گزارش زير داستاني طنز و خواندني از روزهاي دفاع مقدس است.

به گزارش گروه ويژه‌نامه دفاع مقدس باشگاه خبرنگاران، مجموعه داستاني "ترکش‌هاي ولگرد"  به بيان اتفاقات طنزگونه دوران جنگ تحميلي و دفاع مقدس پرداخته است.

داستان زير يکي از نمونه‌هاي آن است:

ما یک عده نیروی داوطلب بودیم که به فرماندهی برادر رحیم عازم جبهه شدیم. اول جنگ، همه جا به هم ریخته بود. نه سازماندهی درستی داشتیم و نه سلاح و توپ و خمپاره درست و حسابی‌!

رسیدیم اهواز. رفتیم پیش برادران ارتشی و از آنها خواستیم تا از وجود نازنین ما هم استفاده کنند. فرمانده ارتشی پرسيد:« خب، حالا در چه رسته‌ای آموزشی دیده‌اید؟ »  همه به هم و بعد با تعجب به او نگاه کردیم. هیچ کس نمی‌دانست رسته چیست. 

فرمانده که فهمید ما از دم، صفر کیلومتر تشریف داریم، گفت: « آموزش سلاح و تیراندازی دیده‌اید؟‌ »

با خوشحالی اعلام کردیم که این یک قلم را واردیم. پس این قبضة خمپاره در اختیار شماست. بروید ببینیم چه می‌کنید. دیده بان گزارش می‌دهد و شما شلیک کنید. بروید به سلامت!

 هیچ کدام به روی مبارک نیاوردیم که از خمپاره سررشته نداریم. برادر رحیم گفت: « انشاءالله به مرور زمان به فوت و فن سلاح‌های جنگی وارد خواهیم شد » 

یا علی گفتیم و به همراه قبضة خمپاره و گلوله‌هایش عازم منطقة جنگی شدیم.

 کمی دورتر از خط مقدم، خمپاره را در زمین کاشتیم و چشم به بیسیم‌چی دوختیم تا از دیده بان فرمان بگیرد. بیسیم‌چی هم پس از قربان صدقه با دیده بان، رو به ما گفت: « آتش »  
 
یک گلوله خمپاره در دهان گل و گشاد لوله خمپاره رها کردیم. خمپاره زوزه کشان راهی منطقه دشمن شد. لحظه‌ای بعد بیسیم‌چی گفت: «دیده بان می‌گوید صد تا به راست بروید» ، همه به هم نگاه کردیم. من پرسیدم: « یعنی چه صد تا به راست برویم »  

برادر رحیم که فرمانده بود، کم نیاورد و گفت: حتماً منظورش این است که قبضه را صد متر به سمت راست ببریم. با مکافات قبضة خمپاره را از دل خاک بیرون کشیدیم و بدنه سنگین آن را صد متر به راست بردیم.
 
بیسیم‌چی گفت: « دیده‌بان می‌گوید چرا طول می‌دهید؟»  

برادر رحیم گفت: « بگو دندان روی جگر بگذارد. مداد نیست که زودی ببریمش »

 دوباره خمپاره را در زمین کاشتیم. بیسیم‌چی از دیده بان کسب تکلیف کرد و بعد اعلام آتش کرد.

 ما هم آتش کردیم. بیسیم‌چی گفت: دیده بان می‌گوید: «خوب بود، حالا پنجاه تا به چپ بروید»

با مکافات، قبضه خمپاره را درآوردیم و پنجاه متر به سمت چپ بردیم و دوباره کاشتیم و آتش!

بي‌سیمچی چند دقیقه بعد گفت: « می‌گوید حالا دویست تا به راست » 

 داشت گریه‌مان می‌گرفت. ولی‌ هر جوری‌ بود. تا غروب، قبضة سنگین خمپاره راخرکش به این طرف و آن طرف کشاندیم و جناب دیده بان غُر می‌زد که چرا کار را طول می‌دهیم و جَلد و چابک نیستیم.

سرانجام یکی از بچه‌ها قاطی کرد و فریاد زد: به آن ديدبان بگو نفس تو از جای گرم درمی آیدها. کنار گود نشسته می‌گوید: « لنگش کن. بگو اگر راست می‌گوید، بیاید اینجا و خودش صد تا به راست و دویست تا به چپ برود »

 بیسیم‌چی پیام گهربار دوستمان را به دیدبان رساند و دیدبان که معلوم بود حسابی از فاصله افتادن بین شلیک‌ها عصبانی شده، گفت که دارد می‌آید.
 
نیم ساعت بعد، دید بان سوار بر موتور از راه رسید. ما که از خستگی روی زمین ولو شده بودیم، با خشم نگاهش کردیم.

 دیده بان که یک ستوان تپل مپل بود، پرسید: « خب، مشکل شما چیه؟ راستی،ئشما چرا اینجایید؟» از جایی که صبح بودید، خیلی دور شده اید»

برادر رحیم گفت:‌ «برادر من، آخر هی می‌گویی صد تا برو به راست، صد تا برو  به چپ. خب، معلوم است از جایی که اول بودیم، دور می‌شویم دیگر»

ستوان چند لحظه با حیرت نگاهمان کرد. بعد با صدای رگه دار پرسید: «بگویید ببینم، وقتی گفتم صد تا بروید به راست، شما چه می‌کردید»

خب، قبضه خمپاره را درمی آوردیم و با مکافات، صد متر به راست می بردیم!

ستوان مجسمه شد. ناگهان پقی زد زیر خنده. آن قدر خندید که ما هم به خنده افتادیم. ستوان خنده خنده گفت: «وای خدا که چقدر بامزه هستید. خدا خیرتان بدهد، چند وقت بود که حسابی نخندیده بودم... وای خدا که دلم درد گرفت. شما واقعاً این جنازه را هی به راست و چپ می بردید»

ما که نمی دانستیم علت خنده ستوان چیست، گفتیم: «خب، آره. چطور؟ » 

ستوان یک شکم دیگر خندید. بعد خیسی چشمانش را گرفت و گفت: «قربان شکل ماهتان بروم، وقتی می‌گفتم صد تا به راست، یعنی این که با این دستگیره، سر خمپاره را صد درجه به راست بچرخانید، نه این که بردارید و صد متر به سمت راست ببردیش!» 

فهمیدیم چه گافی داده‌ایم. ما هم خندیدیم. دست و بالمان از خستگی خشک شده بود، اما چنان می‌خندیدیم که دلمان درد گرفته بود.

زمان گذشت و اکثر کسانی که آن روز این طور خام بودند، بعدها جزو فرماندهان بزرگ جنگ شدند. یاد آنها و آن روزها به خیر.

انتهاي پيام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار