"مثل این که اولین بارش بود پا به منطقه عملیاتی می‌گذاشت. از آن آدم‌هایی بود که فکر می‌کرد مأمور شده است که انسان‌های گناهکار، به خصوص عراقی‌های فریب خورده را به راه راست هدایت کرده، کلید بهشت را دستشان بدهد....".

به گزارش گروه ويژه‌نامه دفاع مقدس باشگاه خبرنگاران، "رفاقت به سبک تانک"عنوان مجموعه طنزهای نویسنده معاصر "داوود امیریان" است که اخیرا "انتشارات سوره مهر" روانه بازار کتاب کرده است؛ کتاب حاضر شامل 47 قطعه طنز پیرامون حوادث جنگ است.
 
در نگاه  اول به نظر می‌رسد که این کتاب مجموعه‌ای پراکنده از طنزهای جبهه است ولی در نگاه بهتر به آن یک سیر کلی در این مجموعه به چشم می‌خورد؛ نویسنده سعی کرده برای کتاب خود شروع و پایانی مناسب داشته باشد، کتاب با داستان‌واره "می‌روم حلیم بخرم" شروع می‌شود که در آن نوجوانی شوق رفتن به جبهه را دارد.

 داستان‌واره‌هایی که در ادامه روایت می‌شوند به نوعی روند تکمیلی این طرح داستانی هستند. با توجه به تعدد روایت‌های مختلف، آدم‌های مختلفی در کتاب حاضر حضور دارند که همگی در روایت‌های جداگانه‌ای ایفای نقش می‌کنند؛ همگی این آدم‌ها به ظاهر استقلال شخصیت دارند، اما با پیشروی مخاطب در صفحات میانی کتاب، مخاطب به طور غیرمستقیم درمی‌یابد که این آدم‌ها هر کدام به نوعی مکمل شخصیت دیگری هستند، این آدم‌های به ظاهر پراکنده در کلیت اثر به سمت وجه‌های مشترکی حرکت می‌کنند.
 
 اشتراک آرمان، اشتراک موقعیت زمانی و مکانی، اشتراکات عقیدتی، اشتراک انگیزه مبارزه و... باعث شده که همگی در حالات  روحی هماهنگ جلوه‌های متفاوتی پیدا کنند.
 
 بذله‌گویی و شوخ‌طبعی در موقعیت‌های امن و مفرح امری عادی است اما میدان‌های جنگ که در آن اضطراب و دلهره از هر سو در حال باریدن است، این خنده‌ها و شوخ‌طبعی‌ها در واقع هنری است که فقط از عهده آدم‌های خاصی برمی‌آید که نشان از آرامش عجیب و مثال‌زدنی آنان دارد که از جنس بشر معمولی نیست، امیریان نمونه‌هایی از این انسان‌ها را در کتاب خود به تصویر کشيده است.
 
 
با هم داستان کوتاه «موشک جواب موشک» از این کتاب را مرور می‌کنیم:
 
"مثل این که اولین بارش بود پا به منطقه عملیاتی می‌گذاشت؛ از آن آدم‌هایی بود که فکر می‌کرد مأمور شده است که انسان‌های گناهکار، به خصوص عراقی‌های فریب خورده را به راه راست هدایت کرده، کلید بهشت را دستشان بدهد، شده بود مسؤول تبلیغات گردان؛ دیگر از دستش ذله شده بودیم؛ وقت و بی‌وقت بلندگوهای خط اول را به کار می‌انداخت و صدای نوحه و مارش عملیات تو آسمان پخش می‌شد و عراقی‌ها مگسی می‌شدند و هر چی مهمات داشتند سر مای بدبخت خالی می‌کردند، از رو هم نمی‌رفت؛ تا این که انگار طرف مقابل، یعنی عراقی‌ها هم دست به مقابله به مثل زدند و آن‌ها هم بلندگو آوردند و نمایش تکمیل شد؛ مسؤول تبلیغات برای این که روی آنها را کم کند، نوار "کربلا، کربلا، ما داریم می‌آییم" را گذاشت؛ لحظه‌ای بعد صدای نعره خری از بلندگوی عراقی‌ها پخش شد که: "آمدی، آمدی، خوش آمدی جانم به قربان شما. قدمت روی چشام. صفا آوردی تو برام!" تمام بچه‌ها از خنده ریسه رفتند و مسؤول تبلیغات رویش را کم کرد و کاسه کوزه‌اش را جمع کرد و رفت."
 
انتهاي پيام/
برچسب ها: دفاع ، مقدس ، رفاقت ، سبک ، تانک ، رزمنده
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار