در ابتدا نگاهی می اندازیم به ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان که نوشته ای را از سعد الله زارعی با عنوان«نگاهی به مواضع اوباما درباره ایران»به چاپ رساند:باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا در شصت و هشتمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد درباره موضوعات مرتبط با ایران، نکاتی را مطرح کرد. از آنجا که این نکات در بعضی از محافل سیاسی، «جدید» تلقی شده و در عین حال دربرگیرنده برداشتهای ضد و نقیض شده است، به بررسی دقیق و چارچوبی برای آن نیاز است. اما برای ورود به این تحلیل و رسیدن به چارچوب، بهتر است، ابتدا نکات باراک اوباما را مستقیما مرور نمائیم:
- آمریکا و ایران از سال 1979- 1357- تاکنون از یکدیگر جدا شدهاند و این سبب بیاعتمادی عمیق و ریشهداری شده است تا جایی که فکر نمیکنم این سرگذشت دشوار یک شبه و در زمانی کوتاه قابل رفع باشد.
-بدگمانیهای حاکم بر آمریکا و ایران بسیار عمیق و ریشهداری است اما اگر بتوانیم موضوع هستهای ایران را رفع کنیم به گامهای بزرگتری که براساس احترام دوجانبه است، منتهی میشود.
- من به روحانی، رئیسجمهور ایران نوشتم که ما میخواهیم این مسئله از طریق صلحآمیز رفع شود اما اجازه دستیابی به سلاحهای هستهای را نمیدهیم.
- ما به دنبال تغییر نظام در ایران نیستیم
- رهبر ایران علیه بمب فتوا داده است و روحانی تاکید کرده است که ایران بمب اتم تولید نخواهد کرد. این سخنان باید با اقداماتی که شفاف و قابل تایید باشد، همراه باشند.
- مایه دلگرمی ماست که رئیسجمهور، روحانی تصمیم گرفته رویکردی میانه اتخاذ کند. من به جان کری وزیر خارجه آمریکا دستور میدهم که با قدرتهای اروپایی در جهت یافتن راهحل برای ایران همکاری کند.
در یک جمعبندی از آن بخش از نطق اوباما در مجمع عمومی سازمان ملل که به ایران ارتباط دارد باید گفت که او مشکلات بین دو کشور را «ریشهدار» و «عمیق» ارزیابی کرده و در عین حال بطور ضمنی از ایران خواسته است که اولین گام را با عقبنشینی از مواضع هستهای خود بردارد تا پس از آن بتوان براساس احترام دو جانبه از مشکلات عمیق و ریشهدار بین دو کشور کاست! رئیسجمهور آمریکا بار دیگر با لحنی که از صراحت کافی برخوردار بود، ایران را کماکان متهم کرد که درصدد دستیابی به بمباتمی است. او هر چند از فتوای رهبر انقلاب و سخنان رئیسجمهور ایران درباره سلاح اتمی سخن گفت و وانمود کرد که از این مواضع خشنود است اما در همان حال صریحا اعلام کرد که ایران باید این عدم تمایل را با گامهایی شفاف به اثبات برساند. اوباما میگوید که کشورش بدنبال تغییر نظام در ایران نیست و میانهروی روحانی را میپسندد و به وزیر خارجهاش گفته است که بحث پیرامون بهبود روابط با ایران را با قدرتهای اروپایی در میان بگذارد اما در عین حال در مورد اصلیترین حوزههای منافع ملی ایران از قبیل بحث هستهای و سوریه به گونهای آشکار خواستار عقبنشینی ایران از مواضع خود شده است.
اما نکات مهم تحلیلی بیانات اوباما در مجمع عمومی شصت و هشتم درباره ایران به قرار زیر است:
1- اوباما در حالی از تمایل به حل پرونده هستهای ایران حرف میزند که از یک سو ایران از نظر توانمندی تولید هستهای به آنچه که در چرخه صنعت اتمی خود طراحی کرده، رسیده است و به تعبیری مردم ایران کار را تمام کردهاند و از سوی دیگر از سال 1382 تاکنون بدون دلیل موجه از پذیرش گزارش رسمی کارشناسان و بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی طفره رفته و در همان حال ایران را متهم کردهاند که در پی تولید بمب اتمی است با این وصف در جمعبندی این بخش از سخنان باراک اوباما باید گفت که سخنان او کهنه و فاقد جنبههای مثبت میباشد. اگر آمریکاییها در این جمله خود که مشکلی در پذیرش برنامه صلحآمیز ایران ندارند، صادق هستند باید بلافاصله پرونده ایران را از شورای امنیت سازمان ملل به آژانس بینالمللی منتقل کنند که بدون شک آمریکاییها طی 4 سال آینده به این موضوع تن نداده و به خیال خود شورای امنیت را به مثابه شمشیر داموکلس بالای سر ایران نگه خواهند داشت.
2- اوباما از عمیق و ریشهدار بودن اختلافات ایران و آمریکا حرف زده و بطور تلویحی مسئولیت آمریکا در کودتای 28 مرداد و تحمیل دوباره رژیم پهلوی به ایران را پذیرفته است اما در عبارات خود به گونهای صحبت کرده که گویا در حال بازگویی یک خاطره تاریخی است و حال آنکه آنچه او به آن اشاره میکند یک دوره تاریخی 25 ساله است و در طول آن هزاران انسان شریف به زندانها افتاده و یا تبعید شده و هزاران نفر دیگر نیز به شهادت رسیدهاند. در طول این دوران طولانی، ایران را به یک عقبگرد وحشتناک در حوزه علمی، صنعتی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشاندهاند و هزینه اینها غیرقابل شمارش است اما اوباما نه تنها از واژهای که حتی بطور تلویحی هم از آن بوی عذرخواهی بیاید استفاده نمیکند بلکه پس از ذکر این عبارات، از ایران میخواهد که برای اعتمادسازی و در واقع تامین باجخواهی غرب، از برنامه هستهای خود کوتاه بیاید. پس میتوان در جمعبندی این بخش از سخنان او گفت او تمایل دارد که ایران در همان مسیر 25 ساله از منافع خود در برابر غرب چشم بپوشد.
3- اوباما میگوید ما به دنبال تغییر نظام ایران نیستیم. این حرف ضمن آنکه بیانگر اعتراف او به این است که نظام ایران را نمیتواند تغییر بدهد در عین حال صادقانه هم نیست چرا که درست در همان دقایقی که او این نطق را ایراد میکرد ماموران او مشغول تجهیز، تسلیح و تدارک مخالفان دولت ایران بودهاند و تا درحد اسکان دادن به تروریستهای منافق در ساختمان پنتاگون در واشنگتن پیش رفتهاند. البته به مسألهای اشاره کرده که سالبهبه انتفاء موضوع است یعنی اساساً آمریکا دولتی به مراتب کوچکتر را هم نمیتواند ساقط کند. آمریکا قادر به مقابله با یک گروه مقاومت در لبنان هم نیست چه رسد به اینکه بخواهد در سوریه دست به تغییر دولت بزند یا علیه تهران کاری اساسی بکند. آمریکا اگر توانایی تغییر دولت ایران را داشت در آن درنگ نمیکرد او اگر حتی قادر به جداسازی یک جزیره از ایران بود از این کار ابایی نداشت. آمریکا اگر قادر به حمله به یک قایق ایران بود این کار را میکرد اینکه آمریکا از عدم اقدام حرف میزند برای آن است که چنین قدرتی را در خود نمیبیند. آمریکاییها میدانند که یک «حزبالله لبنان» میتواند بر ارتشهای عربی تحت حمایت او غلبه کند و همه آنها را زمینگیر نماید چه رسد به جمهوری اسلامی ایران که نفوذ وسیعی از شبه قاره تا شمال آفریقا و در بقیه مناطق دنیا دارد.
4- آمریکا از میانهروی روحانی ابراز خشنودی کرده است. جدای از اینکه چنین موضعگیری برای ایجاد اختلاف در ایران و دلسرد کردن مردم از حجتالاسلام روحانی است در همان حال بوی نوعی مداخلهجویی احمقانه در امور ایران هم میدهد. اینکه دولت کنونی ایران میانهرو یا غیرمیانهرو است به ایران و ملت ایران بازمیگردد. اگر منظور آمریکا از میانهرو این است که دولت کنونی تمایلی به حرکت در چارچوب اصول اساسی انقلاب ایران ندارد و به شاخصهای مورد قبول غرب نزدیک شده است، چنین چیزی واقعیت ندارد. موضع محکم روحانی علیه رژيم صهیونیستی و مردود دانستن معامله بر سر منافع ملی و پشتیبانی قاطع از دولت سوریه و مقاومت و حمایت جدی از ساختار حقوقی حاکم بر عراق بیانگر آن هستند که تغییری در مواضع ایران متصور نیست اما یک وجه دیگر این است که اوباما وقتی ناگزیر به حرف زدن در یک چارچوب با ظاهر تفاهمی است ناچار است که بگوید این کوتاه آمدن به مواضع دولت جدید ایران ربط دارد و حال آنکه آمریکا به گمان اینکه میتواند چیزی را در سوریه دگرگون کند همین دو هفته پیش تا آستانه یک جنگ بزرگ هم پیش رفت!
اما سخنان باراک اوباما را میتوان در چارچوب نظریه «انتقال میدان» مدلسازی کرد. مشکل مهم اوباما درباره ایران این است که ایران دارای یک نفوذ گسترده منطقهای است و توانسته است یک منطقه وسیع و حساس را طی سه دهه از دایره نفوذ و اثرگذاری آمریکا خارج کند. ایران، عراق، سوریه و لبنان سر جمع یک جغرافیای حدود 65 میلیون کیلومتر مربعی و دامنه آن از خلیجفارس تا دریای مدیترانه است. این جغرافیای مقاومت در این منطقه حرف اول را میزند و در همه عرصههای سیاسی، امنیتی، فرهنگی و اقتصادی حرفهای اساسی دارد. آمریکا با این بلوک دارای مختصات جامع نمیتواند مقابله کند، از این رو موضوع را به بحثی میبرد که ایران فاقد آن است یعنی بمب اتمی و در مقابل دهها فروند آن را خود آمریکا در اختیار دارد در واقع آمریکا میخواهد بباوراند که بمب مهم است و ما نمیگذاریم ایران به آن دست پیدا کند در حالی که بمب مهم نیست و ایران از آمریکا به دلیل داشتن بمب حساب نمیبرد آنچه برای ایران مهم است همین نفوذ منطقهای گسترده و توانایی فراوان بازیگری آن است بهگونهای که میتواند هر پرونده پیچیدهای را بهگونهای که تامین کننده منافع خود و سایر بخشهای جهان اسلام باشد به سامان برساند. آمریکا این وضعیت را نه میتواند تغییر دهد و نه میتواند تحمل کند از این رو باراک اوباما اذعان میکند که ریشههای بیاعتمادی ایران و آمریکا به یکدیگر خیلی عمیق است.
کورش شجاعی در مطلبی را در ستون سرمقاله روزنامه خراسان با عنوان««شاه کليد» اظهارات دکتر روحاني در سازمان ملل»به چاپ رساند که به موضوعات مطرح شده رئیس جمهور در مجمع عمومی سازمان ملل متحد اشاره دارد:اگر ادعا کنيم اکثر قريب به اتفاق اظهارات و مواضع دکتر روحاني به عنوان رئيس جمهور تاکنون از دقت و وجاهت بسيار قابل قبولي برخوردار بوده است به نظر نمي رسد ادعايي به گزاف و حرفي بيراه باشد. دقت و تأمل منصفانه در اظهارات و مواضع رئيس جمهور محترم به نتيجه اي غير از آن چه ذکر شد نمي انجامد. اظهارات و مواضع دقيق، منطقي، محکم، عزتمندانه و مبتني بر اصول او در مجمع عمومي سازمان ملل متحد به عنوان بزرگترين و شاخص ترين تشکل و نهاد بين المللي نيز از جمله مواضع قابل تقدير وي خصوصاً در تريبون سازمان ملل متحد بود که علاوه بر روسا و وزراي امور خارجه کشورهاي جهان مخاطب چند صد ميليوني در سراسر دنيا دارد. دفاع از حق طبيعي، قانوني و مسلم مردم ايران در برخورداري از فناوري غني سازي اورانيوم و استفاده صلح آميز از انرژي هسته اي با درايت و دقت قابل توجهي توسط دکتر روحاني در سازمان ملل مطرح شد. دفاع منطقي از مردم فلسطين و تأکيد بر احقاق حق اين مردم مظلوم نيز به خوبي توسط رئيس جمهور کشورمان در سازمان ملل مورد توجه قرار گرفت.
تأکيد هوشيارانه وي بر اين که بحران سوريه راه حل نظامي ندارد و انتقاد وي از سرازير کردن منابع تسليحاتي و اطلاعاتي و تقويت گروه هاي افراطي و نظامي کردن بحران سوريه و همچنين محکوم کردن هر گونه استفاده از سلاح شيميايي و استقبال وي از پذيرش کنوانسيون منع سلاح هاي شيميايي توسط دولت سوريه و سرانجام تأکيد وي بر حل ديپلماتيک و صلح مبتني بر دموکراسي و صندوق آرا از نکات دقيق اظهارات آقاي دکتر روحاني در سازمان ملل محسوب مي شود.فراز قابل توجه ديگر سخنان رئيس جمهور آن بود که مستدل و مستحکم گفت: «صريحاً و با قاطعيت تمام و با استناد به مدارک و شواهد متقن اعلام مي دارم که آن هايي که دم از تهديد ايران مي زنند (ايران را تهديد مي دانند)، يا خود تهديد عليه صلح و امنيت بين المللي اند يا به تهديد دامن مي زنند» دکتر روحاني در اين فراز از سخنان خود بار ديگر با صراحت و البته با قدرت، آبي سرد بر آتش ايران هراسي ريخت و با رد منطقي اسلام هراسي، ايران هراسي و شيعه هراسي که توسط دشمنان دامن زده مي شود با صدايي رسا به جامعه جهاني و افکار عمومي اعلام کرد: «ايران نه فقط تهديد نيست بلکه در آرمان و عمل پيوسته منادي صلح عادلانه و امنيت همه جانبه بوده است».
سوال رئيس جمهور از شوراي امنيت و سازمان مللمخاطب قرار دادن سازمان ملل و شوراي امنيت با اين سوال که «دانشمندان هسته اي ايران به چه جرمي توسط جنايتکاران ترور شده اند؟» و «آيا ترور کنندگان محکوم شدند؟» از ديگر مواضع اصولي و مبنايي دکتر روحاني بود که در قالب سوالي اساسي و منطقي مطرح شد. سوالي که بار ديگر قصور و کوتاهي مدعيان را در محکوميت جنايت و تروريسم به رخ جامعه جهاني کشيد. تأکيد رئيس جمهور کشورمان بر اين که «سلاح هسته اي و کشتار جمعي هيچ جايگاهي در دکترين دفاعي ايران ندارد» و با باورهاي بنيادين مذهبي و اخلاقي ما در تعارض است در کنار تأکيد وي بر لزوم «به رسميت شناختن حق طبيعي و قانوني ايران براي غني سازي اورانيوم در خاک کشور» و برخورداري از ساير حقوق هسته اي بر اساس قوانين و پادمان هاي بين المللي پذيرفته شده نکته بسيار شفاف و روشن ديگري بود که علاوه بر تأکيد بر اين که ايران هيچ قصد و حرکتي براي برخورداري و به کارگيري سلاح هسته اي ندارد بار ديگر اين استدلال منطقي و حرف اساسي ايران و رهبري عزيز و خردمند آن را در اذهان جهانيان بازآفريني و يادآوري کرد که ساخت و استفاده از سلاح هسته اي با مباني ديني و تفکر ما در تضاد است و اين نظر و بالاتر از آن حکم و فتواي رهبري دليل و مدرک کاملاً شفاف و روشني است بر صداقت ايران و حقانيت هر چه بيشتر در برخورداري از فناوري هسته اي و استفاده صلح آميز از اين فناوري لازم و حياتي براي تأمين انرژي و استفاده در موارد متعدد پزشکي (هم در تشخيص و هم در درمان بيماري ها)، صنعتي و کشاورزي.
تأکيد بر حقوق ملت ايران و تعامل سازنده با ديگر کشورهادکتر روحاني همچنين با بيان شفاف اين نکته که در کنار پافشاري بر اعمال حقوق خود و ضرورت احترام و همکاري بين المللي در اعمال اين حقوق، «آماده گفت و گوهاي «بدون تأخير» براي اعتمادسازي متقابل و رفع دوسويه ابهامات از طريق شفافيت کامل هستيم» و بيان اين که ايران به دنبال تعامل سازنده بر اساس احترام متقابل و منافع مشترک با ديگر کشورهاست و در اين چارچوب در پي افزايش تنش با آمريکا نيز نيست هوشمندانه هم به طرف مقابل و هم به جامعه جهاني مجدداً اين نکته را فهماند که در صورت عزم سياسي رهبران آمريکا و خودداري آنان از دنبال کردن منافع گروه هاي فشار جنگ طلب، مي توان به چارچوبي براي مديريت اختلافات رسيد و البته تأکيد کرد که در «اين چارچوب موضع برابر، احترام متقابل و اصول مسلم شناخته شده بين المللي بايد مبنا باشد» و در کنار اين تأکيدهاي به حق، روحاني در سازمان ملل به اين نکته نيز اشاره کرد که در اين زمينه انتظار ما از واشنگتن شنيدن صداي واحد است .
به اين ترتيب رئيس جمهور کشورمان، اوباما را در موضعي قرار داد که پس از لحن متفاوت و در مواردي مثبت و اقرار وي به برخي از حقوق ملت ايران براي اثبات خود در نزد افکار عمومي جهان چاره اي جز برداشتن «گام هاي عملي» نداشته باشد و روشن است که فاصله گيري نسبي اوباما از آن ادبيات متکبرانه و مستکبرانه و مدعي سالاري و آقايي و کدخدايي جهان و بيان زيرکانه و حساب شده برخي نکات با لحن مثبت درباره ايران براي برون رفت از چالش هايي که خودشان براي خود ايجاد کردند نتيجه مقاومت مردم ايران در مقابل فشارهاي سخت و مداوم سياسي و تحريم هاي ظالمانه و ناجوانمردانه اقتصادي و عزم جزم براي حفظ عزت و استقلال کشورشان و حرکت پرشتاب به سوي پيشرفت در عرصه هاي گوناگون و البته ژرف انديشي، دورانديشي و تن به ظلم ندادن رهبرشان مي باشد.
به چالش کشيدن جنگ افروزاناما دکتر روحاني در سخنراني خود در سازمان ملل متحد برگ برنده و سند حقانيت ديگري مبني بر آزادگي و جوانمردي و صلح طلب بودن ايران در انديشه و عمل ارائه کرد که نه تنها ايده اي انساني و از سر حفظ کرامت انسان ها و احترام واقعي به صلح و دوستي است بلکه با پيشنهاد اين طرح که «جهان عليه خشونت و افراطي گري» در دستور کار سازمان ملل متحد قرار گيرد و «همه دولت ها و سازمان هاي بين المللي و نهادهاي مدني تلاش هاي جديدي براي سوق دادن جهان به اين سو سامان دهند» سخني و ايده اي به غايت زيبا، پسنديده و مطابق با فطرت انساني است که رئيس جمهور براي محکوم و منزوي کردن آناني که هميشه بر طبل جنگ مي کوبند و منافع خود را در جنگ و مداخله نظامي و ترويج خشونت و تروريسم دولتي و غيردولتي مي بينند از اين تريبون بين المللي به نمايندگي از ملت هميشه سرافراز ايران اعلام کرد و آن مفهوم بليغ و زيبا و نغز و پرمحتوا و به چالش کشاننده تفکر خشونت و جنگ طلبي اين بيان خردمندانه بود که بياييد به جاي گزينه باطل و ناکارآمد «ائتلاف براي جنگ» در مناطق مختلف جهان به «ائتلاف براي صلح پايدار» بينديشيد.
بي گمان اين سخن حکيمانه و برخاسته از تدبير و اعتدال در رأي و انديشه دکتر روحاني يکي از برجسته ترين فرازهاي «بکر» و موثر و يکي از «شاه بيت هاي» اظهارات و يکي از «شاه کليدهاي» مواضع او است که هوشمندانه در سازمان ملل مطرح شد و اين عبارت فخيم و بايسته که برخاسته از يک تفکر سليم و مبتني بر ارزش هاي انساني اسلامي است ضربه سنگين و برهان قاطعي است براي در هم شکستن تفکراتي که منافع خود را در تجاوز و تعدي و ترويج خشونت و تروريسم و به راه انداختن جنگ جست وجو مي کنند و در همان حال مي خواهند نيات و عملکرد خود را پشت حرف هاي زيبا و با پوشش زرورق هاي رنگي به خورد افکار عمومي بدهند.
متن نوشته ی محمد کاظم انبار لویی در ستون سرمقاله روزنامه رسالت که با عنوان«آمريكاييها و مسئله تغيير نظام در ايران»به چاپ رسید را از نظر میگذراینم:نطق اوباما در شصتوهشتمين مجمع عمومي سازمان ملل با نطق روساي جمهور آمريكا در سه دهه قبل و حتي نطقهاي خود او متفاوت بود. اين نطق حكايت از يك تغيير لحن داشت. نطق رئيسجمهور آمريكا داراي فرازها و محورهاي مهمي بود كه در يك مقاله نميتوان به همه آنها اشاره كرد. اما يكي از فرازها اين بود كه گفته شد؛ "آمريكا به دنبال تغيير نظام در ايران نيست." اين اولينبار است كه آمريكاييها به اين سخن تفوه ميكنند، چراكه طي سه دهه گذشته متهم به براندازي نظام قانوني و دموكراتيك ملت ايران بودند و اكنون نيز هستند.كارنامه سياسي و نظامي آمريكا نشان ميدهد آنها با حمايت بيچون و چرا از رژيم شاه با كودتاي 28 مرداد و نيز به قيمت كشتارهاي خونين در تظاهرات ميليوني ملت در سالهاي 56 و 57 خواهان يك انقلاب در ايران نبودند. آنها تا آخرين روز حيات شاه از او حمايت كردند.آمريكاييها بعد از پيروزي انقلاب با حمايت از ضدانقلاب، جنگ داخلي به راه انداختند.
با شكلگيري دولت و استقرار نهادهاي جديد در ايران پس از انقلاب با حمايت از منافقين تروريست، رئيسجمهور و نخستوزير و نيز 72 تن از بلندپايگان نظام را كه در راس آنان آيتا... شهيد بهشتي قرار داشت به شهادت رساندند و هر روز در تدارك يك كودتاي خونين بودند.آمريكاييها براي تغيير نظام در ايران وقتي از تروريستهاي منافق و ليبرالها نااميد شدند، جنگ تحميلي را چاشني سرنگوني دولتهاي قانوني پس از رجايي و باهنر كردند. آنها 8 سال از نظام فاسد بعث به رهبري صدام در عراق حمايت كردند و از هرگونه كمك نظامي از جمله در اختيار قراردادن سلاحهاي مخرب شيميايي و كشتارجمعي دريغ نورزيدند. اما از آن هم طرفي نبستند. آنها پس از جنگ تحميلي كه عملا 12 ارتش دنيا عليه ايران را در ارتش بعث مديريت ميكردند به جنگ نرم روي آوردند. در آنجا هم براي تغيير نظام موفق نشدند.
آمريكاييها براي تغيير نظام به اين هم اكتفا نكردند؛ با گذاردن گزينه نظامي بر روي ميز مذاكره با ايران و نيز تحريمهاي فلجكننده به جنگ با ملت ايران بهمنظور تغيير نظام روي آوردند. دولت و ملت ايران قهرمانانه از اين عقبه هم به سلامت گذشتند و با اقتصاد مقاومتي و با همبستگي ملي در برابر اين ترفند هم ايستادند. اكنون 35 سال است آمريكا يك نفس با ايران ميجنگد. آنها در قرارداد الجزاير متعهد شده بودند در امور داخلي ايران مداخله نكنند، پولهاي بلوكهشده ايران را پس دهند و دست از ستيز و مبارزه با ملت ايران بردارند اما به هيچ وعدهاي از وعدههاي خود در قرارداد الجزاير عمل نكردند. امروز خسته و از نفسافتاده، رئيسجمهور آمريكا ميگويد؛ "ديگر به دنبال تغيير نظام در ايران نيستيم."آيا بايد به اين قول اعتماد كرد؟ به چه دليل؟ چه اتفاقي در دنيا افتاده است كه آمريكاييها را سرعقل آورده است؟
رئيسجمهور آمريكا بارها از "تحريمهاي فلجكننده براي به زانو درآوردن ملت ايران" در طول حكومت خود سخن گفته است. اگر تحريمهاي فلجكننده براي تغيير نظام نيست، پس براي چيست؟در مذاكرات 1+5 بارها طرف ايراني با طرف غربي به سمت توافق پيش رفتند. در دقيقه 90 آمريكاييها توافقات را به هم زدند. آنها با زير بار توافقات نرفتن و هيچ عهد و پيماني را برنتافتن، چه اهدافي را دنبال ميكردند؟مسئله اخلال در توافقات را ما نميگوييم؛ جك استراو كه در جريان گفتگوهاي هستهاي سه كشور اروپايي بود اخيرا اعتراف كرد آمريكاييها مذاكرات را به شكست كشاندند و نگذاشتند مذاكرات جلو رود.امروز رئيسجمهور آمريكا لحن خود را نسبت به ملت و دولت ايران تغيير داده است.بايد ديد او چه اقدامي را براي اثبات اين ادعا انجام خواهد داد؟ اگر كاري براي رفع تحريمها و تهديدها صورت نگيرد، اين موضع فقط در حد همان تغيير لحن باقي خواهد ماند. تكيه كردن به اين تغيير لحن خلاف "تدبير" و "اميد" داشتن به آن يك سراب است.
«سوالی که این روزها همه میپرسند»عنوانی است که سید علی دوستی موسوی در ستون یادداشت روزنامه جام جم آن را به رشته ی تحریر در آورد:
بالاخره چی میشه؟ ارزون میشه؟ گرون میشه؟ چقدر ارزون میشه؟ بخریم، نخریم؟ چیکار کنیم؟... اینها مشت، نمونه خروار سوالاتی است که این روزها مردم از هم میپرسند.با بروز نشانه هایی از احتمال بهبود روابط ایران و غرب و گشایش در اظهارنظرهای سیاسی و به دنبال آن کاهش نسبی قیمت ارز و سکه در بازار، تلقی و انتظار عمومی بر کاهش سطح عمومی قیمت ها قرار گرفته است.از نظر افکار عمومی، کاهش قیمت ارز به عنوان مؤلفه اصلی تعیین قیمت کالاها ـ بویژه کالاهای وارداتی ـ لزوما باید به کاهش قیمت دیگر کالاها منجر شود.
این است که این روزها مردم پس از قیمت گیری ارز از خود و بقیه می پرسند که سرنوشت دیگر قیمت ها چه خواهد شد ... واقعا چه خواهد شد؟ واقعیت این است که به این پرسش نمی توان پاسخ صریحی داد؛ چرا که مولفه های متعدد اقتصادی، سیاسی و بین المللی به سهم خود بر آن موثرند که تغییر در هر یک از آنها می تواند مسیر ماجرا را تغییر داده و حتی دگرگون کند، اما با توجه به قوانین فنی اقتصادی می توان به جویندگان پاسخ این پرسش ها خطوطی را ارائه داد:
1ـ کاهش قیمت ارز بویژه در کوتاه مدت لزوما منجر به کاهش قیمت کالاها نمی شود. به طور طبیعی مدتی وقت لازم است تا واردکننده یا تولیدکننده، مواد اولیه یا کالای آماده ای را با قیمت ارز ارزان تر بخرد و وارد چرخه مصرف کند.
2ـ آنچه در موضوع تاثیر ارز بر اقتصاد ملی مهم است، ثبات قیمت به جای مقدار قیمت است؛ چرا که اگر قیمت ارز نوساناتی حتی رو به پایین داشته باشد، چون نوسان، امکان برنامه ریزی مالی از تولیدکننده و تاجر را می گیرد، قیمت ها کاهش نخواهد یافت زیرا هراس از وقوع نوسان رو به بالا، آرامش اقتصادی را گرفته و فعالان بازارها حاضر به ارزان فروشی نخواهند بود.
3ـ به زعم اقتصاددانان، بیش از کاهش قیمت، ماندگاری کاهش قیمت برای مردم موثر خواهد بود، بنابر این این روزها مردم باید از خود بپرسند آیا این کاهش قیمت ها ماندنی هم خواهد بود؟ ساده ترین پاسخ این است که مگر این کاهش قیمت به علت عوامل اقتصادی ایجاد شده است؟ مثلا عرضه ارز به بازار افزایش یافته یا تحریم های بانکی به طور رسمی لغو شده اند؟ وقتی پاسخ منفی است، پس باید گفت چون علل روانی و هیجانی باعث کاهش قیمت ارز شده، امکان ماندگاری آن نیز کم است و بنابر این بادآورده را باد می برد. حال با توجه به این بی ثباتی نرخ ارز، نمی توان از قیمت های این روزها انتظار ارزانی داشت و براساس احتمال ارزان شدن، عمل اقتصادی انجام داد.
در ادامه ستون سرمقاله روزنامه ی جمهوری اسلامی را مرور میکنیم که به مطلبی با عنوان«تحلیل سیاسی هفته»اختصاص یافت:سرتاسر هفته جاري به عطر دفاع مقدس معطر بود. رسانهها يكبار ديگر در سي و سومين سالگرد آغاز جنگ تحميلي توسط رژيم صدام به جمهوري اسلامي ايران، پايمرديهاي ملت غيور ايران را مرور كردند و نسل جديد را با دليرمرداني كه با نثار جان خود از خاك ميهن اسلامي و از اعتقادات مردم و اساس نظام جمهوري اسلامي دفاع نمودند آشنا ساختند.واقعيت اينست كه هنوز ناگفتههاي زيادي از دفاع مقدس وجود دارد كه بايد به همت رزمندگان، جانبازان، آزادگان و خانوادههاي شهدا بازگو شود و صاحبان قلم، آنها را ثبت نمايند و هنرمندان، آنها را در قالبهاي جذاب هنري ماندگار سازند. آنچه در روايت دفاع مقدس اهميت دارد امانتداري است كه متأسفانه تخلفاتي از اين اصل مهم مشاهده ميشود. اين تخلفات ميتواند خسران زيادي براي تاريخ كشور ببار بياورد و حتي نسلهاي آينده را نسبت به نسل انقلاب و دفاع مقدس بياعتماد كند. اعتماد به نسل انقلاب و دفاع مقدس، اهميت زيادي دارد و هيچكس نبايد به خود اجازه دهد اين اعتماد را خدشهدار كند.
در سومين روز از هفته جاري، زنگ مدارس به صدا در آمد و ميليونها دانش آموز به كلاس درس پيوستند تا سال جديد تحصيلي را با اميد به آيندهاي روشنتر آغاز كنند. دانشگاهها نيز اين روزها كار خود را آغاز كردند و مجموعه آموزش و پرورش در سطوح مختلف براي بالا بردن سطح علمي كشور و ساختن آينده ملت، فعاليت تازهاي را شروع نمودند. اولويت دادن به آموزش در سطوح مختلف و توجه عميق به پرورش، از وظايف قطعي دولتمردان است كه نبايد از آن غفلت كنند.با اينكه درحال حاضر، دو وزارت مهم آموزش و پرورش و علوم و تحقيقات، با سرپرست اداره ميشوند، خوشبختانه امور اين وزارتخانهها و زيرمجموعههاي آنها به خوبي پيش ميرود و شورو نشاط علمي در محيطهاي آموزش و پرورش و دانشگاهها حاكم است. با اينحال، نمايندگان مجلس شوراي اسلامي بايد براي تعيين تكليف نهائي اين وزارتخانهها همت كنند و با رأي قاطع خود به وزرائي كه رئيسجمهور پيشنهاد خواهد كرد، رأي اعتماد بدهند تا امور اين دو وزارتخانه مهم با استحكام بيشتر به پيش برود.
تحويل نيروگاه اتمي بوشهر به پيمانكار ايراني، اين هفته سرانجام نقش روسها را از مسئول مستقيم اين نيروگاه بودن به ناظراني كه به مدت 2 سال، خدمات لازم را ارائه خواهند داد كاهش داد. اين واقعه كه روز دوشنبه اين هفته روي داده، براي كشور ما يك رويداد قابل توجه است، زيرا بدين ترتيب، براي اولين بار اداره امور يك نيروگاه اتمي برعهده متخصصان ايراني گذاشته ميشود و اين ميتواند سرآغازي براي ورود مستقل آنان به دنياي انرژي اتمي باشد.مهمترين رويداد داخلي اين هفته، سفر رئيس جمهوري اسلامي ايران به مقر سازمان ملل متحد است كه از روز دوشنبه آغاز شد. دكتر حسن روحاني با سخنراني در مجمع عمومي سازمان ملل و اعلام مواضع جمهوري اسلامي ايران در زمينههاي مختلف به ويژه رابطه با غرب، مسائل منطقه، رژيم صهيونيستي و فعاليتهاي هستهاي كشورمان، خط مش اعتدال را در سياست خارجي به نمايش گذاشت. نفس اين سفر با توجه به چهرهاي كه از دولت يازدهم در اذهان سران كشورهاي جهان نقش بسته، راهگشاي حل بسياري از مشكلات در روابط خارجي بود.
بخش بزرگي از اين مشكلات، نتيجه موضعگيريهاي غيراصولي دولتهاي نهم و دهم بود. اكنون با آغاز به كار دولت يازدهم، تصحيح آن مواضع در دستور كار قرار گرفته و اين اميد پديد آمده كه آن مشكلات نيز به تدريج برطرف شوند.ديدار رؤساي جمهور چند كشور غربي با رئيسجمهور كشورمان در حاشيه اجلاس سازمان ملل، يكي اقدامات مثبت و سازندهايست كه كمك خوبي به حل مشكلات موجود در سياست خارجي كشورمان خواهد كرد. علاوه بر اين، اظهارات سران كشورهاي غربي از جمله آمريكا و فرانسه كه با صراحت اعلام كردهاند حق استفاده صلحآميز از انرژي هستهاي را براي مردم ايران به رسميت ميشناسند، از نقاط قوت سفر رئيسجمهور كشورمان به سازمان ملل است. نقطه اوج اين اظهارات، سخن اوباما رئيسجمهور آمريكاست كه گفته است: "آمريكا در پي تغيير حكومت ايران نيست". اين براي اولين بار است كه در سطح رئيسجمهور آمريكا آنهم در مجمع عمومي سازمان ملل چنين مطلبي اعلام ميشود و به همين جهت از اهميت ويژهاي برخوردار است.
وقايع مهمي نيز اين هفته در سطح بينالملل روي داده كه قابل توجه و تأمل هستند. گروگانگيري در يكي از فروشگاههاي نايروبي مركز كنيا با دهها كشته و زخمي كه توسط تروريستهاي القاعده صورت گرفت، خطر نفوذ القاعده به بخش آرام و بيمسأله آفريقا را گوشزد كرد. هر چند نيروهاي دولتي كنيا موفق به مهار كردن اين گروگانگيري خونين شدند، ولي اعلام اين نكته كه گروه "الشباب" القاعده براي انتقام گرفتن از دولت كنيا به خاطر دخالتش در وقايع كشور مالي اقدام به اين كار كرده، نشان داد كه بخشهاي مختلف آفريقا نيز توسط القاعده ناامن شده و طبعاً مردم آفريقا بايد در انتظار گسترش اين ميكروب مسري به ساير نقاط قاره سياه نيز باشند.بحران سوريه اين هفته با پيوستن اين كشور به پيمان نظارت بر سلاحهاي شيميائي تا حدودي مهار شد هر چند سرپيچي رژيم صهيونيستي از پيوستن به پيمان منع گسترش سلاحهاي اتمي نگرانيهاي مربوط به يكه تازيهاي اين رژيم در منطقه را بيشتر كرده است.
به همين جهت، ولاديمير پوتين، رئيسجمهور روسيه با صراحت خواستار خلع سلاح اتمي رژيم صهيونيستي شد. فاجعه اينست كه آژانس بينالمللي انرژي اتمي با درخواست كشورهاي عربي مبني بر پيوستن رژيم صهيونيستي به پيمان منع گسترش سلاحهاي اتمي مخالفت كرده و اين رژيم غاصب و اشغالگر، كه داراي 300 كلاهك اتمي است، را از هرگونه نظارت بينالمللي آزاد گذاشته است.
خطر حمله نظامي آمريكا يا هرگونه مداخله ديگر در سوريه موجب شد رئيسجمهور روسيه روز سهشنبه اين هفته بگويد با هرگونه مداخله نظامي در سوريه تحت هر عنوان مخالفيم. اين اعلام مخالفت، ناظر بر سوءاستفادهايست كه ممكن است آمريكا بعد از تحت كنترل درآمدن سلاحهاي شيميائي سوريه از شرايط موجود به عمل آورد، به ويژه آنكه ارتش سوريه اين روزها به موفقيتهاي جديدي در زمينه سركوب تروريستها دست يافته است.
اوضاع كشور مصر نيز اين روزها همچنان بحراني است. اين بحران، با ممنوعالفعاليت شدن گروه اخوان المسلمين به حكم دادگاه فرمايشي قاهره آغاز شد و به تظاهرات دانشجويان در شهرهاي مختلف عليه حكومت موقت مصر كه ژنرال عبدالفتاح السيسي در رأس آن قرار دارد منجر شده است. بازداشت و محاكمه رهبران درجه اول و دوم اخوان المسلمين و سركوب تظاهرات مردمي طرفداران اين گروه و حاكم كردن فضاي پليسي بر كشور، اقدامي است كه براي باز گرداندن حاكميت ديكتاتوري گذشته صورت گرفته و هر روز شرايط كشور مصر را پيچيدهتر ميكند.در چنين شرايطي، براي آينده كشور مصر نميتوان تصوير روشني ارائه كرد. اين وضعيت، چه بسا به انقلاب ديگري منجر شود كه ميتواند بساط كودتاي ژنرال عبدالفتاح السيسي را برچيند و شرايط ديگري بر مصر حاكم كند.در يك جمع بندي اجمالي ميتوان گفت خاورميانه عربي اين روزها در تب و تاب است و بحرانهاي متعددي اين منطقه را در كشورهاي مختلف تهديد ميكند. ادامه اين وضعيت، فقط به نفع رژيم صهيونيستي و حاميان اين رژيم خواهد بود و به همين دليل بايد به اين بحرانها خاتمه داده شود و بنيان مقاومت در برابر رژيم صهيونيستي تقويت گردد.
عزیز فرهنگی ستون سرمقاله ی روزنامه ی دنیای اقتصاد را به مطلبی با عنوان«طرحهاي عمراني نيمهتمام و علل ساختاري زايش آنها»اختصاص داد:1- طرحهاي عمراني نيمه تمام، شمشير دولبهاي است كه منابع ملي و پيمانكاران بخش خصوصي را هدف قرار داده است. بررسي روند اجراي طرحهاي عمراني در سالهاي گذشته نشان ميدهد كه زايش و تكثير طرحهاي عمراني نيمهتمام يك مع ضل ساختاري و معلول نظام فني و اجرایي كشور است و ظاهرا رابطه مستقيمي با درآمدهاي نفتي ندارد و جالب است كه اين پديده هم در دوران ترسالي درآمدهاي نفتي و هم در دوران خشكسالي درآمدهاي نفتي همزاد طرحهاي عمراني بوده است.تصور نادرستي كه در بين مديران دستگاههاي دولتي و مشاوران شكل گرفته و از يك امر بديهي نتيجه نادرستي صورت پذيرفته اين است که علت نيمه تمام ماندن طرحهاي عمراني كمبود تخصيص منابع مالي است؛ در صورتي كه در مقاطعي كه منابع تخصيص يافته به طرحهاي عمراني حتي بيشتر از توان اجرایي دستگاههاي دولتي بوده است، توليد و تكثير طرحهاي نيمه تمام نيز افزايش يافته است. كما اينكه بررسي قوانين بودجه سنواتي از سالهاي 88 تا 92 نشان ميدهد كه با افزايش درآمدهاي نفتي و افزايش تخصيص منابع به طرحهاي عمراني به تعداد طرحهاي عمراني نيمهتمام نيز افزوده شده است.
گزارش مركز پژوهشهاي مجلس شوراي اسلامي نشان ميدهد كه اعتبار مورد نياز براي اتمام طرحهاي عمراني نيمهتمام به شدت افزايش يافته است كه اين مبلغ با طولانيتر شدن دوره اجراي پروژهها بهصورت تصاعدي افزايش مييابد. سازوكارهاي حاكم برفرآيند شناسایي، مطالعات امكانسنجي، تصويب، مطالعات تفصيلي و مرحله اجرا و بهرهبرداري و مهمتر از همه ضعف ساختاري پايش و نظارت بر طرحهاي عمراني روند معيوب و ناكارآمدي دارد كه تسريع در به بهرهبرداري رسيدن آنها را نه تنها تضمين نميكند، بلكه زمينهساز و مشوق ذاتي تطويل زمان اجراي آنها نيز است.
2- بررسي ميداني صدها طرح عمراني نيمه تمام نشان ميدهد كه مدت اجرا و زمان به بهرهبرداري رسيدن پروژهها حتي تا 5 برابر مدت پيشبيني شده در قراردادها افزايش يافته است. نتيجه مشهود وضع بهوجود آمده بلااستفاده بودن و راكد ماندن سرمايههاي هنگفتي از منابع مالي كشور است كه قبل از بهرهبرداري بخشي از عمر مفيد آنها نيز مستهلك ميشود که درصورت بهرهبرداري به موقع آنها آثار اقتصادي و اجتماعي ارزشمندي را ميتوانست در كشور ايجاد كند. آثار نامشهود سرمايههاي راكد در توليد ناخالص ملي، كاهش رشد اقتصادي و آثار تورمي، ناكارآمد شدن سيستم اداري و... بسيار زيانبارتر از آثار مشهود آن است. اينكه برخي كارشناسان افزايش بودجه طرحهاي عمراني را معادل افزايش نقدينگي و به تبع آن افزايش نرخ تورم در كشور ميدانند، ناشي از غيراقتصادي بودن سرمايهگذاريها به دليل تطويل زمان بازگشت سرمايه و وارد نشدن محصولات طرحهاي عمراني به چرخه توليد ملي و پایين بودن نسبي شاخصهاي عملكرد اقتصادي آنها است.
به دليل عدم مديريت كارآمد و پايش موثر طرحهاي نيمهتمام عمراني طي سالهاي گذشته وضعيت به حالتي درآمده است كه براساس گزارش مركز پژوهشهاي مجلس شوراي اسلامي با فرض ثابت ماندن قيمتها (فرض محال!) براي به بهرهبرداري رساندن طرحهاي عمراني نيمهتمام ملي حداقل مبلغ 116 هزار ميليارد تومان منابع مالي مورد نياز است و اگر طرحهاي نيمهتمام استاني و متفرقه را نيز بهآن بيفزایيم با روند تخصيص بودجه سالهاي 91 و 92 بيش از 15 سال زمان لازم است تا طرحهاي عمراني نيمه تمام مورد بهرهبرداري قرار گيرند و اگر تعداد و حجم طرحهاي عمراني تمام شده را در هر كشوري يكي از پارامترهاي سنجش ميزان توسعه يافتگي آن كشور تلقي كنيم، نقش تخريبي طرحهاي بلاتكليف و نيمه تمام در نماي كلي اقتصاد كشور بيش از پيش چشمها را آزار ميدهد.
طرحهاي عمراني نيمه تمام كه با افول درآمدهاي نفتي و كاهش سهم طرحهاي عمراني از بودجه عمومي دولت پسوند بلاتكليف و شبه تعليق را نيز به خود اضافه کرده است، به عنوان يك شمشير دولبه هم آثار مخرب خود را بر رشد اقتصادي، اشتغال و گردش نقدينگي و توسعه يافتگي در اقتصاد كلان ميگذارد و هم در شرايط فعلي به عنوان يكي از عوامل تضعيف و تخريب بنيانهاي مالي و سازماني پيمانكاران بخش خصوصي به شمار ميرود. در صورتي كه اين سيل ويرانگر مهار نشود آثار مخرب آن تا پايان سال 92 و در طول سال 93 بر پيكر سيستم اداري، پيمانكاران بخش خصوصي، سرمايههاي مهندسي كشور، اشتغال، توليد ملي و بخشي از برنامههاي توسعه كشور گسترش خواهد يافت و بسامان كردن نابسامانيهاي برجاي مانده، سالها به درازا خواهد كشيد.
هر پروژه اقتصادي با محدوده و مشخصات تعريف شده، بايد در زمان مشخص و با بودجه مشخص اجرا و به بهرهبرداري برسد. در هر پروژه اقتصادي بايد شاخصهاي مالي و اقتصادي پروژه به طور مستمر مورد پايش و كنترل قرار گيرد. در علم مديريت حرفهاي پروژهها، موقعي كه يك پروژه با محدوده از پيش تعيين شده و در زمان مشخص و با بودجه مشخص خاتمه نيابد ميگويند آن پروژه شكست خورده است.
3- كاهش چشمگير درآمدهاي نفتي، ديگر مجالي براي آزمودن اجراي طرحهاي با بازده پایين و با شاخصهاي اقتصادي ضعيف را به ما نميدهد. زماني كه پروژهاي به عنوان يك پروژه اقتصادي و سودده مورد بررسي قرار ميگيرد به طور قطع يكي از شاخصهاي كنترل پروژه و ميزان موفقيت آن نرخ بازگشت سرمايهگذاري انجام گرفته است.بنابراين اولين قدم پذيرفتن اين واقعيت انكارناپذير است كه يك طرح اقتصادي با محدوده و مشخصات معين بايد در زمان محدود و با بودجه محدود اجرا شده و به بهرهبرداري برسد. در يك طرح اقتصادي نه زمان نامحدود است و نه منابع مالي!
با توجه به تغييرات سريع در تكنولوژي و فضاي كسبوكار جهاني در حال حاضر زمان طراحي و اجراي پروژههاي بزرگ و متوسط حداكثر براي سه الي چهارسال در نظر گرفته ميشود.
بدون شك ناكارآمدي سازمان مديريت اجرایي طرحهاي عمراني كشور چه در طرف دستگاههاي اجرایي و چه در طرف مشاوران و سازمانهاي پيمانكاري يكي از عوامل انكارناپذير در توليد و تكثير طرحهاي عمراني نيمهتمام به شمار ميرود. اين ناكارآمدي در سطوح و لايههاي مختلف ساختاري و مديريتي طرحهاي عمراني به وضوح مشاهده ميشود و هر كدام نقش منفي خود را در جاي خود به خوبي بازي ميكنند:
گزارشهاي عملكردي شفاف و دقيقي از پارامترهاي كليدي و اصلي طرحهاي عمراني در دسترس نيست و وضعيت طرحها به طور مستمر مورد پايش و كنترل قرار نميگيرد و با تغيير مديران ردههاي مختلف اولويتها تغيير يافته و قالب و محتواي گزارشها نيز مجددا تغيير يافته و مسيري ديگر را حسب خواست مديران جديد ميپيمايد. اگر اينچنين نبود كه بسياري از پروژههاي عمراني نيمهتمام بزرگ كشور سه يا چهار دولت را پشت سرنميگذاشتند و از برنامه دوم توسعه پايدار نميماندند و كماكان كسي نميتواند به طور حرفهاي رديابي صحيحي از تاريخچه طرحها را به دست آورد و همان اوايل راه در بين گزارشهای غيرحرفهاي و غيراستاندارد گم ميشود.
تعدادي فرم و جداول بيجان و غيراستاندارد تنها سوابق حدود سه هزار طرح عمراني نيمه تمام در نظام فني و اجرایي موجود است. يكي از مهمترين مشكلات طرحهاي عمراني كه تقريبا به يك مشكل عمومي در سطح كشور تبديل شده است و موجبات وارد كردن خسارات قابل توجهي به منابع محدود مالي كشور و در توليد ناخالص و درآمد ملي شده است، نداشتن رويكرد حرفهاي و استاندارد به مديريت فازهاي مختلف مطالعات امكان سنجي، طراحي، ساخت و اجرا، بهرهبرداري و كسب درآمد طرحهاي عمراني در قالب يك پورتفوليو است.مديريت پروژههاي مختلف در مدت زمان معين و با منابع مالي بسيار محدود فقط با به كار بردن روشهاي حرفهاي و استاندارد مديريت پروژهها امكانپذير خواهد بود. در روزگار فعلي نميتوان با روشهاي سنتي و ناكارآمد مديريت، نتايج مطلوبي از پروژهها به دست آورد.
4- در عرصه بينالمللي ما شاهد اجرا و خاتمه افتخارآميز پروژههاي بسيار بزرگي در زمان و بودجه تعيين شده هستيم. اخبار مربوط به احداث مجموعههاي ورزشي رويدادهاي مهم جهان ورزش تنها نمونه كوچكي از آنها است.كسي در دنياي كنوني منابع مالي بادآورده ندارد تا آن را به عنوان توپ كسب تجربه و آزمون و خطاي چندين دوره مديران براي اجراي پروژههاي خود كند، حتي كشورهاي با امكانات يك دهم كشور ما نيز چنين خطایي را مرتكب نميشوند.پاسخگو نبودن مديران و مجريان و مشاوران پروژهها نسبت به افت شاخصهاي عملكردي پروژهها، تضاد منافع بين اتمام پروژهها و درآمد مشاوران، نداشتن دغدغه پاسخگویي در مورد تاخيرها، نداشتن گزارشهای عملكردي استاندارد پروژهها، نظارت غيرموثر و غيرعلمي و غيرحرفه اي بر پيشرفت پروژهها، منتشر نكردن گزارشهای فني شفاف در مورد شاخصهاي عملكردي پروژهها همه و همه بستري را فراهم كردهاند كه اگر طرحهاي عمراني با فشارهاي سياسي و آن هم ناقص به افتتاح نرسند جاي تعجب خواهد بود.
شوربختانه آنكه طرحهایي هم كه از ليست طرحهاي عمراني نيمهتمام خارج ميشوند و مورد افتتاح قرار ميگيرند هنوز كارهاي ناقص و ناتمام زيادي براي افتتاح در دولتهاي بعدي و بعدي را دارند.ضعفهاي ساختاري در شكلگيري و اجراي طرحهاي عمراني موجب ميشود كه تامين بودجه به عنوان يكي از الزامات غير قابل انكار در خلق يك پروژه دچار فراز و نشيبهاي غيرقابل قبولي بشود. فرآيند تخصيص منابع در اكثر موانع تحت تاثير ساير ضعفهاي ساختاري نظام فني و اجرایي پروژهها قرار گرفته و عملا آنچه حاصل ميشود توزيع غيراصولي و ناكارآمد بودجه نه براساس تاثير الزامات فني و حرفهاي پروژهها، بلكه براساس فاكتورهاي سياسي و غيرفني انجام ميگيرد.
حشمت الله فلاحت پیشه در مقاله ای با عنوان«استراتژي سه گانه در نيويورك»در ستون یادداشت اول روزنامه تهران امروز به چاپ رساند اینگونه نوشت:صحبتهاي حسن روحاني رئيسجمهور كشورمان در نشست عمومي سازمان ملل را ميتوان از سه جنبه ارزيابي كرد.ضمن اينكه بايد توجه داشت صحبتهاي روحاني و اوباما نوعي جمعبندي ديپلماسي عمومي دو كشور بود.دكتر روحاني تلاش كرده بود صحبتهاي خود را در سه حوزه رابطه با آمريكا، تنشزدايي از روابط و جلوگيري از گسترش بحران متمركز كند.روحاني سعي كرد در دو زمينه تنشزدايي و تجديد رابطه با آمريكا دست به عصا حركت كند،دليل اين اقدام هم به تاريخچه منفي روابط ايران و آمريكا بهويژه نوع رابطهاي كه آمريكا در قبال كشورمان شكل داده برميگردد.ضمن اينكه آمريكاييها از خوشبيني كشورمان سوءاستفاده كردهاند.مثلا در دوران اصلاحات زماني كه تلاش شد با نگاهي خوشبينانه و با مطرح كردن موضوع گفتوگوي تمدنها تنشزدايي در روابط صورت بگيرد، با موضوع تحريم از سوي كلينتون و همچنين محور شرارت معرفي شدن كشورمان از سوي جورج بوش مواجه شديم.
اين اتفاق در حالي افتاد كه كشور ما در حل مسائل منطقهاي و بخصوص حل مسئله افغانستان نقش كمك به دولت آمريكا را بازي كرده بود. بر همين اساس صحبتهاي دكتر روحاني علاوه بر اينكه سعي ميكرد روح اميدواري داشته باشد، محتاطانه هم بود.در صحبتهاي رئيسجمهور برخي نكات كليدي وجود داشت يكي از اين نكات تاكيد بر لزوم شنيدن صداي واحد از طرف آمريكا بود اين موضوع در حالي مطرح شد كه پيش از اين آمريكاييها در دوران خاتمي و دوره دوم احمدينژاد هر بار اعلام كرده بودند ما نميدانيم در ايران با چه كسي مواجه هستيم. اما اين بار روحاني با توجه به مقدمه چيني كه دولتش درباره تنشزدايي مطرح كرده بود به طرف مقابل گوشزد كرد كه نسبت به آينده تنشزدايي بين دو كشور رويكرد واحد داشته باشد چرا كه دولت اوباما تاكنون بارها اعلام كرده تحريمها شخصيت مستقل دارند و اوباما در نقش مسئول وارد آوردن فشار به ايران براي رويگرداني از مواضعش ظاهر شده است. اما در طرف مقابل تحريمزدايي را به هزار توي كنگره ميسپارند و اوباما مدعي است تحريم قانون است.
نكته ديگري كه در صحبتهاي رئيسجمهور وجود داشت، صحبت درباره اعلام آمادگي براي ائتلاف براي صلح بود.روحاني سعي كرد در اين زمينه يك گام جلوتر از گفتوگوي تمدنها بردارد.در واقع تاكنون در دنيا ائتلافهايي براي جنگ شكل گرفته ولي در زمانهاي كه صلح مورد نياز است ما ائتلاف در قالب صلح را مطرح ميكنيم كه يك گام واقعگرايانهتر بود. دكتر روحاني در صحبتهاي خود از طرف ايران به اعلام آمادگي براي رفع تنش با آمريكا و كشورهاي 5+1 در قالب اعتمادسازي تضمين شده پرداخت.نكته جالب ديدگاه رئيسجمهور در اين زمينه اين بود كه اگر اختلافات ايران و 5+1 در قالب يك مثلث قابل رفع باشد يك ضلع اين مثلث تضمين حقوق هستهاي ايران است،ضلع دوم كاهش تدريجي و عملي تحريمهاست و ضلع سوم تضمين نسبت به پاك بودن فعاليت هستهاي ايران است.
فرزاد خلفی مطلبی را در ستون سرمقاله روزنامه ابتکار با عنوان«واکاوي ادبيات تازه اوباما درباره ايران» به چاپ رساند که در زیر با هم میخوانیم:
ادبيات متفاوت باراک اوباما که با ايراد سخنراني در شصت وهشتمين اجلاس مجمع عمومي سازمان ملل بازتاب وسيعي داشت و بخش مهمي از آن به موضوع ايران اختصاص يافت متأثر از پيام انتخابات 24 خرداد بود. اين انتخابات در واقع پيوستگي حکومت ومردم را استحکام داد و خواست و اراده ي ملي ايران را براي تغيير و تحول در رويکردها متجلي ساخت که اثر وضعي اين انتخاب نيز از نگاه رئيس جمهور کشوري که سابقه دشمني طولاني با ايران را دارد نيز دور نماند.بر خلاف ادبيات تند و تهديد آميز روساي جمهور آمريکا در سه دهه اخير عليه انقلاب و نظام جمهوري اسلامي ايران چهار نکته مهم در سخنان رئيس جمهور آمريکا درباره ايران قابل تأمل بوده و در مقام نظر براي مقدمه سازي حل اختلافات اميدوار کننده است.
به رسميت شناختن حقوق مسلم هسته اي ايران.اذعان به مداخله تاريخي آمريکا در امور داخلي ايران و ناخرسندي مردم از اين اقدامات.اعتراف به وجود انتخابات آزاد و دولت برآمده از راي مردم در ايران .اظهار خرسندي از شعارها و برنامههاي دولت اعتدال در ايران.
اظهارات اوباما ناشي از سرمايه عظيم اجتماعي است که در سازوکار انتخابات بوجود آمد. بي ترديد نظامي که از پشتوانه مردمي و مقبوليت عمومي برخوردار باشد و در ميداني چون مراجعه به آراي عمومي موفق بيرون آيد دشمن را نيز به خلع سلاح وامي دارد. از سوي ديگر منتخب مردم و دولت برآمده از خواست ملي در عرصه سياست خارجي نيز به دنبال مشي اعتدالي است و با رويکرد صلح طلبانه و همکاري جويانه در پي تعامل است تا تقابل. اتخاذ رويکرد تعاملي در سياست خارجي در دو سطح منطقه اي و بينالمللي بر خلاف رويکرد دولت قبلي که با ماجراجويي و حاشيه سازي پر هزينه و بي نتيجه همراه بود و تقابل را به جاي تعامل تقويت مينمود از دو خاستگاه و استدلال برخوردار است الف ) سند چشم انداز بيست ساله که دست يابي ايران به قدرت اول منطقه اي را در حوزههاي اقتصادي، علمي و فني (نه به عنوان يک نقطه آرماني بلکه يک ضرورت حتمي) نشانه گيري نموده مستلزم تعامل سازنده و موثر ايران در روابط بينالملل است.
بر اساس چشم انداز ايران 1404، توسعه کشور بدون رويکرد تعاملي با کشورهاي همسايه، منطقه و ديگر کشورهاي جهان امکان پذير نيست.
مردم ايران در انتخابات اخير به مشي اعتدالي و پرهيز از افراط و تفريط و دوري از غلطيدن در دامن حاشيههاي بي خاصيت و هزينه ساز براي کشور رأي دادند. مردم خواهان تغيير در زندگي و معيشت و رفاه و تقويت و ارتقاي عزت ملي هستند. مردم به دنبال احقاق حقوق شهروندي و برخوردار از زندگي توأم با امنيت و آرامش و ثبات در حوزههاي مختلف هستند و از ياد نبريم که پيشرفت و تعالي کشورها در دنياي امروز ، هم پيوندي با جهان پيرامون دارد و امروزه تارو پودهاي ملي جامعه به تاروپودهاي جامعه جهاني تبديل شده است.بر اين اساس رويکرد تعامل سازنده دولت اعتدال و همکاريهاي منطقه اي وجهاني کشور ما مبتني بر مزيتهاي ملي ميتواند ضمن ارائه ي تصويري صلح طلبانه از ايران در منظر جهان در قالب گفت وگوو مذاکره زمينههاي رشد وتوسعه را در ابعاد مختلف فراهم نمايد. مذاکره گفت وگويي براي تفاهم بر سر موضوعات در شرايط يکسان و برابر وهمراه با احترام است.
با اين تعريف مذاکره را ميتوان در دستور کار قرار داد تا صداقت غربيها بخصوص آمريکاييها بار ديگر آزموده شود و با استقاده از هنر ديپلماسي رسمي و عمومي ظرفيتهاي عظيم منابع انساني، طبيعي و علمي - تمدني موجود را براي پيشرفت کشور آزاد کرد.
مذاکره ايران با آمريکا در قالب گروه 1+5 بر اساس اصل عزت، عقلانيت، منطق، احترام و منافع مشترک زمينه اي براي حل پرونده ي هسته اي و مسائل ديگر خواهد بود. البته نبايد فراموش کرد که مذاکره براي همکاري و رفع اختلافات و در فضايي برابر ميتواند مورد توجه باشد. مذاکره بر سر حل اختلافات نه مذاکره بر سر حق طرف ديگر مذاکره. چرا که هيچ انسان استقلال طلب و آزادي خواهي بر سر حق و حقوق خويش مذاکره ومعامله نميکند.
و در آخر ستون سرمقاله روزنامه حمایت که نوشته ای را با عنوان«تکلیف رییسجمهور در تدوين حقوق شهروندی»به قلم حسین احمدی نیاز به چاپ رسانده است را با هم مرور میکنیم:هيأت دولت بر اساس دستور صريح ريیسجمهور و با تصويب مصوبهای، معاونت حقوقي را مأمور تشكيل كارگروه تدوين لايحه حقوق شهروندی کرد. اين موضوع در بادي امر بسيار ارزشمند و موثر در تحقق مولفههاي حقوق شهروندي است. صدور اين دستور از يك سو ناشي از تكليفي است كه حسب اصل يكصد و سيزدهم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، ریيسجمهور را مسئول اجراي قانون اساسي دانسته است و يكي از اين مباحث كه رییسجمهور مسئوليت اجراي آن را برعهده دارد، فصل سوم از قانون اساسي از اصل 19 تا 42 است. اگرچه در اصول ديگر همانند اصل سوم نيز تكاليف و عباراتي دال بر حقوق شهروندی مستفاد ميشودبيان چند نكته در این زمینه حايز اهميت است. در وهله اول باید به این نکته توجه کرد كه حقوق شهروندي چه موضوعهایي را دربر میگيرد و قرار است چه مباحثي را در خود جاي دهد. واقعيت موضوع اين است که تاكنون در نظام حقوقي ايران ما تعريف مشخص و معيني از حقوق شهروندي ارايه نشده است و حتي در ماده واحده قانون آزاديهاي مشروع و حفظ حقوق شهروندي مصوب 2/3/1383 مجلس شوراي اسلامي كه پيشتر در قالب بخشنامه رياست محترم وقت قوه قضاييه ابلاغ شده بود، تعريفي از حقوق شهروندي صورت نگرفته است.
نكته دوم اين است كه قانون نبايد از ايهام و ابهام و كليگويي برخوردار باشد؛ يكي از معضلات حقوق شهروندی، ابهام، ايهام و كليگويي است زيرا در حقوق شهروندي، تصريح و شفافيت نقش عمدهاي در تحقق آن ايفا ميكند.نكته سوم تكاليف نهادهاي دولتي در برابر شهروندان و تكاليف شهروندان در برابر هم است. واقعيت موضوع اين كه در مبحث حقوق شهروندي در وهله اول اين شهروندان هستند كه باید به حقوق همنوعان خود احترام بگذارند و نسبت به رعايت آن قدم بردارند مثلا در موضوع راهنمايي و رانندگي ما كمبود قانون نداريم و بسياري از حوادث و سوانح رانندگي ناشي از تخطي شهروندان از قوانين و مقررات رانندگي است كه متاسفانه منتج به سوانح دلخراش میشود. در حادثه تصادف اتوبان قم- تهران نیز بيشتر كوتاهي و قصور در كنترل خودرو اعم از سرعت يا استفاده از لاستيك نامناسب و به نوعي بیتوجهی به حقوق شهروندي از سوي شهروند بوده است.
بنابراین مسئوليتپذيري شهروندان نقش وافري در رعايت حقوق شهروندی ايفا ميكند. یا مثلا بستن كمربند ايمني يا استفاده نکردن از تلفن همراه در حين رانندگي كه فقط و فقط در گروی مسئوليتپذيري شهروندان در رعايت اين موضوع است. نكته پنجم ضمانت اجراي حقوق شهروندي است كه تعريف ساز وکار نظارتي آن در اجرا موثر خواهد بود. اکنون ستادهاي نظارت بر حقوق شهروندي در بسياري از نهادها تعريف و برگه(فرم) و پرسشنامههاي زيادي هم براي آن تعبيه شده است اما هنوز تا رسیدن به اهداف عاليه آن فاصله داریم. بنابراين تعريف نظام و شیوه نظارتي و كنترلي نحوه اجراي حقوق شهروندي مهمتر از خود موضوع است. بنابراین ضرورت دارد تا دستاندركاران تدوين اين لايحه به اين موارد التفات داشته باشند اما مهم نفس قضيه است كه گام موثري در شكلگيري قانونگرايي در بين شهروندان خواهد بود.