به گزارش
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، سريال بهيادماندني «قصههاي مجيد» با هنرنمايي زندهياد پرويندخت يزدانيان، مهدي باقربيگي و جهانبخش سلطاني قرار است از شبکه تماشا باز پخش شود. به این بهانه به سراغ یادآوری بخشی از خاطرات این سریال کرده ایم که خواندنش خالی از لطف نیست.
نگاهی به تاریخچه قصه های مجیدآیا نام مجید برای شما آشنا است؟ فکر می کنم خیلی از شما مجید را می شناسید! او شخصیت اصلی قصه های مجید است که در ۵ جلد توسط هوشنگ مرادی کرمانی نوشته شده است.
مجید نوجوانی اهل کرمان است، او پدر و مادر خود را از دست داده و با بی بی، مادر بزرگش زندگی می کند.
آنان با حقوق باز نشستگی پدر بزرگ روزگار می گذرانند ولی بی بی با بافتن ژاکت و فروش آن ها و مجید با کار در نانوائی در بعد از ظهرها و ایام تابستان کمک خرج خانه هستند. قصه های مجید در واقع اشاره ای به گوشه هایی از زندگی نوجوانی آقای مرادی کرمانی است.
او در برخی از درس ها ضعیف است ولی انشاء خوب می نویسد و آرزو دارد روزی نویسنده شود. او زیاد کتاب می خواند، عاشق فیلم و بازیگری است، اما یتیم است و دستش هم تنگ است. همه این موارد همراه با شیرینکاری های دیگر او دستمایه ای برای خلق فصه های مجید است.
داستان ها از طنز خوبی برخوردار است که با نثر عامیانه و زبان صمیمی به دل می نشیند. نوجوانان با خواندن این اثر متوجه می شوند که حتی مسائلی مانند فقر و یتیمی نمی تواند مانع انجام خیلی از کارها شود، و آنان را با نوجوانی خود ساخته و با اعتماد به نفس روبرو می سازد که از پس خیلی از کارها بر می آید و همچنین نویسنده با انتخاب زبان عامیانه به زنده کردن و یاد آوری بسیاری از لغات، نکته ها، اصطلاح ها و ضرب المثل های شیرین و پر معنای زبان فارسی کمک می کند.
قصه های مجید هم در یک مجلد و هم به صورت پنج جلد جداگانه منتشر شده است. نخستین جلد از این مجموعه در سال ۱۳۵۳ منتشر شده است و تا کنون بیست و سه بار بازچاپ و از برخی از داستان های آن نیز مجموعه ی تلویزیونی به کارگردانی کیومرث پوراحمد ساخته شد که به محبوبیت این داستان ها بیش از پیش اضافه کرد.
در مجموعه قصههای مجید که در اواخر دهه ۶۰ از تلویزیون پخش شد زندهیاد پرویندخت یزدانیان نقش بیبی، مهدی باقربیگی نقش مجید و جهانبخش سلطانی نقش مدیر مدرسه را بازی میکند. بقیه نقشهای این مجموعه را بازیگران محلی و بومی اصفهان به ایفای نقش پرداختند.
شخصیت اصلی این سریال نوجوانی به نام مجید است که در اصفهان با مادربزرگ خود زندگی میکند، در هر قسمت از این مجموعه برای مجید اتفاقی رخ میدهد. ماجراجوییهای مجید معمولا پای بیبی را هم به قصه باز میکند.
بخشی از نقد شهید آوینی بر سریال قصه های مجید؛
"قصه های مجید "دوستت دارم، ایران!"اینكه «قصههای مجید»(1) هویتی كاملاً ایرانی دارد بیشتر بهساختار سینمایی سریال باز میگردد تا جوهر داستانی آن. نمیخواهم رابطهی این سریال را با قصههای آقای مرادی كرمانی(2) انكار كنم، بلكه میخواهم بگویم كه روایت آقای پوراحمد از «قصههای مجید» كاملاً متعلق به خود اوست.
شكی نیست كه این تنها یكی از صورتهای سینمایی متعددی است كه داستانهای آقای مرادی كرمانی میتوانست به خود بگیرد. اگر «مجید» كرمانی بود و نه اصفهانی، چه روی میداد؟ بدون تردید جذابیت كار كمتر میشد، اما باز هم به جوهر سینمایی آن لطمهای وارد نمیآمد.
كارهای پیشین آقای پوراحمد گواهی بر این مدعا هستند. او در شیوهی كار خویش استقلال دارد و مقلد سینمایی هیچ فیلمساز دیگری نیست، اما به هر تقدیر، كاری كه او كرده است قابلیت شگفتانگیز سینما را در قبول فرهنگها و هویتهای گونهگون نشان میدهد.
...در «فاصلهی بین سناریو و فیلم» یك مرحلهی دگردیسی وجود دارد. در این مرحله است كه فیلم تعین پیدا میكند. الان برای تماشاگران سریال «قصههای مجید» بسیار دشوار است كه مجید و یا بیبی را در چهرهای دیگر تصور كنند، اما این واقعیتی است كه اگر «قصههای مجید» به دست هر كارگردان دیگری میافتاد، این دو شخصیت چهرههایی دیگر به خود میگرفتند و فیلم فضای دیگری پیدا میكرد. در این مرحلهی دگردیسی كه «كرم ابریشم سناریو» به «پروانهی فیلم» تبدیل میشود، كارگردان همهكاره است. این اوست كه به بیبی و مجید «موجودیتی سینمایی» میبخشد.
در دنیای داستان، مجید فقط یك اسم است كه در كنار بیبی، كه او هم موجودیتی فراتر از یك اسم ندارد، زندگی میكند. خوانندهی داستان مجاز است كه چهرههای بیبی و مجید و فضای زندگی آنها را در عالم خیال بپرورد و بنابراین، این دو نفر میتوانند به تعداد خوانندگان قصههای خویش چهرههایی متفاوت پیدا كنند؛ چهرههایی مجرد كه هرگز وضوح و تشخص عكسها و تصاویر را ندارند. اما وقتی مجید داستان، در چهره و رفتار هنرپیشهای كه اكنون نقش مجید را بازی میكند انحصار مییابد، دیگر امكان تخیل از بیننده دریغ میشود.
... روایت سینمایی آقای پوراحمد از «قصههای مجید» نه تنها چیزی از اصل داستان نكاسته است بلكه اساساً از حد یك «داستان مصور» فراتر میرود. او با نزدیك شدن به روح داستانها، مجید و بیبی و دیگر شخصیتها، فضاها و وقایع را آنسان كه در وجود خود مییافته، باز آفریده است و حاصل كار، یك زندگی است، واقعیتر از آنكه بتوان در وجود آن تردید كرد. اكنون دیگر هیچكس دوست ندارد باور كند كه مجید و مادربزرگش وجود خارجی ندارند؛ آنها وجود دارند، اما نه در زیر این آسمان و نه درون این خانههای دلگیر. نمیگویم در كجا، اما بیبی واقعاً هست و هنگامی كه مجید ـ كه او هم واقعا وجود دارد ـ در سفر دچار مشكلی میشود و كلاغها قارقار میكنند، با نگرانی به آسمان نگاه میكند.
...«قصههای مجید» ریتم آرامی دارد و سالهای سال از عالم «پلنگ صورتی» و «تام و جری» دور است. زیباییاش در سادگی است و نزدیكی به واقعیت، و مثل آیینهای است كه در برابر زندگی خودمان قرار دادهاند. و با اینهمه، سخت جذاب است.
طاق ضربی، هشتی، حوض، پاشویه، باغچه، بهار خواب... و لهجهی شیرین اصفهانی كه مثل كاشیهای مسجد شیخ لطفالله زیباست. میبینم كه با «قصههای مجید» همانهمه انس دارم كه با خانهمان، با برادر كوچكترم و با مادربزرگم كه همهی وجودم، حتی خاطرات فراموششدهام را در چادر نمازش مییابم، در صندوقخانه و در ته صندوقچهاش كه مكمن رازِ ایران زمین است. و در درون بقچهای كه بوی تربت كربلا میدهد و مرا نه به گذشتههای دور، كه به همهی حضور تاریخیام پیوند میزند. «بیبی» همان پیرزنی است كه خانهای به اندازهی یك غربیل داشت، اما به اندازهی یك آسمان آفتابی، مهربان بود؛ همان پیرزنی كه چارقدش بوی عید نوروز میداد.
«یادت باشه، آقا مجید! مقصد همینجاست.» و این سخن را «محمود آقا» میگوید كه شغلش رانندگی است، یعنی شغلی كه اقتضای طبیعیاش، شتابزده از مقصدی به مقصدی دیگر رفتن است. چقدر ایرانی است! چقدر شبیه پدر من است كه اتومبیلش را در گاراژ میگذارد و صبحها پیاده سر كار میرود تا از بوی كوچهها محروم نماند، كوچههایی كه بعد از یكصد و پنجاه سال غربزدگی هنوز از بوی یاسِ درختی و اقاقیا خالی نشدهاند... و من همان مجیدم. و مجید هم «ملك محمد» است و هم «حسن كچل . دلم میخواهد «قصههای مجید» را تنهای تنها تماشا كنم تا ناچار نشوم كه جلوی گریهام را بگیرم. دوستت دارم، ایران!
حرفهای خواندنی مهدی باقر بیگی 20 سال پس از پخش قصه های مجید او متولد سال 1356 در اصفهان است. تحصیلاتش را تا مقطع کارشناسی در رشته مهندسی کشاورزی ادامه داده و در سال 1380 فارغ التحصیل شده است. فعالیت هنریش را در سال 1369 با بازی در سریال قصه های مجید شروع کرد که همراه بود با بازی در سریال نه قسمتی مجید و سه فیلم سینمایی صبح روز بعد، شرم و نان و شعر که به خاطر بازی در دو فیلم صبح روز بعد و شرم برنده دیپلم افتخار بهترین بازیگر کودک و نوجوان از یازدهمین جشنواره فیلم فجر در سال ١٣٧١شد.
به نظر خودت از کجا شروع کنیم؟ فکر کنم برای همان «قصههای مجید» و خاطرههایش آمدهاید و احتمالا دوست دارید بدانید مثلا باقربیگی بعد از این سالها کجاست و چی کار میکند و …
زدی توی خال، از آن موقع چندسال میگذرد؟ فکر کنم 15 سال .
هنوز با پوراحمد در ارتباط هستی؟ ارتباط کاری نه! اما هر از گاهی زنگی میزنم و احوالپرسی میکنم. به هر حال ایشان سرشان شلوغ است. به «بیبی» هم سر میزنم .
حالا که به گذشته نگاه میکنی، فکر نمیکنی آن روزها یا بعدش اشتباه هم کردهای؟ چون توی خانواده ما کسی چنین تجربهای نداشت و من هم یک بچه محصل بودم، فکر میکنم نباید هر دعوتی یا مصاحبهای یا برنامهای را میپذیرفتم. چون خیلی اطلاعی نداشتم، فکر میکردم اگر نه بگویم زشت است یا مردم ناراحت میشوند و باید حتما قبول کنم. بعد از مدتی فهمیدم این محبوبیت را به راحتی به دست نیاوردهام که راحت از دست بدهم. برای همین مدتی کنار کشیدم .
آن روزها پوراحمد میگفت شاید مجید مردی بشود و من بخواهم از آن مرد در فیلمهایم استفاده کنم. هنوز موقعش نشده یا تو نخواستی؟ راستش من که نخواستم، چون آقای پوراحمد کارش را خوب بلد است. مطمئنم هر وقت بداند که من به دردش میخورم، خبرم میکند. اتفاقا چند وقت پیش هم یک تله فیلم با ایشان کار کردم که پارسال از شبکه تهران پخش شد.
از ماجرای آشناییات با آقای پوراحمد و اصلاً چگونگی انتخاب شدنتان بگو دوم راهنمایی بودم که در کلاس زده شد و مدیر مدرسه سه چهار نفر از بچههای کلاس را صدا زد بیرون. من هم جزء آنها بودم. من هم از همهجا بیخبر، گفتم ما که شیطانی یا کاری نکردیم. جریان چی هست؟
تا اینکه وقتی وارد دفتر مدرسه شدم، دو نفر مرد قدبلند نشسته بودند. مدیر گفت این آقایان آمدهاند برای تهیه یک سریال تلویزیونی هنرپیشه انتخاب کنند، بعدش کمی با هم صحبت کردیم و قرار شد برویم منزل آقای پوراحمد و تست ویدیویی بدهیم .
جالب است بگویم که من قرار را اشتباه فهمیده بودم و یک روز دیر رفتم خانه آقای پوراحمد. وقتی در زدم و ایشان آمدند گفتند دیر آمدهای و دیگر همه چیز تمام شده! من هم گفتم خب، باشد. ولی آقای پوراحمد گفتند صبر کنم تا فیلمبردار بیاید و تست بدهم. خلاصه تست ویدیویی گرفته شد و بعد چند روز به من خبر دادند قبول شدهام. خیلی خوشحال شدم. البته کلی هم نذر و نیاز کرده بودم !
مثلاً چی؟ که اگر قبول شدم، نمازم را مرتب بخوانم و ترک نکنم .
برخورد خانواده و مردم پس از پخش اولین قسمت سریال چه بود؟ زمان پخش سریال، اول دبیرستان بودم. شنبهای بود که میخواستم بروم مدرسه، خیلی سخت بود. از بعضی لحاظ خوب بود و از بعضی لحاظ خستهکننده و ناراحتکننده بود. خانواده و آشنایان هم باورشان نمیشد که سریال به این خوبی درآمده باشد و من به این خوبی از پس نقشم برآمده باشم .
بعد از پخش آن قسمت تا الان که 15 سالی گذشته، بیشترین سؤالی که از من میشود همین است که آن قسمت واقعی بود؟ بعضیها هم میگویند حیف شما بود که ادامه ندادید بازیگری را و اگر تو قسمت شرم با آقای پوراحمد دعوا نمیکردی، الان بازهم با هم کار میکردید!
بعد از این سالها چه چیزی از قصههای مجید برایت مانده است؟ تنها چیزی که برایم مانده این است که هنوز که هنوز است، مردم که من را توی خیابان میبینند، خوشحال میشوند. این بزرگترین خوشحالی برای من است. واقعاً خدا خیلی من را دوست داشته .
احوالات این روزهای سوپراستارهای "قصه های مجید"** بی بی قصه های مجید مرد؛ از بس که جان نداردمادر بزرگ قصه هاي مجيد در 89 سالگي بر اثر بيماري و كهولت سن امروز در نجف آباد اصفهان درگذشت. پروین دخت یزدانیان هنرمند بی پیرایه و بازیگر سینما و تلویزیون ایران به سال 1302 در نجف آباد اصفهان چشم به جهان گشود. وي داراي 12 فرزند ، 25 نوه و 5 نتيجه است كه از ميان اين تعداد فرزند کيومرث و منوچهر پوراحمد کارگردان و نويسنده سينما و تلويزيون شناخته شده هستند.
یزدانیان به سال 1371 در سریال قصه های مجید، بی بی مجید شد. پوراحمد مادرش را به بازی گری تبدیل کرد که توانست جوایزی را به دست آورد، در شمار هنرپیشگان مشهور قرار گیرد و کارگردانان دیگر هم از او در فیلمهای خود دعوت کنند.
این ها زندگی عادی یزدانیان بود که به نمایش در می آمد و چون از دل برآمده بود بر دل ها نشست. ولی به سال 1374 با بازی در فیلم خواهران غریب، تجربه ای نو را به نمایش گذاشت و سینمایی تر شد. حضور در سریال آژانس دوستی با پالتوی شیری و در نقش یک پیرزن مدرن نیز نتوانست همچون گذشته، نظرها را به خود جلب کند.
سه دیپلم افتخار از جشنواره فیلم فجر برای فیلم های شرم، نان و شعر و صبح روز بعد به کارگردانی کیومرث پوراحمد ازجمله افتخارات یزدانیان به شمار می رود. خانم یزدانیان مدت ها با بیماری آلزایمر دست و پنجه نرم می کرد.
صحبت های مهدی باقربیگی در مورد بی بی در ارتباط با بیبی قصههای مجید، اظهار داشت: حس مادرانه بیبی در زمان فیلمبرداری از جمله خصوصیات بارز و درخشان ایشان بود که من به عنوان همبازی ایشان آن را جزو برجستهترین ویژهگیهای ایشان میدانم.
وی با اشاره به اینکه رابطه من و بیبی به عنوان یک مادر و نوه تا سالهای پس از پایان این فیلم نیز ادامه داشت، گفت: ایشان من را به عنوان نوه خود قلمداد میکردند به گونهای که من در زمان حضور خود در کنار اعضای خانواده بیبی هنوز حس مادرانه و ارتباط عاطفی قوی خود با اعضای خانواده ایشان را حس میکردم.
مجید "قصههای مجید" با اشاره به اینکه مادری بیبی از مادرانههایی بود که بهشت زیر پایش است، تصریح کرد: بیبی نه تنها برای فرزندان خود بلکه برای تمامی جوانهایی که با آنها روبهرو میشد به چشم یک مادر دلسوز نگاه میکرد و رفتارهای وی با آنها هم جدا از این خصلت نبود.
وی پس از پایان کار نیز به دلیل همان رابطه مادرانه ایشان با من و اینکه هیچ تفاوتی بین من و نوههایشان قائل نمیشد، من همچنان رفت و آمد خود به منزل بیبی را ادامه دادم و مرتب از ایشان دیدار میکردم.
باقربیگی با بیان اینکه ایشان با همان حس مادرانه خود با خوشحالی و ناراحتی ما در حین ایفای نقش خوشحال و ناراحت میشد، اظهار داشت: بیبی با اینکه در زمان ایفای نقش در سریال "قصههای مجید" حدود 70 سال سن داشت تمامی دیالوگهای خود را میخواند و از قدرت خواندن و نوشتن برخوردار بود.
وی در همین راستا افزود: البته آنقدر گفتگوهای این سریال خودمانی بود که نیازی به خواندن نداشت و خانم پروین دخت یزدانیان در واقع همان احساس خود را در سریال منعکس میکرد.
** مهدی باقر بیگی از بازیگری تا عضویت در شورای شهر او متولد سال 1356 در اصفهان است. تحصیلاتش را تا مقطع کارشناسی در رشته مهندسی کشاورزی ادامه داده و در سال 1380 فارغ التحصیل شده است. فعالیت هنریش را در سال 1369 با بازی در سریال قصه های مجید شروع کرد که همراه بود با بازی در سریال نه قسمتی مجید و سه فیلم سینمایی صبح روز بعد، شرم و نان و شعر که به خاطر بازی در دو فیلم صبح روز بعد و شرم برنده دیپلم افتخار بهترین بازیگر کودک و نوجوان از یازدهمین جشنواره فیلم فجر در سال ١٣٧١شد. وی پس از آن ترجیح داد به درسش بپردازد و تا سال 1386 که در یک تله فیلم به کارگردانی مهرداد پوراحمد و نویسندگی و تهیه کنندگی کیومرث پوراحمد ظاهر شد، فعالیت هنری نداشت.
پس از فعالیت های هنری مهدی باقربیگی، بازیگر نوجوان قصه های مجید توانست در این انتخابات شورای شهر اصفهان در سال 92 صلاحیت نامزدی پیدا کند و با پیروزی در انتخابات، عضو چهارمین شورای اسلامی شهر اصفهان شود.
شورای شهر اصفهان در دوره چهارم ۲۱ عضو دارد که مهدی باقربیگی با کسب 66 هزار و 799 رای توانست نفر دوم این پارلمان باشد. باقربیگی 36ساله در رشته مهندسی کشاورزی تحصیل کرده و در رزومه تبلیغاتی اش به نقش آفرینی در چند مجموعه سینمایی و تلویزیونی و سابقه 12 سال فعالیت مداوم در سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان اشاره کرده است.