به گزارش خبرنگار
حوزه تئاتر باشگاه خبرنگاران، در هفته ی پایانی تمرین نمایش سیندرلا تصمیم گرفتم که به سالن تمرین این نمایش بروم زمانی که وارد سالن اصلی تئاتر شهر شدم بعد از مدت ها توجه ام به حضور دوباره ی جلال تهرانی جلب شد و از اینکه او را دوباره پرشور بر روی صحنه فعال دیدم بسیار خوشحال شدم.
به محض اینکه نگاهم به صحنه تئاتر افتاد گلاب آدینه و مجید کریمی از بازیگران نمایش در حال تمرین بودند گلاب آدینه نقش متفاوتی را ایفا کرد که تنها خود او از پس آن بر می آید نقش پدری که پشت میز ایستاده و با بادبزنی که در دست داشت منتظر اتمام دیالوگ مجید کریمی بود.
اکنون نوبت به دیالوگ گویی گلاب آدینه شد ( سروان قاتل باید اعدام شود ... ) همینطور که بازیگران مشغول تمرین بودند جلال تهرانی در حالی که میان صندلی های سالن قدم می زد بر روی کاغذ خود اشکال گیری می کرد.
در گوشه ای دیگری از سالن اصلی بهنوش طباطبایی سیندرلای قصه ی جلال تهرانی منتظر اجرای خود بود و در این حال نیز بازی همکاران خود را تماشا می کرد اما نوبت به بازی او رسید و همانطور که لنگان راه می رفت گریه نیز می کرد و در مقابلش بهزاد عبدی بازپرس نمایش بر روی صندلی نشسته بود.
سیندرلا: تو زندگی یه زن، یه مرد متفاوت پیدا میشه دو تا مرد متفاوت محاله.
بازپرس: منم سروانم، من و سروان از همون اول دو تا مرد متفاوت عین هم بودیم.
در حین تمرین گاهی اوقات بازیگران دیالوگ هایش را فراموش می کردند و دستیار کارگردان و گاهی جلال تهرانی دیالوگ ها را به یاد آنها می رود.
بعد از اینکه حواسم به غلط گیری کارگردان نمایش پرت شد دوباره نگاهم معطوف به تمرین سیندرلا و بازپرس شد همانطور که هردو در حال خندیدن بودند سیندرلا از مقابل بازپرس بلند شد و لبه سن نشست و با مروارید های در دست خود بازی می کرد و باز پرس هم پیانوی روی صحنه را شروع به نواختن کرد.
همه مشغول تمرین و کارگردان هم به دقت در حال تماشای بازی که ناگهان سروصدایی توجه ان را به من جلب کرد البته برای آن ها عادی بود صدایی از برق کشی آن طرف تر که باعث مزاحمت تمرین های انها می شد، به نظر می آمد همه از این سروصدا ناراضی هستند.
جلال تهرانی بعد از اتمام تمرین جلوی سن رفت همانطور که با آدینه صحبت می کرد پیشنهاداتی از سوی آدینه برای تغییر برخی از قسمت های نمایش شنید و او نیز راضی از بازی آدینه بود.
بعد از استراحت، گروهی از دانشجویان کارگردانی و بازیگری مکتب تهران برای تماشای تمرین به سالن آمدند و تهرانی از حضور آن ها تشکر کرد.
تمرین شروع شد اما این دفعه سالن دیگر پر از خالی نبود چراکه گروهی که برای تماشا آمدند بسیار زیاد بودند من به همراه تماشاگران حاضر در سالن غرق در تماشا شده بودیم که زمان را فراموش کردیم و زمانی که به ساعتم نگاه کردم تقریبا تمرین نمایش سیندرلا به پایان رسیده بود.
بعد از اتمام تمرین برای گفتگو به سراغ عوامل نمایش رفتم و تقریبا چند ساعتی گفتگوهایمان به طول انجامید و زمانی که که تئاتر شهر را ترک کردم در این فکر بودم که دوباره در زمان اجرای اصلی که از اول شهریور آغاز می شود به تماشای کفشهای جامانده "سیندرلا" بنشینم./ي2