اين اتفاق در آمريكا افتاد يعني در كشوري كه صاحب بزرگترين اقتصاد دنياست و 2 صنعت پولساز اصلي در آن به ترتيب اسلحه سازي و سينما هستند.
11 سپتامبر ميتوانست غير از اينكه يك بهانهي مفصل براي مظلوم نمايي قلدرترين ابر قدرت دنيا دست و پا كند، به بزرگترين اقتصاد جهان و به بزرگترين صنايع پولساز آن هم رونقي مضاعف بخشيد.
اينكه اسلحه سازي آمريكا در پس اين حادثه چطور رونق مييابد تقريبا چيز مشخصي است فقط كافي است توجه كنيد كه چند كشور با بهانه 11 سپتامبر به هم ريخت و گروههاي بيتعداد متخاصم در آنها وارد ليست خريداران اسلحه از آمريكا شدند.
البته راستش را اگر بخواهيد مشتري اصلي تسليحات آمريكا كشورهاي به قول خودشان باثباتي هستند كه در همسايگي اين ممالك بحرانزده از ترس دامنگير شدنشان به آن آتشها مرتب از آمريكا سلاح خريداري ميكنند.
خب تصورش را بكنيد اگر شيوخ نفتي خليج فارس وحشت زده باشند و براي آسوده كردن خاطر، مخدري به جز خريد سلاح از آمريكا نشناسند چقدر دلار نفتي به سمت آمريكا سرازير خواهد شد؟
البته همه چيز فقط همين نيست و بعد از صنعت توليد ادوات جنگي، سينما هم ميتواند از حادثه 11 سپتامبر كل نقدينگي نصيب صنعتگران بزرگ آمريكا كند.
حتي اگر دقت كنيد عدد 11 به واسطه شباهتش به دو برجي كه سقوط كردند ميتواند دستمايه طراحي كلي پوستر رازآميز و وسوسهانگيز براي فيلمها باشد.
و به اين ترتيب ميتوان انفجار برجهاي دوقلو را استارتي دانست كه موتور اقتصاد هاليوود را روشن كرد.
اما مسئله اصليتر اينجاست كه در پس اين بهرهبرداريهاي اقتصادي منافع ايدئولوژيك و استراتژيك آمريكا هم تأمين خواهد شد طوريكه پروژه 11 سپتامبر را ميتوان مهبانگ پروسهي آخرالزماني آمريكا دانست.
آمريكا به كشورهاي منطقه فقط اسلحه نميفروشد بلكه از نظر نظامي آنها را به خود وابسته هم ميكند.
مطمئن باشيد يك ورژن پيشرفتهتر از هر سلاحي كه به عربهاي منطقه فروخته شده نزد خود آمريكاييها وجود دارد وگرنه آن سلاح به فروش نميرسيد و در ضمن مطمئن باشيد ايالات متحده اسلحهاي را به كشوري نخواهد فروخت كه بدل يا اصطلاحا پدافند آن را نداشته باشد.
آمريكا با اين سلاحها منطقه را هم به هم ريخته طوري كه به نظر برسد مردم آن مناطق خودشان مقصرند و در نهايت بلوك غرب ميخواهد كه در نقش منجي ظاهر شود.
روتوش اين نقش قلابي بر عهده هاليوود است.
اگر دقت كنيد در چند ساله بعد از آن حوادث كلي فيلم آپوكاليپتيك (آخرالزماني) توسط بنگاه عظيم فيلمسازي آمريكا روانهي پردهها شد.
حقيقت اين است كه اين جنگها-همانطور كه يكبار از دهان بوش هم ناخواسته بيرون پريد- جنگهاي صليبي بودند و هدف اصلي آنها پياده كردن تئوري آخرالزماني مكتبي نوپاگرفته به نام (مسيحيت صهيونيست) بود.
هاليوود شخصيتها و عناصر داستاني جديدي را كنار هم چيد كه قرار بود جاي نمونههاي اصلي در متون الهي را بگيرد.
به اين ترتيب آنتاگونياي قضيه اسلام شد و منجي آخرالزمان پرزيديوني از تئوريسينهاي سرمايهداري غرب و لابد سربازان آمريكايي هم لشكريان خدا هستند!
جالب اينجاست كه با يك نگاه ساده ميتوان فهميد اين مكتب كه نام آن كاملا مذهبي است (مسيحيت صهيونيست) چقدر عليه مذهب كار ميكند. البته هاليوود بعد از چند سال خود را از پيش بري قسمت قابل توجهي از اين پروسه ناتوان ديد و مدتي سعي كرد كه از اين فضاهاي آونسهاي بيرون آمده و يك دشمن رئال مقابل آمريكا بتراشد كه براي عموم مردم دنيا قابل لمس باشد.
هاليوود چند وقتي اين نقش را به ايران داد و فيلم "آرگو" نمونهي شاخصي براي اين قضيه بود و حالا با روي كار آمدن يك دولت اعتدالگرا در ايران اين فرمول هم دچار "آخشيج" و تضاد دروني ميشود.
درست است كه استراتژيهاي آمريكا و به تبع آن هاليوود در اين چند ساله به سبب تغيير شرايط دگرگونيهاي مخصوصي به خود ديده اما ايدئولوژي آن همچنان و حتي با روي كار آمدن دول مختلف در اين كشور همان ايجاد يك آخرالزمان آمريكايي براي دنياست و در اين راه مانع اول و اصلي وجود باوري به نام مهدويت نزد مردم مهمترين و قدرمندترين كشور منطقه يعني ايران است.
بايد ديد هاليوود در مسير ساختن بدلي براي حضرت صاحب الامر(عج) از اين به بعد چه استراتژي جديدي در پيش خواهد گرفت./ي2
يادداشت از ميلاد جليل زاده.