به گزارش
مجله شبانه باشگاه
خبرنگاران، عباس غزالي پس از سريال «وضعيت سفيد» دو سال خانه نشين شد و به قول خودش به پيشنهاد بازي در تمام سريالهاي تلويزيون در اين يكي دو سال اخير جواب رد داد تا به فرزاد سريال «مادرانه» برسد. غزالي در گفتگو با بانی فیلم از لحظات حضورش در كنار فرزاد و فاصلهاي كه اين روزها تلاش ميكند از او بگيرد گفت...
تهران نيستي؟ـ نه... من مشهدم!
كارت در سريال «مادرانه» به پايان رسيده؟ـ بله...
و برنامه بعديات...ـ الان داري مصاحبه ميكني؟
بله...ـ من اصولاً تكنيكي دارم براي فاصله گرفتن از نقشي كه مدتي درگير آن بودم. اصولاً وقتيكه شخصيتي را بازي ميكنم از خودم خيلي فاصله ميگيرم و وارد آن شخصيت ميشوم و مدتي بايد تمريناتي انجام بدهم تا خودم بشوم. اين كار با مسافرت و تغيير شكل و شمايل و... اتفاق ميافتد و فرصتي ميشود تا پرونده كاري كه بسته شده در ذهن من نيز بسته شود...
يعني ممكن است تو الان سرت را تراشيده باشي و...ـ بله دقيقاً .... البته اين اتفاق دو منظوره است. چون در انتهاي سريال شما يك غافلگيري ويژه از عباس غزالي و شخصيت فرزاد خواهيد ديد كه بيربط به موضوعي كه ميگويي هم نيست. با اين شيوه ذهنم را براي كار جديد آماده ميكنم...
پيشنهاد جديدي هم داشتي؟ـ يكي- دو فيلم پيشنهاد داشتم. يك فيلم سينمايي، يك تلهفيلم و دو نمايشنامه براي تئاتر دارم كه بايد سر فرصت آنها را مطالعه كنم و ببينم قسمت كدام كار ميشود.
اولويت با كداميك است؟ـ فرقي نميكند!
مگر ميشود؟ـ اولويت كاري است كه در راستاي هدفم باشد و مرا رو به جلو ببرد حالا خواهد تئاتر باشد يا تلويزيون يا سينما...
و در شرايط مساوي كداميك...ـ اگر آن پيشنهاد سينمايي بتواند در راستاي اهدافم باشد قطعاً اولويت خواهد داشت چرا كه در سينما تجربه نداشتم و هميشه دوست داشتم با يك اتفاق خيلي خوب وارد سينما شوم. البته چند پيشنهاد در اين مديوم داشتهام كه چون چشمگير نبوده قبول نكردم، اما باور كن اصولاً خيلي مديوم برايم فرقي ندارد. مگر اين تفاوت كه سينما را تا به حال تجربه نكردهام و دوست دارم تواناييهايم را در آنجا نيز محك بزنم.
توقع ميرفت پس از سريال «وضعيت سفيد» و ديده شدن كارت آنجا بسيار پركارتر از اين حرفها ديده شوي، پيشنهادي نداشتي يا وسواس بيش از اندازه تو در انتخاب پيشنهادهاي احتمالي، كم كارت كرد؟ـ خيلي پيشنهاد داشتم حتي ميتوانم بگويم من از هر سريالي كه در اين دو سال در تلويزيون ساخته شد پيشنهاد داشتم! خدا شاهد است كه اين حرف من كاملاً جدي است. فيلمنامههاي بسيار، عجيب و غريب با دستمزدهاي وسوسه كننده را رد كردم. نه آدم شكم سيري هستم كه بگويم دستمزدها برايم اهميت ندارد يا آدمي هستم كه بگويم از كار كردن بدم ميآيد. اتفاقاً من بمب انرژي هستم، آدمي هستم كه خيلي سختي كشيدم تا به اينجا رسيدم و دوست داشتم ديده شوم و دوباره كار كنم، اما احساس ميكنم كار درستي كردم كه صبر كردم...
شايد درست ولي بسيار خطرناك...ـ نميشود گفت خطرناك!
چون خيليها آمدند اين كار را انجام دادند و رفتند و بازگشتي در كارشان نبود؟ـ قبول دارم، ولي من نام اين را ميگذارم يك ريسك بزرگ، تو راست ميگويي و اين ترس در طول اين دو سال همراه من بود، اما من در اين راستا با بزرگاني مشورت ميكنم كه خيالم را راحت ميكنند. آنها كساني هستند كه من به لحاظ حرفهاي، اخلاقي و عقبه هنري قبولشان دارم و الگوبرداري از آنها ميكنم يكي مثل آقاي پرويز پرستويي كه لطف دارند به من و تلفن مرا جواب ميدهند. اين دو سال براي من شرايط سختي بود. كار نكردم. فقط و فقط به خاطر انتظاري كه احساس ميكنم مخاطب از من دارد، انتظاري كه بعد از سريال «وضعيت سفيد» به وجود آمد و مخاطب چنين اعتباري را به من داد.
دوست نداشتم با هر كاري اعتبارم را در نظر مخاطب لكه دار كنم. دوست داشتم در شكل و شمايلي نو با كاري متفاوت ظاهر شوم تا هم تواناييام بيشتر ظاهر شود و هم با كار قبليام فرق كند و متفاوت باشد. بعد از سريال «وضعيت سفيد» فيلمنامههايي به من پيشنهاد شد كه در راستاي هدفم نبودند (نميگويم كه نوشتههاي بدي بودند) يا بازخواسته بودند «بهروز» وضعيت سفيد را تكرار كنم، يا نقشي بود كه بارها آن را كار كرده بودم و يا در فيلمنامهاي كليشهاي نقش كليشهاي پيشنهاد شده بود. يك خرده صبر داشتم و با وسواس عمل كردم تا اينكه خدا را شكر «مادرانه» جواب صبوري من بود، تا اينكه كلمه خطرناك تو به يك كار بزرگ تبديل شود! الان خوشحال هستم از اين ماجرا...
پس بايد «فرزاد» كاراكتري پروپيمان و خاص بوده باشد كه تو را بعد از دو سال تا اين حد مجذوب خود كرده باشد؟ـ بله ولي دو سال پيش فكر نميكردم دو سال بعد فرزاد به من پيشنهاد شود. فكر ميكردم يك رل خوب جواب اين همه صبوريام را بدهد، ولي واقعاً فيلمنامه «مادرانه» و شخصيت «فرزاد» به قول شما آن قدر پروپيمان و چشمگير بود كه با جان و دل بروم و كار كنم.
با سعيد نعمتا... تو در سريال «رستگاران» (سيروس مقدم) همكاري داشتي، حتماً يك شناخت نسبي بين شما وجود دارد؟ـ بله و بعد از «رستگاران» هم چندبار ميرفت تا اين همكاري تكرار شود كه شرايط مهيا نبود. يادم ميآيد براي سريال «زير هشت» هم به من زنگ زدند. كاراكتري را نوشته بودند به نام «عباس» كه آن موقع مشخص شد بر اساس من نوشته بودند، اما اصلاً نشد هماهنگ كنند. آن زمان من سر سريال «وضعيت سفيد» بودم و در دوره «وضعيت سفيد» من هيچ كاري نپذيرفتم از جمله فيلم «1359» كه توسط آقاي پرويز پرستويي دعوت شده بودم و چند كار ديگر...
جالب است كه خيليها به من گفتند تو نبايد سريال «وضعيت سفيد» را پس از ديده شدنت در سريال «رستگاران» كار ميكرديم، ميگفتم چرا؟ جواب ميدادند كه حيف است دو سال نيستي و ممكن است فيد شوي! اما وضعيت سفيد براي من دو سال نبودن را جبران كرد، اينجا هم به همين منوال. قبل از سريال «رستگاران» من دو تلهفيلم براي سعيد نعمتا... (در مقام نويسنده) كار كرده بودم كه يكي از آنها را سيروس مقدم ساخت و يكي را حميد بهمني، پس از آن «رستگاران»اتفاق افتاد و بعدش تله فيلمي را با جواد افشار كار كردم، تا رسيديم به مادرانه...
برويم سراغ «فرزاد» سريال «مادرانه» چند درصد از اين كاراكتر را در دل فيلمنامه سعيد نعمتا... يافتي و چند درصد از آن ساخته ذهن توست؟ـ سعيد نعمتا... را من به شخصه خيلي دوست دارم و به جزو رفاقتي كه با او دارم بايد بگويم به عنوان يك نويسنده كار درست قبولش دارم. سعيد از معدود نويسندههايي است كه خيلي خوب به سوژههاي اجتماعي ميپردازد و دست ميبرد به دل اجتماع و واقعيات را آنطور كه بايد و شايد نشان ميدهد...
يك جورهايي روحيه سعيد نعمتا... با جنس بازي تو نيز شباهت دارد، قبول داري؟ـ بله ميتواند اينگونه كه ميگوييد باشد، ولي اصولاً در اين چند ساله من سعي كردم روحيات مختلف را تجربه كنم و روحيات خودم را مختص يك فيلمنامه نكنم. من با روحيه هادي مقدمدوست هم سازگار بودم، همين طور حميد نعمتا... . من با آدمهاي مختلفي كار كردم تا از خودم هميشه فاصله بگيرم و جنس كارهايم شبيه به هم نشود. شما نميتوانيد بگوييد روحيه فرزاد شباهت دارد به بهروز «وضعيت سفيد»، من درباره اين مسئله ساعتها حرف ميزنم و ميگويم شما يك درصد نميتوانيد بين اين دو شخصيت شباهت پيدا كنيد...
جز جنس بازي بازيگرش...ـ من به دنبال تنوع در اجرا هستم و هرگز خودم را تكرار نميكنم به همين دليل ميتوانم از كارهايم دفاع كنم و بگويم هر كدام چه تفاوتي با هم دارند. شايد به همين دليل است كه دو سال بيكار ماندم. اگر منظورتان اين باشد كه روحيه من طوري است كه آثار سعيد نعمتا... را ميپسندد، بله اين نظريه درست است، چون جنس آدمهايي كه سعيد مينويسد جنس آدمهاي سختي كشيدهاي است كه ريشه و هويت دارند، آنها اكثراً از جنوب شهر ميآيند، بله من اين آدمها را دوست دارم...
او خوب اين قشر را ميشناسد...ـ بله، شايد خودش هم از اين خطه آمده باشد.
و تو هم خوب ميشناسي؟ـ بله قبول دارم، من هم خوب اين قشر را ميشناسم، چرا كه خودم هم از جنوب شهر آمدهام. سعيد نعمتا... خيلي خوب ميتواند فاصله طبقاتي اقشار مختلف اجتماع را در قصههايش به نمايش بگذارد و در واقع خوب ميداند چگونه فاصله اقشار مختلف جامعه را به هم گره بزند. شما ميبينيد كه در سريال «مادرانه» زندگي فرزاد از اقشار پايين جامعه چگونه با اردلان و رها از اقشار مرفه جامعه گره ميخورد. گرهي كه كاملاً دراماتيك و نمايشي اتفاق ميافتد و بسيار جاي كار و بازي دارد.
براي تمام بازيگران حتي كساني كه دو سكانس بازي دارند اصولاً بازي در اين نوع قصهها وسوسه برانگيزي است. من هم علاقهمند هستم مثل هر بازيگري در سريالي بازي كنم كه قصهاش جاي عرض اندام و بازي داشته باشد. بگذريم از تكنيك ديالوگ نويسي سعيد نعمتا... كه برخي دوست دارند و برخي نميپسندند...
و تو در خصوص سبك ديالوگنويسي اين نويسنده چه نظري داري؟ـ اصولاً ديالوگهاي سعيد نعمتا... را هر بازيگري نميتواند ادا كند.
به همين دليل است كه معمولاً خودش در انتخاب بازيگران كار نظر مستقيم دارد؟ـ بله دقيقاً، من بارها به سعيد نعمتا... گفتهام كه ديالوگهايت تمرين بيان است. بعد از سريال «وضعيت سفيد» وسواس من خيلي زياد شده بود، اما در سريال «مادرانه» همه چيز مهياي يك همكاري خوب بود.
در روزگاري كه حتماً قبول داري ابتداي راه هستي، با اين حساسيت، ملاك تو براي انتخاب نقش چيست؟ـ قصه، خود كارگردان و نقشي كه قرار است بازي كنم، ملاكهاي من است. سعيد نعمتا... را كه ميشناختم، فرزاد را براي من شفاهي توضيح داده بود و وقتيكه فيلمنامه را خواندم واقعاً نقش را جذاب ديدم. ميماند جواد افشار...
كه يك تلهفيلم با او كار كرده بودي؟ـ بله و در اين سريال ارتباط بيشتري با هم برقرار كرديم. او به من سر آن تلهفيلم اعتماد كرده بود و با شناخت كامل از كار من اين بار هم نقش فرزاد را به من سپرد. جواد افشار به نظرم سريال «مادرانه» را بسيار ساده و به اعتقاد من راحت الحلقوم روايت كرد، بدون هيچ پيچيدگي عجيب و غريب و...
يعني درست برعكس سيروس مقدم؟ـ بله دقيقاً، آقاي مقدم دكوپاژ پيچيدهاي روي فيلمنامه پيچيده سعيد نعمتا... دارند. آن سبك، سبك پرطرفدار آقاي مقدم است اما جواد افشار با يك روايت ساده كلاسيك قصهاي با اين همه پيچيدگي را كار كرد. اول باورم نميشد كه بشود اما شد! همه چيز خيلي ساده و تر و تميز اتفاق افتاد و اين خيلي براي من خوشايند بود.
جواد افشار از آن دست كارگرداناني است كه به بازيگرش اعتماد ميكند، توضيحاتش را ميدهد و پس از آنكه ميبيند بازيگر مسير درستي را انتخاب كرده، تا حدي او را رها ميكند و تنها به بالانس و رتوش كار او ميپردازد. معتقد هستم ارتباط خوب بازيگر با كارگردان كه در اين سريال به شدت اتفاق افتاد رمز پيروزي تمام كارهاي بزرگ دنياست؛ مثل اسكورسيزي و رابرت دنيرو، مثل مسعود كيميايي و آقاي بهروز وثوقي يا پرويز پرستويي و كمال تبريزي يا ابراهيم حاتميكيا و پرويز پرستويي، رضا كيانيان و حميد فرخنژاد، من سر سريال «وضعيت سفيد» نيز با آقاي نعمتا... چنين شرايطي را تجربه كردم.
شخصيت فرزاد داراي سياهيها و سپيديهايي است كه براي خاكستري شدن نيازمند زمان است، در واقع تماشاگر سخت به او و رفتارش نظر مساعد پيدا ميكند هر چند يك كاراكتر منفي و سياه نيست.ـ اصولاً من وقتي ميخواهم شخصيتي را بازي كنم، براي خودم يك پيش توليد دارم كه از پيش توليد عوامل ديگر و اينكه فيلمنامه را دورخواني ميكنند و... پيچيدهتر است. من بسيار درگير ميشوم و از خواب و خوراك ميافتم، به خاطر اينكه شخصيت ذهنم را درگير ميكند، فرزاد بيشتر، من اول رفتم سراغ شناسنامه فرزاد كه او چه رنگي دارد، چه بويي و ريشهاش از كجاست؟ يادم ميآيد چندين ساعت با سعيد نعمتا... بحث و گفتوگو داشتيم. يكسري از حرفهاي او را ميفهميدم و يكسري را نه! هيچ وقت يادم نميرود در روزهاي پاياني پيش توليد و دورخواني و دو روز مانده به برداشت اولين سكانس، من هنوز صد در صد فرزاد را نشناخته بودم و اين كار مرا سخت ميكرد.
جلسه دورخواني ما تمام شد من قرار بود فردا بروم جلوي دوربين، ولي هنوز خودم ok نبودم. سعيد را كشاندم در اتاق تدوين و گفتم مشكل من اين است كه خيلي چيزها را فهميدم، ولي هنوز راضي نيستم. گفتم در يك جمله فرزاد را براي من تعريف كن. جملهاي كه سعيد نعمتا... از فرزاد تعريف كرد تازه كليد و جرقه شخصيت بود در ذهن من! من نه تنها در صفحه اول فيلمنامهام اين جمله را نوشتم، بلكه هر كجا خالي بود مينوشتم و تكرار ميكردم. آن جمله اين بود« فرزاد سبك سري است كه دچار مسؤوليت شده است!» كارهاي خام و نپختهاي كه شما از فرزاد ميبينيد برميگردد به همين سبك سري، شايد اگر 10 سال بزرگتر بود خيلي از اين رفتارها از او سر نميزد.
و اين تعريف به تو كمك كرد كه هرگز او را شخصيت منفي نبيني؟ـ دقيقاً درست ميگويي و اين همان خاكستري بودن شخصيت را براي من تداعي ميكرد. من خيلي جاها بحث ميكردم و ميگفتم فرزاد كاملاً مثبت است...
كاملاً مثبت؟ـ حداقل منفي نيست!
شناخت تو از اين شخصيت به جايي رسيد كه از همان ابتدا به رفتارهايش (كه ممكن است از نگاه تماشاگر اشتباه باشد) حق بدهي...ـ دقيقاً همين طور است...
همين كه به شخصيت فرزاد و رفتارهايش حق دادي تا برخي از اكتهايش را برخلاف عرف جامعه انجام دهد، به شخصيت نزديك شدي، او را قابل باور كردي و...ـ طبيعتاً، من حرف تو ر ا كامل ميكنم. فرزاد به زعم خودش دارد يك حركت مثبت انجام ميدهد او احساس ميكند براي مادرش، خواهرش و خانوادهاش قدم برميدارد. او خودش را مرد خانه ميداند و دوست دارد شرايط زندگي اعضاي خانهاش را مهيا كند، اما رفتارهايش از نگاه تماشاگر اشتباه است و اعتقاد دارد راه درستي را در پيش نگرفته است.
چگونه به لحن فرزاد رسيدي؟ـ منظورت را متوجه نميشوم!
منظورم لحني است كه تو را در كنار رفتار و عمل به شكل و شمايلي از يك شخصيت نادان و خاكستري كه نادانسته رفتار ميكند، نزديك كند؟ـ لحن چيزي است كه بازيگر خودآگاه و ناخودآگاه با نزديك شدن به نقش انتخاب ميكند، اما من به اين لحن اصولاً ميرسم تا اينكه چند لحن را مثل سريال «وضعيت سفيد» داخل كاسه بگذارم و يكي را انتخاب كنم.
اما در سكانس مشترك فرزاد و محمدجواد (مهرداد ضيايي) در خيابان، تماشاگر فرزاد را با همان لحن باور كند... (من به جان مادرم لجن نيستم!!)ـ چقدر با دقت و دقيق ديدي! اينجا من يك شخصيت هستم و برعكس تيپ بهروز در «وضعيت سفيد» بايد لحن را از خود شخصيت در قصه ميگرفتم، در واقع لحن خودش آمد... لحن فرزاد و گفتارش شايد يك جا لج در بياورد، اما خودش با اعتقاد حرف ميزد و رفتار ميكرد. من ميگفتم آدم عوضي نيستم! ميگفت هستي! ميگفتم هستم ولي خداييش خيلي نيستم! تا جايي كه ميگويد «من به جان مادرم لجن نيستم» اينجا ديگر تماشاگر از رفتار فرزاد عصبي نميشود و احساس ميكند اين آدم هم وجدان دارد و سنگدل نيست! او در موقعيت قرار گرفته... من پيشنهاد ميكنم شما سكانس بازي من در مقابل خانم زنگنه را در قسمت 26 ببينيد تقابل دو آدم شكست خورده است.
كماكان قرار است از تو نقش يك جوان عاصي را ببينيم يا تغيير مسير در راه است؟ـ واقعاً هيچ مشكلي ندارم اگر باز آدم عاصي بازي كنم، اما به شرطي كه شناسنامهاش با فرزاد، بهروز و محسن رستگاران تفاوت داشته باشد.
پولي تو ميتواني با يك نقش كاملاً متفاوت خود را در جايگاه محكمتري به عنوان يك بازيگر توانا اثبات كني؟ـ بله دقيقاً... خيلي دوست دارم يك مهندس مرفه جامعه را بازي كنم. اين مستلزم اولاً پيشنهاد است، ثانياً يك قصه خوب با چهارچوب درست و البته شخصيتي با پرداخت محكم كه جاي كار داشته باشد.
ولي فكر كنم بازي كمدي تو هم در موقعيت، جذاب باشد؟ـ كمدي موقعيت بله، ولي طنز نه!
نه اگر كسي براي كار طنز تو را دعوت كند كه كار لطمه ميخورد همان كمدي موقعيت؟ـ (ميخندد) قبول دارم كسي به آن كار نميخندد! خودم دوست دارم يك كار كمدي در موقعيت تجربه كنم. جالب است بدانيد سريال «خروس» و نقش آقاي رضويان به من پيشنهاد شد كه قبول نكردم، چون احساس كردم در راستاي هدفم نيست!
و حرف آخر...ـ اميدوارم در مسيري كه ميروم با هدفي كه دارم سست نشوم، چون سوابق نشان داده خيلي از هنرمندان به اجبار تغيير مسير دادهاند. دغدغه نان دارم اما دو سال صبر كردم تا نشان بدهم حاضرم گرسنگي بكشم، ولي كار خوب بكنم.