أَوَلَمْ يَرَ الْإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ ﴿۷۷﴾ وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ ﴿۷۸﴾
مگر آدمى ندانسته است كه ما او را از نطفه اى آفريده ايم پس بناگاه وى ستيزه جويى آشكار شده است (۷۷) و براى ما مثلى آورد و آفرينش خود را فراموش كرد گفت چه كسى اين استخوانها را كه چنين پوسيده است زندگى می بخشد (۷۸)
عجب است از آدمیان که هزاران آیه روشن الهی را هر روز پیش چشم می بینند و صد هزاران معجزه حیرت انگیز را در خود و کائنات مشاهده می کنند و همچنان منکرند قدرت الهی را که بتواند ایشان را بار دیگر از دل خاک بیرون آورد.
عجب است که آدمی اگر نگاهی به پشت سر بیندازد می بیند که نطفه ای ناتوان و ناچیز بوده است محروم از چشم و گوش و عقل و هوش و اکنون به کمالی رسیده است که خود را پادشاه عالم می بیند و در مقابل و در مقابل پروردگار به دشمنی می ایستد.
این شخص در نهایت فرمان صریح او را که بر ذره ذره وجودش نازل شده است زیرپا می گذارد و با خدا بحث میکند و مثَل می آورد که این استخوانهای پوسیده را چه کسی زنده خواهد کرد؟
اما خداوند به او پاسخ می دهد که ای عزیز، تو خلقت پیشین خود را فراموش کرده ای که نه بودی داشتی و نه نمودی داشتی و نامی بر تو نبود پس خداوند بودِ تو را انشاء کرد و تو را حیات بخشید و چشم و گوش داد.
آیا بر چنین کسی مشکل خواهد بود که بار دیگر تو را به حیات تازه ای برساند و در نقشه دیگری ظاهر کند در حالی که می بینی او به هزاران گونه خلقت از عجایب و غرایب آگاه است.
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید