخ و برگی ریخته و قدی خمیده، به زحمت سرپا مانده‌اند، اما آدم‌ها از نخل‌ها مقاوم‌ترند.‌

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، در قلعه گنج، شن‌های روان تا پای خانه‌های روستا خزیده است و دانه‌های شیشه‌ایش روی زمین‌ لخت بیابان با هر وزش باد، پیش می‌رود و میانشهر را در عمق برهوت پایین می‌کشد، اما در سرزمینی که له‌له آب می‌زند و عمیق‌ترین سفره‌های آب زیرزمینی‌اش نیز نیمه خشک است، مردم به زادگاهشان وفادار مانده‌ و پایبند کویر، آفتاب‌، ناامنی و محرومیت شده‌اند.

مرثیه کپر

انگشتش را نشانمان می‌دهد و زخم کوچکی را که حالا بهتر شده است، به چشممان نزدیک می‌کند. کار عقرب است، از آن عقرب‌های زرد و درشت که در روستاهای قلعه گنج لانه دارند. مهر تازه شروع شده بود که مردم روستا دوباره کپرها را علم کردند. بچه‌های کلاس چهارم آماده درس خواندن بودند که عقرب پنهان شده در سوراخ بلوکی سیمانی، انگشت دختر را گزید.

آن روز اورژانس به داد دخترک رسید، اما هراس عقرب هنوز در دل بچه‌هاست. کپر را باید از نزدیک دید تا دانست چرا بچه‌ها، کپر را دوست ندارند. کپر چیزی نیست جز چند ستون چوبی ساخته شده از درخت خرما که شبیه گرگورهای ماهیگیری روی زمین قوز کرده است و سقفی از حصیرهای بافته شده از لیف خرما دارد.

کپر گرم است، داغ است، هیچ روزنه‌ای به بیرون ندارد و نور بسختی از زیر سوراخ‌های حصیر و لایه پلاستیکی کشیده شده روی آن رد می‌شود، زیر پای دانش‌آموزانی که در کپر درس می‌خوانند، خاک است، خاکی داغ و سوزان. کپر جای نفس کشیدن ندارد، هرم بی‌تاب‌کننده آفتاب سوزان جنوب کرمان ماندن در کپر را سخت می‌کند.

زمستان کپر هم به همین اندازه سخت است، رگبارهای سیل‌آسای زمستان‌های کویر جوی‌های کوچک آب را زیر پای دانش‌آموزان کپرنشین جاری می‌کند و سقف‌های حصیری و آبکش مانند، قطرات درشت باران را روی سر و بدنشان می‌‌پاشد؛ برخی روزهای زمستانی و باران، کلاس‌های کپری را تعطیل می‌کند.

بچه‌ها می‌گویند دلشان نمی‌خواهد در کپر بمانند، ولی اگر بخواهند به آینده‌ای برسند که هر کدامشان در آن پزشک، معلم یا خلبان شده‌اند باید با کپر کنار بیایند؛ بچه‌های مناطق محروم این منطقه رویاهای شیرین زیادی دارند.

دختران و پسران کز کرده زیر کپرها با آن صورت‌های سیاه و آفتاب سوخته مثل آدمک‌هایی در بند، دلشان جایی بیرون از کپرها پر می‌کشد، آنجا که کلاس درس نه چهاردیواری‌ای قفس مانند که جایی برای آموختن بی‌دغدغه است.



کانکس، مرثیه‌ای دیگر

روزی که عقرب، دختر روستای میانشهر را گزید، اعتراضات مردم آنقدر بالا گرفت که مسئولان محلی برای آرام کردن آنها دو کانکس برای روستا آوردند. حالا دو گروه از دانش‌آموزان این روستا در کانکس درس می‌خوانند، اما این کانکس‌ها کم از کپر ندارد، هرم داغی که از درون کانکس‌های بی‌کولر به بیرون می‌پاشد، میل برای رفتن به درون آن را کور می‌کند، اما دانش‌آموزان و معلمی که معلوم است از گرمای فلز داغ شده زیر آفتاب بی‌تاب شده‌اند، چاره‌ای جز ماندن ندارند.

اگر کپرها و این کانکس‌های غیراستاندارد را در دو کفه ترازو بگذاریم اگر محاسن کپر به کانکس نچربد از آن نیز کم ندارد. کپر این حسن را دارد که بتوان حصیرهای آویخته از چهار طرفش را کمی بالا زد و نور خورشید و اندک نسیمی را اگر بوزد، شکارکرد. اگر روی کپر سطلی آب پاشیده شود این مزیت را دارد که هر نسیم را به خنکایی دلپذیر تبدیل کند، اما در کانکس، گرماست و گرما؛ هرچند در سرزمینی که آب برای مردمش کیمیاست، بندرت آبی برای پاشیدن روی سقف کپر و باز شدن نفس دانش‌آموزان کنار گذاشته می‌شود.

کپر هم فقر، هم فرهنگ

سرزمین‌های تف دیده جنوب کرمان مختصات خاص خودش را دارد. اینجا زن‌ها و دخترها، گاو و گوسفند و بز می‌چرانند، خیلی زود ازدواج می‌کنند، بچه‌های زیادی به دنیا می‌آورند و بی‌سوادی میانشان فراگیر است. چند همسری، رسم مردم این مناطق است. ساکنان این نواحی پذیرفته‌اند مردها حتی تا پیری، زن‌هایی جوان را عقد کنند و منتظر فرزند از آنها باشند. به واسطه همین رسم، دختران کم‌سن زیادی از تحصیل بازمانده‌اند و این رسم همچنان ادامه خواهد داشت. میان این مردم، ساخت کپر هم یک رسم آباء و اجدادی است و به همین علت است که روستاهای جنوب کرمان از جیرفت و کهنوج تا قلعه گنج پر از کپرهای کوچک و بزرگ است.

مسئولان این منطقه می‌گویند مردم با کپرها رابطه عاطفی دارند و زندگی در آن را می‌پسندند، اما مردمی که با آنها حرف زدم، ساخت کپر را گزینه‌ای می‌دانند که از روی اجبار انتخاب می‌کنند. ساخت یک کپر با بدنه‌ای سیمانی و طاقی پوشیده با برگ‌های درختان خرما که کولری گازی نیز آن را خنک کند بیش از سه میلیون تومان خرج دارد، اما چون بیشتر مردم توان پرداخت این مبلغ را ندارند به کپری بسنده می‌کنند که چند ستون چوبی، ظاهر قوز کرده و خمیده با فضایی کوچک و خفه دارد.

از این منظر، کپر را می‌شود زاییده فقر فراگیر در این مناطق دانست، اما این سازه‌ها فقط به این دلیل در این مناطق ریشه ندارد. جنگ آب در جنوب کرمان، جنگی تمام عیار است. طبیعت با مردم این مناطق در افتاده و آب را از چنگشان بیرون کشیده است. مردم در این سرزمین جایی بیتوته دارند که آب هست و اگر آب برود آنها هم می‌روند.

در این مناطق، روستاها خیلی زود خالی از سکنه می‌شوند و شن‌های روان و نخل‌های خشکیده جای آنها را می‌گیرد. مردمی که رد آب را می‌گیرند و از یک روستا به روستای دیگر مهاجرت می‌کنند نخستین گزینه‌ای که برای سکونت در اختیار دارند، ماندن در کپر است. کپرزایی در این مناطق حاصل قهر و خشونت طبیعت است و دانش‌آموزان کپرنشین، دست‌پرورده این کوچ اجباری.

اما زایش کپر، انگیزه‌ای غیر از کمبود آب، مهاجرت و عرق بومی نیز دارد. جنوب کرمان آمیزه‌ای از طوایف مختلف است که اگرچه با صلح کنار هم مانده‌اند، اما اختلافات را نیز کنار نگذاشته‌اند. بچه‌های روستای میانشهر قبل از کپرنشین شدن، در مدرسه روستای همجوار که اولین خانه‌اش با آخرین خانه روستای میانشهر 800 متر فاصله دارد، درس می‌خواندند، اما زمانی که دولت قبل تصمیم گرفت هر کدام از این روستاها، شورا و دهیاری مستقل داشته باشد، دانش‌آموزان میانشهری از مدرسه سورگ‌آباد رانده شدند.

مردم روستای میانشهر سه سال است با این که زجر درس خواندن در کپرهای داغ و خفه‌کننده را که برای نوشتن روی تخته سیاهش باید یا روی دو پا نشست یا کمر خم کرد، دیده‌اند، اما حاضر نیستند استقلال روستای خود را فدای تحصیل بچه‌ها کنند. ‌68 دانش‌آموز این روستا چشم به «کد»ی دوخته‌اند که مسئولان برای ساخت مدرسه به آنها داده‌اند؛ هرچند معلوم نیست مدرسه نوساز و استاندارد چه زمانی به بچه‌های روستای میانشهر وصال می‌دهد.

مدارس، سرپاترین بناها

تا چشم کار می‌کند برهوت است با ته‌مانده‌های درختان و بوته‌های بیابانی و خانه‌هایی یکی در میان و نیم‌بند. در جیرفت و کهنوج ساختمانی که برازنده شهر باشد کمتر به چشم می‌آید، اما مدارس نوساز این مناطق یک سر و گردن از همه ساختمان‌ها بالاتر است. دبیرستان دخترانه ریحانه‌ النبی سرخ قلعه، دبیرستان دخترانه فرهیختگان کهنوج و هنرستان دخترانه مهارت‌های حرفه‌ای ایثارگران ساختمان‌هایی سرپا و چشمگیر دارد.

مدارس تازه‌ساز این مناطق، بزرگ و دلباز است، با امکاناتی برای ورزش و اقامت شبانه‌روزی. کلاس‌ها نیز خنک و نورگیر است با میز و صندلی‌هایی نو که دختران را برای ادامه تحصیل مجاب می‌کند، اما با این حال مدارس نوساز جیرفت و کهنوج که بویژه برای دخترها ابزاری برای رشد و پیشرفت و گریز از فرهنگ‌های سختگیرانه است، به تجهیز امکانات چشم دوخته است. هنرستان تازه ساخت آنها کامپیوتر کم دارد و در کلاس‌های درس آنها تخته‌های هوشمند و تجهیزات آزمایشگاه هم اندک است و وسایل ورزشی به اندازه کافی در دسترس نیست.

واقع شدن این مدارس در مناطق حاشیه‌ای شهر نیز رغبت معلم‌ها برای تدریس در آنها را کم کرده است و هنوز برخی کلاس‌های درس بی‌معلم اداره می‌شود، ولی با این حال این مدارس راه گسترش بی‌سوادی در این مناطق که هنوز بسیاری از مردمش بی‌سوادی را عیب و عار نمی‌دانند، سد کرده است.
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار