پادگان لشكر ۳۱ عاشورا در ۱۵ كیلومتری دزفول قرار داشت؛ پادگانی كه مهندسی ساخت آن را شهید مهدی باكری انجام داده بود. من داشتم به پادگان فرماندهی میرفتم كه متوجه شدم مجموعه ماشینهایی وارد لشكر شدند. سرعت را كم كردم تا غبار جاده بخوابد و ماشینها بتوانند از ما سبقت بگیرند. از آینه نگاه میكردم كه متوجه شدم در ماشین اولی آقای خامنهای نشستهاند. من راهنما زدم كه بفرمایید جلو؛ آقا قبول نكردند و اشاره كردند كه به مسیر خود ادامه بدهیم. بعد كه به محل پادگان فرماندهی رسیدیم، خدمت آقا رفتیم و سلام و احوالپرسی كردیم.
به فرماندهی گردان ما خبر دادند كه امشب با توجه به حضور آقای خامنهای،
بچههای ردههای بالای فرماندهی برای جلسه به حسینیهی فرماندهی بیایند. من
هم با دوربینم رفتم. وارد حسینیه كه شدم، دیدم آقا نشستهاند و در كنار
ایشان هم سرلشكر سلیمی حضور دارد. دو روز به تاسوعای حسینی مانده بود. شام
را خوردیم و بعد از آن مراسم عزاداری شروع شد. بچهها كنار آقا حلقهی
عزاداری تشكیل دادند و شروع به سینهزنی كردند. آقا هم سینهزنی میكردند
كه من از این لحظات چند عكس گرفتم.
پس از اتمام عزاداری آقا یك مقداری دربارهی سیره و تاریخ اهل بیت
علیهمالسلام
صحبت كردند و گفتند كه من از این عزاداری سیر نشدم. فرمودند: من میروم
منطقه و اگر فرصت شد، روز تاسوعا برمیگردم. روز تاسوعا ایشان مجدداً به
پادگان شهید باكری برگشتند.