سرمقاله روزنامه های کیهان،خراسان،رسالت،دنیای اقتصاد و ... را میتوانید از اینجا بخوانید:


در ابتدا به مرور ستون یادداشت روز، روزنامه کیهان میپردازیم که مطلبی را با عنوان«برنده این صحنه کیست ؟»از حسام الدین برومند به چاپ رساند:


این روزها محور اخبار و گزارش‌های رسانه‌های دنیا روی شصت و هشتمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متمرکز شده است.اما آنچه که جای تامل دارد و حاوی نکات درخور توجهی است تلاش و تکاپوی رسانه‌های غربی است که می‌کوشند به بهانه سفر هیئت ایرانی به نیویورک بحث مواجهه ایران و آمریکا را با رنگ و لعاب خاصی پوشش و بازتاب دهند.از همین روی؛ خط خبری- تحلیلی تمام رسانه‌های مشهور غربی طی روزهای اخیر پیگیری موضوع ایران و چگونگی تعامل هیئت ایرانی با مقامات آمریکایی و غربی بوده است.اینکه از چند روز مانده به سفر دکتر روحانی و هیئت همراه به نیویورک رسانه‌ها و برخی از مقامات غربی این خبر را پمپاژ کردند که روحانی و اوباما احتمالاً در نیویورک با هم دیدار می‌کنند در راستای همان تحرکاتی است که بسترسازی مذاکره و تعامل جهت‌دار تهران- واشنگتن را نشانه رفته است.

آنالیز و رفتارشناسی مقامات آمریکایی نیز در این میان قابل تامل است که چندین بار سخنگوی کاخ سفید و وزارت خارجه این کشور بر اعلام آمادگی واشنگتن برای مذاکره با تهران اصرار کردند.ارتش رسانه‌ای غرب هم از رویترز و گاردین و بی‌بی‌سی تا واشنگتن پست، نیویورک تایمز و سی‌ان‌ان و... همگی خطی را دنبال کردند که قرار است اتفاقی در نیویورک بیفتد و گویا ایران از سر ناچاری و انفعال باید به این فضا و شرایط ایجاد شده تن بدهد.این در حالی است که شواهد و قرائن غیرقابل خدشه به وضوح نشان می‌دهد ایران در این عرصه با اقتدار ورود کرده است و عبارت حکیمانه رهبر بصیر انقلاب مبنی بر «نرمش قهرمانانه» نیز دلالت بر آن دارد که ایران می‌تواند و این قابلیت را دارد که با حرکتی تاکتیکی و هوشمندانه موقعیت مناسب‌تری برای خود خلق کند و به عبارت روشن‌تر بنا بر اقتضائات، نبض بازی دیپلماسی را به دست بگیرد.

تلاش رسانه های بیگانه این است که القاء نمایند اگر ایران وارد یک بازی دیپلماسی نفسگیر شده به خاطر آن است که راه دیگری نداشته است و در همین جا چند ادعا را مطرح می‌کنند؛

1- رویکرد ایران در مواجهه با غرب تغییر کرده است.
2- «نرمش قهرمانانه» نوعی عقب‌نشینی در برابر تحریم‌های ضد ایرانی است.
3- ایران مجبور شده در حوزه‌های حقوق‌بشری و حقوق شهروندی مطابق استانداردهای غربی عمل کند.
4- ایران نیازمند مذاکره با آمریکاست.

گفتنی است؛ این رسانه‌ها طی روزهای اخیر با شانتاژ و دروغ و جنجال سازی‌های متعدد، سناریوهای مختلفی علیه ایران به صحنه آوردند تا ادعاهای یاد شده را واقعی جلوه دهند.به عنوان نمونه اشپیگل خبری را به دروغ منتشر ساخت که «ایران آماده است سایت فردو را تعطیل نماید» و بلافاصله رسانه‌های غربی در سطحی گسترده این خبر را باز نشر و پمپاژ کردند. حال آنکه مقامات وزارت خارجه کشورمان این خبر را تکذیب کرده و دروغ این نشریه آلمانی برملا شد.درباره فضاسازی‌های جبهه معارضان ملت ایران و ذوق‌زدگی جماعتی که معمولاً با ساز دشمن کوک می‌شوند چند نکته قابل اعتناست؛

یکم- ادعاهایی که درباره تغییر رفتار ایران یا عقب‌نشینی در برابر تحریم‌ها و امثال آن از سوی تحلیلگران بی‌بی‌سی، صدای آمریکا، رویترز، گاردین و... مطرح می‌شود دچار یک تناقض استراتژيک است. برای اینکه این تناقض و ادعای واهی آنها علیه ایران آشکار شود شاخصی به نام مسئله سوریه وجود دارد. مسئله‌ای که مربوط به گذشته نیست و چند هفته قبل خبر اول دنیا بود.آمریکایی‌ها آرایش‌ جنگی گرفتند و بر طبل جنگ کوفتند و وعده دادند زمان حمله به سوریه نزدیک است و عنقریب کار دولت بشار اسد را به اصطلاح یکسره می‌نمایند.اما پس از چند روز، ابتدا دریافت مجوز جنگ از کنگره بهانه شد و بالاخره اوباما بهانه دیگری دست و پا کرد و طرح روسیه مبنی بر حل بحران سوریه عاملی شد تا واشنگتن به اصطلاح آبرومندانه از صحنه جنگ سوریه بگریزد.

خب، اگر رفتار ایران تغییر کرده و بخاطر مثلاً تحریم‌ها در موضع انفعال است سؤالی که به میان می‌آید این است که نگرانی فزاینده آمریکایی‌ها از پیامدهای حمله به سوریه به چه علت بود؟ چرا رسانه‌های جبهه عبری- غربی صریحاً اذعان می‌کردند که نمی‌توانند واکنش ایران به موضوع حمله به سوریه را نادیده بگیرند.اذعان نیویورک تایمز خواندنی است که می‌نویسد؛ «ساده‌لوحانه است که فکر کنیم دراز کردن دست تعامل به سوی ایران در این بحران فوری (سوریه) قدمی در مسیر نزدیکی و آشتی با ایران است اما به هر حال این اقدام دست کم یک قدم برای دور شدن از لبه پرتگاه رویارویی است.»به عبارت دیگر؛ مسئله سوریه و ناکامی بزرگ آمریکا به وضوح نشان داد واشنگتن در میدانی به نام سوریه درباره ایران دچار خطاهای استراتژیک شده است تا جایی که حتی فایننشال تایمز بحث «درس عبرت سوریه برای اوباما درباره ایران» را پیش کشید و نوشت، اوباما باید درس عبرت گرفته باشد که با ایران به جای تهدید، تنها از مذاکره استفاده کند و بداند ایران در موضوع هسته‌ای از حق مسلم خودش عقب نخواهد نشست.با این واقعیت‌های غیرقابل انکار چطور است که ظرف چند روز رسانه‌های غربی در چرخشی عجیب و غریب تلاش می‌کنند ایران را منفعل جلوه دهند؟

دوم - واقعیت آن است که به اذعان دشمنان ایران، امروز در تحولات منطقه، جمهوری اسلامی نقش کلیدی و بی‌بدیل دارد. قدرت‌های غربی اعتراف می‌کنند که نشست ژنو 2 بدون حضور ایران شکست خواهد خورد. نشریه نیویورکر در تحلیلی فرمانده سپاه قدس ایران را قدرتمندترین مرد خاورمیانه می‌داند. و برای همه روشن شده که نقش ایران باعث شده تا دولت اسد سقوط نکند ولو اینکه آمریکا یا بزرگ‌تر از آمریکا اراده کرده باشد که سوریه به عنوان بخشی از پازل مقاومت فرو بپاشد.آن سوی ماجرا نیز دیدنی است که هژمونی آمریکا در خاورمیانه از بین رفته است.اندیشکده آمریکایی «رند» اخیراً در گزارشی راهبردی دلایل متعدد کاهش نفوذ و سیطره آمریکا در خاورمیانه را برمی‌شمارد و در پایان نتیجه می‌گیرد؛ «واضح است که آمریکا باید بپذیرد که در منطقه به حاشیه رانده شده و باید عواقب کارهای خود که مطلوبش نیست را هم ببیند.»

سوم- و بالاخره باید گفت حریف در پروژه فشارها، تهدیدها و تحریم‌ها علیه ایران شکست بزرگی را تجربه کرده است و می‌خواهد با فضاسازی‌ها و سناریوهای رسانه‌ای و روانی صحنه را معکوس کند و این در حالی است که ایران با تاکتیک «نرمش قهرمانانه» دست برتر را در کارزار تحولات و تصمیم‌گیری‌های راهبردی دارد.نقطه نگرانی نظام سلطه نیز همین قابلیت‌های پیش‌بینی نشده ایران اسلامی است که می‌تواند در هر عرصه‌ای، آرایش مناسب بگیرد و حریف را آچمز کند.«نرمش قهرمانانه» مواجهه هوشمندانه‌ای است که قدرت دیپلماتیک ایران را در صحنه بین‌المللی و افکار عمومی دنیا به رخ می‌کشاند.رصد آشکار بازتاب‌ها و تفسیرهای حریف از کلید واژه مدبرانه رهبر انقلاب مبنی بر «نرمش قهرمانانه» نشان می‌دهد که آنها دچار یک استیصال و سردرگمی شده‌اند و حتی دیگر قادر به طراحی عملیات‌های رسانه‌ای و روانی نیستند و هر بهانه‌ای از آنها گرفته شده است.

سخنان دیروز اوباما در مجمع عمومی سازمان ملل که بر حق هسته‌ای ایران اذعان کرده و مزورانه می‌گوید به دنبال تغییر حکومت در ایران نیستیم و یا مصاحبه جک استراو وزیر خارجه سابق انگلیس که به صراحت می‌گوید؛ «محور شرارت خواندن ایران هم احمقانه و هم اشتباه بود» ناشی از اقتدار ایران است وگرنه دشمن مأموریت و رسالتی جز دشمنی ندارد اینطور نیست؟ پاسخ مثبت است و اگر در این صحنه روشن و بدون ابهام، جماعتی ذوق‌زده شده‌اند و منفعلانه با تیترها و نوشته‌های خاص! برای حریف سوت و کف می‌زنند حساب‌شان از مسئولان و مردم جداست و طرفه آنکه حریف هم این را فهمیده است.

سید محمد اسلامی در مطلبی که با عنوان«آقاي اوباما لحن مثبت کافي نيست» در ستون یادداشت روز،روزنامه خراسان به چاپ رسید اینگونه نوشت:

باراک اوباما، رئيس جمهور آمريکا شب گذشته در مجمع عمومي سازمان ملل چه گفت؟ در نگاه اول پاسخ به اين پرسش را بايد در اخبار خبرگزاري ها بجوييم. اما بررسي بيش تر نطق باراک اوباما لايه هاي عميق تر سخنان او را روشن مي کند. اوباما در اين سخنراني پرونده سياست خارجي خود را بار ديگر مرور کرد.او يک به يک موضوعات روي ميز خود را به ترتيب در کنار هم قرار داد. پس از پرداختن به بحران رکود اقتصادي سال گذشته در کشورهاي مختلف از جمله آمريکا، اوباما از جنگ هاي ناتمام در افغانستان و عراق، استمرار تهديد هاي القاعده از حمله 11 سپتامبر تاکنون، وعده انجام نشده اش درباره تعطيلي زندان گوانتانامو، گره کور سوريه، موضوع غني سازي در ايران، صلح خاورميانه، بحران ادامه دار مصر، دولت معلق در تونس و نابه ساماني در ليبي سخن گفت. با اين همه بدون ترديد "ايران" اصلي ترين موضوع يا يکي از 3 موضوع اصلي سخنان باراک اوباما بوده است. اوباما به جز ايران درباره 2 موضوع ديگر نيز به طور مبسوط سخن گفت: "بحران سوريه و مسئله فلسطينيان".

البته او خود در بررسي اين موارد نيز به روشني به نقش ايران اشاره کرد. بنابراين بيراه نيست اگر بگوييم رئيس جمهور آمريکا موضوع اصلي و همچنين حجم اصلي سخنان خود در مجمع عمومي سازمان ملل را به ايران اختصاص داده است. با اين وجود بايد توجه کنيم که تحليل گفته هاي اوباما درباره ايران مستقل از شرايط او در مواجهه با ديگر موضوعات نيست.نکته مشترک در تمامي اين موارد تکرار اين واقعيت است که سياست خارجي باراک اوباما منتقدانش را درون و برون آمريکا راضي نکرده است. او شب گذشته گفت: «من مي دانم که برخي از عدم تمايل ما براي استفاده از نيروي نظامي در سوريه نا اميد هستند و آن را نشانه ضعف اراده و عزم آمريکا در منطقه مي دانند. برخي نيز تمايل من براي استفاده از حمله مستقيم اما محدود براي جلوگيري از استفاده بيشتر از سلاح هاي شيميايي را نشانه اين مي دانند که ما درس مان را از عراق نگرفته ايم و به دنبال تسلط بر خاورميانه براي مقاصد خودمان هستيم.»

 رئيس جمهور آمريکا با توجه به رخدادهاي کشورهاي شمال آفريقا تصريح کرد: «ما نمي توانيم (خواسته هايمان را) به رخدادها ديکته کنيم و اين چنين نيز نکرديم.» اوباما درباره کارنامه اش در مسئله مصر گفت: «بدون ترديد آمريکا از سوي همه طرف ها مورد حمله و انتقاد قرار گرفته است.» او همچنين لازم دانست بار ديگر با مردم جهان اين موضوع را در ميان بگذارد که: «در حال حاضر مفهوم «امپراتوري آمريکا» ممکن است يک تبليغات مفيد به نظر برسد اما اين مفهوم سياست خارجي کنوني آمريکا و نظر عموم مردم اين کشور را منتقل نمي کند.» او مي داند که امروز کشورهاي جهان درباره اينکه آمريکا بتواند رهبري آن ها را بر عهده بگيرد، ترديد جدي دارند. بنابراين بي پرده اعلام کرد: «براي جهان آمريکايي که بخواهد خودش را در تمام موضوعات جهاني غرق کند يا اين که هر مشکلي در منطقه را مشکل خود بپندارد، خطر نيست... خطر براي جهان اين است که آمريکا رهبري جهان را بر عهده نگيرد، در شرايطي که هيچ کشور ديگري نمي تواند اين جايگاه را پر کند.» با اين وجود اوباما از اين سخن گفت که: «ما ديگر در جنگ سرد نيستيم و قرار نيست هيچ برنده بزرگي وجود داشته باشد.»

 اوباما که سال گذشته نطق اش را با ليبي شروع کرده بود، امسال نيز تصريح کرد مي داند عده اي کارنامه آمريکا در ليبي را قابل قبول نمي دانند. مرور سخنراني اوباما نشان مي دهد که او درباره پرونده هاي ناتمامي که روي ميز سياست خارجي اش هستند، مجبور شد با اختصاص وقت براي ارائه استدلال هاي رنگ به رنگ، ادبياتي اتخاذ کند که رنگ انفعالي به خود گرفته بود. بدون اين که قصد داشته باشيم چشم مان را به واقعيت دستگاه عريض و طويل سياست خارجي آمريکا ببنديم، بايد بگوييم که اوباما در حدود 6 سال گذشته نتوانسته به تصورها درباره آمريکايي مقتدر و يکه تاز جامه عمل بپوشاند. اوباما در اين سخنراني بيش از 10 بار بر لزوم يک دست بودن جامعه جهاني و متحد بودنش سخن گفت. واقعيت اين است که اين گونه سخن گفتن، متناسب با رئيس جمهوري است که از تنهايي مي ترسد. مجلس انگليس همين يک ماه پيش او را در ايده حمله به سوريه تنها گذاشت. رئيس جمهور آمريکا چند روز پس از آن در اجلاس گروه 20 باز هم تنها ماند و نتوانست ائتلاف براي حمله به سوريه ايجاد کند. حتي نمايندگان کنگره آمريکا نيز او را تنها گذاشتند و حاضر نشدند حتي براي حمله محدود به سوريه به او مجوز بدهند.

در اين شرايط بايد بار ديگر تاکيد کنيم که موضع آمريکا در برابر ايران را نبايد مستقل از شرايط آمريکا در پرونده هاي ديگر و شرايط منطقه تحليل کرد. سخنراني اوباما که بارها در آن از خستگي مردم و کشورهاي مختلف سخن گفت نشان مي دهد که رئيس جمهور آمريکا به روشني پذيرفته است که در هيچ يک از اين موارد "دست برتر" با آمريکا نبوده است. بنابراين ساده انديشي است اگر تصور کنيم آمريکايي ها در پرونده ايران تصور مي کنند که مي توانند حرف آخر را بزنند. با همه اين ها مي توانيم از فرصت اين شرايط رئيس جمهور آمريکا استفاده کنيم و او را در مسير تعامل با مردم ايران پيش ببريم. در اين شرايط نوع تعامل دولت و ديپلمات هاي ايراني بسيار تعيين کننده است. آن ها در اين روزها در نشست هاي ديپلماتيک تعيين کننده شرکت مي کنند. ممکن است مذاکره تيم ايراني با طرف هاي آمريکايي در نيويورک، به نشست ظريف با وزراي خارجه 1+5 با حضور جان کري، وزير خارجه آمريکا محدود نشود.

 دولت ايران در روزهاي گذشته به روشني نشان داده که راه ديپلماسي را کاملا باز گذاشته است. ايراني ها به خوبي مي دانند که در ديپلماسي به عنوان ابزار تامين منافع مردم، به همان اندازه که اخم هوشمندانه مهم است، لبخند زيرکانه نيز مفيد و ضروري است. با اين همه در شلوغي ديدارهاي ديپلماتيک اين روزها در نيويورک مهم آن است که بدانيم چه پرسشي را به عنوان موضوع مذاکرات در نظر بگيريم. دستگاه ديپلماسي ايران بايد ضمن اصرار بر اين که راه ديپلماسي کاملا باز است، گام هاي اساسي و نه کوتاه مدت را از طرف مقابل بخواهد. سخنراني اوباما نشان مي دهد فرصت به گونه اي است که ضمن استقبال از تمام ابتکارهاي ديپلماتيک، مي توانيم "مسير" مراوده آمريکايي ها با مردم ايران را اصلاح کنيم. بله، همان طور که آقاي اوباما در سخنان ديشب تصريح کرد، مواضع مثبت بايد با گام هاي عملي مثبت باور پذير شوند. اين دقيقا همان کاري است که خود او بايد انجام بدهد. اگرچه به قول رئيس جمهور آمريکا "اختلافات آمريکا و ايران يک شبه حل نمي شود"، اما وقت آن رسيده است که آمريکايي ها از فرصت به وجود آمده استفاده کنند.

 اوباما اگرچه ديشب حق مردم ايران براي غني سازي اورانيوم را به رسميت شناخت، اما دستگاه ديپلماسي بايد چنان پيش برود که اين سخن رئيس جمهور آمريکا حداقل به امضاي رسمي وزير خارجه اين کشور و پذيرش رسمي اين حق تبديل بشود. اوباما در حالي که به صراحت خود را حافظ جدي منافع رژيم صهيونيستي که دشمن قسم خورده مردم ايران است معرفي مي کند بايد آداب تعامل با کشوري که در هويت اش دفاع از آرمان فلسطين نقش جدي دارد را بياموزد. به هر صورت در اين شرايط و فضايي که به نوعي اوباما سرانجام به خاطر مقاومت و اصرار ايرانيان به حقوق خود، هوشمندانه لحني مثبت در نطق خود در سازمان ملل انتخاب کرده، ديپلمات هاي ايراني بايد از آمريکايي ها بخواهند که با گام هاي عملي نشان دهند به درک نويني براي به رسميت شناختن حقوق مردم ايران و توانمندي هايش دست يافته اند و مي خواهند که در مسير جديدي پاي بگذارند.

مطلبی که صالح اسکندری در ستون سرمقاله روزنامه رسالت در رابطه با کشف ابعاد تازه دفاع مقدس با گذر زمان با عنوان«کيمياي دفاع مقدس»به چاپ رساند به قرار زیر است:

امتحان و ابتلاي جوامع يکي از سنت هاي الهي است که عيار ملت هاي موفق در اين امتحانات الهي را بالا مي برد. ملت قهرمان ايران در زمره آن دست ملت هايي است که طي سه دهه گذشته به واسطه مصائب و ابتلائات مختلف مانند فولاد آبديده شده و در کيمياي زمانه تبديل به طلاي پر عيار گشته است.هشت سال دفاع مقدس يکي از اين امتحانات مهم براي ملت ايران بود که در ابتدا اگر چه به ظاهر چيزي جز مصيبت کشته شدن زنان و کودکان وعزيزترين فرزندان اين مرز و بوم و خرابي شهرها و قصبات را به همراه نداشت اما امروز ثبات، امنيت و سرفرازي و عزت يک ملت و حتي فرهنگ آن مديون همين دفاع مومنانه است. ملت ايران خون داد تا خون در شريان حياتي ايران انقلابي جريان يابد. خون انسان هايي پاک روي زمين ريخت تا زمين پاکي خون انسان ها را تجربه کند. شايد از همين روست که دفاع مقدس گنجينه اي تمام ناشدني براي مردم ماست که با گذر روزگار هر روز ابعاد تازه اي از آن مورد کشف قرار مي گيرد.

امام علي‏عليه السلام  فرمودند:"إنَّ الجِهادَ بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخاصَّةِ أوليائِهِ، جهاد دري از درهاي بهشت است كه خداوند آن را بر روي اولياي خاص خود گشوده است." ملت ايران در 8 سال جنگ تحميلي در زمره اولياء خاص خداوند متعال قرار گرفت تا شرافت يابد از دين خدا دفاع کند. ملتي که به نام خدا انقلاب کرده بود 2887 روز در بوته امتحان پايداري و استقامت قرار گرفت تا ثابت کند شايستگي بهشت موعود را دارد.
33 سال پيش در 31 شهريور 1359 رژيم تا بن دندان مسلح بعث که مستظهر به حمايت غرب و شرق بود با چراغ سبز آمريکا در روياي تسخير سه روزه تهران از زمين و آسمان و دريا به ايران حمله کرد و مردم ايران را در معرض يک امتحان الهي قرار داد. ابتلايي که پس از 8 سال عيار ملت ايران را بالا و بالاتر برد و جماعتي را به درجه اولياي الهي رساند.

در آن ايام سخت آغاز جنگ ارتش منسجم و سپاه وفاداري چون امروز براي دفاع از کشور وجود نداشت. برخي مقامات عالي کشور نظير رئيس جمهور وقت به جاي هدايت جبهه خودي در صف دشمن بودند و ويروس نفاق در کالبد جوان انقلاب توليد بيماري کرده بود. اوضاع نابسامان و آشفته سالهاي اول انقلاب اسلامي بعضا موجب غفلت هايي شده بود تا برخي تحرکات منطقه اي عليه منافع و امنيت ملي ناديده انگاشته شود. از برخي از اين غفلت ها مثل تلاش براي انحلال ارتش بوي خيانت نيز بلند بود. غفلت تاريخي 31 شهريور1359 از تحرکات دشمن بعثي در مرزهاي غربي و جنوبي کشور و تباني قدرتهاي بزرگ براي ناکام گذاشتن نهال نوپاي انقلاب ، ايران اسلامي را آماج جنگ ناجوانمردانه اي کرد که هر چند در نهايت با رشادت رزمندگان اسلام و از جان گذشتگي جوانان اين مرز و بوم، مظلوميت و حقانيت ملت ايران به اثبات رسيد و حتي يک وجب از خاک کشور به تاراج نرفت اما هشت سال رنج و مرارت در شرايط نابرابر و خسارتهاي جبران ناپذيري را بر کشورمان تحميل کرد.

هوشياري و آمادگي هميشگي ملت و دولت ايران در برابر شرارتهاي احتمالي دشمن تجربه گرانبهايي است که از 8 سال مقاومت مومنانه و جسورانه در برابر استکبار جهاني به دست آمده است. امروز که بار ديگر به دليل استقامت و اصرار مسئولان نظام بر مباني انقلاب اسلامي و عزت کم سابقه جمهوري اسلامي به عنوان يک ابرقدرت منطقه اي  به خصوص با بهانه جويي ها و کارشکني برخي از قدرتها در برنامه هسته اي صلح آميز کشورمان، شرايط حساسي بر روابط ايران با کشورهاي استکباري به خصوص آمريکا حاکم است لزوم هوشياري و بيداري مسئولان و مردم در قبال تحرکات و شرارتهاي احتمالي دشمن به مراتب بيشتر و حياتي است...امروز اگر جبهه مقاومت با حمايت تمام قد جمهوري اسلامي از گزند دشمنان منطقه اي و بين المللي مصون است و آمريکا و متحدانش با تمام تلاش خود نتوانستند کوچکترين تعرض و دست درازي به خاک سوريه داشته باشند مديون همان رشادت ها و جوانمردي ها در هشت سال دفاع مقدس است. اگر روزي دايره مراقبت ها به مرزها محدود مي شد امروز دامنه اقتدار کشورمان از حيطه مرزها فرا رفته است و دشمن صدها کيلومتر آن سوي مرزهاي ايران نيز روياي دست درازي به منافع کشورمان را نمي تواند در سر بپروراند. اين مصداق روشني از حرکت رو به جلو و غير قابل انکار ملت ايران طي 34 سال گذشته   است. کيمياي دفاع مقدس ملتي را که در درون مرزهاي خود مورد تهديد دشمن قرار مي گرفت امروز به قدرتي تبديل کرده که فرسنگ ها آن سوي مرزهاي خود دشمن را در سواحل مديترانه زمين گير مي کند.

مریم خباز مطلبی را با عنوان«اگر پدرتان رئیس‌جمهور بود...»پیرامون صحبت های اخیر رئیس جمهور در روز اول مهر در قسمت یادداشت روزنامه جام جم به چاپ رساند:


رئیس‌جمهور پای تخته سیاه، با تکه گچی سفید در دست با همان عبای سیاه همیشگی؛ حسن روحانی شصت‌وپنج ساله بعد از پنج دهه دوباره به مدرسه رفت، پای تخته سیاه ایستاد، گچ را لمس کرد و رو به لنز دوربین عکاسان لبخند زد.او دیروز به دبیرستان فاطمه زهرای تهران در یکی از مناطق جنوبی پایتخت رفت، زنگ مهر را نواخت و بعد از سخنرانی برای دانش آموزان به کلاس 401 فیزیک رفت. روحانی در این کلاس پرسش مهر را مطرح کرد، همان پرسشی که هر سال روسای جمهور از دانش آموزان می پرسند و دست آخر به بهترین جواب، جایزه می دهند. پرسش مهر امسال اما کمی متفاوت بود.

روحانی به جای این که مثل بقیه روسای جمهور پشت تریبون بایستد و سوال را از روی کاغذ بخواند، یکی از دانش آموزان سال آخر دبیرستان را پای تخته سیاه صدا کرد و از او خواست پرسش مهر را با خط درشت روی تخته بنویسد و او نوشت: اگر پدر شما رئیس جمهور باشد، چه اقدامی را به وی توصیه می کنید که بتواند اعتدال و میانه روی را در همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی جامعه ایران بگستراند؟

باید اعتراف کرد سوال امسال سهل و ممتنع است یعنی هم ساده است و هم سخت. شاید دانش آموزانی که این پرسش را شنیدند نیز به همین چهره دوگانه فکر کردند، شاید عده ای هم جواب را سر دستشان داشتند و کلمات را در حضور رئیس جمهور به زور از نوک زبانشان جمع کردند و شاید عده ای هم به این فکر کردند که اگر پدرشان رئیس جمهور بود هیچ وقت توصیه هایی از این جنس به او نمی کردند. تفاوت روز اول مهر امسال البته فقط به علت این رخدادها نبود. دیروز روحانی نشان داد نگاهش به وادی تعلیم و تربیت متفاوت است و به آموزش و پرورش عمیق نگاه می کند. او روز گذشته خواستار گنجاندن زنگ گفت وگو، زنگ کتابخوانی و احیای زنگ انشاء در مدرسه شد که ای کاش به احیای زنگ ورزش و هنر نیز اشاره می کرد.دیروز جا داشت رئیس جمهور به بهداشت مدارس و احیای فعالیت های پرورشی نیز تاکید می کرد تا شاید تاکید او روزنه امیدی باز می کرد. اما به هر حال دیروز برای رئیس جمهوری که همه مردم از او انتظار گشایش اقتصادی دارند، شروع خوب و امیدوارکننده ای بود.

«اعتدال در اميدواري‌ها»عنوانی است که روزنامه ی جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله اش به چاپ رساند:

امروزه نخبگان و ناظران سياسي، بلوغ دولت هاو تعهدشان به منافع ملي را از ايستادگي دولتمردان برابر وسوسه‌هاي پوپوليستي و سياست‌هاي مردم پسند ولي ناصواب براي زيرساخت‌ها و آينده كشور و مردم مي‌سنجند.هر قدر دولت‌ها به جاي اجراي سياست‌ها و روش‌هايي كه در ظاهر آثار تسكيني كوتاه مدتي براي معيشت جامعه دارند بر بكارگيري سياست‌هاي اصولي، علمي و بلند مدت اصرار داشته باشند، مي‌توان به آن دولت نمره قابل قبول‌تري درحوزه تعهد به منافع ملي و مردم كشورش داد. اما اگر دولتي رضايت كوتاه مدت و بعضاً كوته نظرانه عوام جامعه در حوزه‌هاي مختلف خصوصاً حوزه سياست‌هاي اقتصادي را بر اتخاذ تصميمات درست اما تلخ ترجيح دهد، مي‌توان دولتمردان چنين دولتي را به عوامگرايي متهم كرد و به تبع آن آينده‌اي دشوار براي مردم آن كشور پيش‌بيني نمود.

تعبير و تفسير رخدادها نيز در يك جامعه از اين قاعده مستثني نيست. دولتهايي كه سعي دارند حتي حوادث خارج از محدوده تصميماتشان را براي مردم معلول و محصول تدابير ويژه خود جا بزنند، دولت‌هايي به غايت عوام فريب هستند. در عوض دولتمردان دولتي كه تلاش مي‌كنند تفاسيري حتي المقدور ناظر بر واقعيت‌ها از وضعيت موجود اقتصادي به مردم كشورشان ارائه دهند، سياستمداراني واقع‌گرا و صادق به حساب مي‌آيند.
ماجراي اتفاقاتي كه طي روزهاي اخير در دو حوزه سياست خارجي و اقتصاد داخلي كشورمان رخ داده است از همين قاعده پيروي مي‌كند. مجموعه‌اي از اخبار مثبت و گمانه زني‌هاي ديپلماتيك و رسانه‌اي كه احتمال حل مسائل هسته‌اي ايران، كاهش اختلافات جمهوري اسلامي و آمريكا و سرانجام رفع تحريم‌ها را افزايش داده است، موجي مثبت در بازارهاي مختلف به راه انداخته كه نتيجه آن را مي‌توان در كاهش چشمگير قيمت دلار، سكه و افت قيمت خودرو، مسكن، لوازم رايانه‌اي و الكترونيكي و... مشاهده كرد.

محل پيوند نكته‌اي كه در مقدمه اين مقاله آورديم با موج به راه افتاده اخير، دقيقاً در برخوردي است كه دولت تدبير و اميد با اين اتفاق خواهد داشت. اين برخورد اگر از جنس تدبير باشد، مي‌تواند اميدها را افزايش بدهد.ترديدي وجود ندارد كه اگر چنين اتفاقي به هر علتي در دولت گذشته رخ مي‌داد، شاهد مصادره به مطلوب آن از سوي برخي دولتمردان مي‌بوديم و بهبودهاي رخ داده در سطح قيمت‌ها و... محصول تدابير و تصميمات دولت دانسته مي‌شد! اما آنچه تا به حال از دولت يازدهم شاهد بوده‌ايم خوشبختانه از جنس چنين رفتارهايي نبوده است. در عين حال،‌ توجه به چند نكته همچنان ضروري مي‌نمايد و شايد علاوه بر دولت اين انتظار از نخبگان و رسانه‌ها نيز مي‌رود كه آگاهي‌هاي لازم را به افكار عمومي بدهند.
واقعيت اين است كه اتفاقات اميدوار كننده‌اي كه اكنون در برخي بازارهاي كشور شاهد آن هستيم به شدت تحت تأثير جو رواني مثبتي است كه بر افكار عمومي حاكم شده است و هيچ منشأ واقعي ندارد. به عبارت ديگر، وضعيت پيش آمده، نوعي اميدواري به بهبود شرايط است كه بخشي از نگراني‌ها را به خوشبيني تبديل كرده و بخشي از حباب‌هاي قيمتي را تخليه كرده ولي هنوز در عمل اتفاق خاصي نيفتاده است.

اين تأثيرگذاري رواني به همان مقدار كه مثبت است مي‌تواند خطرناك باشد چرا كه اگر به هر دليل در روزهاي آينده اتفاقات سازنده‌اي كه احتمال وقوع آنها چنين پيامدهاي مثبتي را به دنبال داشته است، رخ ندهد جهت حركتي قيمت‌ها با همين عزت و دامنه تغيير خواهد كرد.
از اين رو نخبگان و آگاهان جامعه بايد اين واقعيت را كه در اميدواري‌ها نيز اعتدال بايد رعايت شود به افكار عمومي گوشزد كنند و تأكيد نمايند كه عالم سياست، عالم احتمالات و اتفاقات است و ناممكن‌ها در كمترين زمان به تحقق مي‌پيوندند و محتمل‌ترين‌ها در كوتاه‌ترين زمان به وادي محالات در مي‌غلتند.بنابر اين، نه بايد تصور كرد درصورت سرگرفتن برخي ارتباطات و حتي توافقات ميان دولتمردان كشورمان با ديگران تمامي مشكلات به يكباره حل خواهد شد و نه مي‌توان گفت در صورت عدم تحقق پيش‌بيني‌ها، روند سياسي به بن‌بست رسيده و بايد در انتظار روزهاي بدي باشيم.

آنچه قطعي است اينست كه سياست دولت يازدهم در مواجهه با مسائل بين‌المللي، روابط با غرب و نحوه تعامل با ساير دولت‌ها سياستي واقع‌گرايانه و منطقي است. اين سياست قطعاً در دراز مدت به نتيجه خواهد رسيد ولي نبايد نتايج كوتاه مدت آن را معيار قرار داد.
اصلي‌ترين عامل در اين زمينه، ماهيت قدرت‌هاي غربي است كه امتياز خواهي را در ذات خود دارند و انتظار برخورد صادقانه از آنها چندان واقع‌بينانه نيست. با اينحال، شرايط بين‌المللي اكنون بگونه‌ايست كه مي‌توان به سياست واقع‌گرايانه و منطقي اميدوار بود به ويژه آنكه نظام جمهوري اسلامي با پشتوانه قوي مردمي اكنون در جايگاهي قرار دارد كه نمي‌توان آن را در معادلات بين‌المللي و منطقه‌اي ناديده گرفت.

رضا بخشیانی در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد در نوشته با عنوان«فرضیه توطئه یا نظریه انتظارات؟»اینگونه نوشت:


کاهش نرخ ارز و قیمت سکه طی روزهای اخیر به‌رغم عدم‌تغییر در وضعیت واقعی تحریم‌ها و شرایط اقتصادی سبب شده است تا برخی از اقشار مختلف مردم تغییرات فعلی و گذشته را ناشی از توطئه عده‌ای سودجو و دلال بدانند که در صدد کسب سود بیشتر از طریق بالا و پایین بردن نرخ ارز و قیمت سکه هستند. مشابه چنین فرضیه‌ای در زمستان سال 90 و پاییز 91، در زمان افزایش ناگهانی نرخ ارز نیز از سوی برخی مسوولان دولت دهم بیان شد که افزایش ناگهانی نرخ ارز را ناشی از توطئه عده‌ای دلال در بازار ارز می‌دانستند. به عقیده این مسوولان، به‌رغم تصویب برخی تحریم‌های جدید اقتصادی در آن زمان، به دلیل برخورداری کشور از ذخایر ارزی فراوان و فاصله زمانی لازم تا اجرایی شدن و اثرگذاری تحریم‌های جدید، هیچ دلیل منطقی برای افزایش ناگهانی نرخ ارز وجود نداشته است.

همین دیدگاه سبب شد تا مسوولان دولت دهم راهکار مقابله با افزایش ناگهانی نرخ ارز را در برخورد امنیتی و دستگیری دلالان بازار ارز بدانند. بر همین اساس نیروی انتظامی در چند نوبت اقدام به دستگیری گسترده دلالان ارز کرد و نوعی فضای امنیتی بر بازار ارز کشور حاکم شد. برای نمونه می‌توان به خبر زیر اشاره کرد که از سوی بیشتر خبرگزاری‌های کشور منتشر شد: «دور نخست جمع‌آوری و دستگیری دلالان ارزی که در روزهای گذشته آغاز شده بود، از امروز دوشنبه وارد فاز جدیدی شد. مشاهدات نشان می‌دهد که پلیس امنیت امروز تعداد دیگری از دلالان ارزی را دستگیر کرده است. دلار 2850 تومانی كه صبح امروز روی تابلوی صرافی‌ها قرار گرفته، در انتظار موج جدید کاهش قیمت است؛ دلاری که گفته می‌شود براساس برخی فرمول‌های ارزی، قیمت واقعی آن حول و حوش 2000 تومان است.»(1)

اما برخلاف تصور، نه تنها این دست برخوردهای امنیتی که در مقاطع مختلف زمانی – از زمستان سال 90 تا پاییز 91- اجرایی شد، سبب پایین آمدن نرخ ارز نشد، بلکه بر التهاب و نگرانی فعالان اقتصادی نیز افزود.در همان زمان، برخی کارشناسان اقتصادی علت افزایش ناگهانی نرخ ارز را تغییر در انتظارات مردم و فعالان اقتصادی ارزیابی کرده و تغییر نرخ ارز در زمان فعلی را از منظر علم اقتصاد، طبیعی و منطقی ارزیابی می‌کردند. به عقیده این گروه از صاحب نظران اقتصادی، برخورد امنیتی با مساله نرخ ارز و دستگیری عده‌ای معدود دلال بازار ارز، اثر مقطعی و بسیار کوتاه‌مدت داشته و نمی‌تواند به عنوان راه حل صحیح کنترل روند افزایشی نرخ ارز در نظر گرفته شود.

امروز که به‌رغم عدم‌تغییر در شرایط تحریم و وضعیت اقتصادی کشور، نرخ ارز و قیمت سکه در بازار کاهش محسوسی یافته است، می‌توان بر درستی نظر این گروه از کارشناسان اقتصادی مهر تایید گذاشت. بحث انتظارات و تاثیر آن بر ترجیحات و تصمیم‌گیری‌های آحاد مختلف اقتصادی یکی از سرفصل‌های مهم علم اقتصاد است که توسط دانشمندان مطرح اقتصادی طی دهه‌های گذشته مورد بحث و بررسی فراوان قرار گرفته است. بر این اساس تحلیل و درک مردم از شرایط آینده و آنچه در آینده رخ خواهد داد، به طور جدی تصمیم‌گیری‌های امروز آنها را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. اگر درک فعالان اقتصادی این باشد که به دلیل تحریم‌ها، در آینده کشور با محدودیت نقل‌و‌انتقالات ارزی مواجه خواهد شد، امروز متقاضی ارز با نرخ‌های بالاتر خواهند شد.

 به همین ترتیب اگر درک آنان از آینده این باشد که احتمال رفع تحریم‌ها و محدودیت‌های ارزی وجود دارد، امروز با نرخ کمتری به خرید و فروش ارز می‌پردازند.بنابراین می‌توان گفت مبنا قرار دادن فرضیه توطئه و توسل به برخوردهای امنیتی که در کشور مسبوق به سابقه نیز است، نمی‌تواند به عنوان راه حل صحیح درمان مسائل اقتصادی کشور در نظر گرفته شود، بلکه این نوع برخوردها تنها می‌تواند زمینه رفع تکلیف مسوولان اقتصادی کشور را فراهم آورده و به اشتباه بار مسوولیت حل صحیح مسائل اقتصادی کشور را متوجه مسوولان امنیتی و انتظامی کند.

در ادامه نگاهی می اندازیم به ستون یادداشت اول روزنامه ی تهران امروز که مطلبی را با عنوان«احتياط‌هاي ديپلماتيك در نيويورك»به قلم محمد علی پور مختار به چاپ رساند:

نبايد فراموش كرد كه عالم ديپلماسي عالم احتياط است. برهمين اساس مذاكرات و ديدارهايي كه در عالم ديپلماتيك انجام مي‌شود مبتني بر احتياط‌هاي تعريف شده‌اي است كه براساس منافع ملي كشورها، مصلحت‌انديشي آنها و شايد ميزان منافع آنها تعيين مي‌شود. بر همين اساس ضروري است كه در مذاكرات ما با كشورهاي ديگر خصوصا در مذاكراتي كه در حاشيه مجمع عمومي سازمان ملل در نيويورك رخ مي‌دهد، احتياط رعايت شده و گفت‌وگوها در چارچوب همين احتياط‌ها به پيش برده شود. براي اين احتياط مي‌توان جنبه‌هاي مختلفي درنظر گرفت؛ كه در راس آن عدم عبور از خط قرمز‌هايي است كه در كشور تعيين شده است كه در آن منافع ملي و منطقه‌اي و جهاني كشور نهفته است. به هر حال اين مسائل مهم نبايد باز شود و ديپلمات‌هاي كشورمان بايد مسائل محرمانه را رعايت كنند كه البته اين اتفاق هم رخ خواهد داد.

 از طرف ديگر نگاه مصلحت‌آميز به موضوع في‌مابين در مذاكرات از جمله احتياط‌هايي است كه بايد رعايت شده و بيان ديدگاه‌ها، اعلام مواضع شفاف و حتي غيرمستقيم بر پايه آن استوار باشد. همچنين در اين مذاكرات نبايد فراموش كنيم كه همانطور كه ما دنبال كسب منافع حداكثري هستيم بايد بدانيم كه طرف مقابل هم احيانا همين موضوع را دارد و از اين بابت نيز تمهيدات لازم را بينديشيم. در كنار آن بايد در واگذاري امتياز احتمالي نيز حداكثر احتياط رعايت شود. گفتني است كه مذاكرات جدي‌تر خصوصا امضاي يادداشتهاي تفاهم باید با نگاهي دقيق و تيز بين باشد و در مذاكرات ديپلماتيك كه طبق فرمايشات رهبري لبخند ديده مي‌شود ولي مي‌بينيم كه پشت اين لبخندها دشمني‌ها هم به صورت رسمي اعلام مي‌شود، نبايد فريب لبخندها را بخوريم.

 جمهوري اسلامي ايران از ابتداي انقلاب اسلامي خساراتي كه در مذاكرات ديپلماتيك ديده است ناشي از همان فريب لبخند‌ها و ديدي خوشبينانه بوده است كه اينبار بايد از آنها تجربه كسب كنيم و اجازه سوءاستفاده از ديد مثبت ايران را ندهيم. با رعايت مجموع اين رفتارها مي‌توان به كسب نتيجه اميدوار بود. علاوه بر همه اينها نكته‌اي كه بايد حتما مورد توجه قرار گيرد اين است كه نبايد هدف‌مان را حين مذاكرات گم كنيم و بايد چنان با دقت عمل كنيم كه طرح مسائل باعث گم شدن هدف نشود. بخش عمده و مهم بيانات رهبري درخصوص نرمش قهرمانانه همان دنبال كردن هدف اصلي است و از رموز مذاكره محسوب مي‌شود كه بايد به آن دقت ويژه‌اي شود. در عين حال بايد بدانيم كه در پس مذاكرات، برخورداري از پشتوانه‌هاي نظامي و روابط بين‌المللي موضوعاتي است كه همواره سعي مي‌شود درباره آن صحبت شود كه ما نبايد طوري برخورد كنيم كه طرف مقابل اين پشتوانه‌ها را به ما تحميل كند. اگر اين موضوعات درست رعايت شود و هدف‌مان درست تعريف شده باشد مي‌توان به مذاكره‌اي با حفظ عزت، حفظ اصول و دستاورد اميدوار باشيم.

ستون سرمقاله روزنامه ابتکار که با عنوان«مي وزد زبوستان نسيم بهشت»و به قلم دکتر شهریور حسینی به چاپ رسید به شرح زیر است:

دانشگاه با آغاز سال تحصيلي جديد، حياتي تازه و بالندگي دوباره را تجربه مي‌کند.نسيم فرح بخشي که با تحولات نوين در عرصه مديريت کشور و در فضاي دانشگاه وزيدن گرفت؛ سپري گشتن خزان ساحت علم و فرهنگ و طلوع انوار بهاري سبز را به مشتاقان نويد مي‌دهد. دانشگاه سرزمين دانايي و توانايي و اقليم بيداري و هشياري جامعه است اما سالياني چند بود که به دليل سياستهاي دگم و کج انديشي دو دولت پيشين در ورطات دشواريها گرفتار آمده و در جستجوي روزنه نجات و ساحل امني بود تا ديگر بار شکوفايي و نشاط را به نظاره بنشيند.رخوت فرهنگي و خمودگي علمي در طول اين سالها بر دانشگاه مستولي گشت. حريم و حرمت دانشگاه و دانشگاهيان ناديده انگاشته و نه تنها به هشدارهاي دلسوزانه و انتقادات کارشناسانه آنان وقعي نهاده نشد، بلکه چونان خطا و جفايي بر آنان رفت که شرح آن مجالي ديگر مي‌طلبد.زخمهايي که بر پيکره نحيف دانشگاه در دولت دهم وارد شد که التيام آن نيازمند فرصت و ترميم آن مستلزم برنامه ريزي دقيق و اهتمام همه جانبه است.

پايداري و زدودن زنگار از رخساره بغايت رنجور دانشگاه، گشايش نسبي فضاي فرهنگي و سياسي و افزون بر اين‌ها تسهيل بازگشت اساتيد فراق ديده و دانشجويان هجران کشيده که ضمن سلب حقوق آموزشي خويش با يکسونگري و ناداوري طرد شده بودند، نخستين گام عملياتي مديريت دولت تدبير و اميد بشمار مي‌رود.احياي فضاي آزاد انديشي و نقادي سازنده؛ ارتقاء جايگاه فرهنگي و منزلت اعضاء هيات علمي؛ تعميق پژوهشهاي راهبردي وگسترش تحقيقات کاربردي و همچنين رونق فعاليتهاي نهادي و صنفي دانشجويي ، ديگر رئوس احتمالي برنامه سرپرست وزارت علوم، تحقيقات و فن آوري را تشکيل مي‌دهد. دکتر توفيقي در پيمايش چنين مسيري با عوايقي نيز مواجه خواهد گرديد.صرف نظر از کمبود بودجه، فشارهاي سياسي تنگ نظران يا مانع تراشي و کارشکنيهاي احتمالي؛ بزرگترين نقيصه در دانشگاه همچنان زيرساختها و ناهماهنگي‌ها است.

دلايل بروز اين ضعف فهميدني و برشمردني است. قدر مسلم اينکه همه مديران و دانشگاهيان کم يا زياد، مستقيم يا غيرمسقيم در پديداري چنين موقعيتي سهيم بوده اند و از آن بديهي تر و قطعي تر اين است که نسبت به جايگاه بنيادين بسترهاي انساني و ارتباطاتي همچنان کم توجهي مشاهده مي‌شود. اين همه در حالي است که به يقين ديده و دريافته شده که رشد و بالندگي در دانشگاههاي سراسرجهان مرهون اتکاء و عنايت ويژه به زيرساختها بوده و هست.وبالاخره مي‌بايست اذعان داشت که به دليل سوء مديريت دولت پيشين، ميان جايي که اکنون دانشگاههاي کشور ايستاده اند تا نقطه موعود و قله ي مطلوب فاصله دور و مسافت بعيدي پديدار گشته است.

 انرژي پتانسيل حرکت بسوي وضعيت مطلوب همانا همت و اراده، مشارکت حرفه اي و بهره گيري ازخرد جمعي و گريز و پرهيز از سستي و سهل انگاري و تسليم و رضايت نسبت به وضعيت موجود است. دستيابي به دانشگاه فاخر؛ دانشگاهي که آمال و آلام و انديشه و افکاربديعي را بيان و در درتوليد دانش و فن آوري در دنيا نقش بسزايي ايفا نمايد، مشکلات را به درستي تشخيص دهد و در راه مهندسي و درمان آنها قدم بردارد؛ دانشگاهي که با تکيه بر سياستهاي کلي و سند چشم انداز، آرمانهاي نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران و منافع ملّي را پيگيري نمايد؛ دانشگاهي که در خور ملّت شريف ايران باشد؛ امري محال و ناممکن نيست. فقط همتي جانانه مي‌خواهد و عزم و پشتکاري خستگي ناپذير که
عاشق که شد که يار به حالش نظر نکرد
اي خواجه درد نيست وگرنه طبيب هست

و در آخر مطلبی را که با عنوان«دستیابی به پیروزی‌های جهانی با همدلی داخلی»در ستون یادداشت روزنامه حمایت را با هم میخوانیم:


در روزهای اخیر به موازات سفر رییس جمهور به اجلاس سالیانه مجمع عمومی سازمان ملل شاهد بروز افعال و ترک فعل‌هایی از سوی مسئولان نظام و فعالان عرصه جامعه مدنی بودیم که در نوع خود بی‌نظیر بود و نشان داد که فرایند تقویت همدلی و همبستگی برای رفع موانع فراروی کشور بخصوص رفع تحریم‌های ظالمانه به‌خوبی آغاز شده است و با این روند به طور قطع در آینده نزدیک شاهد ثمرات متنوع آن در مصالح کشور خواهیم بود. در آغاز این فرایند رهبر معظم انقلاب موضوع نرمش قهرمانانه و آمادگی نظام برای نشان‌دادن انعطاف‌های منطقی به منظور رسیدن به آرمان‌ها و اصول انقلاب را مورد تاکید قرار دادند. متعاقب آن رییس‌جمهور طی مصاحبه با شبکه تلویزیونی آمریکا و تقریر یادداشتی در یک روزنامه مشهور آمریکا تاکید کردند که ایران آماده تعامل منطقی و مبتنی بر منافع متقابل با همه کشورهاست و امیدواراست که غرب از فرصت و اختیاری که ملت ایران برای تعامل محتاطانه با غرب به رییس‌جمهور خود داده است به خوبی در اصلاح عملکردهای خود بهره جوید.

 در ادامه تحولات داخلی، با پیگیری مسئولان قوه قضاییه تعدادی از زندانیان مربوط به وقایع سال 88 یا غیر آن مورد عفو و بخشودگی نظام قرارگرفتند و به‌این‌ترتیب این پیام را جهان دریافت که مسئولان ایران برای ایجاد برخی تحولات رو به جلو و تقویت همدلی در داخل کشور در مقابل تهدیدهای خارجی کاملا مصمم‌هستند. بلافاصله پس از اقدام‌های نهادهای رسمی نظام، جمعی از فعالان مدنی کشور به میدان آمدند و تحرکات قابل تقدیری از خود نشان دادند. فعالان هنری و سینمایی به پاس تقدیر از بازگشایی مجدد تشکل صنفی سینما به حرم مطهر امام راحل رفتند و با آرمان‌های ایشان تجدید بیعت کردند، احزاب با گرایش های سیاسی مختلف با ارسال نامه‌ای به اوباما از استمرار تحریم‌ها به شدت انتقاد کردند و خواهان توجه دولتمردان غربی به پیام‌های انتخابات اخیر در ایران شدند و در نهایت 511 فعال مدنی طی نامه‌ای به اوباما از وی خواستند که دست از اعمال تحریم‌های نابجا علیه ملت ایران بر دارد و به اراده مردم این کشور احترام گذارد.

 این تحرکات از جهات مختلف قابل تحلیل است از جمله اینکه دنیا باید بداند نخست اینکه ملت ایران همان‌گونه که از طبیعت و اقلیم خدادادی متنوع برخوردار است دارای تنوع و تکثر دیدگاه‌ها و دیدگاه‌های مختلف نیز است و این یک سرمایه است نه اشکال، ایراد و آسیب. دیدگاه‌های متنوع ممکن است در نحوه اداره جامعه یا رسیدن به اهداف متعالی گاه با یکدیگر اختلافاتی پیدا کنند اما همه بر سر اصول کشور از جمله صیانت از قانون اساسی، تمامیت ارضی، هویت ملی و دینی، استقلال وفقدان وابستگی کشور به بیگانگان و تلاش برای ارتقای حقوق انسانی وحدت دارند دوم اینکه همه طیف‌های فکری ایران به خوبی در مقابل تهدیدهای خارجی حساس هستند و به هیچ عنوان حاضر نیستند عزت و شرف خود و حق تعیین سرنوشت خود در ابعاد مختلف را به معامله گذارند.

 سوم اینکه ملت ایران با عبرت‌گیری از تجربیات ارزشمند گذشته تاریخی خود از جمله جنایت‌هایی که برخی از دولت‌های غربی در ایران مرتکب شده‌اند یا آنچه حاکمان مستبد وابسته درگذشته در این سرزمین مرتکب شده‌اند هم اینک به آینده می‌اندیشند و تلاش دارند تا در جهان معاصر و آینده نقش مؤثری در عرصه‌های مختلف علمی، فرهنگی، ورزشی، سیاسی، اجتماعی، حقوقی و دیگر زمینه‌ها ایفا کنند و برای رسیدن به قله‌های موفقیت و تعالی، اشتهای سیری ناپذیری دارند. چهارم اینکه ایرانیان بر این باورند که پیام‌های جدیدی برای اداره سبک زندگی درست بشر، گسترش صلح، حفظ امنیت جهانی، مقابله با بی‌عدالتی‌ها، محو سلاح‌های کشتار جمعی، محو اشغال‌گری و زورگویی دارند پنجم اینکه ایرانیان باتقویت همدلی داخلی، عزم جدی دارند تا توسعه پایدار و همه‌جانبه کشورشان را پیش‌ ببرند و سختی‌ها و مشکلاتی را که از فقدان توسعه‌یافتگی لازم یا فشارهای ظالمانه بیرونی هم اینک متحمل می‌شوند، با صبوری و دور اندیشی برطرف سازند.اگر کشورهای غربی همین پیام‌های واضح و روشن را دریابند به طورقطع از سوی آنان نیز مواضع و گام‌های عملی مناسبی باید اتخاذ شود.

به طورقطع انتظار ملت ایران این است که فشارهای ظالمانه ناشی از تحریم‌ها برچیده شود، به بهره برداری صلح آمیز ایران از انرژی هسته ای احترام گذاشته شود، به ایران در مبارزه با تروریسم و قاچاق مواد مخدر کمک موثر شود، از نقش مثبت ایران در گسترش امنیت منطقه‌ای وجهانی و رفع بحران‌های موجود نهایت استفاده به عمل آید، به سبک زندگی توام با ایمان و اعتقاد دینی و اخلاق و معنویت و نظام حقوقی مبتنی بر مبانی دینی احترام گذاشته شود.اما همدلی‌های اخیر پیام‌هایی برای خودمان نیز در بردارد تا در سطح ملی بیشتر به‌آن بیندیشیم. از جمله پیام‌ها این است که ببینیم چطور با محبت و دوستی می‌توان کارهای مهمی انجام داد؟ ببینیم که چطور با همدلی می‌شود بسیاری از شکاف‌های بین گرایش‌های مختلف موجود در جامعه یا بین مردم و حاکمیت را بر طرف کرد؟

ببینیم که چطور می‌شود ضمن رعایت حقوق همدیگر انرژی و امکانات ملی را صرف دفع و طرد و اتهام‌زنی به همدیگر نکرد؟ ببینیم که دشمنانمان چه اندازه دست در دست یکدیگر دارند و چقدر از تقویت همدلی در ایران و پیام‌های صلح‌طلبانه جمهوری اسلامی ایران به وحشت افتاده‌اند؟چنانچه نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی این روزها با عصباینت زیاد فقط فحش می‌دهد و دست و پا می‌زند. از خود بپرسیم چرا ما نباید در مقابل رژیم غاصب و نامشروع صهیونیستی یکدل و یک صدا باشیم؟ چرا ما منادی دفاع از حقوق انسان‌ها و صلح و آزادی نباشیم؟ مگر قرآن کریم به ما نیاموخته که بین خودتان رئوف، مهربان و همدل باشید ولی در مقابل دشمنان سخت و محکم و شکست ناپذیر باشید؟ مگر در 8 سال جنگ تحمیلی که این روزها هفته یادآوری رشادت‌های آن دوران را می‌گذرانیم نتیجه عمل به تأکید قرآنی را ندیدیم؟امید آنکه فرایند همدلی که این روزها در کشور آغاز شده است با تدبیر مسئولان روز به روز گسترش یابد تا در هفته‌ها و ماه‌های آتی ثمرات آن‌را در زندگی جاری مردم بتوان لمس‌کرد.
 
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار