به گزارش خبرنگار
ويژه نامه دفاع مقدس باشگاه خبرنگاران، آيتالله ميرزا جواد آقا تهرانى(ره) اندامى تكيده و نحيف داشت، و قامتى بلند كه گذر روزگاران كمانىاش كرده بود. صورت گندمگون و رخسار گيرايش را هالهاى از روحانيت فرا گرفته و در چهرهاش آرامش و وقار، نيك نمايان بود. از پس چهره مهربانش، چشمانى پرفروغ، چون اخگر زبانه مىكشيد.
او يكي از عالمان برجسته شيعه بود كه تدريس، تأليف و اشتغالات علمى هرگز او را از توجه به ارزشهاي ديني و حمايت از انقلاب اسلامي باز نداشت چنانكه پس از پيروزى انقلاب اسلامى نيز پيوسته از بارزترين چهرههاى حامى انقلاب بود و در دوران پر مخاطره جنگ نيز خود را به جبهههاي نبرد حق عليه باطل رساند.
حضور چندباره او در جبهههاى جنگ، در آشكار نمودن حقانيّت انقلاب سهم بسزايى داشت. چهاربار به جبهه رفت و با رزمندگان اسلام در عمليات شركت جست، تيراندازى وى در صحنه نبرد و زدن خمپاره توسط ايشان را همراهان اين فقيه به خدا پيوسته و رزمندگانى كه در محل بودند از ياد نمىبرند.
انس و محبّت او با جوانان مخلص بسيجى چنان تأثيرى در آن جوانان ميگذاشت كه عزم آنان را در ادامه نبرد دوچندان مىكرد.
روزي به جوانى بسيجى كه اصرار داشت همراه مرحوم ميرزا عكس بگيرد، فرمود:
"مشروط به اين كه در قيامت از جواد شفاعت كنى "
يكي از شاگردان و ملازمان اين عالم رباني در جايي تعريف ميكرد روزى كه در محضر استاد بودم، بقچهاى به من نشان دادند و فرمودند: "در اين بسته، كفن من است، هر وقت به جبهه مىروم، آن را با خود مىبرم، و بارها به دوستان گفتهام در جبهه هر كجا كه شهيد شوم يا بميرم، همان جا با همين كفن مرا دفن كنيد و حق نداريد جنازه مرا به مشهد يا جايى ديگر انتقال دهيد".
با اين كه از امامت در نماز جماعت پرهيز داشت و بارها به برخى از شاگردانش و حتى بعضى از طلاب اقتدا مىكرد، اما فقط در جبهه بود كه امامت در نماز را پذيرفت و خود دليل آن را چنين بيان مىكرد:"من ديدم اين جوانها جانشان را در طَبق اخلاص گذاشته و آماده جانبازى هستند، چون از منِ طلبه ناچيز خواستند كه برايشان نماز جماعت بخوانم، شرم كردم كه تقاضاى اين عزيزان را ردّ كنم".
راستي كه درياى ناپيداي كرانه فضايلش را اين مختصر برنمىتابد و آن چه هست رشحهاى است از آن بحر موج خيز كه واگويه خاطراتش تسلى بخش جان است و آرامش دهنده روح...
شادي روح اين عالم فرزانه و شهداي 8 سال دفاع مقدس صلوات
انتهاي پيام/