مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
حسین شریعتمداری در مطلبی با اشاره به جنگ احتمالی پیش رو بین سوریه و آمریکا که با عنوان«دشمن را آرام نگذارید !»در ستون یادداشت روز، روزنامه کیهان به چاپ رسید اینگونه نوشت: امروز آنگونه که برخی از مراکز غیررسمی ولی نزدیک به کاخ سفید اعلام کردهاند، ساعت «س» فرا رسیده است و چنانچه آمریکا و متحدان اروپایی و پادوهای منطقهای آن تصمیم به حمله داشته باشند و جار و جنجال چند روز اخیر آنها از نوع عملیات روانی برای امتیازگیری نباشد، حمله نظامی آمریکا به سوریه آغاز خواهد شد. منابع غیر رسمی این حمله احتمالی را حداکثر 3 روزه و اهداف از قبل تعیین شده آن را برخی از مراکز نظامی و استراتژیک سوریه اعلام کردهاند و خبرگزاریها به نقل از یک مسئول بلندپایه در وزارت دفاع آمریکا که نخواسته است نامش فاش شود، از فرودگاه دمشق، پایگاه هوایی «مزه» و پایگاههای موشکی سوریه به عنوان برخی از این اهداف یاد کردهاند.
دولت سوریه نیز این تهدید را با تأکید بر مقابله و حمله به اسرائیل و منافع آمریکا در منطقه پاسخ داده و مقامات نظامی در دمشق اعلام کردهاند که سوریه را به گورستان نیروهای مهاجم تبدیل خواهند کرد. این هشدار که در صورت حمله آمریکا به سوریه بایستی بدون کمترین تردیدی به اجرا درآمده و عملیاتی شود، اگرچه کارآمد و درخور تحسین است ولی سقف امکانات، تجهیزات و اهداف در دسترس ارتش سوریه برای عملیات تلافیجویانه، بسیار بالاتر از آن است که مقامات سوری اعلام کردهاند و سوریه نباید این امکانات و اهداف را که به برخی از آنها اشاره خواهد شد، نادیده بگیرد.
حمله به این اهداف که به آسانی در تیررس موشکهای دوربرد و سایر تجهیزات نظامی سوریه قرار دارند میتواند حریف را در همان ساعات اولیه پس از حمله، با فاجعهای بزرگ روبرو سازد. قبل از اشاره به این اهداف استراتژیک که حمله به آنها در جنگ احتمالی پیش روی نقش تعیینکننده دارد، باید به ماده 51 از فصل هفتم منشور ملل متحد که موضوع آن «دفاع مشروع» -LEGITIMATE DEFENCE- است اشاره کرد. این ماده از منشور ملل متحد به کشوری که مورد حمله نظامی قرار گرفته است حق میدهد با رعایت مفاد «کنوانسیون 4 گانه ژنو» علیه کشور یا کشورهای متخاصم دست به حمله متقابل بزند.
موضوع کنوانسیون 4گانه ژنو رعایت اصول انساندوستانه در عملیات نظامی است، مانند آن که از حمله به غیرنظامیان خودداری شود، قواعد و مقررات بینالمللی درباره اسرا و برخی حقوق انسانی مشابه آن رعایت شود. اما بدیهی است که مراکز نظامی، تسلیحاتی، منابع اقتصادی و مراکز مؤثر در بالا بردن توان نظامی حریف میتواند از اهداف مورد تهاجم کشوری باشد که به آن حمله نظامی شده است.در جنگ احتمالی پیش روی، آمریکا و برخی کشورهای اروپایی و تعدادی از کشورهای منطقه مشارکت خواهند داشت بنابراین علاوه بر آمریکا و شماری از کشورهای اروپایی، چند کشور دیگر منطقه که در ائتلاف نظامی یاد شده علیه دولت و مردم سوریه مشارکت دارند نیز از دایره کشورهای «متخاصم» خارج شده و «متحارب» -BELLIGERENT- یعنی درگیر و دخالتکننده در جنگ تلقی میشوند و به همین علت با استناد به ماده 51 یاد شده از فصل هفتم منشور ملل متحد، حمله نظامی سوریه به مراکز نظامی، اقتصادی و تمامی مراکز و تأسیسات این کشورها که به توان نظامی آنها در حمله به سوریه منضم شده و نقش داشته و دارند، مجاز بوده و مصداق غیرقابل ابهام «دفاع مشروع» خواهد بود.
و اما، کشورهای عربستان سعودی، ترکیه، اردن و قطر از جمله کشورهایی هستند که به طور رسمی حضور خود در ائتلاف نظامی علیه سوریه را اعلام کردهاند بنابراین، مراکز نظامی و استراتژیک این کشورها نیز میتواند در صورت وقوع جنگ، در فهرست اهداف حمله نظامی سوریه قرار گیرد و بدیهی است که رژیم اشغالگر قدس به عنوان پایگاه نظامی آمریکا در منطقه جایگاه ویژهای در فهرست مورد اشاره خواهد داشت و دولت سوریه پیشاپیش اعلام کرده است موشکهای دوربرد و میانبرد خود را که خرج انفجاری سنگین و ویرانگری دارند به سوی اسرائیل نشانه رفته است و خبرها حاکی از آن است که پایگاه هستهای «دیمونا»، تلآویو، چند فرودگاه و برخی دیگر از مراکز استراتژیک رژیم اشغالگر قدس از جمله اهداف از قبل تعیین شده برای حملات موشکی سوریه هستند.
و اکنون با توجه به مفاد ماده 51 منشور ملل متحد، مراکز و تاسیسات نظامی، پادگانها، فرودگاهها و سایر نقاط استراتژیک چند کشور منطقهای و متحد آمریکا در جنگ احتمالی نیز میتوانند و باید مورد حمله قرار گیرند و در این میان حمله به تاسیسات نفتی و بنادر عربستان سعودی و نفتکشهای حامل نفت این کشور در خلیج فارس از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و نقش فلجکنندهای خواهد داشت. تاکید فرماندهان نظامی سوریه که خاک این کشور را به قتلگاه مهاجمان تبدیل خواهند کرد، اگرچه در صورت وقوع جنگ، به عنوان یکی از اهداف دفاع مشروع جایگاه ویژه و ضرورت غیرقابل تردیدی دارد ولی با اهمیتتر و تعیینکنندهتر از آن، کشاندن دامنه دفاع به خارج از خاک سوریه است و این اقدام با توجه به توان نظامی و مخصوصا موشکی سوریه و نزدیک بودن و در دسترس بودن اهداف مورد اشاره، به آسانی امکانپذیر خواهد بود.
سوریه میتواند با استفاده از موشکهای مافوق صوت و برد بلند «یاخونت» که کاربرد ضد کشتی دارد، ناوهای آمریکایی و انگلیسی مستقر در دریای مدیترانه را هدف حملات خود قرار دهد. حزبالله لبنان با بهرهگیری از موشکهای مشابه در جریان جنگ 33روزه ناو اسرائیلی ساعر را در دریای مدیترانه نابود کرد.این موشکها و موشکهای بالستیک دیگری که سوریه در حجم انبوه از آن برخوردار است میتوانند به سوی مراکز استراتژیک کشورهای دستنشانده آمریکا در منطقه که به ائتلاف اخیر برای حمله به سوریه پیوستهاند نیز، شلیک شود.
سوریه در حمله به مراکز نظامی و تاسیسات نفتی عربستان نیازی به کسب مجوز برای استفاده از آسمان کشور حدفاصل خود با عربستان ندارد، زیرا این کشور حدفاصل «اردن» است که خود یکی از شرکتکنندگان در ائتلاف حمله نظامی احتمالی به سوریه است و مراکز استراتژیک این کشور نیز میتواند هدف حملات سوریه باشد.سوریه باید به این نکته با اهمیت که دیروز سناتور «جکرید» عضو کمیته نیروهای مسلح سنا در مصاحبه با روزنامه آمریکایی«یو.اس.ای.تودی» به آن اشاره کرده است توجه ویژه داشته باشد. «جکرید» میگوید «موشک کروز را میتوان از سطح کشتی و یا زیردریاییها شلیک کرد و هواپیماهای جنگی میتوانند موشکهای دورایستای «استندآف» هوا به زمین را خارج از حیطه دفاع هوایی سوریه شلیک کنند و موشکهای کروز این قابلیت را دارند که صدها مایل دورتر از هدف شلیک شوند».
اشاره این عضو کمیته نیروهای مسلح سنا به آن است که آمریکا برای در امان بودن از حملات متقابل سوریه باید تا آنجا که ممکن است به حریم دریایی و فضایی این کشور نزدیک نشود. البته این تاکتیک نمیتواند ناوهای جنگی آمریکا را از اصابت موشکهای دوربرد سوریه مصون بدارد و به گفته کارشناسان آمریکایی در مصاحبه با همان روزنامه، سوریه میتواند با استفاده از موشکهای ضدکشتیخود به ناوهای جنگی آمریکا حمله کند ولی باید توجه داشت که آمریکا اصرار دارد در صورت بروز جنگ، به تاکتیک شلیک از راه دور متوسل شود. بنابراین برای سوریه علاوه بر حمله به ناوهای آمریکایی و سایر منافع آمریکا و انگلیس در منطقه، حمله به تاسیسات و مراکز نظامی و اقتصادی و استراتژیک کشورهای منطقهای حاضر در ائتلاف یاد شده، ضرورت حیاتی دارد و میتواند دست بالای سوریه در جنگ احتمالی را به دنبال داشته باشد.
و بالاخره، علاوه بر آمریکا و برخی کشورهای اروپایی که با بحران مالی شدیدی روبرو هستند و به نوشته واشنگتنپست، در صورت آغاز جنگ از یکسو با بحران نارضایتی گسترده مردم روبرو خواهند شد و از سوی دیگر، توان هزینه چند ده میلیارد دلاری آن را ندارند، کشورهای منطقه نیز در میان مردم خود با بحران مشروعیت روبرو هستند و شرایط جنگی زمینه مناسبی برای تضعیف نزدیک به فروپاشی آنها فراهم خواهد آورد و سوریه به عنوان یکی از کشورهای نقشآفرین در محور مقاومت نباید و شایسته نیست که این فرصت تاریخی را از دست بدهد.... و خدا بر درجات امام راحل(ره) ما بیفزاید که میفرمود «با چشمانی باز به دشمنان خیره شوید و آنان را آرام نگذارید که اگر لحظهای آرام گذارید، لحظهای آرامتان نمیگذارند.»
روزنامه ی خراسان ستون یادداشت روز خود را به مطلبی از دکتر مهدی مطهر نیا با عنوان«آمريکا، «سناريوي راسو» و حمله ترکيبي به سوريه»اختصاص داد: آمريکا در بافت هاي موقعيتي گوناگون و در چارچوب سناريوهاي مختلف از پيش تعيين شده وارد عمل مي شود. در حال حاضر ايالات متحده آمريکا در خاورميانه به عنوان هارت لند نو به جغرافياي عملياتي سوريه به عنوان "اوليت" و نه "اولويت" تحرکات خود مي انديشد. اگر چه اولويت امروز خاورميانه "نو هارت لند" و خليج فارس است اما آمريکايي ها در پي ايجاد فضاي مناسب براي طراحي سناريوي فرو ريزش بهمن در خاورميانه هستند. بر اساس اين نگرش آمريکايي ها تلاش داشته اند که از سال ۲۰۱۳ و آغاز آن که به باور من دوران «پسا بشار اسدي» شروع شد پلي براي انتقال اين دوران به دولت «پسا بشار اسدي» پيدا کنند و در اين جا بود که سناريوي «راسوي آمريکايي» مطرح شد.
اين سناريو همان گونه که در يادداشت قبلي نوشته ام به باور من تحرک آمريکايي ها را مي تواند معنادار کند در اين عنواني که به اين سناريو دادم به اين نکته توجه داشتم که" راسوي آمريکايي "در زمان تهديد بوي بدي از خود متصاعد مي کند و با پاشيدن ماده اي به صورت رقبا آن ها را در وضعيت انفعالي قرار مي دهد. آمريکايي ها تلاش داشتند که از سلاح هاي شيميايي استفاده شود حال از سوي چه کسي مهم نبود، مهم آن بود که اين اتفاق بيفتد و بر همين اساس امروز محيط عملياتي سوريه يک فاجعه هولناک انساني را شاهد بوده است. آمريکايي ها از يک سو مدعي هستند که اسنادي محکمه پسند عليه اسد دارند از سوي ديگر اسد و حاميانش مدعي اند اين اتهام دروغ است.
در نتيجه موضوع تغيير چنداني ايجاد نمي کند. بنابراين آمريکا پل محکم سناريوي «راسوي آمريکايي» را براي اين دوران از قبل تدارک ديده بود. از اين رو در برخورد با اين قضايا امروز وارد دو معيار حرکت مي شود: ۱ - تهديد به حمله نظامي و ۲ - خود حمله نظامي . در اين چهارچوب در آخرين گام حرکت عليه کشور هدف پس از کاربرد قدرت فرهنگي اقتصادي و سياسي قدرت نظامي به ميدان مي آيد و اين قدرت نظامي در دو وجه تهديد و حمله وارد ميدان مي شود. در اين راستا اگر آمريکايي ها بتوانند به نتايج ملموس در تهديد به حمله عليه بشار اسد دست يابند حمله نهايي انجام نخواهد شد.
اين در حالي است که مقاومت بشار اسد در برابر تهديد نظامي آمريکا و متفقين آمريکا ۴+۳ يا بهتر است بگوييم ۵+۳ يعني ۳ کشور غربي آمريکا، انگليس و فرانسه به علاوه ۵ کشور منطقه اي يعني عربستان، ترکيه، قطر، اردن و رژيم صهيونيستي را در وضعيت اتفاق با يکديگر عليه سوريه قرار داده است . در اين جا است که اين حمله مي تواند موجب فروريزش بهمن بي ثباتي در منطقه خاورميانه شود اين در حالي است که به نظر مي رسد آمريکايي ها نمي خواهند به فروريزش بهمن در وضعيت کنوني شدت و سرعت بدهند، بنابراين حمله اي ترکيبي و محدود را به سوريه در دستور کار قرار داده است اين جنگي ترکيبي است که آمريکا هزينه هاي برخورد با کشور هدف خود را نيز با کشورهاي ديگر سرشکن خواهد کرد.
آمريکايي ها اکنون ۲ نگراني دارند، نگراني نخست نگراني درباره افکار عمومي است که مي توانند با رسانه هاي خود به مديريت آن بپردازند اما نگراني ديگر که سياسي است نگراني از حزب دموکرات است چرا که حزب دموکرات با ورود اوباما به منطق جنگ در سوريه و گسترش آن درزمان ،انتخابات ميان دوره اي کنگره آمريکا و رياست جمهوري آمريکا را تحت تأثير قرار داده و به اين ترتيب با وجود چالش موجود در سوريه و تبعات ناشي از آن موقعيت دموکرات ها در افکار عمومي آمريکا متزلزل شده و تبعات آن در نتايج انتخابات ميان دوره اي کنگره و انتخابات آينده رياست جمهوري گريبان دموکرات ها را بگيرد.
اين نگراني بيش از نگراني نخست دست دولت اوباما را در پوست گردوي سوريه و حمله به سوريه قرار مي دهد. از سوي ديگر واکنش سوريه و حاميانش به حمله احتمالي نيز مزيد بر علت است.همه طرف هاي درگير به خوبي مي دانند که گسترش حوزه جنگ از سوريه، مناطق پيراموني بسيار خطرآفرين و هولناک خواهد بود بنابراين همه طرف هاي اين بحران به يکديگر چنگ و دندان نشان مي دهند اما در عالم واقع وزن کشي دقيقي از يکديگر دارند و سعي مي کنند محدوده تحرکات نظامي را عليه يکديگر کنترل کنند بنابراين اگر حمله اي انجام شود تحرکات حزب ا... و مقاومت را در برابر رژيم صهيونيستي خواهيم داشت. اما مسئله اساسي اين است که اگر يک اتفاق و يک رويداد روند قابل کنترل به زعم طرف هاي درگير را به سمت و سوي يک بحران جهاني بکشد آيا ملت ها هزينه تحرکات دولت هايشان را خواهند داد؟
محمود فرشیدی نوشته ای را با عنوان«دولتمردان تراز»در ستون سرمقاله های روزنامه رسالت به چاپ رساند:در تحليل تاريخ ايران ميتوان صفحات افتخارآفرين و زريني را مشاهده كرد كه محصول فرصتي است كه براي حضور و اقتدار اسلام درعرصه حكومت فراهم آمده است. از جمله دستاوردهاي اين دورهها، ظهور شخصيتهاي برجستهاي است كه نه تنها در زمان و سرزمين خود بلكه در گستره جهان و نسلها، نامي ماندگار از خود برجاي گذاشته و در عرصه تخصص خويش، الگو و سرآمد گشتهاند.
با پيروزي انقلاب اسلامي ، ايران بار ديگر مهد تربيت شخصيتهاي برجستهاي شده است كه در زمينههاي گوناگون علمي، فرهنگي، ديواني و حكومتي و نظامي، الگوهايي اخلاقي و انسان مدارانه و ملكوتي و در عين حال خارق العاده و توانمند به بشريت ارائه دادهاند و ميدهند. در روزگاراني كه سياست درجهان، معنايي جز ابزاري براي كسب و حفظ قدرت ندارد و واژههايي همچون اخلاق و انسانيت و عدالت و ايثار و توجه به محرومان و مردم سالاري ، در خدمت تحكيم موقعيت سياسي به كار گرفته ميشود، در نظام مردم سالاري اسلامي ، رئيس جمهور، نخست وزير و ديگر دولتمرداني درخشيدند كه سيره و سلوكشان ، كتاب راهنماي كارگزاران ايران و جهان شده است.
در اين ميان چهره شهيد رجايي و شهيد باهنر، درخشش خاص دارد ؛ مرداني كه در مسند عاليترين مقامات كشور، صميمانهترين و نزديكترين ارتباط را با توده مردم برقرار كردند و محبوبيتي جاودانه يافتند چندانكه دولتمردان آينده، براي اثبات و معرفي ديدگاه و شخصيت خويش ، به نام و سيره آنان تمسك ميجويند.ايام شهادت آن دو بزرگوار كه هفته دولت نام گرفته است فرصتي فراهم ميآورد كه عاليترين كارگزاران نظام، مروري بر عملكرد خويش و مقايسه آن با سيره شهيد رجايي و شهيد باهنر داشته باشند، چرا كه مردم نيز با همين ميزان درباره دولتمردان به قضاوت خواهند نشست.
آنچه از خصوصيات شهيد رجايي بيشتر مطرح شده است ، ناظر به احوال شخصي و اخلاق فردي آن بزرگوار است و لذا عدهاي تنها به همين بعد از زندگاني ايشان توجه كردهاند، حال آنكه گذشتن از خواستههاي نفساني شخصي، چه بسا دانسته يا ندانسته با هدف دستيابي به اميال قدرت طلبانه انجام شود و به تعبيري افرادي به خاطر دستيابي به قدرت دنيا از برخي لذايد دنيا بگذرند تا درجامعه محبوبيتي بيابند.اما شهيدان هشتم شهريور آن تقواي فردي را سرمايه تقواي سياسي خويش ساختند و در مقام قدرت دنيايي نيز همان تسلط برنفس را داشتند و شهيد رجايي خود را مقلد امام و فرزند مجلس ناميد و در مقام عمل نيز حقيقتا چنين بود.
در حالي كه برخي روساي جمهور در تبعيت از رهبري يا احترام به قانون و جايگاه مجلس ، از رجايي عقب ماندند و حتي در مواردي از
موضعگيري هايشان ، شائبه لجاجت با مجلس يا خداي ناكرده لجابت با برخي رهنمودهاي خيرانديشانه برداشت ميشد.
اينك مجلس شوراي اسلامي كه از برخي بيمهريهاي دولت گذشته و پيامدهاي آن براي جامعه، گلايهمند است و در عين حال تجربيات ذيقيمتي نيز اندوخته است ، همه تلاش خويش را به كار گرفته تا با عبرت گرفتن از آن كشمكشها و تنازع بين قوا، با تمام توان از دولت يازدهم حمايت كند و در نخستين گام، اين موضعگيري حمايتمدارانه را در بررسي صلاحيت وزراي پيشنهادي به نمايش گذاشت.
ازطرف ديگر رياست محترم جمهوري نيز در موضعگيريها و سخنان خويش، همواره بر احترام به قانون و حفظ شان و جايگاه مجلس تاكيد ورزيده است اما نميتوان كتمان كرد كه همواره عدهاي از « خواص» كه منافع خويش را در دامن زدن به ايجاد اختلاف جستجو ميكنند و يا توان اولويت بخشيدن به مصالح ملي در برابر مصالح حزبي و گروهي را ندارند، سعي ميكنند با تحريك طرفين ، زمينه تضعيف وحدت قوا را فراهم آورند. روشن است كه در موقعيت كنوني ، با توجه به آنكه جامعه از نظر اقتصادي شرايط ويژهاي دارد و منطقه دستخوش توطئههاي دشمن ميباشد ضرورت همبستگي بين قوا بيش از هر زمان ديگر احساس ميشود و كشور به دولتي با اقتدار مضاعف نيازمند است و حمايت مجلس از دولت، از جمله عوامل تعيين كننده در تحكيم اين اقتدار ميباشد و بسياري از موارد اختلاف نظر را ميتوان با تشكيل كار گروهها و كميتههاي مشترك دولت و مجلس مرتفع ساخت.، قبل از آنكه در رسانهها و يا در صحن علني مجلس مطرح شود.
هفته دولت و سالروز شهادت رجايي و باهنر ، فرصتي است براي تجديد پيمان همه كارگزاران نظام با آن الگوهاي خدمت و پرهيز از هرگونه وسوسهاختلاف افكن و كنارهگيري از خواص و مشاوراني كه ساز جدايي و تفرقه سر ميدهند تا اميدي كه در جامعه پديد آمده، تقويت شود و مردم احساس كنند دولت و مجلس دست در دست يكديگر نهادهاند تا از مشكلات آنان يكي پس از ديگري ، گرهگشايي كنند.
روزنامه جام جم ستون یادداشت خود را به مطلبی اقتصادی نوشته شده توسط سید علی دوستی موسوی با عنوان«صنعت خودرو بر سر دو راهی سرنوشت»اختصاص داد:
با انتصاب وزیر جدید صنعت، معدن و تجارت، صنعت خودرو شامل قطعهسازان، خودروسازان و دیگر صنایع و زنجیرههای وابسته چشم به دولت یازدهم دوختهاند تا ببینند برای خروج این صنعت از بحران چگونه تدبیر و عمل خواهد کرد.بحرانی که ریشه هایش از ضعف مدیریت و کمبود و گرانی قیمت ارز گرفته تا دخالت های دستوری در تعیین قیمت ها و سرانجام تحریم ها گسترده شده است.
روشن است که در یک سال گذشته این صنعت با بحران های مختلفی دست و پنجه نرم کرده که مهم ترین آنها چالش رشد قیمت و تعیین دستوری قیمت بوده است؛ چالشی که تا آنجا پیش رفت که زمزمه های از دست رفتن اشتغال سه میلیون نفری صنعت خودرو و ورشکستگی خودروسازان بزرگ قوت گرفت.
اکنون نیز همین چالش قیمت، خودروسازان را بر سر دوراهی سرنوشت قرار داده است؛دوراهی ای که یک راهش ادامه وضع موجود یعنی تعیین دستوری قیمت، گلایه توامان خودروسازان و قطعه سازان و مردم از وضع قیمت ها، کیفیت پایین خودروهای تولیدی و مدل های محدود و نبود تنوع در خودروهای مورد انتخاب مشتری است، اما راه دیگر آزادسازی قیمت است که اتفاقا مورد حمایت محمدرضا نعمت زاده نیز هست.
در این روش، قیمت خودرو به بازار واگذار شده و خودروسازان ملزم به بهبود استانداردهای کیفی، ورود مدل های جدیدتر و قطع وابستگی مالی به دولت می شوند.این روش ممکن است در کوتاه مدت به افزایش قیمت خودرو منجر شود، اما دیری نمی پاید که با ورود مدل های جدید و در گرفتن رقابت میان خودروسازان و رشد تیراژ تولید، قیمت خودرو کاهش خواهد یافت.دولت می تواند همزمان با آزادسازی قیمت، تعرفه واردات خودرو را نیز کاهش دهد تا خودروسازان از هراس کاهش فروش و از دست دادن بازار به دست و پا افتاده و راه های نو و تازه برای کاهش قیمت و افزایش کیفیت و جلب توجه مشتری بیابند.
در نتیجه کاری که آزادسازی قیمت با خودروسازان می کند ده ها بخشنامه و مصوبه و صدها بازرس نمی توانند انجام دهند زیرا مثلا لازم نیست برای نصب کیسه هوا یا ترمز ضدقفل هیات وزیران بخشنامه بدهد و در نهایت هم اجرا نشود.رقابت خودبه خود این کار را خواهد کرد. این چنین است که دولت یازدهم در روزهای آینده باید برای این دوراهی تصمیم بگیرد، تصمیم گیری که آینده صنعت خودروی کشور به عنوان بزرگ ترین و اشتغالزاترین صنعت را رقم خواهد زد.
حشمت الله فلاحت پیشه در مقاله ای با عنوان «آتش در خاورميانه، تبعات موج جنگطلبي »ضمن اشاره به هدف اصلی آمریکا مبنی بر براندازی رژیم حاکم سوریه در ستون سرمقاله روزنامه تهران امروز چنین نوشت:آنچه در سوريه اتفاق ميافتد حاصل موفقيت يك مثلث از لابيها حول ايجاد جنگ در منطقه است.يك ضلع اين مثلث جمهوريخواهان و نئوكانهاي تندرو هستند كه معتقدند آمريكاييها هر از گاهي بايد ابزارهاي نظامي خود را به رخ دنيا بكشند.هرچند وقت يكبار هم بهانهاي را براي اين كار به دست ميآورند. ضلع ديگر لابي،صهيونيستها قرار دارند. آنها از سال 1948 ميلادي بهطور ميانگين هر پنج سال يك جنگ را به كشورهاي اسلامي تحميل كردهاند.در برخي از اين جنگها خود يك طرف از جنگ هستند و در برخي از جنگها هم ديگران را وادار ميكنند در مقابل مسلمانان قرار گيرند،حتي مسلمانان را به جان هم مياندازند و آنها را درگير ميكنند.
علت اين امر آن است كه صهيونيستها بدون راهبرد نظامي و حاميان نظامي خود در غرب و آمريكا توان بقا ندارند و سعي ميكنند آمريكا را كه استراتژي كاهش حضور در خاورميانه و افزايش حضور در شرق آسيا را دنبال ميكند به منطقه بكشانند و آنجا پابند كنند.لابي سوم،سلحشوران عرب! در منطقه هستند كه به خاطر مقابله با بيداري اسلامي با گروههاي تروريستي و لابي صهيونيزم همدست شدند و بهدنبال ايجاد جنگ هستند. نتيجه اين لابيها آن ميشود كه اوباما رفتاري را در پيش ميگيرد كه با گفتههاي پيشينش متناقض است.
زماني اوباما جنگ عليه تروريستهاي بوش را زير سوال برد و اين باعث شد تا در انتخابات راي بياورد اما حالا در كنار تروريستها قرار گرفته است.(بوش در سال 2001 ميلادي اعلام كرد كه جنگ پايداري را عليه تروريستها راه انداخته است،تروريستهايي كه در شصت و دو كشور دنيا منافع آمريكا را تهديد ميكنند) از سوي ديگر آمريكاييها اين مسئله را به صورت انحرافي طرح ميكنند كه بهدنبال جنگ محدود هستند، بيان اين مسئله يك تاكتيك انحرافي است.آنها سعي دارند جنگ را در سوريه نهادينه كنند و بهگونهاي عمل كنند كه سوريه هيچ مقابله به مثلي در برابرحملات آنها صورت ندهد و تهديد خود را نسبت به پرتاب موشك عملي نكند.
امروز آمريكا آشكارا ميگويد ما سياستمان تغيير رژيم اسد نيست ما بهدنبال تضعيف و تنبيهاش به خاطر استفاده از سلاح شيميايي هستیم در حاليكه هدف اصلي براندازي است. وقتي 80 نقطه سوريه مورد حمله موشكي و هوايي قرار بگيرد عملا تواني براي سوريه نميماند.تنها راه براي سوريها اين خواهد بود كه مقابله به مثل كنند و صدماتي را به همراهان آمريكا در منطقه بزنند. با وجود سابقهاي كه از رژيم اسد وجود دارد و آن سكوت در مقابل حمله صهيونيزم به خاك اين كشور است،اين احتمال ميرود سوريه اين اشتباه را دوباره و اين بار در مقابل آمريكا تكرار كند. ايران ميتواند يك پيام جدي براي آمريكا و كشورهاي غربي ارسال كند.
با اين مضمون كه تا قبل از«ژنو 2»راهبرد نظامي در دستور كار قرا رنگيرد.چون ما اعتقاد داريم اگر از پتانسيلها و ظرفيتهاي ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران استفاده ميشد بحران در سوريه تسريع نميشد و متاسفانه اين مسئله مورد توجه قرار نگرفت در صورتيكه ايران حلقه مفقوده اين تحولات است و با رويكردهاي مثبتي كه در دوماه اخيرشكل گرفته بود دعوت ايران به«ژنو2»متاسفانه تحتالشعاع موج جنگطلبانه قرار گرفت در حاليكه با مذاكرات در ژنو2 مسئله ميتوانست روبه بهبود و حل شدن پيش رود.
روزنامه ی دنیای اقتصاد مطلبی را با عنوان«شهردار آینده پایتخت، مدیر استراتژیک یا عملیاتی؟»در رابطه با ویژگی های مدیر آینده شهر تهران در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند:در چند روز آینده یکی از مهمترین دغدغههای شورای شهر تهران پاسخ به این سوال است که مدیر آینده شهر تهران باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟ سابقه بررسی شهرداریهای موفق در شهرهای در حال توسعه و توسعه یافته در کشورهای مختلف از حیث ویژگیها و استراتژیهای مدیریتی به نویسنده نشان داده که همواره در شرایط مشابه این سوال مطرح بوده که شهردار چنین شهرهایی باید یک مدیر استراتژیک باشد یا یک مدیر عملیاتی؟بنابراین اهتمام اعضای محترم شورای شهر تهران در رسیدن به یک اجماع روشن نسبت به پاسخ این سوال میتواند آنان را به گزینه دقیقتری با توجه به نیازهای حال و آینده شهر تهران رهنمون سازد.
1- مدیران استراتژیک
این مدیران غالبا جهت و اهداف کلی سازمان را تعیین کرده و بهطور مرتب و از طریق ابزارهای گوناگون عدمانحراف اجزای مختلف سازمان متبوعشان را از جهت و اهداف کلی تعیین شده، کنترل میکنند. مدیران استراتژیک مانند مشاوران ایمنی در مقابل خطر آتشسوزی عمل میکنند؛ آنها مرتب به آینده نگاه کرده و سعی دارند که همه احتمالات و ریسکهای پیش رو (اعم از کوتاهمدت و دراز مدت) را بررسی کنند. گاهی در یک آتشسوزی کوچک با نگاه به تصویر بزرگتری از آنچه روی خواهد داد، آنها حتی اقدام به خاموش کردن آن نمی کنند و میگذارند که خودش خاموش شود.
مدیران استراتژیک به طرحهای جامع، مطالعات امکانسنجی همه جانبه (اعم از اقتصادی، محیط زیستی، اجتماعی و...)، اهداف بلندمدت (بیشتر از طول دوران مسوولیتشان)، فشردهتر کردن بوروکراسیها، کارهای زیرساختیتر، درآمدهای پایدارتر (و نه الزاما سریعتر) و... علاقه بیشتری دارند.
2- مدیران عملیاتی
این مدیران بیشتر روی روشهای اجرایی و مسائل روزمره و پروژههای تعریف شده در داخل سازمان متمرکز میشوند. برنامهریزی، تعیین تاکتیکها، کنترل منابع و پروژهها و... بیشترین وقت مدیران عملیاتی را به خود میگیرند. مدیران عملیاتی مانند آتشنشانها هستند؛ آنها کانونهای آتش را بهخوبی شناسایی میکنند، برای محدود کردن دامنه آتش یا اطفای کامل آن برنامهریزی میکنند و سپس با تقسیم کار درست و مدیریت منابع آن را اجرا میکنند.
مدیران عملیاتی به طرحهای تفصیلی، بخش مطالعات اقتصادی از کل مطالعات امکانسنجی، اهداف کوتاهمدت (حتی الامکان اهدافی که در دوره مسوولیتشان قابل تحقق باشند)، بسط ضوابط و آیین نامهها، اجرای پروژههای شاخص (پروژههایی که کاملا برای دیگران ملموس بوده و جلب نظر میکنند)، درآمدهای بیشتر (نه الزاما پایدارتر) و... علاقه بیشتری دارند.در ادامه رویکرد مدیران استراتژیک و مدیران عملیاتی در نمونههایی عینی از پروژههای شهری در مقابل هم قرار میگیرند تا مقایسه این دو رویکرد مشخصتر شود؛ طبعا انتخاب هر کدام از این مدیران، نشاندهنده رویکرد تصمیمگیران در مسائل و موضوعات شهری خواهد بود:
۱- مدیر استراتژیک توجه بیشتری به ایجاد اطاق فکر و داشتن مشاوران قویتر میکند در حالی که مدیر عملیاتی توجه بیشتری به ایجاد شبکه کاری فعالتر و پیمانکاران قویتر دارد.
۲- مدیر استراتژیک تمایل به روشهایی مانند مشارکتهای عمومی-خصوصی جهت ایجاد درآمدهای پایدارتر در پروژهای شهری مانند ایجاد مراکز چند منظوره شهری با مشارکتهای دراز مدت بخش خصوصی دارد در حالی که مدیر عملیاتی تمایل بیشتر به کسب درآمدهای بیشتر در مدت کوتاهتر مانند فروش مجوز کاربری تجاری در حجم و تعداد زیاد در سطح کوچه و خیابانهای شهر دارد.
۳- مدیر استراتژیک مجوزهای بیلبوردهای تبلیغاتی با اولویت مسائل ترافیکی، شهری و محیط زیستی ارائه میکند و مدیر عملیاتی مجوزهای بیلبوردهای تبلیغاتی با اولویت مسائل تجاری و کسب درآمد بیشتر را در برنامه خود دارد.
۴- مدیر استراتژیک به پروژههای زیرزمینی به دلیل عوارض کمتر شهری و محیط زیستی و حفظ چشماندازهای طبیعی توجه بیشتری دارد و مدیر عملیاتی به پروژههای شاخص و روی زمین به دلیل تاثیرگذاری قویتر در کوتاهمدت توجه دارد.
روزنامه جمهوری اسلامی مطلبی با عنوان«تحلیل سیاسی هفته»در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند:ماه شوال كه با عيد سعيد فطر و روز سربلندي تهذيب كنندگان نفس و طاعت پيشگان آغاز شد، رفته رفته به انتها ميرسد و قالب مؤمنان با فرا رسيدن ايام شهادت صادق آل محمد(ص)، مالامال از اندوه ميگردد.تابستان نيز با فرا رسيدن شهريور، آخرين ماه خود را سپري ميكند درحالي كه اولين هفته شهريور به نام "هفته دولت" نامگذاري شده است. وجه تسميه نامگذاري اين هفته، بزرگداشت ياد دو يار ديرين، دو خادم بزرگ ملت و دو پروانه بال و پر سوخته نظام يعني شهيدان رجايي و باهنر است كه به عنوان رئيسجمهور و نخستوزير نظام جمهوري اسلامي ايران در حادثه انفجار مقر نخست وزيري توسط منافقين كوردل در سال 60 به شهادت رسيدند و نامي بلند و پرآوازه از خود به يادگار گذاشتند.
نسل اول انقلاب به خوبي به ياد دارد كه اخلاص، مردمداري، ارزشي بودن، سادهزيستي، قانونمندي در اوج انقلابيگريهاي اوايل انقلاب، پرهيز از افراط و تفريط، تواضع و تلاش بيوقفه براي خدمت به مردم، از مهمترين ويژگيهاي شهيدان رجايي و باهنر بود كه اكنون نيز بايد سرمشق دولتمردان باشد. اين دو شهيد بزرگوار به راستي اين كلام بنيانگذار جمهوري اسلامي را باور داشتند كه فرمود: ما همه مرهون مردم هستيم كه ما را از گوشه زندان و خانههايمان به صحنه آوردند و به پست و مقامي رساندند، لذا بايد در برابر مردم متواضع بوده و با تمام توان به آنها خدمت كنيم.
متأسفانه با گذشت چند سال از شهادت الگوهاي شايسته دولتمردي و خدمتگزاري در نظام جمهوري اسلامي، هفته دولت به فرصتي براي مانور تبليغاتي تبديل شد و دولتها سعي كردند در اين هفته از تعداد طرحهاي آماده افتتاح و آمارهاي كمي سخن بگويند و كمتر به كيفيتها بپردازند. حتي بعضاً در برخي دولتها، مديراني مشاهده شدند كه براي مطرح كردن خود، به ارائه آمارهاي غيرواقعي و افتتاح طرحهاي نيمه تمام پرداخته كه در نهايت منجر به تضعيف اعتماد عمومي، و زير سؤال رفتن نظام آماري كشور شد؛ آنچيزي كه مردم در فاصله آمارهاي رسمي با واقعيت زندگي خود، غير واقعي بودن آن را احساس كردند.
به هر حال خطر تشريفاتي شدن هفته دولت در سالهاي اخير، اين ميراث شهيدان رجايي و باهنر، يعني ارائه خدمت بيمنت به مردم براي كسب رضاي الهي را در معرض تهديد قرار داد و آنرا به جشنوارهاي با آميزههايي از ريا و نيرنگ تبديل كرد. طبعاً دولت يازدهم نيز كه هفته دوم فعاليت خود را طي ميكند و به تازگي سكان اداره كشور را برعهده گرفته، عملكردي ندارد تا بتواند در هفته دولت آنرا ارائه دهد و كسي هم انتظار ارائه گزارش از اين دولت نوپا را ندارد لكن مردم از دولتمردان جديدي كه نام دولت تدبير و اميد را بر خود نهادهاند، انتظار دارند كه با برنامهريزيهاي اساسي و بنيادين، ارائه خدمات واقعي و مناسب را در دستور كار خود قرار دهند تا مردم بتوانند در سال آينده و بدور از شعارزدگي و ارائه آمارهاي غيرواقعي، جايگاه معقول دولت را مورد ارزيابي قرار دهند؛ دولتي كه برنامههاي خود را بر محور پرهيز از بيقانوني، خودمحوري، خود حق بيني، خودشيفتگي و شعارزدگي قرار داده و بنا دارد كارها را براساس خردجمعي، رعايت اخلاق، پايبندي به حقوق شهروندي و مراعات كرامت انساني به پيش ببرد.
در هفته جاري كابينه يازدهم به مناسبت هفته دولت با رهبر معظم انقلاب ديدار كرد. حضرت آيتالله خامنهاي در اولين ديدار هيأت دولت يازدهم با تجليل از شهيدان رجايي و باهنر، از هماهنگي دولت و مجلس براي آغاز بكار سريع دولت تقدير كرده و آقاي روحاني را رئيس جمهوري مطلوب، مورد اعتماد و داراي سوابق روشن انقلابي خواندند و با تبيين شاخصهاي مهم دولت مطلوب از جمله سلامت اعتقادي و اخلاقي، خدمت به مردم، عدالت، سلامت اقتصادي و مبارزه با فساد، قانونگرايي، حكمت و خردگرايي و تكيه بر ظرفيت درونزاي كشور تأكيد كردند: اقتصاد و علم را در اولويت قرار دهيد و با مهار تورم، تأمين نيازهاي اساسي مردم، رونق توليدو ايجاد تحرك و آرامش در عرصه اقتصادي، اميد مردم به آينده را استمرار و افزايش دهيد.
ايشان همچنين تهديد آمريكا به دخالت در سوريه را، فاجعهاي قطعي براي منطقه خوانده و تأكيد كردند: هرگونه دخالت و جنگطلبي يقيناً به ضرر آتش افروزان خواهد بود. اگر چنين اقدامي انجام شود، آمريكاييها همانند دخالت در عراق و افغانستان، ضرر خواهند كرد. دخالت قدرتهاي فرامنطقهاي و خارجي در يك كشور، نتيجهاي جز آتشافروزي نخواهد داشت و نفرت ملتها از آنها را نيز افزايش خواهد داد.حضرت آيتالله خامنهاي به شرايط حساس و بحراني منطقه نيز اشاره كردند و گفتند: ما به هيچ وجه تمايلي به دخالت در امور داخلي مصر نداريم، اما نميتوانيم چشمان خود را بر كشتار مردم مصر ببنديم. ما كشتار مردم مصر را كه مسلح هم نبودند، محكوم ميكنيم.
رهبر انقلاب اسلامي افزودند: "عامل اين كشتار هر كسي كه باشد، از نظر جمهوري اسلامي ايران محكوم است. در مصر بايد از جنگ داخلي بشدت پرهيز شود زيرا جنگ داخلي در مصر يك فاجعه براي دنياي اسلام و منطقه خواهد بود."در اين هفته، دكتر حسن روحاني رئيسجمهور كشورمان ميزبان نخستين ميهمان خارجي خود بود. "قابوس بن سعيد" پادشاه عمان به منظور رايزني با مقامات جمهوري اسلامي ايران روز يكشنبه براي سفري سه روزه به تهران آمد. اين سفر كه در راستاي تحكيم مناسبات دوجانبه و رايزنيهاي منطقهاي و بينالمللي صورت گرفت، زمينههاي بررسي فرصتهاي پيش رو را فراهم آورد.
روابط ايران و عمان برخلاف ساير كشورهاي خليج فارس كه در جريان جنگ تحميلي عراق مواضعي خصمانه عليه كشورمان داشتند، به دليل خودداري مسقط از اتخاذ سياستهاي افراطي و يكسويه و پرهيز از اقدامات تحريكآميز، در وضعيتي مسالمتآميز قرار داشت و اكنون نيز با پيشگامي اين كشور براي تجديد روابط حسنه و تحكيم مناسبات با جمهوري اسلامي ايران ميتواند در شرايط كنوني الگويي مناسب براي بسياري از كشورهاي منطقه باشد تا با كنار نهادن اختلافات گذشته و كنوني به سمت تنشزدايي منطقهاي گام برداشته و حسن همجواري را به طور عملي در رابطه با دولت جديد اعتدال گرا در ايران، در دستور كار سياستهاي خود قرار دهند.
از سوي ديگر هر چند برخي رسانهها در گمانهزنيهاي خود، از احتمال نوعي تشنجزدايي و ميانجيگري بر سر موضوعات گوناگون نيز خبر دادند ولي همانگونه كه مسئولان دستگاه ديپلماسي كشورمان با صراحت ابراز داشتند، جمهوري اسلامي ايران هرگونهاي پيامي را به دقت مورد مطالعه و بررسي قرار خواهد داد.پادشاه عمان همچنين در طول اقامت خود در تهران علاوه بر ملاقات با دكتر حسن روحاني، با رهبر معظم انقلاب نيز ديدار كرد.
در اين ملاقات حضرت آيتالله خامنهاي با اشاره به روابط دوستانه و گرم ايران و عمان و سابقه خوبي كه از كشور و دولت عمان در ذهن ملت ايران وجود دارد، تأكيد كردند: زمينههاي متعددي براي گسترش بيش از پيش روابط دو كشور در حوزههاي مختلف به ويژه در بخش گاز وجود دارد. ايشان كشور عمان را يك همسايه خوب و حقيقي براي جمهوري اسلامي ايران برشمردند و درخصوص مسائل منطقه افزودند: منطقه، اكنون در شرايط حساس و خطيري قرار گرفته كه علت اصلي آن، دخالتهاي گوناگون از بيرون منطقه است.
حضرت آيتالله خامنهاي يكي از مسائل خطرناك در منطقه را دخالت دادن مسائل ديني، فرقهاي و مذهبي در اختلافهاي سياسي كشورها دانستند و افزودند: متأسفانه با حمايت برخي كشورهاي منطقه، يك گروه تكفيري شكل گرفته كه با همه گروههاي مسلمان درگير است اما حاميان اين جريان بايد بدانند اين آتش، دامان آنها را نيزخواهد گرفت.
ايشان با تأكيد بر اينكه رژيم صهيونيستي نيز يك تهديد دائمي در منطقه و مورد حمايت همه جانبه امريكاست، خاطرنشان كردند: "رژيم فاسد صهيونيستي با دارا بودن انبارهاي گسترده سلاحهاي كشتار جمعي بسيار خطرناك، تهديدي جدي براي منطقه است. و اين در حاليست كه منطقه نيازمند امنيت عمومي ميباشد و اين هدف مهم تنها با اعلام ممنوعيت واقعي سلاحهاي كشتار جمعي در منطقه، محقق خواهد شد.اين هفته، در صحنه بين المللي، بحران سوريه و تلاش آمريكا براي مداخله نظامي در اين كشور در صدر رويدادهاي جهاني قرار داشت. آمريكائيها كه پس از پيشرويهاي نيروهاي دولتي سوريه احساس شكست و سرخوردگي در سوريه برايشان ايجاد شد و از لحاظ حيثيتي ضربه خوردند مترصد فرصت و بهانهاي بودند كه براي جبران اين شكستها اقدامي بكنند.
جنجال حمله شيميايي به منطقهاي در حومه دمشق، در همين راستا قرار دارد و اكثريت ناظران اين ماجرا را مشكوك و داراي ابهام تلقي ميكنند. با اينحال، از همان آغاز انتشار گزارشها در مورد وقوع حمله شيميايي، محافل سياسي و مطبوعاتي آمريكا و اروپا تبليغات وسيعي را آغاز كردند تا چنين برداشت شود كه اولاً اين حملات شيميايي انجام شده و قربانيان زيادي را برجاي گذشته و ثانياً دولت سوريه عامل آن بوده است. اين درحالي است كه اين ماجرا و چگونگي آن در ابهام قرار دارد، ضمن آنكه هنوز مرجع معتبري به بررسي آن نپرداخته و گزارشي از سوي مراجع بينالمللي درباره آن تهيه نشده است.
در پي اين جنجالها، دولت سوريه مجوز بازديد بازرسان سازمان ملل را از محل مربوطه صادر كرد و هم اينك اين بازرسان مشغول تحقيق در اين منطقه هستند. اين درحالي است كه آمريكاييها و متحدين غربي شان از چند روز قبل و بدون دادن فرصت براي روشن شدن ماجرا، بر طبل جنگ ميكوبند و از حملات نظامي قريب الوقوع به سوريه خبر ميدهند.نوع رفتار آمريكا?يها و دنباله روهاي غربي آنها ثابت ميكند كه صحنه سازي اخير از پيش طراحي شده بوده است و آنها براي اقدام نظامي در سوريه برنامه ريزي كرده بودند. به نظر ميرسد آمريكاييها بار ديگر در دام صهيونيستها افتادهاند و با طناب پوسيده صهيونيستها به چاه ميروند.
صهيونيستها در گذشته نيز با فريب دولت و مردم آمريكا آنها را در عراق و افغانستان وارد مخمصه كردند كه به باتلاقي مرگبار براي آمريكا تبديل شد و علاوه بر هدر رفتن ميلياردها دلار، هزاران سرباز آمريكايي نيز قرباني اين ماجراجوييها شدند. اكنون بايد ديد كه آيا باتلاق عراق و افغانستان براي دولتمردان و مردم آمريكا عبرت شده است و يا اينكه آنها با فريب خوردن از صهيونيستها به باتلاق ديگري درخواهند غلطيد.اين هفته، محمد البرادعي، سياستمدار سرشناس مصري در اظهاراتي شگفت برانگيز گفت كه حق با مرسي بوده است و حكومت كودتايي، رژيم مبارك را به صحنه بازگردانده است.
اين سخنان از زبان كسي مطرح ميشود كه از مخالفان سرسخت مرسي بود و در سرنگوني مرسي نقش داشت و در شب سرنگوني مرسي در كنار نظاميان قرار داشت. اين اظهارات البرادعي اگرچه منعكس كننده واقعيات مصر است ولي دير مطرح ميشود چرا كه نظاميان، توانستهاند با بهرهبرداري از چهرههاي موجهي چون البرادعي و يا شخص الازهر تا حدود زيادي بر اوضاع مسلط شوند آنها حتي حكم دستگيري البرادعي را صادر كردهاند به اين اتهام كه او به دولت جديد خيانت كرده است.
از سوي ديگر حكومت دست نشانده نظاميان مصر در اقدامي كه خشم مردم مصر و شگفتي جهانيان را در پي داشت حسني مبارك، ديكتاتور سابق را از زندان آزاد كرد. واكنشهاي گسترده موجب شد تا نظاميان، اعلام كنند آزادي مبارك به طور كامل نيست و وي در حصر خانگي قرار خواهد داشت! آزادي مبارك درحالي صورت ميگيرد كه مدت بازداشت مرسي تمديد شده است و هنوز نشانهاي از آزادي وي وجود ندارد.اين هفته، نيز عراق صحنه بمب گذاريهاي خونين بود كه شديدترين آنها روز گذشته رخ داد و در جريان آن بيش از 50 نفر كشته و 200 نفر زخمي شدند. تلاش براي تشديد ناامنيها در عراق، سياستي است كه از سوي جريانهاي سياسي مشخصي در عراق و به كمك حاميان خارجي آنها دنبال ميشود و هدف از اين اقدامات، ضربه زدن به دولت نوري مالكي ميباشد.
گستردگي عمليات تروريستي در عراق ترديدي باقي نميگذارد كه دولتهاي بانفوذ و داراي امكانات مالي قابل ملاحظه پشت اين اقدامات هستند و با انجام اقدامات جنايتكارانه، تاكنون خون دهها هزار عراقي را به زمين ريختهاند تا بلكه به اميال و اهداف پليد خود در عراق دست يابند. عمده تلاش اين جريانها آن بوده است كه با رودر رو قرار دادن شيعهها و سنيها جنگ فرقهاي در عراق به راه بيندازند كه اين توطئه شوم به دليل سياستهاي دولت عراق كه شيعيان در آن در اكثريت ميباشند و همچنين رهبران شيعه اين كشور، محقق نشده است.
روزنامه ابتکار در مقاله ای با عنوان« اين ادبيات ديگر جواب نميدهد»از اشکان بنکدار جهرمی در ستون سرمقاله اش اینطور نوشت:
به روال هر روزه، گشتي اينترنتي در روزنامههاي صبح ميزدم و خدا را شکر ميکردم که نسيم اعتدال رخنه اي در رسانههاي کشور حتي از نوع افراطي آن نيز داشته اما در صفحه اول يکي از روزنامهها توجهم به مطلبي جلب شد که نه تنها بر خلاف فضاي معمول کشور بود بلکه پاي را از حيطه ي اخلاق اسلامي و حرفه اي نيز فراتر نهاده بود. طبق روال معمولِ چنين نوشته هايي، با انبوهي از کلمات و عباراتي که معرف و محرک گروههاي تندرو است در ميان تعداد بيشماري علامت تعجب و علامت سؤال روبرو شدم.
در اينجا قصد آن ندارم که متن مورد اشاره را که رئيس جمهور جديد و دو دوره قبلِ جمهوري اسلامي را با الفاظي ناصواب مورد خطاب و عتاب قرار داده بود نقد نمايم چرا که فکر نميکنم شايسته و لازمِ چنين امري باشد. البته بحث بر سر انتقاد يا مخالفت با دولتِ مردمي جناب روحاني هم نيست چرا که رئيس جمهور در اولين سخنانش در اين باره به وضوح بيان داشت که”حکومتي که ريشه در رأي مردم دارد و از رأي مردم مشروعيت دارد نه تنها از آزادي رسانهها نميهراسد بلکه از آزادي قانونمند بهره ميبرد.
" حتي يادآوري رعايت اصول اخلاقي هم قصد اين مقال نيست بلکه هدف، گرفتن پيام انتخابات بيست و چهارم خرداد و بهره مندي از فضاي اعتدال پيش آمده پس از آن در پيشبرد اهداف مشترک جامعه ايراني است.حجت الاسلام والمسلمين روحاني به عنوان منتخب اکثريت قاطع مردم ايران، خود در اين مورد چنين بيان داشتند،" پيام انتخابات روشن است: صلح، آشتي، وحدت و انسجام ملي، نفي خود سري و نيز دوري از خشونت و افراط و شفافيت و قانون گرايي." پس بديهي به نظر ميرسد که سران پيشين و جديد نظام به دليل خواست عمومي مردم از اين پس به ادبياتي که در آن از قهر و خشونت نشاني نداشته باشد اقبال بيشتري نشان دهند حتي اين روزها مقامات امنيتي هم سعي ميکنند از ادبياتي که چهره اي خوفناک از آنها به نمايش ميگذارد پرهيز کنند.
مردم در بيست وچهارم خرداد نشان دادند که چه چيزي ميخواهند و چه چيزي نميخواهند و اگر خودمان را به نشنيدن نزده باشيم مطمئناً ميتوانيم بفهميم که خواست عمومي جامعه چيست. برخلاف آن چه در آن روزنامه ي خاص ادعا شده بود که” جز ادامه طرح هدفمندي، ادامه پروژه مسكن مهر، ادامه نيت معطوف به سفرهاي استاني، ادامه زيرساختهاي ورزشي، ادامه راهسازي و ادامه همه آن خدمات ريز و درشتي كه در دو دولت قبل صورت گرفت، مشخصاً ديگر برنامه اقتصادي دولت اعتدال چيست؟! واقعا خوب است احمدي نژاد، اين همه كار مصداقي، انجام داده و الّا دولت شيخ حسن، دقيقاً چه كار ديگري را ميخواست ادامه دهد، الله اعلم!!"
جاي اين سؤال ميماند که اگر قرار بود مردم از وضعشان در دولت قبل راضي باشند و به هيچ چيزي هم معترض نباشند که به کسي رأي ميدادند که بيشترين شباهت را در برنامهها به آقاي احمدي نژاد داشته باشد نه اين که بر عکس به کسي روي آورند که بيشترين تفاوت را با وي داشته باشد. اين انتخاب معني دارد، يعني مردم به آن منش و روش معترض هستند. يعني مردم از آن تندرويها و سوء مديريتها که حس ميکردند زندگي را بر آنها روز به روز تنگ تر ميکند بيزار هستند.
پس بديهي است که مسئولان کنوني و سابق نظام هم در سخنان خويش پرهيز از رفتار کساني داشته باشند که مردم نارضايتي خودشان را از عملکرد آنها به مدني ترين شکل ممکن- انتخابات- نشان دادند و از آن سو خواست مردم بر آشتي و اعتدال را در بيانات خود لحاظ کنند. البته شايد مردم انتظار نداشته باشند که برخي افراد در جبهه مخالف دولت فعلي بيايند و و به مردم بگويند که مردم! ما در گرفتاريهاي شما شريکيم و ما باعث شديم شما در اين شرايط قرار بگيريد چون که از دولت قبل کاملاً بيحساب و کتاب حمايت کرديم و از مردم عذرخواهي کنند ولي بايد پذيرفت که در فضاي فعلي کوبيدن بر طبل افراط گرايي و بردن جامعه به سمت فضاي دو قطبي نه تنها کاري عبث مينمايد بلکه سبب دوري مدعيان آن از ملت را فراهم آورده و به مَثل تقلاي شخصي گرفتار در باتلاق ميماند که جز به هلاکتش نميانجامد.اکنون مردم خسته و معترض به ادبيات سياسي هشت سال گذشته، تشنه آشتي ملي هستند. اکنون اين موضوع، خواستِ اکثريت قاطع مردم است و اگر از دهان يک شخص بيان ميشود بايد به حساب درايتش در فهم خواست مردم گذاشت.
در آخر سرمقاله روزنامه آفرینش را مرور میکنیم که ستون سرمقاله هایش را به مطلبی با عنوان«توانايي ايران در خاموش كردن جنگ»از حمید رضا عسگری اختصاص داده است:تهديدهاي غرب براي مواجه نظامي با سوريه به بالاترين سطح خود درطي دوسال گذشته رسيده است. شايد دراين لحظه كه اين مطلب را مي خوانيد حملاتي نظامي و ناخوشايند براي ملت و كشور سوريه رخ داده باشد، اما آنچه دراين وضعيت بيشتراز موضوعات ديگر مورد توجه است جلوگيري از وقوع حمله نظامي خارجي و يا جلوگيري از ادامه آن است.
درگيريهاي موجود در سوريه به جنگي نيابتي تبديل شده است كه بسياري از كشورهاي منطقه جبههاي اختصاصي درآن گشوده و درپي مقاصد سياسي خود هستند. تركيه، عربستان، قطر، لبنان، عراق، فرانسه، آمريكا، چين، روسيه، ايران و بسياري ديگر از كشورهايي كه به طور غيرمستقيم درتحولات سوريه مداخله دارند، امروز خود را در وضعيتي فرسايشي يافتهاند كه هيچيك از تصورات و تمايلات سياسيشان محقق نشده و تنها شاهد نسل كشي مسلمانان به دست خود و قوت گرفتن گروههاي افراطي بوده اند.
لذا در چنين وضعيتي مديريت اوضاع و ايجاد يك راهكار جامع براي جلوگيري ازدرگيريهاي نظامي خارجي و يا جلوگيري از ادامه و كاهش تلفات آن، موضوعي است كه ازعهده بسياري از اين كشورهايي كه امروز در سوريه سهم خواهي مي كنند، خارج است. قدر مسلم با نفوذ ترين و اصلي ترين حامي استراتژيك سوريه ايران است كه تاكنون حمايت تمام قد خود از حكومت دمشق را قطع نكرده است. لذا ايران اين توانايي را دارد تا مساعي طرفين را با حفظ اصول عدم مداخله گري خارجي فراهم سازد و آتش جنگ را فرونشاند.
روابط خارجي شمشيري دولبه است كه يك سمت آن لبه برنده مقاومت و لبه ديگرآن سمت نرم ديپلماسي و مذاكره است. تاكيد صرف براستفاده از برخوردسخت و مستقيم رويه گروههاي افراطي ميباشد. امروز لابيهاي افراطي درآمريكا وكشورهاي عربي، سوريه را به مسلخ جنگ خارجي كشاندند و از سوي ديگر نيز گروههاي افراطي حامي سوريه معتقدند راه تعامل با مخالفان، كشورهاي عربي و غربي، از طريق ديپلماسي بين الدولي نيست، بلکه از طريق مقابله مستقيم ودرگيري نظامي بايد از ملت و كشور سوريه دفاع كرد.
اكنون ايران به عنوان مهمترين كشور صاحب نفوذ درسوريه رسالتي برعهده دارد كه ميبايست ازتمامي تواناييها و ابزارهاي سخت و نرم خود براي كشيده نشدن آتش جنگ به منطقه و مسلماً حفظ منافع امنيتي و استراتژيك خود، استفاده كند. تاكنون حمايتهاي ايران و دخالت نيروهاي مقاومت درحمايت از نظام دمشق به سبب كارشكنيهاي كشورهاي عربي، نتوانست چالش موجود را برطرف سازد. حال نوبت به استفاده از گزينه نرم ديپلماسي است، هرچند كه اين امربايد خيلي زودتر مورد استفاده قرار ميگرفت اما تنها و موثرترين راه براي كاهش تلفات و فروكش كردن آتش جنگ درمنطقه ميباشد.
بدون شک مهم ترين لابي جنگ افروزي عليه حکومت سوريه در آمريکا، لابي اسرائيل و عربستان است. آنها قصد دارند با دخالت دادن نيروهاي ناتو در بحران سوريه هم در کوتاه مدت يک عضو مهم محور مقاومت را نابود کنند و هم به امکان مصالحه ايران و آمريکا آسيب جدي رسانند و فرصت طلايي دوره اوباما و دکتر روحاني را براي کاهش اختلافات ايران و آمريکا و حل وفصل برنامه هستهاي را نابود کنند.
امروز ايران بايد با يک ديپلماسي فعال و چابک، غرب را متوجه خطاي استراتژيک دخالت در سوريه بنمايد. ايران با فن ديپلماسي بايد اين پيام را به غرب برساند كه، ممکن است حکومت بشار اسد سرنگون شود، اما دولت جايگزين آن به هيچ وجه متحد غرب نخواهد بود. نيروهاي افراطي سلفي کنترل سوريه را در دست خواهند گرفت و از طريق درياي مديترانه تروريسم را به درون خاک اروپا مي کشانند.
بايد بااستفاده از قواعد ديپلماتيك، كه تيم فعلي وزارت خارجه به خوبي برآن تسلط دارد، به طرفهاي غربي فهماند كه جنگ باسوريه به عنوان متحداصلي ايران درمنطقه، موجب شكاف روابط في مابين و ازدست رفتن فرصت مصالحه با ايران به عنوان مهم ترين قدرت منطقه خواهدشد. بايد براين اصل اعتقاد داشته باشيم و آن را به غرب القا كنيم كه صلح و امنيت پايدار از طريق ديپلماسي ايجاد ميشود نه نيروهاي نظامي!.