من فرزند طلاق هستم و در این مورد هم پدرم را مقصر می‌دانم. علت طلاق آنان، اعتیاد پدرم بود. او تریاک مصرف می‌کرد و فساد اخلاقی داشت.

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، «شیرین تکی» 24 سال دارد؛ نامش مستعار است و تکی را چون دوست دارد تک باشد روی خودش گذاشته است، برای بار دوم است که به زندان آمده است آن هم فقط یک هفته بعد از آزادی. خود را فرزند طلاق معرفی ‌می‌کند و مسبب بدبختی‌هایش را اعتیاد پدر و یک آشنایی خیابانی.

درباره خانواده‌ات بگو.

13 ساله بودم که مادرم به دلیل اعتیاد پدرم طلاق گرفت و رفت و دیگر خبری از او ندارم. خواهرم مهناز دیپلم گرفته است و برادرم مسعود در یک کارخانه شکلات‌سازی کار می‌کند. او دو سال بزرگ‌تر از من است. مهناز و مسعود هر دو مجرد هستند.

به چه اتهامی زندانی هستی؟

این بار جرم من درگیری با یکی از کارمندان بهزیستی است. از او عذرخواهی می‌کنم و مصرانه می‌خواهم رضایت دهد تا آزاد شوم. هیچ منظوری نداشتم. حال روحی‌ام خراب بود. جلال و پدرم مرا از خود راندند و احساس تنهایی و شکست باعث شد تا با آن خانم درگیر شوم والّا قصدی نداشتم.

چرا از خانه فرار کردی؟

هفت سال قبل در 17 سالگی به دلیل رفتارهای سخت‌گیرانه پدر و برادرم از خانه فرار کردم. البته قبل از آن با پسری به نام جلال آشنا شدم و بعد از فرار به خانه او رفتم. جلال مرا صیغه کرد. البته می‌گویند این صیغه حرام است؛ اما در آن وضعیت چاره‌ای نداشتم.

زندگی‌ات با او چطور بود؟

زندگی خوبی نداشتم... طی مدت زندگی با جلال، دو بار صاحب فرزند شدم اما هر بار به خاطر نارس بودن، بچه‌ام مرد. از حدود چهار سال و نیم پیش شیشه مصرف می‌کردم. شوهرم مرا با مواد مخدر آشنا کرد. او در یک کارخانه ساخت شیشه نشکن ماشین کار می‌کرد که به دلیل اعتیاد اخراج شد.

هیچ وقت نخواستی به خانه پدرت برگردی یا آنان را از حال خودت مطلع کنی؟

چهار سال بعد از فرار به خانه پدرم برگشتم. برادرم یک سیلی به من زد و پرسید: چرا برگشتی؟ پدرم تابع اوست. پدر و برادرم با چادر می‌خواستند مرا خفه کنند که خواهرم از راه رسید و آنان مجبور شدند مرا رها کنند. آن شب خیلی کتک خوردم و وقتی همه خوابیدند، با لباس راحتی، از خانه خارج شدم. مقابل در خانه ایستگاه تاکسی بود. سوار اولین تاکسی شدم. راننده وقتی مرا بی حجاب دید، شناخت. از اهالی محله‌مان بود. گفتم کتک خورده‌ام! آدرس خانه جلال را دادم و راننده مرا به آنجا رساند.

جلال چه برخوردی داشت؟

زیر چشمانم سیاه شده بود. جلال آثار کتک را دید. بعد برایم خانه‌ای اجاره کرد و دوباره با هم زندگی کردیم.

دیگر به خانه پدرت برنگشتی؟

چرا... . 5 ماه بعد دوباره به خانه پدرم برگشتم. این بار برای سرقت بود. کمد پدرم را شکستم و 800 هزار تومان پول او و 3 برگ چک مسافرتی برادرم را برداشتم و از خانه بیرون آمدم. می‌دانم که برادر و پدرم فهمیدند کار من است؛ اما شکایت نکردند و پیگیر موضوع نشدند. این کار برای انتقام از آنان بود. در همان روزها با مقداری شیشه دستگیر شدم و به این زندان آمدم. یک سال و نیم زندانی بودم.

بعد از آزادی کجا رفتی؟

به دستور قاضی به بهزیستی رفتم. جلال را پیدا نکردم. با منزل مادرش تماس گرفتم، گوشی را به پسری دادم و او با صدایی مردانه خود را دوست جلال معرفی کرد. مادرش گفت به خاطر شیرین او را از خانه بیرون انداخته‌ایم! آن پسر توانست شماره تلفن همراه جلال را بگیرد. وقتی با او تماس گرفتم سراغم آمد. او در بهزیستی مرا با آثار خود زنی‌های زیاد روی بازوها و گردنم دید و گفت با این همه خودزنی تو را با خود نمی‌برم و دیگر مرا نخواست. به خاطر او از خانه فرار کردم و او بود که عامل اعتیادم شد، اما مرا طرد کرد.

چه آرزویی داری؟

آرزویم پیدا کردن مادرم است. مادربزرگ و دایی‌ام ساکن بندر ترکمن هستند. دو خاله د‌ارم که به سوئیس رفته‌اند. چند بار سراغ دایی و مادر بزرگم رفتم و التماس کردم آدرس مادرم را به من بدهند؛ اما گفتند خبری از او نداریم! حیف که دیر به خودم آمدم. خانواده‌ام هرگز بدخواه من نبودند اما جلال مرا به خاک سیاه نشاند. بعد از اعتیادم دیگر جایی در خانه پدرم نداشتم.

حرف دیگری داری؟

من فرزند طلاق هستم و در این مورد هم پدرم را مقصر می‌دانم. علت طلاق آنان، اعتیاد پدرم بود. او تریاک مصرف می‌کرد و فساد اخلاقی داشت. خواهر برادر و مادرم تنها افرادی هستند که در این دنیا دوستشان دارم و حالا در این تنهایی فقط چشم انتظار دیدار مادرم هستم. امیدوارم این روزنامه را بخواند. یک هفته قبل بعد از یک سال و نیم آزاد شدم و هنوز یک هفته نشده، دوباره به زندان آمدم. چون جا، پناه و دلسوزی ندارم!
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار