به گزارش
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، آبياري در استان كرمان شالوده محكمي است كه تمدن باستاني اين سرزمين بر آن بنا شده است. نظام آبياري در اين خطه همه شيوههاي گوناگون آبياري را در مناطق مختلف جغرافيايي از دشتهاي پست و هموار و رودخانههاي دائمي و فصلي تا دشتهاي كويري خشك و ريگزارها يا درههاي كوهستاني و مناطق مختلف ديگر در بر ميگيرد.
ولي در برخي سالها اقدامات مذكور هم كارساز نبوده و ميزان بارندگي آنقدر كم بوده كه موجب خشكسالي شده و چشم مردم اين ديار رو به آسمان بوده و همراه آن مراسم باران خواهي نيز انجام شده است.
در بيشتر مناطق عشايري و روستاها بخصوص در مناطق بافت و سيرجان، در ميان عشاير اگر فصل باران موسمي گذشته باشد و باران نبارد دختران ايشوم يا روستا عروسكي با لباسهاي سفيد درست ميكنند كه به آن گل گيشنيزو ميگويند. گل گيشنيزو را به دست پسرها ميسپارند و پسرها اعم از كودك و نوجوان و جوان آن را به در پلاسها و يا خانهها ميبرند و با هم ميخوانند.
ابر اومد و ابر اومد / از سين كوه خبر اومد
ميش بره دار اومد / بز كهره دار اومد
اشتر با قطار اومد / هلهله ميشو
بچهها در جواب ميگويند: بع بع هلهله ميشو بع بع
هر صاحب خانه يا پلاس روي گل گيشنيزو آب ميريزد بهطوري كه در سراسر مراسم مرتب از آن آب ميچكد. سپس صاحب خانه يا پلاس مقداري آرد به بچهها ميدهد. از آردهاي جمع شده كماچ ميپزند و در خمير آن مهرهاي قرار ميدهند. پختن كماچ بر عهده چوپان گله است.
سرانجام پس از پخته شدن كماچ آن را بين جوانان پسر تقسيم ميكنند و مهره در دهان هر كس كه پيدا شد به باد كتكاش ميگيرند مگر اينكه ريش سفيدي ضامن او بشود، براي او چند روز مهلت بگيرد تا باران ببارد.
اگر تا آن روز باران باريد كه هيچ ولي اگر باران نباريد ضامن بايد جوان را تحويل بدهد كه در اين صورت شخص ديگري پيدا ميشود و دوباره در مدت كمتري ضامن وي ميشود.در ايلات وعشاير هر كس مهره در دهانش پيدا شد به عنوان شاه بارون برگزيده ميشود، شاه بارون به شوخي و جدي كتك ميخورد تا كسي ضامن او شود و براي او مهلتي بگيرد.شاه بارون ميخواند «الله خدا بارون بده، بارون بيپايون بده، بارون اگر نميدهي، مرگي به شاه بارون بده»
در شهربابك براي باران خواهي بچهها جمع ميشوند هر كدام مشك خشكي به نام كتور تهيه ميكنند و با چوب شروع به نواختن روي كتور ميكنند ولي خوانند ولي خوانند
«هي او ميا هي او ميا / از زير سنگ سو ميا
الله خدا بارون بده / بارون بيپايون بده»
در مناطق جنوبي بافت و سيرجان و فارياب اين مراسم در شبهاي مهتابي كه ابري سفيد و غبار مانند در آسمان ديده ميشود اجرا ميشود. اين ابر اميد بارندگي است و بچهها را به هلهله ميشو واميدارد:
«گل گيشنيزو خبر آورده، ابري به سر آورده، هلهله ميشو، بع بع، بع بع»
در مناطق رابر، ساردوييه و راين اگر خطر خشكسالي در ميان باشد جوانان به گردآوري مقداري ريگ از سوراخ مورچه و رودخانه ميپردازند. روي ريگها پارچهاي مياندازند تا ستارگان آسمان آنها را نبينند. اين ريگها را با مقداري دانه جو و گندم در ظرف آبي ميريزند و در اوايل شب هنگامي كه گوسفندان در آغل هستند دسته جمعي به در پلاسها و خانهها ميروند و ميخوانند:
«او آمد و او آمد / از زير سنگ سوآمد
الله خدا بارون بده / بارون بيپايون بده
گندم به اربابون بده / كرو به ميش دارون بده
جو به اسب دارون بده / ارزن به مرغ دارون بده»
در ضمن خواندن مشتي از ريگها و دانههاي جو و گندم و آب را به روي خانهها و پلاسها ميريزند و از داخل پلاسها هم حاضرند كه روي آوازخوانان آب بپاشند. ضمن آب پاشي ميگويند شما كه ما را تر كرديد، خدا شما را تر كند.
به هنگام ريختن ريگ و آب روي پلاسها و خانه ميخوانند:
«بارون ببار ببار / كاكايم رفته شكار
كلاي نظاميشتر شده / جون خوارش در شده
بارون بباره اي خدا / به روي خونه كدخدا
اي كدخداي با خدا / تو كم نشي از ايل ما
بارون بباره لاس و لاس / پاره بشه بند پلاس
بارون بباره گل شوه / چارقد زنها شل شوه»
و زناني كه در خانه يا پلاسها هستند در جواب آنها ميخوانند
«خونه سردار كدونه؟ / بره پلوار كدونه؟
خونه سردار همينه / بره پلوار همينه
اي قوچ سوز خوش علف / افتيدي در كنج لتف (چادر سياه)
چوپون دزد ناخلف / پوستت كنه براي دف
كودار جكيد رو تخته سنگ / چوپون ورداشته قلوه سنگ
قلوه سنگش سنگين شده / قوچاي گله رنگين شده
در برخي از ايلات و عشاير اگر يكي دو ماه از زمستان بگذرد و باران نبارد چند تن از دختران ايشوم گرد ميآيند و پنهاني و دور از چشم ديگران هر كدام مقداري ريگ از رودخانه جمع ميكنند و با مقداري آب در ظرفي ميريزند. اين آب و ريگ را طوري روي پلاس ميريزند تا كساني كه در پلاس هستند در لحظه اول گمان كنند كه دارد باران ميبارد. وقتي آب و ريگ روي چادرها ميريزند كساني كه داخل پلاس هستند مبارك باد ميگويند:
«گل گيشنيزو و چارقد طلا / بارون نميباره چرا
گل گيشنيزو لولو ميكرد / دنيا رو غرق او ميكرد
گل گيشنيزو چوب چوپون ميخواه دلش / سايه كوير آب غدير ميخواه دلش
گل گيشنيزو مخنا طلا / از بس كه خورده آب چاه
آب غدير دلش ميخواه / سايه كوير دلش ميخواه»
در مناطقي از بم، ريگان، شهداد و راور مردان و كودكان استخوان جمجمه الاغي را پيدا كرده، آن را ميسوزانند و خاكستر آن را به آب روان ميدهند و به دنبال آن ميروند و سعي ميكنند پشت سرشان را نگاه نكنند.
در مناطق منوجان، قلعه گنج و كهنوج براي طلب باران آدم پاك و پاكيزهاي را ميفرستند تا از هفت گور كمي خاك بردارد و بدون اينكه پشت سرش را نگاه كند آن را در آب روان بريزد.در جيرفت و عنبرآباد خون گوسفند يا گاو قرباني خشك شده را در آب روان ميريزند و معتقدند باران خواهد آمد.
در سيرجان و پاريز رسم است كه چون آسمان بر زمين بخيل شود و بيم خشكسالي رود، چند تن از دختران ده را آرايش نموده و سبويي آب به دست آنان ميدهند و اين دختران بر سر مزارهاي قديمي ميروند، آن آب را از سبوها بر خاك آن مزارها ميريزند و تا باران نيامده هر هفته شبهاي جمعه اين كار را تكرار ميكنند تا باران بيايد.در اسفندقه مراسم گاوكشي براي طلب باران انجام ميشود. گاوي را به نيت رفع بلاي خشكسالي قرباني ميكنند.
گاو مورد نظر را با نياز يا پولي كه از همه مردم جمع ميشد خريداري ميكنند و سپس آن را دور ده ميگردانند و در ميدانگاه سر ميبرند يا كنار قنات گاوكشي ميبرند و قرباني ميكنند.در شهداد مردم به امامزاده زيد ميروند و دعا ميكنند و منبر را با آب گلاب ميشويند و مردم آش نذري ميپزند و مردان قرآن ميخوانند.
در دوساري عنبرآباد به هنگام خشكسالي چند زن از يك روستا سربندهايشان را به كمر بسته و به چراگاه ده مجاور ميروند و چند گاو را با توافق قبلي دزديده و به جانب ده خود ميبرند. مردم ده مجاور قبلاً از اين ماجرا و علت آن آگاهند. در نتيجه زنان روستايي كه گاوهايشان را دزديدهاند با چوبدست به دزدها حمله ميكنند تا گاوهاي خود را پس بگيرند سرانجام يكي ميانجي ميشود بدين شرط كه باران ببارد و گاوها را به صاحبانشان پس ميدهند.
در داوران رفسنجان مردم مراسم قرباني اجرا ميكنند و گوشت قرباني را بين فقرا و مستمندان تقسيم ميكنند و روزه داران روزه خود را با پلو و گوشت بينمك ميگشايند چون در فرهنگ عام اين منطقه اعتقاد دارند فرشتهها غذاي شور دوست ندارند.در مناطقي از رفسنجان و انار مردم به ازدواج قناتها معتقدند، اعتقاد به نر و ماده بودن ابر و باد و خواهر و برادر و يا زن و مرد بودن ماه و خورشيد و ستارگان، آب و غيره از جمله اين اعتقادات است.
مقنيهاي رفسنجان و انار معتقدند اگر پوست دست و پاي مقني هنگام كار در قنات زبر و خشن شده و ترك بخورد آب قنات نر و اگر پوست دست و پاي مقني نرم شود آب قنات ماده است. مقنيهاي بمي معتقدند كه آب نر اگر چه مقداري كم است اما زورش زياد است. در روستاهاي شهداد و راين معتقدند كه قنات نر قناتي است كه آبش كم و زياد ميشود و اگر برايش زن نگيرند قهر ميكند و در پي جفت ماده خود ميرود و در نتيجه آب آن كم و يا به طور كلي خشك ميشود.
در بروات، نرماشير و فهرج معتقدند آبي نر است كه در آغاز بهار زياد و به مرور كم ميشود و آبي ماده است كه در بهار كم و در تابستان زياد شود.در انار، كوهبنان و سيريز هنگامي كه آب قناتي خشك شود برايش زن ميگيرند و زن بيوهاي را پيدا ميكنند كه حاضر شود زن قنات شود و مانند ساير عروسها برايش جشن ميگيرند. عروس را بر اسبي سوار ميكنند و با ساز و دهل، پايكوبان بر سر قنات ميبرند.
مقدمات عقد فراهم شده عروس خانم بله ميگويد و پس از صرف شيريني عروس به داخل آب قنات ميرود.در بيشتر نقاط استان كرمان نماز باران خوانده ميشود. در بيشتر نقاط مردم سه روز روزه ميگيرند و روز سوم كه ترجيحاً دوشنبه است بيرون ميروند و اگر نشد جمعه را در نظر ميگيرند. امام جماعت به همراه مردم به صحرا ميرود و دست به دعا بر ميدارد. /ایران