باشگاه خبرنگاران- تنها خانه اتحادیه نیست که در آستانه تخریب قرار دارد. وقتی تمام لوکیشنهای یک کارگردان تخریب شوند یا آنقدر تغییر کنند که ماهیت گذشته را نداشته باشند، سرنوشتی را برای «ناصر تقوایی» رقم میزنند که از خودش بهعنوان «فردی مخرب» یاد میکند.
بیش از یک دهه از ساخت «کاغذ بیخط» بهعنوان آخرین فیلم ناصر تقوایی میگذرد. هرچند تقوایی پس از آن هم سراغ فیلمسازی رفت اما «زنگی و رومی» و «چایتلخ» را ناتمام گذاشت.
تقوایی که 27 مرداد در نشست «تهران، نشانههای عاطفی و خاطرات جمعی» در باغموزه قصر حضور یافته بود، در کنار گلی امامی، مرتضی درهباغی، یک معمار و یک جامعهشناس از خاطرات خود در تهران گفت.
این کارگردان با بیان اینکه به دلیل شغل پدرش به شهرهای زیادی در ایران سفر کرده و به همین دلیل لوکیشنهای زیادی برای ساخت فیلم در ذهنش شکل گرفته است، گفت: «من آدم خرافاتیای نیستم ولی حس کردم، دارم به یک آدم مخرب تبدیل میشوم. هرجایی که بهعنوان لوکیشن فیلمهایم انتخاب کردهام، خراب شده است.».
او سپس به وضعیت لوکیشن آثارش اشاره کرد: «فیلم «ناخداخورشید» را در بندر کنگ ساختم که معماری بسیار ساده ولی کاربردی داشت منتها درحال حاضر ویران شده است یعنی در ظاهر میخواستند آبادش کنند اما نابود شد.
فیلم «رهایی» را در بندر گناوه ساختم که الان دیگر مانند سابق قابل شناسایی نیست.
«نفرین» را هم در جزیره مینو ساختم که آنموقع بهشت خوزستان بود ولی در جنگ نابود و طوری شد که یک نمونه نخل هم در این جزیره وجود ندارد.»
او در مورد سرنوشت لوکیشن دیگرفیلمهایش عنوان کرد: «خانهای که در آن «آرامش در حضور دیگران» را ساختم در خیابان منیریه بود و مالک، ساختمانی به این زیبایی را ویران کرد.»
تقوایی سپس درباره وضعیت فعلی خانه اتحادیه که لوکیشن سریال «داییجان ناپلئون» بود، گفت: «اگر خانه اتحادیه تاکنون بهصورت کامل تخریب نشده، بهخاطر تقدیرش است چون در یکی از تجاریترین نقطههای شهر است و مدعیان زیادی دارد نه اینکه ارادهای برای جلوگیری از تخریب آن هست.»
او با اشاره به همزمانی این سخنان با حادثه 28مرداد گفت: «چه جالب است که نزدیک به اتفاقهای 28مرداد این خاطره را میگویم. خانه اتحادیه در حوادث 28مرداد آتش گرفت چون محل سازمان جوانان حزب توده شده بود و برای فیلمبرداری آن را بازسازی کردیم.»
تقوایی در تحلیل تخریب بناهایی که بخشی از خاطره یک شهر را تشکیل دادهاند، گفت: «گناه هر بلایی که برسر شهرهایمان آمده است، تنها به یکی، دو نسل مربوط نمیشود بلکه نسلهای زیادی مقصر هستند. وقتی به مسایل جامعه خودمان نگاه میکنیم، به یک دلیل عمده میرسیم و آن بلبشویی است که در جامعه ما رخ داده و نهادهای موازی کار یکدیگر را تکرار میکنند.»
تقوایی در پایان، سخنانش را اینگونه خاتمه داد: «همچنان دو فیلم ناتمام دارم. هیچکس مانع فیلم ساختن من نشده است اما وقتی صحبت ساخت فیلمهای جدید میشود، تردید میکنم آیا برای ساخت یک فیلم جدید باید شهر دیگری را نابود کنم؟»
گلی امامی، مترجم و نویسنده هم دیگر سخنران این نشست بود که با بیان خاطرات خود از تاسیس کتابفروشی «زمینه» احساسات حاضران را برانگیخت و با استقبال زیادی مواجه شد.
او با اشاره به اینکه حتی با وجود 12 سال از تبدیلشدن زمینه به زمانه، یادآوری آنروزها باعث آرامشش میشود، گفت که پس از انقلاب او و همسرش کریم امامی، بهسراغ تنها کاری رفتند که بلد بودند و کتابفروشی خود را اول مرداد 1362 در چهارراه حسابی تاسیس کردند.
مترجم کتاب «دختری با گوشوارههای مروارید» عنوان کرد که در آن روزگار پاتوقهای فرهنگی اندکی وجود داشتند و به همین دلیل کتابفروشی زمینه به مرور توانست محلی برای حضور اهالی فرهنگ همچون امیرحسین جهانبگلو، بابک احمدی، خانواده شفیعیکدکنی، داریوش شایگان، محمود دولتآبادی، عباس کیارستمی، بهمن فرمانآرا و... شود که حالا خاطرهای از یک فضای شهری را رقم زده است.
مرتضی درهباغی، نقاش، در بخش دیگر این نشست پروژهای از بازسازی یک بنای قدیمی درحال تخریب را شرح داد و تاسیس بانک اطلاعاتی در این زمینه را موجب جذب سرمایهگذاران دانست.
او سپس بیتفاوتی نسبت به تخریب چنین فضاهایی را برای شهروندان یک شهر بهعنوان یک اتفاق بد توصیف کرد و افزود: «سازندگان خانهها قدرت زیادی دارند تا آنجا که حتی امکان عکاسی از وضعیت خانه اتحادیه را به ما ندادند و مجبور شدیم از خانههای مجاور، عکاسی کنیم با همه اینها میتوانیم با پخش عکس چنین بناهایی و برگزاری نمایشگاههای عکس، احساسمان را از اتفاقاتی که در شهرمان میافتد، بیان کنیم و شهروندان دیگر را تحتتاثیر قرار دهیم.»/ي2