به گزارش
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، آسمان شهر سياه و دود آلود شده است. تاچشم کار مي کند ويرانه هاي باقي مانده از حمله هوايي مرگباري است که تنها چند دقيقه از آن گذشته و همه چيز با خاک يکسان شده است. مخرب ترین حمله هاي هوايي درنبردهاي مختلف تاريخ، نه تنها خسارت هاي زيادي به شهر وارد کرده بلکه افراد بي گناه زيادي را به کام مرگ کشانده اند. البته در برخی از این عملیات ها نیز طرح های استراتژیک خاصی پیدا شده است. در گزارشي به معرفي مشهورترين حمله هاي هوايي دنيا پرداخته است که مي خوانيد.
حمله به اچ 3در تاریخ 16 فروردین سال 60 ، ۸ فروند جنگنده
اف-۴ ئی با کمک دو مرحله سوخت گیری هوایی موفق شدند از مرز مشترک هوایی
عراق-ترکیه گذشته و از نقطه مشترک مرزی سوریه با عراق وارد محدوده هوایی
عراق شده و عملیات را موفقیتآمیز به انجام برسانند. مسیر طی شده توسط
فانتوم های ایرانی برای اجرای موفقیت آمیز این عملیات بیش از ۳۵۰۰ کیلومتر
بود که با چهار مرحله سوخت گیری ممکن شد.[۵] این عملیات با توجه به تجهیزات
بکار رفته در آن، از لحاظ فنی یکی از پیچیده ترین عملیاتهای هوایی جهان
به شمار میرود.[نیازمند منبع]
در سال ۱۹۸۱ منابع اطلاعاتی ایران
دریافتند که نیروی هوایی عراق تعدادی از بمبافکنهای خود را برای دور
ماندن از حملات هواپیماهای ایرانی و جلوگیری از نابودی آنها بر روی باند
فرودگاه به پایگاههای سه گانهٔ اچ (اچ۳ یا الولید) در دورترین نقطهٔ غرب
این کشور منتقل ساختهاست.
در حالت معمول،هواپیماهای ایرانی برای
بمباران این پایگاه میبایست از مرزهای شرقی عراق وارد شده و پس از گذشتن
از آسمان بغداد و بسیاری از شهرهای دیگر که تاسیسات پدافندی موثری داشتند
به اچ ۳ میرسیدند و پس از انجام عملیات دوباره از همین مسیر باز میگشتند.
در تمام طول مسیر جدای از موشکهای زمین به هوا و توپهای ضد هوایی،
هواپیماهای رهگیر عراقی نیز وجود داشتند که در صورت حمله به این، با توجه
به برتری تعداد آنها نسبت به هواپیماهای مهاجم ایرانی بدون شک ادامهٔ
عملیات را برای هواپیماهای ایرانی غیرممکن میساختند. لذا قرار بر این شد
که مسیری طولانی تر ولی با ریسک کمتر که از نوار مرزی شمال و غرب عراق
میگذشت برای حمله انتخاب شود.
قرار بود ۸ فانتوم، از پایگاه سوم
شکاری نوژه به پرواز درآیند و پس از سوخت گیری بر فراز دریاچه ارومیه از
نقطه مرزی مشترک ایران-عراق-ترکیه به سمت هدف ادامه مسیر دهند. این
هواپیماها باید از کوهستانهای مرزی عراق و ترکیه و در ارتفاعی پایین پرواز
میکردند و پس از طی مسافتی طولانی بر روی خط مرزی عراق و ترکیه خود را به
مرز سوریه و عراق رسانده و پس از یک نوبت سوختگیری دیگر به سمت اچ-۳ پرواز
کنند. در تمام طول مسیر هواپیماها میبایست در ارتفاع پایین (۲۰ تا ۳۰
متری) پرواز میکردند تا از دید رادارهای دشمن پنهان بمانند.
به
علاوه باید در کل چهار مرحله عملیات سوختگیری هوایی انجام میگرفت چراکه
طول مسیر سه برابر برد هواپیماهای ایرانی بود. به همین دلیل طبق برنامه
میبایست ابتدا دو فروند بویینگ ۷۰۷ برای رساندن سوخت به فانتومها از
فرودگاه تهران برخاسته و با آنان در بالای دریاچه ارومیه ملاقات و مرحله
اول سوختگیری را انجام میدادند.
همزمان دو فروند هواپیمای ۷۴۷
سوخت رسان دیگر از فرودگاه دمشق در سوریه بلند شده و مرحله دوم و سوم
سوختگیری هوایی در خاک سوریه انجام میگرفت. طبق برنامه ریزی عملیات، پس از
هر نوبت سوختگیری هواپیمای مادر باید صبر میکردند تا فانتومها عملیاتشان
را بر فراز الولید انجام دهند و در راه بازگشت دوباره عملیات سوختگیری
هوایی را انجام میداد.
روز عملیات هر هشت هواپیما در دو گروه
چهارفروندی با اسامی البرز و الوند از باند فرودگاه همدان برخاستند و پس از
سوختگیری از شمال شرق عراق و از فراز کوههای آرارات وارد منطقهٔ مشترک
مرزی عراق و ترکیه شدند و در ارتفاع پایین بر فراز کوهستانهای این منطقه
به سمت غرب عراق حرکت کردند. در همین حین هواپیماهای مختلف نیروی هوایی از
جمله اف-۴، اف-۵، اف-۱۴، سی-۱۳۰ و بونانزا در حال انجام ماموریت های گشت
هوایی، دیده بانی بصری (در نقاط کور راداری) و شنود الکترونیکی بودند.
در
ساعات مقرر تانکرهای سوخترسان با فانتومها در همان نقاط پیشبینی شده
یعنی مرحله اول بالای دریاچه ارومیه و مرحله دوم در خاک سوریه روبرو شدند.
فانتومها توانسته بودند با سکوت رادیویی و پرواز در ارتفاع پایین خود را
از دید رادارهای عراقی پنهان دارند. ظاهراً چندین بار هواپیماها در
رادارهای عراقی و ترکیهای ظاهر میشوند اما عراقیها تصور میکنند
هواپیماها متعلق به نیروی هوایی ترکیهاست که مشغول گشتزنی در طول
مرزهایشان هستند.
این اشتباهی بود که کنترلهای زمینی ترکیه نیز
مرتکب شدند. هر هشت هواپیما که سوختشان پس از طی مسیری طولانی در حال اتمام
بود به طور منظم عملیات سوخت گیری هوایی را انجام دادند. هواپیمای بوئینگ
نیز با احتیاط کامل مشغول گشت زنی در طول مسیر شد تا در بازگشت، دوباره
عملیات سوخترسانی به فانتومها را انجام دهد.
در آن سو فانتومها
در ارتفاعی پایین و در حالتی که خلبانان آن میتوانستند کوچک ترین حرکتی را
بر روی زمین با چشم غیرمسلح ببینند به سمت اچ ۳ در حرکت بودند. دقایقی بعد
پس از ورود به خاک عراق فانتوم ها به دو دسته ی ۳ فروندی و یک دسته ۲
فروندی تقسیم شده و به سمت پایگاه های مورد نظر جهت بمباران ادامه دادند،
همزمان اف-۵ های پایگاه تبریز عملیات ایذایی بمباران پالایشگاه کرکوک را
انجام داده و باعث تمرکز قوای دفاع هوایی عراق در آن منطقه شدند.
پرسنل
پایگاه که با توجه به دور بودنشان از مرزهای خاوری هیچ گاه تصور نمیکردند
هدف هیچ نوع حملهای قرار گیرند در ابتدا به تصور این که هواپیماها خودی
هستند شروع به تکان دادن دستهایشان کردند. دسته های فانتومها بر فراز
پایگاه های سه گانه الولید، ارتفاعشان را جهت بمباران کمی افزایش دادند و
عملیات انهدام تجهیزات را با موفقیت انجام دادند.
سپس جهت انجام
مرحله سوم سوخت گیری بطرف خاک سوریه ادامه مسیر داند. در این حال گروه
متوجه اسیب دیدگی هواپیمای سروان خضرایی میشوند که مورد اصابت ترکش بمب های
خود قرار گرفته بود. سروان خضرایی مجبور به فرود در فرودگاهی متروکه در
منطقه دیرالزور سوریه شده و بقیه هفت اف-۴ به سمت ایران پرواز میکنند.
هواپیماهای ۷۴۷ سوخت رسان که ماموریتش به اتمام رسیده بود با خروج از نوار مرزی عراق و ترکیه از طریق آسمان ترکیه به تهران بازگشت.
نبرد بر سر جزاير فالکندجزاير فالکند در اقيانوس اطلس شمالي از سال ۱۸۳۳ تحت فرمانروايي انگليس بود. سال ۱۹۸۲ آرژانتين براي تسلط بر اين جزاير، حمله اي را ترتيب داد. با حمله آرژانتين، جزاير فالکند اشغال شد. براي اين که انگليسي ها بتوانند جزاير را از اشغال آرژانتيني ها خارج کنند مي بايست عمليات مخفيانه اي را پياده مي کردند. نيروهاي انگليسي به جزيره کوچکي در اقيانوس اطلس اعزام شدند که ۶۱۰۰ کيلومتر با جزاير مورد نظر فاصله داشت. نقشه اين بود که از چنين فاصله اي، جزاير را بمباران کنند و چنين عملياتي تا آن زمان انجام نشده بود. اين نبرد ۷۴ روز ادامه داشت که به مرگ ۲۵۵ انگليسي و ۶۴۹ آرژانتيني انجاميد و در نهايت جزاير فالکند دوباره به دست انگليسي ها افتاد.
بمباران گرنيکابين دو جنگ جهاني، در سال ۱۹۳۶ جنگ داخلي اسپانيا آغاز شد. اين جنگ بين دو جبهه ملي گراها به رهبري ژنرال فرانسيسکو فرانکو و جمهوري خواهان بود. با آغاز جنگ، کشورهاي همسايه فرصت را براي مداخله غنيمت شمردند. اتحاد جماهير شوروي سابق به کمک جمهوري خواهان شتافت و به آن ها جنگنده و بمب افکن داد. در مقابل ايتاليا که در آن زمان، موسيليني رهبري آن را برعهده داشت، به ملي گراها کمک کرد و البته ملي گراها از آلماني ها نيز کمک خواستند و ۱۹ هزار سرباز به صورت داوطلب براي کمک به ملي گراها اعزام شدند که نام سپاه آن ها «لژيون کاندور» بود.
نيروي هوايي آلمان نازي، در ۲۶آوريل ۱۹۳۷ شروع به بمباران شهر کوچک گرنيکا در شمال اسپانيا کرد. در حالي که اين شهر به هيچ عنوان از نظر نظامي منطقه مهمي به شمار نمي رفت. اما بمباران آن نظر مردم را درباره اين که حمله هوايي ، چگونه مي تواند يک شهر را ويران کند تغيير داد. در طول سه ساعت، جنگنده هاي آلماني با ۴۵ تن مواد منفجره و بمب، شهر را ويران کردند. يک سوم جمعيت شهر کشته و بسياري زخمي شدند. ۷۰درصد از شهر ويران شده و آتش سوزي که در شهر به راه افتاد سه روز ادامه داشت. براي آلمان ها، اين حمله موفقيت بزرگي به شمار مي رفت زيرا فرصت خوبي بود تا قوا و تجهيزات خود را امتحان کنند. هم چنين اين اولين باري بود که نازي ها تاکتيک «بمب فرش» را اجرا مي کردند. بمباران گرنيکا باعث تاسف بسياري از مردم جهان شد و هم چنين پابلو پيکاسو، نقاش معروف، تابلويي از آن کشيد.
آغاز جنگ جهاني دومدر اول سپتامبر ۱۹۳۹ نبردي به نام «بليتزکريگ»توسط آلمان ها انجام شد و آن ها به لهستان حمله کردند. «بليتزکريگ» نوعي استراتژي جنگي به شمار مي رفت که تا آن زمان پياده نشده بود. اين استراتژي به سرعت، تاکتيک و غافلگير کردن بستگي داشت و هدف از آن، وارد کردن شوک رواني و آشفته کردن جناح مخالف بود. نيروي هوايي آلمان نازي، با پشتيباني نيروي زميني، بهترين جنگنده هاي خود را به آسمان لهستان فرستادند تا قدرت نظامي خود را آزمايش کنند.
در اين نبرد اگر چه لهستان دفاع شجاعانه اي کرد اما در همه جا شايعه کردند که در همان روز اول، نيروي هوايي لهستان ويران شده است، در صورتي که اين ادعا به هيچ عنوان صحت نداشت. نيروي هوايي اين کشور از ورشو، پايتخت اين کشور به بهترين شکل ممکن دفاع کرد.
بسياري از بمب افکن هاي آلمان ها ويران شد اما خلبان هاي لهستاني شانسي براي ادامه نبرد نداشتند. آن ها نمي توانستند مدت زمان زيادي مقاومت کنند و طولي نکشيد که اتحاد جماهير شوروي سابق نيز به آلمان ها پيوست و اوضاع بدتر شد. بسياري از خلبان هاي لهستاني در ماموريت هايي که بازگشت نداشت جان خود را از دست دادند و بسياري ديگر فرار کردند. حمله «بليتزکريگ» آلمان ها به لهستان اولين نوع از حمله هايي بود که به بلژيک، هلند و فرانسه نيز انجام و اين حمله باعث آغاز جنگ جهاني دوم شد.
انگليس در آتشتا ژوئن ۱۹۴۰ بسياري از ملت هاي اروپايي، طعم حمله بليتزکريگ آلمان ها را چشيده بودند.
پس از آن، هيتلر به فکر افتاد تا به انگليس حمله کند. نبردي که در آن نيروي هوايي آلمان نازي با بمباران شهرها قصد داشت زمينه را براي حمله و اشغال انگليس فراهم کند.
نقشه حمله اين طور بود که اول آسمان انگليس فتح شود و سپس کشور به تصرف آلمان ها درآيد. در زمان حمله، آلمان ها نزديک به ۱۳۰۰ بمب افکن خود را به پرواز در آوردند، در حالي که انگليسي ها فقط ۶۰۰ جنگنده در خط حمله داشتند.
اگر چه ظاهراً به نظر مي رسيد اين نبرد به سود آلمان ها خاتمه خواهد يافت اما رادارهاي پيشرفته انگليسي ها، نيروي هوايي انگليس را از زمان و مکان حمله جنگنده هاي آلمان ها به خوبي مطلع کرد. در اين نبرد انگليسي ها با وجود از دست دادن خلبان هاي کارآزموده خود توانستند خسارت سنگيني به آلمان ها وارد کنند.
پس از اين حملات، نوبت حمله به لندن بود. حمله آلمان ها به لندن، اگر چه جان بسياري از شهروندان انگليسي را گرفت اما با تقويت حس وطن پرستي اين فرصت را به انگليسي ها داد تا نيروهاي خود را سازماندهي کنند و قدرتي دوباره به دست آورند.
هيتلر با بمباران کردن شهرهاي انگليس، فرصت نابودي نيروي هوايي سلطنتي انگليس را از دست داد. نبرد انگليس، نخستين شکست ارتش هوايي نازي بود که ضربه اي سخت به آلمان ها زد.
حمله پسرک و مرد چاقبمباران اتمي هيروشيما و ناکازاکي، دو عمليات اتمي بود که در زمان جنگ جهاني دوم به دستور «هري ترومن» رئيس جمهور وقت آمريکا عليه امپراتوري ژاپن انجام شد. در اين دو عمليات، دو بمب اتمي به فاصله سه روز روي شهرهاي هيروشيما و ناکازاکي انداخته شد و مرگ بسياري از شهروندان ژاپني را رقم زد.
تقريبا ۲۲۰ هزار نفر، در اين دو بمباران اتمي جان باختند که بيشتر آن ها را شهروندان غيرنظامي تشکيل مي دادند. بيش از نيمي از قربانيان بلافاصله هنگام بمباران کشته شدند و بقيه تا سال ۱۹۴۵ به دليل اثرات مخرب تشعشعات راديو اکتيو جان باختند.
اولين حمله در روز دوشنبه، ساعت 8:15 صبح روز ششم آگوست ۱۹۴۵ در هيروشيما رخ داد، بمب اتمي به نام «پسرک» توسط يک هواپيماي بمب افکن به نام «انولاگي» روي هيروشيما انداخته شد. براي اين که «پسرک» هر چه مخرب تر باشد طوري تنظيم شده بود که ۵۷۶ متر بالاي سطح زمين منفجر شود.
اثر مخرب اين بمب برابر با انرژي حاصل از ۱۵هزار تن تي ان تي بود. گرماي عظيم توليد شده توسط بمب، هر چيزي را تا شعاع يک و نيم کيلومتري خود به کلي ذوب مي کرد. هدف بعدي آمريکا بمباران هسته اي شهر «کوکورا» بود که صنايع گسترده نظامي و اسلحه سازي در آن وجود داشت.
در ابتدا به دليل مساعد نبودن شرايط جوي، ديد مناسبي براي هدف گيري کوکورا وجود نداشت. وقتي بمب افکن به منطقه مورد نظر رسيد تمام آسمان شهر پوشيده از گرد و غبار بود و هدف به راحتي شناسايي نمي شد، به اين ترتيب عمليات بمباران کوکورا لغو شد اما تصميم وحشتناک ديگري گرفته شد. فرمانده عمليات تصميم گرفت بمب را روي شهر ناکازاکي بيندازد. به اين ترتيب سه روز بعد از حمله به هيروشيما بمب اتمي ديگري به نام «مرد چاق» روي شهر ناکازاکي انداخته شد و باز هم فاجعه اي ديگر رخ داد.
حمله به پرل هاربرحمله به پرل هاربر از سوي مرکز فرماندهي نظامي ژاپن، عمليات «هاوايي» يا عمليات «زي» و از سوي بعضي از آمريکايي ها، به عنوان نبرد پرل هاربر شناخته مي شود. اين نبرد، يک حمله ناگهاني از طرف جنگنده هاي ژاپني به پايگاه دريايي آمريکا در پرل هاربر بود.
نيروي هوايي و دريايي ژاپن در هفتم دسامبر ۱۹۴۱، به پايگاه دريايي آمريکا در پرل هاربر در جزاير هاوايي اقيانوس آرام حمله کردند. در اين حمله، خسارت بسيار سنگيني به آمريکايي ها وارد شد.
ژاپن صبح روز يکشنبه را براي اين حمله انتخاب کرد تا بيشترين غافلگيري را به نيروهاي آمريکايي وارد کند. روز بعد از اين حمله، آمريکا به ژاپن اعلان جنگ داد اما هجوم ژاپن به آمريکا چنان گسترده و قدرتمند بود که آمريکايي ها چاره اي جز عقب نشيني نداشتند.
نتيجه اين حمله، براي نيروي دريايي آمريکا يک فاجعه بزرگ به شمار مي رفت. ۳۶۰ هواپيماي ژاپني توانستند ۵ ناو بزرگ آمريکايي را به همراه سه کشتي کوچک غرق کنند، آسيب به سه ناو ديگر به اندازه اي بود که ادامه عمليات جنگي توسط آن ها غيرممکن شد، هم چنين ۱۸۸ هواپيماي آمريکايي نابود شدند. در پايان نبرد ۲۴۰۰ کشته و ۱۲۴۰ زخمي از نيروي دريايي آمريکا باقي مانده بود.