به گزارش
حوزه پارلمان باشگاه خبرنگاران به نقل از روابط عمومی مرکز پژوهشها، دفتر مطالعات اقتصادی این مرکز با بیان این مطلب که گزارش حاضر خلاصهای است از کتاب مهم «چرا ملتها شکست میخورند؟» و برخی نقدهای وارده بر آن افزود: "عاصم اوغلو" و "رابینسون" در این اثر باورهای رایج در خصوص تبیین رفاه و توسعه یافتگی کشورها را به نقد میکشند و در مقابل، نوع نهادهای سیاسی حاکم را به عنوان عامل محوری معرفی میکنند.
مرکز پژوهشها اضافه کرد: در این باره توجه به دو نکته ضروری است: اولا مبنایی که نویسندگان شکست یا پیروزی ملتها را با آن میسنجند، مبنای رفاه اقتصادی ملتهاست، حال آنکه ممکن است بسیاری از کشورهای ناموفق از منظر نویسندگان، برای سنجش موفقیت یا تصمیمگیری، معیارهای دیگری را نیز لحاظ کنند، یا اینکه با وجود رفاه پایین اقتصادی، از لحاظ شاخصهای دیگر اجتماعی – اقتصادی ، مثلا شاخص «رضایتمندی و شادکامی» بالاتر از کشورهای پیشرفتهتر اقتصادی باشند، چنان که در مورد آمریکا و مکزیک – که نقطه شروع و محوری تحلیل کتاب میباشد – اینگونه است.
ثانیا کتاب تحلیل خود را بدون لحاظ تجربه سیاستهای بینالمللی بیان کرده است، مثلا تفاوت آمریکای شمالی و جنوبی را مشابه تفاوت کره شمالی و جنوبی دانسته حال آنکه بر اساس برخی دیدگاهها، علت پایین بودن رفاه در کشورهای آمریکای لاتین، سابقه و تداوم ناپیدای سلطه خارجی است که حتی اجازه استقرار نهادهای سیاسی مناسب را هم نمیدهد. غیر از این نقدهای دیگری نیز بر این دیدگاه وارد است که در مقدمه و بخش پایانی گزارش بدانها اشاره شده است.
نویسندگان کتاب «چرا ملتها شکست میخورند » "دارن عاصم اوغلو" و "جیمز رابینسون" بر این باورند که کیفیت نهادها و به خصوص نهادهای سیاسی است که سرنوشت اقتصادی آنها را رقم میزند.
از دید آنها، دلیلی که چرا "نوگالس آریزونا" ثروتمندتر از "نوگالس سونور" است بسیار ساده ميباشد: این مسئله به دلیل وجود نهادهایی بسیار متفاوت در دو طرف مرز است که خود منجر به ایجاد انگیزههای بسیار متفاوت در ساکنین هر یک از مناطق نوگالس میشود.
نویسندگان ، با رد تمام فرضیههای دیگر در مورد دلایل انحطاط کشور از جمله دلایل فرهنگی و جغرافیایی، ادعا میکنند که فراگیر شمولگرا یا استخراجی، بهره کش بودن، غارتگر بودن نهادهای سیاسی یک کشور، سرنوشت اقتصاد و تمام شئون آن کشور را تعیین خواهد کرد.
نویسندگان در کنار ادعای خود مبنی بر اینکه جغرافیا و فرهنگ هیچ یک نمیتواند توضیح دهنده فاصله میان نقاط همسایه آمریکا و مکزیک باشد، برای تقویت گفته خود مثالهایی از نقاط مشابه همانند کره جنوبی و شمالی را به میان آورده و ادعاهای ضمنی بزرگتری را نیز مطرح میکنند، از جمله اینکه: وجود مشاوران متخصص و کارشناسان خبره در حالی که نهادهای تصمیم گیر شمولگرا نباشند، فایدهای برای توسعه کشور نخواهد داشت.
اما چرا شمولگرایی نهادهای سیاسی به کامیابی میانجامد؟ به ادعای نویسندگان، این موضوع از چند مسیر به توسعه و موفقیت میانجامد. از جمله اینکه شمولگرایی سیاسی، شمولگرایی اقتصادی را به دنبال خواهد داشت و قوانین فراگیرنده، از حقوق فردی و تلاشها و سرمایه گذاریهای افراد مختلف حمایت میکنند و با تشویق انگیزههای تک تک اعضای جامعه و بهبود محیط کسب و کار ، احترام به حقوق مالکیت و مالکیت فکری ، تشویق ابداع و کارآفرینی و... به رشد و توسعه کشور منجر میشوند.
عاصم اوغلو در مصاحبهای توضیح میدهد که نکته اساسی اینجاست که کشورها زمانی پیشرفت میکنند که قوانین سیاسی و اقتصادی را طوری ساخته باشند که ظرفیتهای هر شهروند را در جهت نوآوری، سرمایه گذاری و پیشرفت، آزاد کرده باشند.
انتهاي پيام/