به گزارش
خبرنگار اجتماعی باشگاه خبرنگاران؛ وقتی که کودکیم به فکر آینده و به فکر مدرسه و دانشگاه و جوان شدن، به فکر بزرگ شدن و نقشی در جامعه، اما وقتی بزرگ می شویم انگار آرزوهای کودکی برای بزرگ شدن تمام می شود. . .
چرا که شاید بزرگی به معنای سپیدی موهای سیاه، ناتوانی در راه رفتن، کم توجهی به دیگران و تنهایی...
آری . . .
انگار به محض ورود به سالمندی، آزادی و استقلال سلب و احساس اضافی بودن افزایش می یابد.
راستی چرا؟ این جاست که تنها حسرت روزهای گذشته را می خوریم . . .
آرزوی یک لحظه به عقب برگشتن، شاید به بهانه مرور رفتارها و استفاده از زمان، زمانی که به جای بی توجهی به بزرگانمان، می توانستیم عصای روز سالمندی آن ها باشیم . . .
به گفته روان شناسان، فرزندان افرادی که با بی مهری تمام با والدین خود سخن می گویند همچنین رفتار را با لحنی بد تکرار خواهند کرد.
آن ها همچنین معتقدند بهترین راه برای آموزش کودکان همان رفتارهای ریز و درشتی است که از خود به جای می گذاریم.
اما اکنون چراغ به دست و اسیر روز مرگی، کوچه به کوچه در گذر عمر سرگردانیم و نمی دانیم کجا آن گم گشته را به دست آوریم، چرا که شاید با یاد آوری آن دوران بدانیم ریشه ترس از کهنسالی چیست؟ /